ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

پنج دفتر شعر از مشیری

Rate this book
پنج دفتر شعر از شاعر محبوب معاصر، فریدون مشیری به نام های ؛ گناه دریا ، ابر و کوچه ، بهار را باور کن ، از خاموشی ، لحظه ها و احساس

222 pages, pdf

First published January 1, 2007

5 people are currently reading
127 people want to read

About the author

فریدون مشیری

45books356followers
Fereydoon Moshiri was one of the prominent contemporary Persian poets who versified in both modern and classic styles of the Persian poem. He is best known as conciliator of classical Persian poetry at one side with the New Poetry initiated by Nima Yushij at the other side. One of the major contributions of Moshiri's poetry, is the broadening of the social and geographical scope of modern Persian literature.
در ۳۰ شهریور ماه سال ۱۳۰۵ در خیابان عین‌الدول� تهران چشم به جهان گشود. پدر و مادر او هر دو از ادبیات و شعر سررشته داشتند و پدربزرگ مادری او میرزا جوادخان مؤتمن‌الممال� از شاعران روزگار ناصری بود.

مشیری دوره آموزشهای دبستانی و دبیرستانی را در مشهد و تهران به پایان رساند و سپس وارد دانشگاه شد و در رشته زبان ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت، اما آن را ناتمام رها کرد و به سبب دلبستگی بسیاری که به حرفه روزنامه‌نگار� داشت از همان جوانی وارد فعالیت مطبوعاتی در زمینه خبرنگاری و نویسندگی شد و بیش از سی سال در این حوزه کار کرد.

مشیری سالها عضویت هیات تحریریه مجلات سخن، روشنفکر، سپید و سیاه و چند نشریه دیگر را داشت. از سال ۱۳۲۴ در وزارت پست و تلگراف و تلفن و سپس شرکت مخابرات ایران مشغول به کار بود و در سال ۱۳۵۷ بازنشسته شد.

او در سال ۱۳۳۳ با خانم اقبال اخوان ازدواج کرد و اکنون دو فرزند به نام‌ها� بابک و بهار از او به یادگار مانده‌اس�.

مشيری توجه خاصی به موسيقي ايراني داشت و در پي� همين دلبستگي طی سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضويت در شوراي موسيقي و شعر راديو را پذيرفت، و در كنار هوشنگ ابتهاج، سيمين بهبهاني و عماد خراساني سهمي بسزا در پيوند دادن شعر با موسيقي، و غني ساختن برنامه گلهاي تازه راديو ايران در آن سالها داشت.
آشنايي وی با موسیقی سنتی ایران از سالهاي خيلي دور از طريق خانواده مادري با موسيقي وتئاتر ايران مربوط بوده است. فضل‌الل� بايگان دايي ايشان در تئاتر بازي مي‌كر� و منزل او در خيابان لاله‌زا� (كوچه‌ا� كه تماشاخانه تهران يا جامعه باربد در آن بود) قرار داشت و درآن سالهايي كه از مشهد به تهران مي‌آمدن� هر شب موسيقي گوش مي‌كردن� . مهرتاش، مؤسس جامعه باربد، و ابوالحسن صبا نيز با فضل‌الل� بايگان دوست بودند و شبها به نواختن سه‌تا� يا ويولون مي‌پرداختند� و مشيري كه در آن زمان ۱۴-۱۵ سال داشت مشتاقانه به شنيدن اين موسيقي دل مي‌دا�.�
فريدون مشيری در سال ۱۳۷۷ به آلمان و امريکا سفر کرد، و مراسم شعرخوانی او در شهرهای مختلف دنیا به طور بی‌سابقه‌ا� مورد توجه دوستداران ادبيات ايران قرار گرفت.

مشیری سال‌ه� از درد چشم رنج می‌بر� و در بامداد روز جمعه ۳ آبان ماه ۱۳۷۹ خورشیدی در بیمارستان تهران کلیلنیک در سن ۷۴ سالگی درگذشت.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
70 (48%)
4 stars
36 (24%)
3 stars
31 (21%)
2 stars
6 (4%)
1 star
2 (1%)
Displaying 1 - 6 of 6 reviews
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews715 followers
August 20, 2015
پنج دفتر شعر از شاعر محبوب معاصر، فریدون مشیری به نام های: گناه دریا؛ ابر و کوچه؛ بهار را باور کن؛ از خاموشی؛ لحظه ها و احساس
مجموعه¬ی بهار را باور کن
باز کن پنجره¬ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی¬ها
جشن می¬گیرد
و بهار
روی هر شاخه، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است
همه چلچله¬ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده ست
و درخت گیلاس
هدیه¬ی جشن اقاقی¬ها را
گل به دامن کرده است
حالیا، معجزه¬ی باران را باور کن
و سخاوت را، در چشم چمنزار ببین
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه¬ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی¬ها را
جشن می¬گیرد
خاک، جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره¬ها را
و بهاران را
باور کن
Profile Image for ZaRi.
2,319 reviews848 followers
Read
December 2, 2013
به پیش روی من , تا چشم یاری می کند , دریاست !
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست
درین ساحل که من افتاده ام خاموش .
غمم دریا , دلم تنهاست .
وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست !
خروش موج , با من می کند نجوا ,
که : هر کس دل به دریا زد رهایی یافت !
که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت ...
مرا آن دل که بر دریا زنم , نیست !
ز پا این بند خونین بر کنم نیست ,
امید آنکه جان خسته ام را ,
به آن نادیده ساحل افکنم نیست !
Profile Image for Mojdeh.
5 reviews1 follower
July 26, 2007
باز من ماندم و شب های فراق
سینهء غم زده و چشم تری
Profile Image for Vida bahar.
4 reviews20 followers
July 31, 2009
سروده های فریدون مشیری بی شک از ماندگارترین شعرهای فارسی در سبک نو
می باشد .
Displaying 1 - 6 of 6 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.