Zoya Pirzad is a renowned Iranian-Armenian writer and novelist. She is the author of the international bestseller Things We Left Unsaid, and her most recent collection of stories, The Bitter Taste of Persimmon, won the prize for Best Foreign Book of 2009 in France.
زویا پیرزاد نویسنده و داستان نویس معاصر در سال ۱۳۳۱ در آبادان از مادری ارمنی تبار و پدری روس تبار به دنیا آمد. در همان جا به مدرسه رفت و در تهران ازدواج کرد و دو پسرش ساشا و شروین را به دنیا آورد
زیبا زیبا زیبا، آخه چقد قلم این خانوم پیرزاد باید خوب باشه، بشدت به دلم نشست، اولین تجربه ام از خوندن داستان کوتاه با این کتاب رقم خورد، مرسی که انقد حالمو خوب کرد. البته کتاب اولش یه جوریه ولی کتاب دو و سه اونو خیلی خوب جبران میکنه. باید بازم برم سراغش، عنوانش سه کتابه، که هر کتاب شامل چند داستان کوتاهه، بعد از یه مدت کتابای حجیم خوندن، این کتاب یه استراحت به موقع اس، شدیدا پیشنهاد میشه....
یک روز مانده به عید پاک یک داستان سه قسمتی از سه نسل از یک خانواده ی ارمنی و تفاوت های فرهنگی بین اوناس! و البته بنظرم بهترین کتاب بین اون سه تا بود. کتاب دومم فک کنم زندگی خیلیا بود!مردایی که چه زنشون سنتی باشه و اهل خونه ، چه اهل کار ویکمی مدرن ، در هر صورت خلافشو بیشتر دوس دارن!!!
از حیث لطافت و سرزندگی و توصیفات ، بدیع، و از نظر نثر ، روان ، ساده و دلنشین بود . روند تکاملی قلم نویسنده از کتاب اول تا سومین کتاب محسوس است. حتی در هر داستان نسبت به داستان قبلی تفاوتها� زیادی دیده میشو� . فضای داستانه� درعین مشابهتها� بسیار گاها خیلی متفاوت میشو� مثل داستان ملخه� و یا طعمگسخرمال�. سه کتاب، کتابی است برای همه؛ زیباست و خواندنی هرچند شاید خانمها بیشتر دوستدارش باشند !
خواندن زویا پیرزاد مثل سریال دیدن است. لحظه ای که سر از روی کتاب بلند می کنی انگار همۀ صحنه ها برای لحظه ای متوقف می شوند و تو از دنیایشان به بیرون پرتاب می شوی. هرچقدر نثر کتاب های او ساده به نظر برسد اما باز هم این هنر نویسندگی اوست که می داند کدام جزییات را تا چه اندازه ای و در چه مرحله ای از داستان هایش وارد کند. به اعتقاد همیشگی من او یکی از بهترین ساده نویسانی است که راه و روش کارش را می داند. اما در کل به نظرم کتاب دوم و سوم به مراتب قوی تر از کتاب اول بودند. نمرۀ من از این سه کتاب اول از همه و با اختلاف به یک روز مانده به عید پاک است بعد طعم گس خرمالو و اخر از مثل همۀ عصرها
گاهی جلوی ماشین رختشویی می نشستم و به رخت ها نگاه می کردم که می چرخیدند. زرد،سبز،سفید،آبی،لباس زیر،دامن،شلوار،دستمال گردگیری،روبالشی،رومیزی،تکه های زندگیم...
مجموعه ای از داستانهای کوتاه که در سه فصل/کتاب تقسیم شده اند. کتاب دوم، طعم گس خرمالو، را بیشتر دوست داشتم و خود داستان طعم گس خرمالو به نظرم بهترین داستانش بود. چیزی شبیه به داستانهای صمیمی گلی ترقی درش پنهان بود. فضای یک خانه قدیمی در منطقه ییلاقی شمال تهران با باغچه های سبز و درخت خرمالوی پربارش. کتاب سوم شامل سه داستان پیوسته بود. شاید این کتاب پیش زمینه ای بوده برای نوشتن "چراغها را من خاموش میکنم". اینجا هم خانواده های ارمنی کاراکترهای اصلی هستند، برخی متعصب و پایبند به سنتها و برخی تجدد طلب و سنت شکن و مایه شرمساری دسته اول.
در کتاب دو و سه داستانها بلندتر هستند و شخصیتها و قصه مجال شکل گیری پیدا میکنند؛ نتیجه اینکه داستانهای این دو کتاب گیراتر و خواندنی تر هستند.
شامل سه كتاب از مجموعه ي داستان هاي كوتاهه كه من كتاب سوم " يك روز مانده به عيد پاك" رو بيشتر از بقيه دوست داشتم. قلم خانم پيرزاد واقعا روان و ساده و دلنشينه و اگه از دو كتاب ديگه ش يعني عادت ميكنيم و چراغ ها را من خاموش ميكنم لذت برديد با خيال راحت بريد سراغ اين كتاب، البته كتاب اول "مثل همه ي عصرها" يه تلخي نوسنتالژيك خاصي داره كه ممكنه مورد پسند همه نباشه و قلمش كمي متفاوت تره ولي من كتاب اول رو هم با وجود تلخيش دوست داشتم
مثل همه عصرها: روایت زنانه داستان ها و زندگی زنانه. در مثل همه عصرها در عین همذات پنداری با داستان ها و شخصیت ها، نگران آینده می شم، زندگی هایی با ریتمی تکراری و کسل کننده. طعم گس خرمالو شامل 5 داستان کوتاه. به نسبت مثل همه عصرها خیلی بهتر بود. لکه ها و آپارتمان و پرلاشز را خیلی دوست داشتم. یک روز مانده به عید پاک شامل سه داستان کوتاه به هم پیوسته، دوستش داشتم. در ..مجموع خیلی خوب بود
«روشنک سال آخر دبیرستان را تمام کرده بود که مادربزرگ مُرد. قبل از مردن پرتقال خواست. تابستان بود و پرتقال پیدا نمیش�. برایش هندوانه بردند. خورد و گفت «چه پرتقال شیرینی.» و مُرد.»
از چیزی که گمان میبرد� بهتر بود. با اینکه همه� داستانها در واقع یکی بود، داستان انسانهایی گیر کرده و گیر افتاده، یا به خواست خود یا از زور زمان و خانواده و سنت، باز هم دقت در جزییات و شکافتن لایه� رویی زندگیها� به چشم بیلای� خوب بود. برایم شگفت بود که مرکز همه� داستانها ازدواج بود، ازدواج آغاز و پایان و دگرگون کننده� همه� زندگیهای درون داستانها بود، انگار که پیشامد دیگری در زندگی انسانها نیست یا هر پیشامد دیگری در برابر تاثیر ازدواج خرد و خوار است. شاید این تاثیر برآمده از زندگی خود نویسنده یا دوران او باشد.
کتاب دوم و سوم از اول بسیار جذابت� بودند.روایتها� مختلفی که زویا از یک داستان، از زاویهها� مختلف و در زمانها� مختلف میکنه� و توصیفات خیلی ملموس و به راحتی قابل تجسم، و کلماتی که خیلی راحت با آدم ارتباط برقرار میکن�.
از کتاب مثل همه� عصرها تنها سه داستان «خانم ف زن خوشبختی� است»، «راحله و اطلسیهایش� و «ملخها� را دوست داشتم. کتاب طعم گس خرمالو را دوست داشتم و از خواندن هر پنج داستان این مجموعه لذت بردم. و از کتاب یک روز مانده به عید پاک تنها داستان «هستهها� آلبالو» را دوست داشتم.
خانم پیرزاد قلم خیلی خوبی دارن و مخصوصا توصیفاتشون که خیلی خوبه. از بین این سه کتاب به نظرم بهترین کتاب مثل همه عصر ها هست که برخلاف دو کتاب بعدی توجه کمتری نسبت بهش شده. داستانهای ساده و مینیمالیستی که به جاهایی خیلی عمیقه و زیبا و بهترین داستان توی این کتاب به نظرم داستان خانم ف زن خوشبختی است باشه. این داستان انقد خوبه که ادم دلش میکشه هر چند وقت یک بار اونو بخونه و یک جورایی داستان همه ی مادرهای ماهاست که انقدر از خاسته ها و رندگیشون میزنن بخاطر بچه هاشون و واقعا چقدر خانم ف زن خوشبختی هست. داستان ملخ به نظرم خیلی عالی و به شدت عمیق و چند لایه هست و یک جورایی جامعه مدرن مارو توی یک فضای تمثیلی روایت میکنه. توی کتاب دوم داستان اپارتمان از نظر تکنیک یه سر و گردن بالاتر از بقیه هست. و کتاب سومم قسمت اول خیلی خوبه اونم بیشتر بخاطر شخصیت پردازی عالیه طاهره
تهوع آور بود در یک کلمه، مردها دائم در حال خیانت و بوالهوسی و زنهای مظلوم سنتی چشم و گوش بسته سیگار بدست در حال خیانت ذهنی، اکثریت مطلق داستانها همین بود و حیف که گذاشتم سابقه ذهنی خوبی که از چراغها... و عادت می کنیم داشتم اینجور به هم بریزه. جالب اینه که خود خانم پیرزاد هم معلوم نیست چطوری سر شوهرش رو خورده و حال آدم بد میشه وقتی حس میکنه تصویری که از زن داره ارائه میده انعکاس زندگی خودشه
وقتی این کتاب را از کتابخانه گرفتم دیدم دخترهای نوجوانی که قبل من کتاب را گرفته بودند با خطوط کج و معوج نوشته اند "این کتاب خوب نیست، آن را نگیرید". درکشان میکنم چون این کتاب بیشتر برای آدم هایی است که در سالهای میانی زندگیشان هستند. این اولین اثر خانم پیرزاد بود که مطالعه کردم و الحق باید بگم که ایشان را نویسنده توانایی یافتم. از خواندن داستان های این کتاب لذت بردم. داستان آدم ها و زندگی آنها. خواندن این کتاب ارزشمند را به همه دوستداران کتاب پیشنهاد میکنم. امیدوارم بخوانید و لذت ببرید.
در کل مجموعه داستان بدی نبود یک معمولی رو به بالا اما در مقایسه با بقیه اثار نویسنده شدیدا در مقابل چراغ ها را من خاموش میکنم کم میاره در واقع بهترین اثر زویا پیرزاد هستش که یک سروگردن و حتی بیشتر :)) از هر دو کتاب دیگش بالاتره