What do you think?
Rate this book
ذوبان الثلوج
كانت"ذوبان الثلوج" هي الصوت الوحيد الذي مزق به إهرنبورج جو الصمت الحذر الذي ساد الاتحاد السوفيتي بين و فاة ستالين و انعقاد المؤتمر العشرين.
كتب إهرنبورح هذه الرواية في 1954، قبل عاميين من انعقاد المؤتمر، فأحدث نشرها دويا هائلا داخل الاتحاد السوفيتي و خارجه، إذا اعتبرت من أهم الوثائق التي تبرز مساويء عهد ستالين و تدينها في عمق و جسارة.
و ليست "ذوبان الثلوج" مجرد و ثيقة اجتماعية و سياسية، لكنها عمل فني متكامل، ينبض بالتقاليد العريقة للأدب الروسي التقليدي، و أدب ديستوفسكي و تشكيوف وتولوستوي، الذي يعرض مأساة الإنسان، و بحثه الأزلي الأبدي عن حقيقة نفسه، و حقيقة العالم
كتب إهرنبورح هذه الرواية في 1954، قبل عاميين من انعقاد المؤتمر، فأحدث نشرها دويا هائلا داخل الاتحاد السوفيتي و خارجه، إذا اعتبرت من أهم الوثائق التي تبرز مساويء عهد ستالين و تدينها في عمق و جسارة.
و ليست "ذوبان الثلوج" مجرد و ثيقة اجتماعية و سياسية، لكنها عمل فني متكامل، ينبض بالتقاليد العريقة للأدب الروسي التقليدي، و أدب ديستوفسكي و تشكيوف وتولوستوي، الذي يعرض مأساة الإنسان، و بحثه الأزلي الأبدي عن حقيقة نفسه، و حقيقة العالم
243 pages, Paperback
First published April 1, 1954
11 people are currently reading
526 people want to read
About the author
Ilya Ehrenburg
273books79followersIlya Grigoryevich Ehrenburg (Russian: Илья Григорьевич Эренбург) was a Soviet writer, journalist, translator, and cultural figure.
Ehrenburg is among the most prolific and notable authors of the Soviet Union; he published around one hundred titles. He became known first and foremost as a novelist and a journalist - in particular, as a reporter in three wars (First World War, Spanish Civil War and the Second World War). His articles on the Second World War have provoked intense controversies in West Germany, especially during the sixties.
The novel The Thaw (Оттепель) gave its name to an entire era of Soviet cultural politics, namely, the liberalization after the death of Joseph Stalin. Ehrenburg's travel writing also had great resonance, as did to an arguably greater extent his autobiography People, Years, Life, which may be his best known and most discussed work. The Black Book, edited by him and Vassily Grossman, has special historical significance; detailing the genocide on Soviet citizens of Jewish ancestry, it is the first great documentary work on the Holocaust.
In addition, Ehrenburg wrote a succession of works of poetry.
Ehrenburg is among the most prolific and notable authors of the Soviet Union; he published around one hundred titles. He became known first and foremost as a novelist and a journalist - in particular, as a reporter in three wars (First World War, Spanish Civil War and the Second World War). His articles on the Second World War have provoked intense controversies in West Germany, especially during the sixties.
The novel The Thaw (Оттепель) gave its name to an entire era of Soviet cultural politics, namely, the liberalization after the death of Joseph Stalin. Ehrenburg's travel writing also had great resonance, as did to an arguably greater extent his autobiography People, Years, Life, which may be his best known and most discussed work. The Black Book, edited by him and Vassily Grossman, has special historical significance; detailing the genocide on Soviet citizens of Jewish ancestry, it is the first great documentary work on the Holocaust.
In addition, Ehrenburg wrote a succession of works of poetry.
Ratings & Reviews
Friends & Following
Create a free account to discover what your friends think of this book!
Community Reviews
Displaying 1 - 30 of 48 reviews
March 29, 2021
يقول جبران "بين منطوق لم يُقصد ومقصود لم يُنطق, تضيع الكثير من المحبة
هذه المقولة تنطبق على شخصيات الرواية, المشاعر المخفية تحت ضغط الظروف والتردد والقلق من نظرة الناس, والاستسلام لحياة غير مُرضية برغم إمكان تغييرها
الرواية ليست سياسية كما تبدو في النبذة المكتوبة عنها, هي رواية اجتماعية تصور المجتمع الروسي بعد الحرب العالمية الثانية من خلال حياة الناس في بلدة روسية من مختلف الطبقات والأعمال
عرض الكاتب أنماط ونوعيات مختلفة من البشر وركز على طبائع الشخصيات واختلاف طريقة التفكير في الحياة والعمل
أما الأحداث التاريخية والسياسية تُثار بدون تركيز في الحوارات بين الشخصيات مرورا بالثورة الروسية والحروب واجتماعات الحزب والكومسومول والاهتمام بالصناعة في عهد ستالين
ما يعيب طبعة الرواية هنا هو الأخطاء المطبعية الكثيرة, كنت أُعيد ترتيب الحروف بسرعة لما أمر عليها بعيني أثناء القراءة لأقرأ الجُمل صحيحة
لكن ده لا يمنع ان الرواية جيدة وتحتاج لإعادة طباعتها
هذه المقولة تنطبق على شخصيات الرواية, المشاعر المخفية تحت ضغط الظروف والتردد والقلق من نظرة الناس, والاستسلام لحياة غير مُرضية برغم إمكان تغييرها
الرواية ليست سياسية كما تبدو في النبذة المكتوبة عنها, هي رواية اجتماعية تصور المجتمع الروسي بعد الحرب العالمية الثانية من خلال حياة الناس في بلدة روسية من مختلف الطبقات والأعمال
عرض الكاتب أنماط ونوعيات مختلفة من البشر وركز على طبائع الشخصيات واختلاف طريقة التفكير في الحياة والعمل
أما الأحداث التاريخية والسياسية تُثار بدون تركيز في الحوارات بين الشخصيات مرورا بالثورة الروسية والحروب واجتماعات الحزب والكومسومول والاهتمام بالصناعة في عهد ستالين
ما يعيب طبعة الرواية هنا هو الأخطاء المطبعية الكثيرة, كنت أُعيد ترتيب الحروف بسرعة لما أمر عليها بعيني أثناء القراءة لأقرأ الجُمل صحيحة
لكن ده لا يمنع ان الرواية جيدة وتحتاج لإعادة طباعتها
July 26, 2023
اُتیپِل نام کتابی ایست از ایلیا ارنبورگ ، نویسنده و روزنامه نگار یهودی متولد کیف و اهل اتحاد جماهیر شوروی . ارنبورگ که در ابتدا مخالف انقلاب بود و در سرزمین روس های سفید زندگی می کرد سرانجام به کمونیستها پیوست و نقش مهمی در دستگاه تبلیغاتی آنها پیدا کرد و آثار ارنبورگ هم بیشتر در راستای حمایت از شوروی بود . یکی از کتاب های شاخص او سقوط پاریس است که ارنبورگ کوشیده فساد و بی عملی دولت فرانسه قبل از آغاز جنگ را بیان کرده و البته پروپاگاندایی هم زیرکانه به نفع کمونیست ها انجام دهد .
اُتیپِل یا زمان آب شدن یخ ها
کتاب ارنبورگ با جلسه نقد و بررسی یک کتاب در مورد عشق شروع می شود ، از نظریاتی که در درازای جلسه گفته می شود می توان اندکی شخصیت های داستان را شناخت . آغاز کتاب خبر از آب شدن یخ ها می دهد ، جلسه ای که در زمان استالین خواب آن را هم نمی توان دید حالا برگذار شده و نظریات متفاوتی هم در آن بیان می شود .
در ادامه داستان مشخص می شود که با وجود مرگ استالین و اندکی باز شدن فضای سیاسی ، اختناق و سرکوب آن دوران سیاه چنان در وجود افراد رخنه کرده و آنها را به تصرف خود در آورده که گویی دیگر از آنها نمی توان انتظار درک عشق را داشت . آنها میان ابراز احساسات انسانی و آنچه سیستم استالینی پیشتر از آنها خواسته بود حیران مانده اند .
اما هر زمان که آنها توانستند از پیله خود خارج شده و عاشق را دیده و عظمت عشق را درک کنند آن زمان است که بهار آمده و برفها شروع به آب شدن می کنند :
پس یخ ها کی آب می شوند ؟
ارنبورگ پاسخ واضحی به این پرسش نمی دهد ، شاید هم از نگاه او اصلا پاسخی هم وجود نداشته باشد ، برخی افراد داستان تلاش می کنند تا آب شدن یخ ها و رسیدن بهار را ببینند ، برخی هم نمی توانند حصاری را که حکومت به دور آنها کشیده را کنار بزنند . شوربختانه با سقوط خروشچف ، اندک آزادی های به دست آمده هم از بین می روند . بنابراین پاسخ تاریخ به این پرسش احتمالا هیچ وقت خواهد بود .
اُتیپِل یا زمان آب شدن یخ ها
کتاب ارنبورگ با جلسه نقد و بررسی یک کتاب در مورد عشق شروع می شود ، از نظریاتی که در درازای جلسه گفته می شود می توان اندکی شخصیت های داستان را شناخت . آغاز کتاب خبر از آب شدن یخ ها می دهد ، جلسه ای که در زمان استالین خواب آن را هم نمی توان دید حالا برگذار شده و نظریات متفاوتی هم در آن بیان می شود .
در ادامه داستان مشخص می شود که با وجود مرگ استالین و اندکی باز شدن فضای سیاسی ، اختناق و سرکوب آن دوران سیاه چنان در وجود افراد رخنه کرده و آنها را به تصرف خود در آورده که گویی دیگر از آنها نمی توان انتظار درک عشق را داشت . آنها میان ابراز احساسات انسانی و آنچه سیستم استالینی پیشتر از آنها خواسته بود حیران مانده اند .
اما هر زمان که آنها توانستند از پیله خود خارج شده و عاشق را دیده و عظمت عشق را درک کنند آن زمان است که بهار آمده و برفها شروع به آب شدن می کنند :
بیرون ، زندگی جان می گرفت . زمستان بالاخره تکان خورده بود . دریچه کوچک بالای پنجره باز بود اما سرما احساس نمی شد . انگار همه چیز بلافاصله زنده شده بود . ساکولوفسکی فکر کرد : خنده داره . الان ورا برمی گرده و من حتی نمی دونم چی بهش بگم . اصلا چیزی نمی گم . شاید هم بگم ورا ، زمان آب شدن یخ ها رسیده
پس یخ ها کی آب می شوند ؟
ارنبورگ پاسخ واضحی به این پرسش نمی دهد ، شاید هم از نگاه او اصلا پاسخی هم وجود نداشته باشد ، برخی افراد داستان تلاش می کنند تا آب شدن یخ ها و رسیدن بهار را ببینند ، برخی هم نمی توانند حصاری را که حکومت به دور آنها کشیده را کنار بزنند . شوربختانه با سقوط خروشچف ، اندک آزادی های به دست آمده هم از بین می روند . بنابراین پاسخ تاریخ به این پرسش احتمالا هیچ وقت خواهد بود .
October 18, 2021
تحت زُرقة سماء باهتة..وسط ضباب كثيف ، القلب مُكبلٌ ، مغمور في ركام الثلج..، كان بارداً...مُرتجفاً..وحيداً....كم كانت تلك البرودة قاسية..تلك التي غمرت القلب هنا...لن تستثني أحداً...
لقد كان الصمت بليداً..أخرساً..وهزيلاً...ولن تتساءل متى يُكسر الصمت اللعين...بل متى يذوب الثلج عن القلب ؟
عندما يسعى المرء ليُبدد الأوهام...يتخلى عن النظرات المقطوعة ، يتوقف عن التشبث بالحدس الخاطف والكبرياء الجريح.....
عندئذٍ يحل الربيع...يتسلل الدفء بنعومة بعدما يذوب الثلج ، وتنصت لرجفة القلب ، وإذ تنحل الأغلال عنه..
رفة جناح تخفق على استحياء لتعلن الحياة مُجدداً...وبرعم أخضر صغير يزهر مُعلناً بأن ما كان جامداً..ها هو فجأة يبدأ بالحراك...
ثمة ملحوظة صغيرة ألا وهى النبذة التي ذُكِرت بغلاف الكتاب كون الرواية تحمل أبعاداً سياسية واجتماعية عن روسيا إبان عهد ستالين لم تكن متوافقة ابداً مع النص..فهذا العمل عن القلوب الدفينة التي تترقب ذوبان الثلوج...ليس أكثر من ذلك....
لا تفقد الأمل...أنا نفسي كثيراً ما أفقد الأمل ولكني حينئذٍ أفكر فجأة بأن كل شيء يمكن أن يتغير ، لا تضحك فأنا واثقة فعلاً بأن هذا يمكن ان يحدث.....
لقد كان الصمت بليداً..أخرساً..وهزيلاً...ولن تتساءل متى يُكسر الصمت اللعين...بل متى يذوب الثلج عن القلب ؟
عندما يسعى المرء ليُبدد الأوهام...يتخلى عن النظرات المقطوعة ، يتوقف عن التشبث بالحدس الخاطف والكبرياء الجريح.....
عندئذٍ يحل الربيع...يتسلل الدفء بنعومة بعدما يذوب الثلج ، وتنصت لرجفة القلب ، وإذ تنحل الأغلال عنه..
رفة جناح تخفق على استحياء لتعلن الحياة مُجدداً...وبرعم أخضر صغير يزهر مُعلناً بأن ما كان جامداً..ها هو فجأة يبدأ بالحراك...
ثمة ملحوظة صغيرة ألا وهى النبذة التي ذُكِرت بغلاف الكتاب كون الرواية تحمل أبعاداً سياسية واجتماعية عن روسيا إبان عهد ستالين لم تكن متوافقة ابداً مع النص..فهذا العمل عن القلوب الدفينة التي تترقب ذوبان الثلوج...ليس أكثر من ذلك....
لا تفقد الأمل...أنا نفسي كثيراً ما أفقد الأمل ولكني حينئذٍ أفكر فجأة بأن كل شيء يمكن أن يتغير ، لا تضحك فأنا واثقة فعلاً بأن هذا يمكن ان يحدث.....
April 3, 2024
في تلك الفترة من تاريخ الاتحاد السوفيتي (العام التالي لوفاة الديكتاتور جوزيف ستالين) يأخذنا إليا إهرنبورج لنلقي نظرة على جزء صغير من موسكو لحياة مجموعة من الأفراد يعمل أغلبهم في مصنع للماكينات ووظائف أخرى ولكن المصنع يبدو محور حياة الناس هناك فإن لم يكونوا من عماله فهم متأثرون باقتطاع ميزانية مساكنهم لإنجاز مشروع الماكينات الجديدة بتكاليف أقل. لأن المدير مواطن سوڤيتي (صالح ومثالي).
كان الصراع والتيه قائما داخل أغلب أفراد المدينة المجسدين للمواطنين السوڤيت الذين تمت أدلجتهم على الإيمان فقط بالاتحاد السوفيتي كحقيقة وحيدة دائمة، كان الخوف من مخالفة الأيديولوجية الشيوعية حتى في دواخلهم بمجرد الإحساس بوجود شيء أكثر أهمية من الدولة والمصنع والعمل.. كان من يهتم بالاستماع لمشاكل تلاميذه بعد تقاعده ساذجا غير عملي. ومن يرسم لوحات بروحه تظهر جوهر الفن إنما هو إنسان فقير لا يفهم كيف يعمل وينجح والحب كان ضعفا وعيبا في الشخصية، فلا يحق لمدير مصنع ناجح أن يحزن لفراق زوجته وابنته ويتأثر بذلك منحنى إنتاجه.
كانت "سونيا" تخاف من الالتفات لمشاعرها لأنها لا تخضع لحسابات دقيقة كما هو الحال في الماكينات والعمليات الحسابية للإنتاج، وكان ما يثير حيرتها هو لماذا يتطلق الناس بالرغم من أنهم حالياً شيوعيون أكثر ذكاءً من أسلافهم.
أما اخيها "فولوديا" فهو رسام يبطن حب اللوحات الفنية التي تصور الحياة الطبيعية، لكنه يسخر من الفن علانية ويعتبر نفسه أرزقيا وجميع الفنانين كذلك، حتى من يتحدثون عن جمال الفن هم أرزقية ولكن لا يجيدون عملهم.
«وكان في كل صباح يسرع إلى متحف الأرميتاج ليملأ ناظريه بأعمال كبار الفنانين القدامى غير أنه يعود ليندمج في حياته بمجرد خروجه من المتحف».
ولكن هذا الصراع الداخلي مع تلك السكينة الخبيثة وظهور بعض الشكوك في الخط المستقيم كان دليلاً على وجود تصدع قادم يتبعه ذوبان الثلوج.
Sun 15 Jan 2023♥️📚
كان الصراع والتيه قائما داخل أغلب أفراد المدينة المجسدين للمواطنين السوڤيت الذين تمت أدلجتهم على الإيمان فقط بالاتحاد السوفيتي كحقيقة وحيدة دائمة، كان الخوف من مخالفة الأيديولوجية الشيوعية حتى في دواخلهم بمجرد الإحساس بوجود شيء أكثر أهمية من الدولة والمصنع والعمل.. كان من يهتم بالاستماع لمشاكل تلاميذه بعد تقاعده ساذجا غير عملي. ومن يرسم لوحات بروحه تظهر جوهر الفن إنما هو إنسان فقير لا يفهم كيف يعمل وينجح والحب كان ضعفا وعيبا في الشخصية، فلا يحق لمدير مصنع ناجح أن يحزن لفراق زوجته وابنته ويتأثر بذلك منحنى إنتاجه.
كانت "سونيا" تخاف من الالتفات لمشاعرها لأنها لا تخضع لحسابات دقيقة كما هو الحال في الماكينات والعمليات الحسابية للإنتاج، وكان ما يثير حيرتها هو لماذا يتطلق الناس بالرغم من أنهم حالياً شيوعيون أكثر ذكاءً من أسلافهم.
أما اخيها "فولوديا" فهو رسام يبطن حب اللوحات الفنية التي تصور الحياة الطبيعية، لكنه يسخر من الفن علانية ويعتبر نفسه أرزقيا وجميع الفنانين كذلك، حتى من يتحدثون عن جمال الفن هم أرزقية ولكن لا يجيدون عملهم.
«وكان في كل صباح يسرع إلى متحف الأرميتاج ليملأ ناظريه بأعمال كبار الفنانين القدامى غير أنه يعود ليندمج في حياته بمجرد خروجه من المتحف».
ولكن هذا الصراع الداخلي مع تلك السكينة الخبيثة وظهور بعض الشكوك في الخط المستقيم كان دليلاً على وجود تصدع قادم يتبعه ذوبان الثلوج.
Sun 15 Jan 2023♥️📚
August 29, 2019
Çeviri kötüydü, ayrıca yazım hataları da çok fazla. Bunlar okumayı bir hayli zorladı ve beğenemedim. Fakat iyi bir çeviriyle okusaydım farklı düşünebilirdim. Sonuçta bu kitap Paris Düşerken serisinden sonra yazılmış ve o seriyi beğendiğimi vurgulamıştım.
November 7, 2021
انتظار یه داستان سیاسیِ قرن بیستی تو شوروی رو داشتم. اما کتاب بیشتر یه تمِ عاشقانه� ملایم داشت.
با این حال خوب بود خوندنش.
با این حال خوب بود خوندنش.
April 11, 2021
اوتیپل( زمان آب شدن یخ ها)
ایلیا ارنبورگ
مترجم مژگان صمدی
خروشچف سخنرانی اش در کنگره ۲۰ را با این جمله آغاز کرد: زمان آب شدن یخ ها فرا رسیده است.
ارنبورگ در کتاب جذاب خود به روایت مردمی نشسته است که دهه ها سرکوب اندیشه را در قالب دادگاههای دهه سی شاهد بود، در بازه زمانی کوتاه فشارهای طاقت فرسا برای رشد سریع اقتصادی را متحمل شد و جنگ با فاشیسم را با تلفات و ویرانی عظیم و قحطی های تکان دهنده پشت سر گذاشت. برای آنکه دریابیم این فشارها با انسان چه می‌کن� ،خواندن کتاب ارنبورگ توصیه خوبی است.
رئیس کارخانه با کارش یکی شده و فقط به تولید بیش ارکمیت تعیین شده مسکو می اندیشد ( جنبش استاخونیستها) و بودجه ایجاد مسکن کارگران را صرف خرید ماشین تولید می کند و در کولاکی سهمگین بیغوله های کارگران نابود می شود. چون مدیریت کشور تغییر کرده و رئیس تنزل مقام می یابد.
شکاف نسلی برجسته ترین مضمون کتاب است. ارنبورگ نسل انقلاب اکتبر را انسان‌های� با آرمان‌ها� بزرگ انسانی توصیف می کند، مردمی که، بواسطه قرنها فقر و استبداد،سوسیالیسم را بنا کردند، ولی فرزندان آنها، متولد شده در سال‌ها� قحطی و فقر دهه ۲۰ ، از موضع بالا با آنها برخورد می کنند و باورهای آنها را به تمسخر می گیرند. آن فرزندان یا نقاشان رئالیست سوسیالیستی اند که باید تراکتور، مرغ چاق وشکلات بکشند یا از ایفا نقش در تئاتر عاجزند. نقاشان غیر حکومتی نیز در فقر شدید بسر می برند.نسل جوان عاجز از بیان احساسات عاطفی خود، مدام در حال تحقیر همدیگرند.
والدین آنها نیز به تردیدهای خود در خاتمه دادن به ازدواج های گره خورده با آرمان‌ها� انقلاب پایان می دهند.
صفحات پایانی کتاب امیدوارانه شاهد آب شدن یخ ها و آمدن بهار است، دریغ از آنکه این بهار بسیار کوتاه است. خروشچف در ۱۹۵۶ به مجارستان حمله کرد، در ۱۹۵۸ مانع خروج پاسترناک برای دریافت جایزه نوبل برای نگارش کتاب “دکت� ژیواگو� شد و قدرت را به برژنف داد که دوران سرکوب استالین را تداوم داد.
کتاب در ۱۹۵۵ چاپ شد و در اولین روز ۴۵۰۰۰ نسخه از آن در مسکو فروش رفت.
ایلیا ارنبورگ
مترجم مژگان صمدی
خروشچف سخنرانی اش در کنگره ۲۰ را با این جمله آغاز کرد: زمان آب شدن یخ ها فرا رسیده است.
ارنبورگ در کتاب جذاب خود به روایت مردمی نشسته است که دهه ها سرکوب اندیشه را در قالب دادگاههای دهه سی شاهد بود، در بازه زمانی کوتاه فشارهای طاقت فرسا برای رشد سریع اقتصادی را متحمل شد و جنگ با فاشیسم را با تلفات و ویرانی عظیم و قحطی های تکان دهنده پشت سر گذاشت. برای آنکه دریابیم این فشارها با انسان چه می‌کن� ،خواندن کتاب ارنبورگ توصیه خوبی است.
رئیس کارخانه با کارش یکی شده و فقط به تولید بیش ارکمیت تعیین شده مسکو می اندیشد ( جنبش استاخونیستها) و بودجه ایجاد مسکن کارگران را صرف خرید ماشین تولید می کند و در کولاکی سهمگین بیغوله های کارگران نابود می شود. چون مدیریت کشور تغییر کرده و رئیس تنزل مقام می یابد.
شکاف نسلی برجسته ترین مضمون کتاب است. ارنبورگ نسل انقلاب اکتبر را انسان‌های� با آرمان‌ها� بزرگ انسانی توصیف می کند، مردمی که، بواسطه قرنها فقر و استبداد،سوسیالیسم را بنا کردند، ولی فرزندان آنها، متولد شده در سال‌ها� قحطی و فقر دهه ۲۰ ، از موضع بالا با آنها برخورد می کنند و باورهای آنها را به تمسخر می گیرند. آن فرزندان یا نقاشان رئالیست سوسیالیستی اند که باید تراکتور، مرغ چاق وشکلات بکشند یا از ایفا نقش در تئاتر عاجزند. نقاشان غیر حکومتی نیز در فقر شدید بسر می برند.نسل جوان عاجز از بیان احساسات عاطفی خود، مدام در حال تحقیر همدیگرند.
والدین آنها نیز به تردیدهای خود در خاتمه دادن به ازدواج های گره خورده با آرمان‌ها� انقلاب پایان می دهند.
صفحات پایانی کتاب امیدوارانه شاهد آب شدن یخ ها و آمدن بهار است، دریغ از آنکه این بهار بسیار کوتاه است. خروشچف در ۱۹۵۶ به مجارستان حمله کرد، در ۱۹۵۸ مانع خروج پاسترناک برای دریافت جایزه نوبل برای نگارش کتاب “دکت� ژیواگو� شد و قدرت را به برژنف داد که دوران سرکوب استالین را تداوم داد.
کتاب در ۱۹۵۵ چاپ شد و در اولین روز ۴۵۰۰۰ نسخه از آن در مسکو فروش رفت.
August 13, 2017
أحد أهم الفوائد التي تجنيها من قراءة كتاب سيء هي هذه السعادة التي تشعر بها عندما تنتهي منه ..
رواية سيئة، ترجمة سيئة، ولا علاقة لما كتب على ظهر الغلاف بمحتوى الرواية تقريبًا
اليوم في الساعة 6:40 صباحًا انتهيت منها، سأتذكره كوقت سعيد!
رواية سيئة، ترجمة سيئة، ولا علاقة لما كتب على ظهر الغلاف بمحتوى الرواية تقريبًا
اليوم في الساعة 6:40 صباحًا انتهيت منها، سأتذكره كوقت سعيد!
February 16, 2020
الأدب الروسي لا يشيخ أبدا برغم الاختلاف الشاسع بين حقبتي ديستوفيسكي وإهرنبورج إلا أن كلاهما غاص في نفسيات أبطاله وتأثير البيئة عليهم
هنا رواية تكشف لنا ما فعلته الشيوعية بالبشر بل وما تفعله أي دولة متعسفة لا نتكلم عن قمع حريات او اعتقالات سياسية وانما عن كبت المشاعر وعدم البوح بما في النفس والاستسلام للأحزان بدلا من محاولة تغيير الأوضاع والبوح بمكنونات القلب
فنجد الفن أصبح مختزل في أعمال جامدة لا روح فيها ولا حياة بغرض الاسترزاق فقط والفنان الحقيقي غارق في فقر مدقع وأوضاع معيشة غير ادمية
نجد ان المجتمع ينظر للطلاق نظرة مشينة تكبل أطراف العلاقة بالبؤس والشقاء نرى كيف تحول البيروقراطية رجالا لالات بلا مشاعر لا يكنون مشاعر سوي للصناعة ولا يفهمون سوى لغة الأرقام نرى كبرا وتعاليا على مشاعر الحب ووصفها بالسخافة وغيره
تتغير الأمور للأفضل لنشهد في النهاية ذوبان الثلوج من قلوب الشخصيات وسعيهم لاستعادة مشاعرهم الإنسانية المكبوتة ولذلك اعتبرت تلك رواية مشاكسة وقتها في الاتحاد السوفييتي برغم انها ليست سياسية
لم نقصت نجمتان؟ ذلك بسبب الجريمة البشعة من المركز القومي للترجمة في حق الرواية نصف الرواية ملئ بأخطاء مطبعية شنيعة جعلتني أكاد أشد شعري وأنا التي أفوت ولا أدقق كثيرا في هذه الأمور مثل تلك الرواية تستحق طبعة أفضل بالتأكيد
هنا رواية تكشف لنا ما فعلته الشيوعية بالبشر بل وما تفعله أي دولة متعسفة لا نتكلم عن قمع حريات او اعتقالات سياسية وانما عن كبت المشاعر وعدم البوح بما في النفس والاستسلام للأحزان بدلا من محاولة تغيير الأوضاع والبوح بمكنونات القلب
فنجد الفن أصبح مختزل في أعمال جامدة لا روح فيها ولا حياة بغرض الاسترزاق فقط والفنان الحقيقي غارق في فقر مدقع وأوضاع معيشة غير ادمية
نجد ان المجتمع ينظر للطلاق نظرة مشينة تكبل أطراف العلاقة بالبؤس والشقاء نرى كيف تحول البيروقراطية رجالا لالات بلا مشاعر لا يكنون مشاعر سوي للصناعة ولا يفهمون سوى لغة الأرقام نرى كبرا وتعاليا على مشاعر الحب ووصفها بالسخافة وغيره
تتغير الأمور للأفضل لنشهد في النهاية ذوبان الثلوج من قلوب الشخصيات وسعيهم لاستعادة مشاعرهم الإنسانية المكبوتة ولذلك اعتبرت تلك رواية مشاكسة وقتها في الاتحاد السوفييتي برغم انها ليست سياسية
لم نقصت نجمتان؟ ذلك بسبب الجريمة البشعة من المركز القومي للترجمة في حق الرواية نصف الرواية ملئ بأخطاء مطبعية شنيعة جعلتني أكاد أشد شعري وأنا التي أفوت ولا أدقق كثيرا في هذه الأمور مثل تلك الرواية تستحق طبعة أفضل بالتأكيد
October 2, 2009
Historically, obviously important. Objectively, however, one of the least entertaining and most poorly translated books I've read. It is better in Russian, and it must be read with cultural and historical knowledge for it to be of any interest.
If you consider what this book was doing, how it played with the literary mindset of the times, it is quite good. Ehrenburg shows not how the Soviet State is great, but rather how feelings, love, and truth are greater than factories and production. In this sense, the book is quite clever, and I should give it a 5.
But since the book is so formulaic, it simply doesn't stand the test of time as a work of literature separate from its cultural context. There is little beauty and practically no character development for any of the novel's 20 or so characters, making it, in my mind, too bland to read as literature, so I give it a 2.
If you consider what this book was doing, how it played with the literary mindset of the times, it is quite good. Ehrenburg shows not how the Soviet State is great, but rather how feelings, love, and truth are greater than factories and production. In this sense, the book is quite clever, and I should give it a 5.
But since the book is so formulaic, it simply doesn't stand the test of time as a work of literature separate from its cultural context. There is little beauty and practically no character development for any of the novel's 20 or so characters, making it, in my mind, too bland to read as literature, so I give it a 2.
March 3, 2014
كالعادة مع كل كتاب روسي لابد من كثير من البحث حتي لو كان الكتاب هو هذه الرواية
علي مدار الصفحات حاول المؤلف أن يجعل شخصياته عميقة ذات بُعد عاطفي وإنساني غير ما تبدو عليه ، لكن ما فعله هو أنه كان يلقن القارئ هذا الشئ بدلا من أن يتركه يكتشفه أو يستنتجه وحده من خلال المحاورات بين شخصيات القصة أو الأفعال أو المونولوج الداخلي.
تتصرف كل الشخصيات بطريقة غير مفهومة علي الإطلاق ، كلٌ لديه مشاعر نحو الآخر لكنه لا يصرح بها أو حتي يُظهر عكسها ، الشخصية الوحيدة التي تصرفت بشكل مفهوم وحبكها المؤلف في رأيي هي شخصية (فولوديا) وكان مشهد تحطيمه الثلج في النهاية أجمل ما في الرواية.
النهاية جيدة أصلحت جزءا كبيرا من عبث البناء الدرامي لما قبلها
ويمكن أن أعطي الكتاب ثلاث نجمات لأجلها لكن سأكتفي بالاثنتين
علي مدار الصفحات حاول المؤلف أن يجعل شخصياته عميقة ذات بُعد عاطفي وإنساني غير ما تبدو عليه ، لكن ما فعله هو أنه كان يلقن القارئ هذا الشئ بدلا من أن يتركه يكتشفه أو يستنتجه وحده من خلال المحاورات بين شخصيات القصة أو الأفعال أو المونولوج الداخلي.
تتصرف كل الشخصيات بطريقة غير مفهومة علي الإطلاق ، كلٌ لديه مشاعر نحو الآخر لكنه لا يصرح بها أو حتي يُظهر عكسها ، الشخصية الوحيدة التي تصرفت بشكل مفهوم وحبكها المؤلف في رأيي هي شخصية (فولوديا) وكان مشهد تحطيمه الثلج في النهاية أجمل ما في الرواية.
النهاية جيدة أصلحت جزءا كبيرا من عبث البناء الدرامي لما قبلها
ويمكن أن أعطي الكتاب ثلاث نجمات لأجلها لكن سأكتفي بالاثنتين
August 14, 2017
رواية بسيطة غير معقدة .. شخصيا حسيت ان كل الشخصيات دي فيا بصفة أو بأخرى .. بساطة الرواية انها بتخليك تعيش كل واحد منهم حتى لو أنت ماجربتش مشاعره دي
النص قائم بالأساس ع تفكير الشخصيات بصوت عالي مش على نقاشهم .. ده بيخليك تعيش الشخصيات أكتر
أيا كان .. استمتعت بيها
٤ من ٥ للرواية وبساطتها
و١ من ٥ للترجمة والأخطاء اللغوية الغبية وصعوبة تذكر الشخصيات من كتر ما المترجم بيستخدم للشخصيات الاسم والكنية متفرقين .. مش كفاية إن أسامي الروس زي بعض 😏
النص قائم بالأساس ع تفكير الشخصيات بصوت عالي مش على نقاشهم .. ده بيخليك تعيش الشخصيات أكتر
أيا كان .. استمتعت بيها
٤ من ٥ للرواية وبساطتها
و١ من ٥ للترجمة والأخطاء اللغوية الغبية وصعوبة تذكر الشخصيات من كتر ما المترجم بيستخدم للشخصيات الاسم والكنية متفرقين .. مش كفاية إن أسامي الروس زي بعض 😏
June 26, 2022
.
إن الشمس ، والضحك ، والضوضاء التي طغت علي صمت الشتاء أشعرتها كُلها بالخوف ، وواصلت سيرها منطوية في أحزانها ، فكانت تَشعر أن ديمترى لا يُحبها وهي عاشقه له ، وإنها أضاعت الكثير من الفُرص وبالتالي فحياتها الآن هي نتيجة لما فعلته واتخذته من قرارات خاطئه ، ولكن حين سمعت صوت من بعيد يُنادي بإسمها عرفت إنه هو مع أستحاله حدوث هذا ، ولكن إحساسها يقول إنه هو ، ديمترى .
إن الشمس ، والضحك ، والضوضاء التي طغت علي صمت الشتاء أشعرتها كُلها بالخوف ، وواصلت سيرها منطوية في أحزانها ، فكانت تَشعر أن ديمترى لا يُحبها وهي عاشقه له ، وإنها أضاعت الكثير من الفُرص وبالتالي فحياتها الآن هي نتيجة لما فعلته واتخذته من قرارات خاطئه ، ولكن حين سمعت صوت من بعيد يُنادي بإسمها عرفت إنه هو مع أستحاله حدوث هذا ، ولكن إحساسها يقول إنه هو ، ديمترى .
February 28, 2021
نشر برج خواندن این کتاب را به شما توصیه می‌کن� چرا که:
اتیپل برای ما ایرانیان یک داستان آشناست. داستان اخلاقیات عرفی شده� ریشه‌دا� جامعه نسبت به انسان و عشق و زندگی و تردیدهایی که در طی سالیان بر این وضعیت ترک می‌انداز�.
اتیپل یکی از بهترین آثار ادبی تولیدشده در شوروی است که در نقد رئالیسم سوسیالیستی و نگاه غالب به ادبیات در این جامعه نوشته شده است. ارنبورگ خود از حامیان اصلی جریان رئالیسم سوسیالیستی بود که در این کتاب از آن نگاه دست کشیده و سعی کرده دست به تجربیات تازه بزند.
اتیپل داستانی جذاب و سرگرم‌کنند� با شروعی طوفانی است که به همراه ارزش‌ها� تاریخی‌ا� هم که دارد می‌توان� برای خوانندگان جذاب باشد.
در یک کلام اتیپل داستان گسست و تردید است. تردید از وضعیت قبلی و گسست از آن برای رسیدن به وضعیت جدید.
اتیپل فارغ از نگاه انتقادی به ارزش‌ها� ایدئولوژیک نهادینه شده در نگاه به انسان و عشق و ادبیات نگاهی انتقادی هم به سیاست‌ها� استالینی دارد. ایلیا ارنبورگ کتاب را بلافاصله پس از مرگ استالین نوشت و باعث شد گفت‌وگوهای� انتقادی درباره� دوران استالین شکل بگیرد. بعدها نام کتاب تبدیل به نماد وضعیت پسااستالینی شد و از اصطلاح اتیپل به معنی آب‌شد� یخ‌ه� برای نامیدن دوران آرامش بعد از مرگ استالین استفاده کردند.
اتیپل برای ما ایرانیان یک داستان آشناست. داستان اخلاقیات عرفی شده� ریشه‌دا� جامعه نسبت به انسان و عشق و زندگی و تردیدهایی که در طی سالیان بر این وضعیت ترک می‌انداز�.
اتیپل یکی از بهترین آثار ادبی تولیدشده در شوروی است که در نقد رئالیسم سوسیالیستی و نگاه غالب به ادبیات در این جامعه نوشته شده است. ارنبورگ خود از حامیان اصلی جریان رئالیسم سوسیالیستی بود که در این کتاب از آن نگاه دست کشیده و سعی کرده دست به تجربیات تازه بزند.
اتیپل داستانی جذاب و سرگرم‌کنند� با شروعی طوفانی است که به همراه ارزش‌ها� تاریخی‌ا� هم که دارد می‌توان� برای خوانندگان جذاب باشد.
در یک کلام اتیپل داستان گسست و تردید است. تردید از وضعیت قبلی و گسست از آن برای رسیدن به وضعیت جدید.
اتیپل فارغ از نگاه انتقادی به ارزش‌ها� ایدئولوژیک نهادینه شده در نگاه به انسان و عشق و ادبیات نگاهی انتقادی هم به سیاست‌ها� استالینی دارد. ایلیا ارنبورگ کتاب را بلافاصله پس از مرگ استالین نوشت و باعث شد گفت‌وگوهای� انتقادی درباره� دوران استالین شکل بگیرد. بعدها نام کتاب تبدیل به نماد وضعیت پسااستالینی شد و از اصطلاح اتیپل به معنی آب‌شد� یخ‌ه� برای نامیدن دوران آرامش بعد از مرگ استالین استفاده کردند.
July 9, 2016
جميلة،هادئة،صادقة و حقيقية .
ستجد نفسك في كل الشخصيات و ستبتسم وستظل تتساءل بعد ان تنهيها هل حقا يمكن أن يأتي يوم و تذوب كل هذه الثلوج بداخلنا ؟ هل حقا نحن قاددرون على تحمل ذوبانها هل نتحلى بالشجاعة الكافية لتحمل هذا الذوبان؟
!!فأنا يا صديقي أحب الشتاء
ستجد نفسك في كل الشخصيات و ستبتسم وستظل تتساءل بعد ان تنهيها هل حقا يمكن أن يأتي يوم و تذوب كل هذه الثلوج بداخلنا ؟ هل حقا نحن قاددرون على تحمل ذوبانها هل نتحلى بالشجاعة الكافية لتحمل هذا الذوبان؟
!!فأنا يا صديقي أحب الشتاء
December 30, 2018
i've read a lot of russian literature, but not a lot of what would be considered soviet lit. this falls in that category firmly, because it examines the effects of soviet life on a dozen or more characters.
what i liked is the way the narrative moves from one person to the next, which reminded me a bit of the wandering rocks episode of ULYSSES, but the examination of the characters and their concerns was what left me wanting more. it really felt like a kind of soviet soap opera - a lot of the concerns over whether or not someone was attracted to a character, or how they were viewed in the context of their work read a bit shallow.
i imagine this was the point - that the system reduces people to a perpetual state of paranoia, but in the end it just didn't have a lot of depth. there's nothing in the way of dostoevsky's perception on the human condition here.
what i liked is the way the narrative moves from one person to the next, which reminded me a bit of the wandering rocks episode of ULYSSES, but the examination of the characters and their concerns was what left me wanting more. it really felt like a kind of soviet soap opera - a lot of the concerns over whether or not someone was attracted to a character, or how they were viewed in the context of their work read a bit shallow.
i imagine this was the point - that the system reduces people to a perpetual state of paranoia, but in the end it just didn't have a lot of depth. there's nothing in the way of dostoevsky's perception on the human condition here.
March 26, 2023
Очень тепло вышло, местами напоминает "Летят Журавли" из той же эпохи.
Важное произведение в контексте хрущёвского периода совка. Наконец-то из искусства убрали могучий коммунизм, задвинули партию в партсобрание � здесь только живые люди и их судьбы, стремления и переживания в конкретной эпохе конкретной страны.
Ну и упоминание родной для меня Пензы как места, где есть завод, куда распределяют людей, а ещё есть какой-то театр, но в целом ничего такого особенного � в точку))
Не разделяю негодований в других отзывах на тему того, что роман ничем не интересен, кроме как названием и той исторической точкой, в которой он был написан. Это странное мнение, так как ничего в нашей жизни не может быть отделено от политического и исторического контекста. Очевидно, что в 1955 году нельзя было написать шедевр на уровне классических романов из 1860-х, которые, в свою очередь, тоже имели под собой почву реформаторской политики.
Быть может, мы сейчас, в 2023-м, как раз переживаем тот период, когда нельзя ничего сказать, ничего писать, ничего публиковать. Ну не в такой мере, как было в сталинизме, но гайки закручены так, что нам ещё ждать и ждать той оттепели, когда мы увидим романы на том уровне, на котором писал Эренбург...
Важное произведение в контексте хрущёвского периода совка. Наконец-то из искусства убрали могучий коммунизм, задвинули партию в партсобрание � здесь только живые люди и их судьбы, стремления и переживания в конкретной эпохе конкретной страны.
Ну и упоминание родной для меня Пензы как места, где есть завод, куда распределяют людей, а ещё есть какой-то театр, но в целом ничего такого особенного � в точку))
Не разделяю негодований в других отзывах на тему того, что роман ничем не интересен, кроме как названием и той исторической точкой, в которой он был написан. Это странное мнение, так как ничего в нашей жизни не может быть отделено от политического и исторического контекста. Очевидно, что в 1955 году нельзя было написать шедевр на уровне классических романов из 1860-х, которые, в свою очередь, тоже имели под собой почву реформаторской политики.
Быть может, мы сейчас, в 2023-м, как раз переживаем тот период, когда нельзя ничего сказать, ничего писать, ничего публиковать. Ну не в такой мере, как было в сталинизме, но гайки закручены так, что нам ещё ждать и ждать той оттепели, когда мы увидим романы на том уровне, на котором писал Эренбург...
June 29, 2017
أنا استمتعت جدا : )الكاتب حافظ علي نفس اسلوب الكاتبة الهادئ لحد اخر صفحة ..حبيت الشخصيات ..برغم ان اغلبهم بيخفوا مشاعرهم ولكن الترجمة كان ممتعة ..والكاتب خلق لنفسه قصة كويسة اوي وشخصيات كويسة ..الاخداث في القصة مش كتير وكان ممكن تبقي اكتر من كده ب 100 صفحة ..حسيت انه في الاخر كروت الاحداث ..انا امبسطت جدا ..كانت تجربة مميزة : ) حبيت لينا وكورتييف : )) اهم حاجه وأنت بتقراها تكتب اسامي الاشخاص الاسامي متشابها والكاتب يذكر الكثير من الاسماء : )))
January 11, 2020
I read this when I was an undergraduate in the late �60s and reread it several years later. The “Thaw� in question refers to both the death of Stalin and early Spring. Just as it’s very hard to get around in the muddy streets of Moscow, it’s going to be very difficult for Russians to imagine life without the Great Leader.
August 7, 2017
رواية لطيفة جدا .. مش سياسية و مش إجتماعية و لا حتى رومانسية ، أقرب ما تكون أنها نفسية , شخصيات كتير و حكايات مختلفة لكن نفس التصرف دايما ، (التردد) .. إنك تخاف تقول اللى حاسس بيه
النهاية غريبة أو جايز مفيش نهاية أصلا الكل كمل فى نفس الدايرة المليانة بالتردد و الكتمان أو جايز ده هو الأقرب للواقع فعلا :) !
فيها أجزاء محتاجة يتعاد ترجمتها و فيها أخطاء كتابية كتير للأسف
النهاية غريبة أو جايز مفيش نهاية أصلا الكل كمل فى نفس الدايرة المليانة بالتردد و الكتمان أو جايز ده هو الأقرب للواقع فعلا :) !
فيها أجزاء محتاجة يتعاد ترجمتها و فيها أخطاء كتابية كتير للأسف
December 2, 2021
رواية جميلة تدور حول المجتمع الروسي السوفييتي بعد الحرب العالمية الثانية في احد البلدات الروسية. صنفت ضمن الادب الروسي الحديث! وبرأي جاءت مثل الادب الروسي القديم ادب دوستوفيسكي من حيث البحث في عمق الانسان وكثرت المنولوج الداخلي. قيمتها بخمس نجمات لان الترجمة اعجبتني والاسلوب اعجبني، ما اجمل الروايات التي تصور الشعوب بأبسط حالاتها واكثرها تنوعاً.
September 18, 2010
Virtually no one else on here has read the book that gave its name to an entire period?
Anyway, it wasn't very good. Historically significant and thankfully short about sums it up.
Anyway, it wasn't very good. Historically significant and thankfully short about sums it up.
June 7, 2022
ایلیا ارنبورگ اصطلاح «اُتّیپل» را در ادبیاتِ شوروی پسااستالینی با رمانی باب کرد که نوک پیکان نقدش نظام حاکم را هدف گرفته بود. او در شهری که الگوی توسعه� صنعتی� شوروی بود و به نظر می‌رسی� نظم خلل‌ناپذی� کمونیستی تحقق تمامی آرمان‌های� را تضمین خواهد کرد، ظهور سویه‌ا� دیگر از زندگی را پیش‌بین� کرده بود. نوعی از حیات انسانی که زیر لایه‌ا� عمیق از یخ توتالیتاریسم مدفون شده و مجال بروز نیافته بود. پیش‌گویی� به حقیقت پیوسته� ارنبورگ درباره� دوره‌ا� بود که دیکتاتور رفته است و حالا جانشینانِ او نمی‌توانن� به همان شدت قبل دگراندیشان را سرکوب کنند. بسیاری از متفکران آن دوره از جمله آیزایا برلین سخنرانی خروشچف درباره� آغاز روزگار گشایش سیاسی در شورویِ پس از استالین را مرهون همین مانیفست ارنبورگ در اُتّیپل می‌دانستن�. جدا از ایجازی که عنوان کتاب دارد و تعابیری گسترده را در یک کلمه جای داده و کنایه‌ا� از روزگار افول دیکتاتوری است، خودِ رمان نیز نمونه‌ا� مثالی از کل شوروی تحت سیطره� کمونیسم استالینی و البته تمثیلی برای هر جامعه� گرفتار استبداد به شمار می‌آی�.
صحنه� آغازین کتاب، جلسه� نقد رمانی است که شرکت‌کنندگا� آن اغلب با موضعی تدافعی درباره� این نوع از جهان‌بین� نظر می‌دهن�. رمان مورد نقد در این جلسه، از ناگزیریِ عشق سخن گفته و از نوعی ایثار برای عشق که می‌توان� در صدر اولویت‌ها� زندگی یک انسان باشد. کتاب مورد نقد داستانی از درنوردیدن مرزها و حدود مرسوم در خود دارد؛ موضوعی که در نقطه� مقابل افکار چارچوب‌من� جمع قرار می‌گیر�. ژوراولیوف که به‌عنوا� یکی از اعضای هیأت رئیسه� در این جلسه حضور دارد، یکی از نمونه‌ها� روشن چنین طرز تفکری است. او مدیر یک کارخانه� بزرگ و موفق است و معیارش برای سنجش هر چیزی، از جمله عواطف، همان ساختار ماشینی است که در تولید و توسعه� صنعتی نقش دارد. ژوراولیوف گرچه می‌کوش� همراهی پدرانه‌ا� با جمع و در نگاهی وسیع‌ت� با تمامی شهر و جامعه‌ا� داشته باشد و همواره خود را روادار و منعطف نشان دهد، اما در عمل نمی‌توان� خشم خود را از رفتار سرکش اطرافیانش فرو بخورد و آن را در رفتاری هیستریک و مستبدانه نشان می‌ده�. حضور او در این جلسه، همان طنز تلخ و تناقض‌آلود� است که ارنبورگ تلاش می‌کن� با آن دیکتاتوری حاکم را هدف انتقاد خویش قرار دهد.
صحنه� شروع داستان، عرصه� ارزیابی تمام شخصیت‌ها� اصلی آن است. کاراتییف یکی از همین آدم‌هاس� که نقشی کلیدی در پیشبرد ماجراها ایفا می‌کن�. مهندسی که همچون ژوراولیوف استانداردهای دوگانه‌ا� درباره� عواطف انسانی دارد و اغلب آن‌ه� را با ارزش‌ها� جامعه� توسعه‌یافته� کمونیستی می‌سنج�. از منظر او عشقِ فردمحوری که در جوامع سرمایه‌دار� مرسوم است، جایی در جامعه� جمع‌مدا� کمونیستی ندارد. به همین خاطر است که کاراتییف قادر به درک رفتار شخصیت‌ها� رمان مورد بحث در جلسه نیست. او همسرش را در جنگ از دست داده و هرگز پس از آن و در دوره� سازندگیِ کشور نتوانسته به چیزی جز آرمان‌ها� کمونیسم بیاندیشد و حالا در چنین جلسه‌ا� علیرغم این سطح از مقاومت در برابر دلبستگی‌ها� عاطفی، سد دفاعی او شروع به فروریختن می‌کن�. یخِ کاراتییف در همین جلسه ترک برمی‌دارد� گرچه او و دیگران باید دوره‌ا� طولانی را برای دیدن ترک‌ه� و شکستن یخ‌ه� منتظر بمانند.
لنا، همسر ژوراولیوف هم نمونه‌ا� دیگر از آدم‌ها� گرفتار این یخبندان است. زنی که بزرگ‌تری� افتخارش «بانوی متشخص شوروی بودن» است. اما لنا گرچه همسر مردی است که تفکر توتالیتر و انعطاف‌ناپذیر� حاکم را تمام‌ق� نمایندگی می‌کن� و خود نیز پرچم‌دا� همین ایدئولوژی است، اما نمی‌توان� نقش عواطف را به‌عنوا� مهم‌تری� نیروی انگیزه‌بخ� در زندگی انسان‌ه� نادیده بگیرد. حتی وقتی قرار است در جبهه� مقابل علیه کتابی رمانتیک بایستد، با سلاح عاطفه� انسانی وارد میدان می‌شو� و از آن� به منزله� مصالح ساختمانی برای بناکردن شوروی مدرن و شکوفا یاد می‌کن�. هرچند که همین نقطه از بحث او درباره� عشق، پاشنه� آشیلش می‌شو�. او دقیقاً در لحظاتی در دام دلبستگی می‌افت� که علیه آن� نظریه می‌پرداخت� و کاراتییف را متهم به عدم درک درست موقعیت کشورشان می‌کرد� است.
تمامی داستان کتاب در فصل زمستانی تمثیلی می‌گذر� و ارنبورگ طی آن به فروافتادن تدریجی سپر آهنین دفاعی آدم‌ه� برای حفظ نظام استبدادی می‌پرداز�. همان آدم‌های� که مرعوب سه ده� حاکمیت بی‌چون‌وچرا� استالین‌ان� و به سادگی قادر به شکستن قالب‌ها� کلیشه‌شد� در این سیستم نیستند. شخصیت‌های� که در برابر هرگونه اصلاح و تعدیل فضا مقاومت می‌کنن� و همواره درصدد توجیه و مطلوب نشان دادن وضع موجودند. آن‌ه� ناخودآگاه در مسیری مخالف قدم برمی‌دارن� و یخ‌ها� هرکدام ترک‌های� عمیق و شکننده پیدا می‌کن�. در هر بخشی از کتاب گوشه‌ا� از این یخ‌ه� قرار است فرو بریزند و فصل تازه‌ا� را در یخ‌بندا� شوروی پسااستالینی رقم بزنند. اُتّیپل بر آن است تا بگوید روزگار آب شدن یخ‌ه� از مدت‌ه� پیش از مرگ استالین آغاز شده بوده و خزنده و مخفی در وجود آحاد جامعه� شوروی پیش رفته و تنها نیاز به تلنگری داشته تا خود را نشان دهد. نقطه� مبدأ در این دوره، نه سخنرانی خروشچف، بلکه در اوج خفقان حاکمیت استالین است. جایی که نظام کمونیستی به نفی کامل فردیت آدم‌ه� و عواطف‌شا� می‌پرداز� و این کلیدی‌تری� مضمونی است که نه‌تنه� وقایع این کتاب ارنبورگ که اغلب وقایع مربوط به شوروی دهه� پنجاه میلادی حول آن می‌گرد�.
این یادداشت در مجله ادبی و هنری درنگ منتشر شده است.
صحنه� آغازین کتاب، جلسه� نقد رمانی است که شرکت‌کنندگا� آن اغلب با موضعی تدافعی درباره� این نوع از جهان‌بین� نظر می‌دهن�. رمان مورد نقد در این جلسه، از ناگزیریِ عشق سخن گفته و از نوعی ایثار برای عشق که می‌توان� در صدر اولویت‌ها� زندگی یک انسان باشد. کتاب مورد نقد داستانی از درنوردیدن مرزها و حدود مرسوم در خود دارد؛ موضوعی که در نقطه� مقابل افکار چارچوب‌من� جمع قرار می‌گیر�. ژوراولیوف که به‌عنوا� یکی از اعضای هیأت رئیسه� در این جلسه حضور دارد، یکی از نمونه‌ها� روشن چنین طرز تفکری است. او مدیر یک کارخانه� بزرگ و موفق است و معیارش برای سنجش هر چیزی، از جمله عواطف، همان ساختار ماشینی است که در تولید و توسعه� صنعتی نقش دارد. ژوراولیوف گرچه می‌کوش� همراهی پدرانه‌ا� با جمع و در نگاهی وسیع‌ت� با تمامی شهر و جامعه‌ا� داشته باشد و همواره خود را روادار و منعطف نشان دهد، اما در عمل نمی‌توان� خشم خود را از رفتار سرکش اطرافیانش فرو بخورد و آن را در رفتاری هیستریک و مستبدانه نشان می‌ده�. حضور او در این جلسه، همان طنز تلخ و تناقض‌آلود� است که ارنبورگ تلاش می‌کن� با آن دیکتاتوری حاکم را هدف انتقاد خویش قرار دهد.
صحنه� شروع داستان، عرصه� ارزیابی تمام شخصیت‌ها� اصلی آن است. کاراتییف یکی از همین آدم‌هاس� که نقشی کلیدی در پیشبرد ماجراها ایفا می‌کن�. مهندسی که همچون ژوراولیوف استانداردهای دوگانه‌ا� درباره� عواطف انسانی دارد و اغلب آن‌ه� را با ارزش‌ها� جامعه� توسعه‌یافته� کمونیستی می‌سنج�. از منظر او عشقِ فردمحوری که در جوامع سرمایه‌دار� مرسوم است، جایی در جامعه� جمع‌مدا� کمونیستی ندارد. به همین خاطر است که کاراتییف قادر به درک رفتار شخصیت‌ها� رمان مورد بحث در جلسه نیست. او همسرش را در جنگ از دست داده و هرگز پس از آن و در دوره� سازندگیِ کشور نتوانسته به چیزی جز آرمان‌ها� کمونیسم بیاندیشد و حالا در چنین جلسه‌ا� علیرغم این سطح از مقاومت در برابر دلبستگی‌ها� عاطفی، سد دفاعی او شروع به فروریختن می‌کن�. یخِ کاراتییف در همین جلسه ترک برمی‌دارد� گرچه او و دیگران باید دوره‌ا� طولانی را برای دیدن ترک‌ه� و شکستن یخ‌ه� منتظر بمانند.
لنا، همسر ژوراولیوف هم نمونه‌ا� دیگر از آدم‌ها� گرفتار این یخبندان است. زنی که بزرگ‌تری� افتخارش «بانوی متشخص شوروی بودن» است. اما لنا گرچه همسر مردی است که تفکر توتالیتر و انعطاف‌ناپذیر� حاکم را تمام‌ق� نمایندگی می‌کن� و خود نیز پرچم‌دا� همین ایدئولوژی است، اما نمی‌توان� نقش عواطف را به‌عنوا� مهم‌تری� نیروی انگیزه‌بخ� در زندگی انسان‌ه� نادیده بگیرد. حتی وقتی قرار است در جبهه� مقابل علیه کتابی رمانتیک بایستد، با سلاح عاطفه� انسانی وارد میدان می‌شو� و از آن� به منزله� مصالح ساختمانی برای بناکردن شوروی مدرن و شکوفا یاد می‌کن�. هرچند که همین نقطه از بحث او درباره� عشق، پاشنه� آشیلش می‌شو�. او دقیقاً در لحظاتی در دام دلبستگی می‌افت� که علیه آن� نظریه می‌پرداخت� و کاراتییف را متهم به عدم درک درست موقعیت کشورشان می‌کرد� است.
تمامی داستان کتاب در فصل زمستانی تمثیلی می‌گذر� و ارنبورگ طی آن به فروافتادن تدریجی سپر آهنین دفاعی آدم‌ه� برای حفظ نظام استبدادی می‌پرداز�. همان آدم‌های� که مرعوب سه ده� حاکمیت بی‌چون‌وچرا� استالین‌ان� و به سادگی قادر به شکستن قالب‌ها� کلیشه‌شد� در این سیستم نیستند. شخصیت‌های� که در برابر هرگونه اصلاح و تعدیل فضا مقاومت می‌کنن� و همواره درصدد توجیه و مطلوب نشان دادن وضع موجودند. آن‌ه� ناخودآگاه در مسیری مخالف قدم برمی‌دارن� و یخ‌ها� هرکدام ترک‌های� عمیق و شکننده پیدا می‌کن�. در هر بخشی از کتاب گوشه‌ا� از این یخ‌ه� قرار است فرو بریزند و فصل تازه‌ا� را در یخ‌بندا� شوروی پسااستالینی رقم بزنند. اُتّیپل بر آن است تا بگوید روزگار آب شدن یخ‌ه� از مدت‌ه� پیش از مرگ استالین آغاز شده بوده و خزنده و مخفی در وجود آحاد جامعه� شوروی پیش رفته و تنها نیاز به تلنگری داشته تا خود را نشان دهد. نقطه� مبدأ در این دوره، نه سخنرانی خروشچف، بلکه در اوج خفقان حاکمیت استالین است. جایی که نظام کمونیستی به نفی کامل فردیت آدم‌ه� و عواطف‌شا� می‌پرداز� و این کلیدی‌تری� مضمونی است که نه‌تنه� وقایع این کتاب ارنبورگ که اغلب وقایع مربوط به شوروی دهه� پنجاه میلادی حول آن می‌گرد�.
این یادداشت در مجله ادبی و هنری درنگ منتشر شده است.
This entire review has been hidden because of spoilers.
March 23, 2022
هل قرأتم رواية عن الحب ليست رومانسية؟ بالضبط، لهذا فقط أنصح بقراءة الرواية
تبدأ الرواية بنقاش في نادي القراء في المصنع عن رواية تتحدث عن مهندس زراعي يفشل في مشروعه ويقع في حب زوجة زميله، فيقول المهندس برينين انها رواية عظيمة ذهبية - إذا خضعت لبعض التعديلات - لأنها تنظر في قيمة العمل الجماعي بينما يعارض المهندس كوروتييف فيقول انها رواية برجوازية لا تليق بالادب السوفيتي. وهنا تبدأ روايتنا من كوروتييف الواقع في حب لينا زوجة المدير إيفان جورافليوف، ومعه نلاحظ العذاب النفسي بين الشعور الحقيقي والرغبة في السيطرة على الشعور، وهذا التجاذب النفسي بين السماح و الكبح يمرره المؤلف على كل شخصية ترتبط في علاقة، فالشعور هو الحب وتختلف اسباب الرغبة في السيطرة. الملفت ان جميع العلاقات الغرامية يحاول الحب جمع الطرفين بينما يبعدهما فكرة أو تصور وهو ذاته السبب في رغبة السيطرة، فمع لينا كوروتييف نجد فكرة الاحتقار فهو مهندس ألمعي وهي زوجة المدير، ومع سونيا و سافشنكو هناك تصور التشابه فهي ترى نقاط الإختلاف بينهما وتعزو لذلك خلافاتهما، وهكذا مع بقية الشخصيات.
تطرح الرواية قضايا مختلفة وإن كانت تحافظ على طابعها الغرامي، فهناك سؤال قيمة الفن والأدب الذي لا يخدمك مالياً ولا سياسياً، وصعوبة العلاقة بين اب وابنته حين تنشأ تحت ثقافة أخرى، وسؤال المصداقية بين صورتك الحقيقية وصورتك الاجتماعية، ومعضلة إختلاف واقعك في الماضي عن واقعك الحالي، لهذا كله يمكن القول بلا تردد انها رواية نفسية كعادة الأدب الروسي، تحفر في نفس الإنسان حيث مخاوفها ومراميها.
الرواية مليئة بالشخصيات فعلى القارئ التنبه كي لا يتوه، وهي ليست رواية سياسية كما هو مذكور في الغلاف الخلفي. والترجمة ليست أفضل الممكن، كنت سأقول جيدة حتى جعل سعد زهران الروسي يقول" لا يا شيخ " لا يا شيخ! :)
"ان شخصيتينا جد مختلفتان والحب وحده لا يكفي، كيف يمكن أن تشاركي الحياة إنساناً لا يفهمكِ؟ يجب ألا افكر فيه. انه إنسان طيب و مستقيم وشريف ولكن ليست هذه هي القضية، ولا حتى انني احبه. يجب أن يتحكم الإنسان في مشاعره، وهو على صواب في شيء : من أسوأ الأمور أن يفعل الإنسان غير ما يقول. "
تبدأ الرواية بنقاش في نادي القراء في المصنع عن رواية تتحدث عن مهندس زراعي يفشل في مشروعه ويقع في حب زوجة زميله، فيقول المهندس برينين انها رواية عظيمة ذهبية - إذا خضعت لبعض التعديلات - لأنها تنظر في قيمة العمل الجماعي بينما يعارض المهندس كوروتييف فيقول انها رواية برجوازية لا تليق بالادب السوفيتي. وهنا تبدأ روايتنا من كوروتييف الواقع في حب لينا زوجة المدير إيفان جورافليوف، ومعه نلاحظ العذاب النفسي بين الشعور الحقيقي والرغبة في السيطرة على الشعور، وهذا التجاذب النفسي بين السماح و الكبح يمرره المؤلف على كل شخصية ترتبط في علاقة، فالشعور هو الحب وتختلف اسباب الرغبة في السيطرة. الملفت ان جميع العلاقات الغرامية يحاول الحب جمع الطرفين بينما يبعدهما فكرة أو تصور وهو ذاته السبب في رغبة السيطرة، فمع لينا كوروتييف نجد فكرة الاحتقار فهو مهندس ألمعي وهي زوجة المدير، ومع سونيا و سافشنكو هناك تصور التشابه فهي ترى نقاط الإختلاف بينهما وتعزو لذلك خلافاتهما، وهكذا مع بقية الشخصيات.
" لعن كريوكوف الفنانين لتشاؤمهم وصاح : يجب أن يكون عندنا تفاؤل، ثم اخذ يشرب ويشرب إلى أن حملوه إلى المستشفى."
تطرح الرواية قضايا مختلفة وإن كانت تحافظ على طابعها الغرامي، فهناك سؤال قيمة الفن والأدب الذي لا يخدمك مالياً ولا سياسياً، وصعوبة العلاقة بين اب وابنته حين تنشأ تحت ثقافة أخرى، وسؤال المصداقية بين صورتك الحقيقية وصورتك الاجتماعية، ومعضلة إختلاف واقعك في الماضي عن واقعك الحالي، لهذا كله يمكن القول بلا تردد انها رواية نفسية كعادة الأدب الروسي، تحفر في نفس الإنسان حيث مخاوفها ومراميها.
"وسأل : هل تحب الشعر؟، فأشرق وجه سافشنكو : أكثر من أي شيء، في ما أعتقد. وقرأ كوروتييف بصوت عالٍ: وافترقا في أسى صامت ذي كبرياء
وما رأيا رسم حبهما إلا في الأحلام
ثم جاء الموت، ومن بعده الحساب
وفي ذلك العالم تحول كل عن الآخر دون معرفة.
انشرح سافشنكو، ولكن وجهه أظلم فجأة كأن شمعة قد انطفأت، وغاضت الإبتسامة من وجهه، فهو يفكر في سونيا : نحن نتقابل ونتحدث، ولكنها تعاملني كما لو كنت غريباً، ومع ذلك ففي اليوم الذي كنا نتمشى فيه بين الأشجار ظننت أنها تحبني، قبّلتني ونظرت في عيني بطريقة لا أملك كلما تذكرتها - حتى الآن - إلا ان اتمنى أن أهرع إليها وأقول لها :أنا الذي تحبينني يا سونيا، إنه أنا، ألا تعرفينني؟.
رفع ناظريه إلى كوروتييف الذي كان جالساً بلا حراك وكتابه ملقى على الأرض، وساد صمت طويل وأخيراً استجمع سافشنكو شجاعته وقال : قل لي يا ديمتري سيرجيفتش، هل تعتقد أنه إذا شعر رجل بالحب نحو امرأة يجب عليه أن يناضل من أجل سعادته؟ يبدو أن هذا شيء مهين.
ابتسم كوروتييف ابتسامة لا تكاد تلحظ : عليه أن يناضل، ثمة لحظات يجب أن تشق فيها طريقك وسط الضباب الكثيف. وابتسم سافشنكو مرة أخرى. "
الرواية مليئة بالشخصيات فعلى القارئ التنبه كي لا يتوه، وهي ليست رواية سياسية كما هو مذكور في الغلاف الخلفي. والترجمة ليست أفضل الممكن، كنت سأقول جيدة حتى جعل سعد زهران الروسي يقول" لا يا شيخ " لا يا شيخ! :)
November 2, 2017
توشك أن تخرج من هذه الرواية بمعلومة واحدة فقط " أنا كبير جداً لأفعل هذا أو لأشعر بهذا ..." رغم أن الأبطال سنهم من 30 سنة إلي 60 !!
! بينما لحسن الحظ وربما لغرابته أيضا لا يكون الوقت متأخراً أبداً لأبطال الرواية ! .... عدا إيفان بالطبع
هي رواية لا يمكن أن توصف بأنها رومانسية أو سياسية ولا هي تمت للوصفين بصلة ....ربما التعبير الأدق أنها رواية إجتماعية خالصة
وتصف فترة مهمة جدا في تاريخ روسيا ..إلا أنه وصف باهت لا تخرج منه بمعلومة مهمة
من الواضح أن الرواية ليست لكاتب هاوٍ وأنها أيضا ليست مملة كما ويمكنني وصفها بأنها ذات طول مناسب تماما لا قصيرة ولا طويلة
أعجبني شخصيات بعض الأبطال والأسئلة والشكوك التي كانت تراودهم .. والإحترام الداخلي الغريب المسيطر عليهم
وأنا كنت أعتقد أن النهاية ستكون أوضح أوأقوي ..لكن لم تكن كذلك..
وأخيرا الشيء الأغرب علي الإطلاق بخصوص هذه الرواية (الملخص المكتوب علي الغلاف) ...والذي رفع التوقعات كثيراً دون داع ودون مصداقية ...هل كُتبت تلك الكلمات عن هذه الرواية حقا ً؟
أحب الإعتقاد أنه خطأ في الطباعة أو شئ من هذا القبيل
! بينما لحسن الحظ وربما لغرابته أيضا لا يكون الوقت متأخراً أبداً لأبطال الرواية ! .... عدا إيفان بالطبع
هي رواية لا يمكن أن توصف بأنها رومانسية أو سياسية ولا هي تمت للوصفين بصلة ....ربما التعبير الأدق أنها رواية إجتماعية خالصة
وتصف فترة مهمة جدا في تاريخ روسيا ..إلا أنه وصف باهت لا تخرج منه بمعلومة مهمة
من الواضح أن الرواية ليست لكاتب هاوٍ وأنها أيضا ليست مملة كما ويمكنني وصفها بأنها ذات طول مناسب تماما لا قصيرة ولا طويلة
أعجبني شخصيات بعض الأبطال والأسئلة والشكوك التي كانت تراودهم .. والإحترام الداخلي الغريب المسيطر عليهم
وأنا كنت أعتقد أن النهاية ستكون أوضح أوأقوي ..لكن لم تكن كذلك..
وأخيرا الشيء الأغرب علي الإطلاق بخصوص هذه الرواية (الملخص المكتوب علي الغلاف) ...والذي رفع التوقعات كثيراً دون داع ودون مصداقية ...هل كُتبت تلك الكلمات عن هذه الرواية حقا ً؟
أحب الإعتقاد أنه خطأ في الطباعة أو شئ من هذا القبيل
November 21, 2021
رواية "ذوبان الثلوج" قد تعتبر علامة فارقة وقت صدورها إذ أنها تعبر عن فترة معينة في الحياة الروسية متناولة مساوئها وأنماطها. لكن بعد مُضي هذه الفترة تجدها خاوية وسيئة ولا تمثل أي إضافة
بها بعض اللمحات الأدبية البسيطة مثل نظرة كل رسام للآخر وتعجبه من طريقة رزقه وحياته. وكذلك علاقة سوكولوفسكي ببنته من خلال الرسائل وتراجعه عن إرسال هذا الخطاب الجاف الذي كان يكتبه
بها بعض اللمحات الأدبية البسيطة مثل نظرة كل رسام للآخر وتعجبه من طريقة رزقه وحياته. وكذلك علاقة سوكولوفسكي ببنته من خلال الرسائل وتراجعه عن إرسال هذا الخطاب الجاف الذي كان يكتبه
August 8, 2023
روزگار آب شدن یخ ها، یک رمان کلاسیک از ادبیات روسیه هست. بسیار خوش خوان و روان و دلچسب... با تم سیاسی و رمانتیک و بیشتر اجتماعی با یک پایان‌بند� عالی... رمان چیز خاصی برای ارائه نداره ولی میتونه یک خوانش فوق‌العاد� برای خواننده باشه.
نویسنده در این رمان سعی کرده جامعه� روسیه پس از جنگ جهانی دوم را از طریق زندگی مردم در یک شهر روسیه با طبقات و مشاغل مختلف به تصویر بکشد.
نویسنده در این رمان سعی کرده جامعه� روسیه پس از جنگ جهانی دوم را از طریق زندگی مردم در یک شهر روسیه با طبقات و مشاغل مختلف به تصویر بکشد.
January 24, 2019
جيدة ولكنها ليست سياسية كما كتب في خلف الغلاف
أحببت عرض تناقضات الشخصية تزامنا مع عرض تاريخها
وضايقني شخصيا تشابك الشخصيات والروابط بينهم ربما بسبب الأسماء الروسية المعقدة
جيدة وتسير على وتيرة هادئة بعض الشيء بإعتمادها على أسلوب الكاتب الذي يروي
أحببت عرض تناقضات الشخصية تزامنا مع عرض تاريخها
وضايقني شخصيا تشابك الشخصيات والروابط بينهم ربما بسبب الأسماء الروسية المعقدة
جيدة وتسير على وتيرة هادئة بعض الشيء بإعتمادها على أسلوب الكاتب الذي يروي
November 21, 2022
توقعت أن تناقش الرواية قضية فعلية حقيقية، حتى و ان ناقشت صراعات الإنسان بينه وبين نفسه فهي لم توضحها بشكل كامل او دقيق كما على وصف الروايات أن يكون، عندما أمعن النظر في اجزاء الرواية أجد انها غير كاملة إطلاقًا في المعنى او الوصف.
الترجمة، سيئة،سيئة لأبعد الحدود
الترجمة، سيئة،سيئة لأبعد الحدود
July 13, 2023
الكثير تغير بعد وفاة لينين لكن القادم أتى بعد رحيل ستالين .
يجسد اهرنبورغ هذه الحقبة بزوج يحاول استيعاب حياة مابعد ستالين و زوجة ترى انها تستحق افضل من حياتها الحالية .
لم استمتع بها كثيرا رغم بعض الومضات.
يجسد اهرنبورغ هذه الحقبة بزوج يحاول استيعاب حياة مابعد ستالين و زوجة ترى انها تستحق افضل من حياتها الحالية .
لم استمتع بها كثيرا رغم بعض الومضات.
Displaying 1 - 30 of 48 reviews
Can't find what you're looking for?
Get help and learn more about the design.