سناپور در سال ۱۳۳۹ در کرج بهدنی� آمد. درسخوانده� رشتهٔ منابع طبیعی است اما از همان ابتدا به نوشتن و روزنامهنگار� روی آورد. در آغاز فعالیت داستاننویسیا� برای کودکان و نوجوانان مینوش�. پسران دهکده (۱۳۶۹) و افسانه و شب طولانی (۱۳۷۳) حاصل این دوران است. سپس به روزنامهنگار� روی آورد و در روزنامه همشهری و زن و حیاتن� و چند نشریه دیگر شروع به همکاری کرد. مدتی هم بر کار گردآوری و چاپ داستانها� مجلات گردون و کارنامه نظارت داشت. اولین رمانا� نیمهٔ غایب را در ۱۳۷۸ منتشر کرد. این رمان برای او جوایز مختلفی را به ارمغان آورد و در مدت یک سال شش بار تجدید چاپ شد.[۱:] در سال ۱۳۸۰ کتابی در شناخت زندگی و آثار هوشنگ گلشیری به نام همخوانی کاتبان تالیف و منتشر کرد. او هماکنو� مشغول تدریس داستاننویس� است.
گفتم: خوبی؟ و چاقوم هنوز از آخرین دیدار سرخ بود گفت: خوبا�. و رد قرمزی از آخرین حرفش همینطو� روی قالی میچکی� گفت: به کارهات میرسی� و نمیدانست� منظورش به چاقوهام بود یا تخته میخ کردن در و دیوار خانها�. گفتم: فکر میکن�. و میدانست� این پریشانتر� میکن� حتا از اینک� گفته باشم دارم گلوم را میبر� چون باز به فکر آمدن میانداختا�. آخرهم گفت: دست و پام مهم نیست من میتوان� هنوز با دلا� بیایم.
چند شعر درخشان، و باقی معمولی. اگه میش� نیمستار� داد ۳.۵ می دادم. ولی خب اون چند شعر درخشان لیاقت گرد کردن به بالا به جای به پایین رو دارن منظورم از شعرها� درخشان هم اینها�: چاقو، یک دقیقه فقط، میان ما، کدام، و رد حرفهاما�
پ.ن: من شعرهای موردعلاقه� از کتابه� رو تو ساندکلاودم میخون�. اگه دوست داشتین بشنوین، این شعرها رو اینجا خوندم: