نویسنده در این اثر که پژوهش و نگارش آن حدود 18 ماه به طول انجامیده است به موضوع حضرت ولی� عصر امام زمان (عج) در زمان معاصر و دغدغهها� مربوط به آن میپرداز�. موذنی، علت انتخاب این موضوع را برای رمان 308صفحهایاش� اهمیت یک نگاه عقلانی به موضوعی میخوان� که بیش از هزار سال در ذهن شیعه و حافظه� تاریخی ما وجود دارد.
علی مؤذنی متولد سال ۱۳۳۷ در تهران و فارغالتحصی� رشته ادبیات نمایشی از دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. مؤذنی در زمینهها� داستاننویس� نمایشنامهنویس� و فیلمنامهنویس� فعالیت دارد.
یک کلاس کامل آموزش فیلمنامهنویس� که استادش علی موذنیس� شاگردان کلاس دربارۀ جضرت حجت فیلمنامه مینویسن� و استاد فیملنامههاشا� را نقد فنی و محتوایی میکن� عالیس� این کتاب؛ هم ازلحاظ فنی، و هم از لحاظ محتوایی؛ هرچند از نظر فنی قویت� است
این کتاب را باید دو دو بخش خواند و تحلیل کرد. بخش معاصر آن، یک داستان بی منطق و کش و قوس دار است که نه چارچوب داستانی را رعایت کرده و نه منطق فلسفی را اما بخش تاریخی آن، بسیار خواندنی و جذاب و دوست داشتنی است. روایت تازه و ناب موذنی از ماجرای خاص حضرت مهدی عج به قدری خواندنی از آب درآمده که می تواند حال همه را خوب کند. ضمن اینکه قواعد داستانی و کشش های مربوط به آن هم به خوبی رعایت شده است
فارغ از حاششیه ساز یهایی که برای این کتاب شد به نظرم بی احترامی چنانچه منتقدان می گفتند به ساحت امام زمان و مادر بزرگوار ایشان در این کتاب نشده بود. از حیث متن کتاب به نظرم جای کار داشت و کتاب به لحاظ نگارشی وداستانی دارای نقایص زیادی هست...
بهتر از این می توانست باشد. از لحاظ داستان نویسی منوسط رو به بالاست. البته قسمت هایی که به طور مستقیم زندگی امام را روایت می کردند، خوب بودند ولی کاش قسمت های ماجرای استاد و شاگردانش حذف می شد.
به نظرم مثبت تریت خصوصیت کتاب تاکید بر فرازمانی بودن امام و حضور در زندگی معاصرمان است.
خيلي ذوق وشوق داشتم براي شروع كردنش...شايد مشكل از من بود ، شايد نبايد با دونستن اينكه موضوع در مورد امام زمان(عج)براي خودم تصورات آنچناني از كتابي كه نخونده بودم مي ساختم ولي... به نظرم داستان هاي مذهبي نيازمند تعمق بيشتريه ،جذابيت هاي خاص خودش رو مي طلبه و.. بعضي از كتاب ها هستن كه با هر خط خوندنش مطلب جديدي ياد ميگيري قبل از خوندنش فكر ميكردم دوازدم از اون دسته كتاباست ؛اما خوب نبود... البته يه نكته مثبتم براي من داشت و اونم ابن بود كه منو ياد اين حديث از پيامبر انداخت و باعث شد كه معناي واقعي شو بفهمم «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» .... «هركس بميرد و امام زمانش را نشناسد،به مرگ جاهليت مرده است»
قسمتهاى داستانى تاريخى كتابو دوست داشتم و حتى بعضى يادداشتها ؛ اما به نظرم حواشى و داستانهاى سر كلاس خيلى خوب پرداخته نشده بود و شايد با چندبار خواندن و ويرايش دوباره ، كتاب بهتر و كاملا جذابى از كار درميومد.
خوندم برای اینکه بیشتر یاد آقا باشم، به بیان دیگه میخواست� برای دوستی با امام زمان از مسیر رمان استفاده کنم. تجربه ی بدی هم نشد الحمدلله. کارهای علی مؤذنی رو دوست دارم. این یکی هم خوب بود انصافا. هم بخش هایی که از زندگی مبارک امام زمان عج و مادرشون میگف� هم بهش هایی امروزی داستان. نکته ی جالب کتاب، آموزشیه که در طول داستان جریان داره و نکاتی رو از نوشتن فیلمنامه و داستان بیان میکن�.
نویسنده سعی کرده ماجرای به امامت رسیدن امام زمان (عج) را در قالب کلاس فیلنامهنویس� بیان کند و به نوعی بین امروز و دیروز پیوند میزن�. نمیدان� نویسنده چقدر مستند روایت کرده، کاش به این موضوع اشاره میکر�. من زیاد بخش امروزی داستان را نپسندیدم، ولی بخش تاریخی خوب بود.
کتاب اثرگذاری و بارمعنوی خود را داراست ، اما این به دلیل توانایی نویسنده و یا متفاوت بودن نثر این کتاب نیست. نویسنده در نظر داشته فضایی فرازمانی را در رمان به وجود بیاورد که موفق نبوده. در اوایل کتاب حتی اشتباهات کاملا مشهود نوشتاری به چشم میخورد. پس اثرگذاری کتاب به چه دلیل است؟! به نظر من به دلیل بازنویسی اتفاقات تاریخی ای است که اکثریتمان از وقوع آنها بی اطلاع هستیم و البته به تصویر کشیدن گوشه ای از توانایی های غیبی امام هم بی تاثیر نیست. در کل عدم وجود اطلاعات در سطح معمولی، در جامعه، باعث میشود، چنین نثری! به چشم عامه مردم بشدت موثر و خوب بیاید. پرش های زمانی نویسنده در کتاب ، مخاطب را با ذهن نقش اول داستان یعنی فیلم نامه نویس؛ همراه نمیکند ، بلکه مدام ذهن را دچار حیرت میکند و ناچارا به دنبال خود میکشاند. در اوایل داستان نویسنده با ترسیم فضایی که فیلم نامه نویس در حال گردآوری اطلاعات است ، حجم نسبتا زیادی اطلاعات خام را به خواننده میدهد که اصلا فضای داستان را به هم میریزد. نویسنده ی قهاری همچون جورج اورول هم در کتاب 1984 نتوانسته چنین ایده ای را به خوبی اجرا کند و وارد کردن اطلاعات خام در درون داستانش بشدت مورد نقد قرار گرفته است. در کلاس فیلمنامه نویسی نقش اول داستان- یعنی خود آقای فیلم نامه نویس- هیچ قاعده ی فیلم نامه نویسی ای رعایت نمیشود ! حتی اگر به آن نوشته ها بگوییم 'طرح اولیه' بازهم قابل پذیرش نیست. دوگانگی فیلم نامه نویس به ظاهر متدین با نوع برخوردش با خانم حقیقی در اواسط داستان - که احتمالا بخاطر بالا بردن هیجان خواننده و بیان کردن اینکه : ببینید مذبی ها هم دل دارن :) ازین رفتارها استفاده شده - بشدت توی ذوق میزند ! (وارد کردن یک روایت عشقی بی سروپا و ناگهانی در داستان که سریعا در چند صفحه هم به سرانجام میرسد کاملا غیرمنتظره است ! حتا احساس میشود نویسنده بعد از اتمام کتاب این قسمت ها را به آن افزوده! ) اما نکته ی اخلاقی ذکر شده در همین بخش غیرمنتظره ی عاشقانه که درمورد عدم سخت گیری و حساسیت های نابه جا در امر ازدواج است بسیار خوب و درست است. عدم رعایت شان و احترام امام در کتاب؛ با بیان بعضی از رفتارها و جملات هم جای فکر دارد ! پایان کتاب نیز نقطه ی قوت خوب و دلچسبی دارد. اما به نظر من این دلچسبی که خود مرا هم فرا گرفت ؛ برای پوشاندن نقص های احتمالی پایان داستان و عدم پرسیدن این سوالات خواننده از خود که :" خب که چی؟ بعدش چی؟ چی داد به من؟ " بیان شده است.
حرف دل : *چقدر نمیدانیم و نمیشناسیم امام زمانه ی خویش را... * چقدر تاسف به خاطر تمامی آثار مثلا فرهنگی که به نام ایشان است و اکثریت آنها فاقد ذره ای کار و فکر حرفه ای در خود هستند. و ما هنوز در زندان ذهن معنوی خود هنر را تقبیح میکنیم و به صرف خواندن و آموزش مذبی اکتفا !
نکت: اگر هدف علی موذنی فقط رسیدن به همین اثرگذاری معمولی بوده ، میشود گفت موفق شده !
به طور کلی این کتاب از دو جنبه تاریخی و معاصر به موضوع امام زمان (عج) میپردازه. جنبه معاصر آن به این صورت هست که قرار است در یک کلاس که راوی کتاب، استاد فیلنامه نویسی آن هست، شاگردان به موضوع امام زمان بپردازند و با کنار هم قرار دادن مطالب در نهایت فیلنامه ای در این باره نوشته بشه...در عین حال نویسنده به بررسی وقایع تاریخی بخشی از زندگی امام از زمان شهادت پدر بزرگوار ایشان حضرت امام حسن عسگری(ع)، داعیه دار شدن برادر ناخلف ایشان یعنی جعفر برای غصب مقام امام و تلاشهای وقیحانه و البته بی سرانجام او میپردازه و در این حین از کرامات و معجزات حضور آن حضرت در قالب داستانی نقل میشه که روایت رو جذاب میکنه. اما بخش معاصر آن زیاد جالب توجه نیست و به خصوص بخشی که واقعا متوجه نمیشم چه اصراری در گنجاندنش ، آن هم با این طرز روایت وجود داشت! قسمتی که استاد به یکی از شاگردانش علاقمند میشود. واقعا این بخش به صورت کاملا تصنعی، خیالپردازانه و غیر واقعی نقل شده، طوری که خواننده فقط انگشت به دهان میماند که آن داستان پردازی قوی تاریخی کجا و این نوع نوشتن از شکل گرفتن یک رابطه به صورت غیر واقعی کجا!! ضمن اینکه همانطور که دوستان دیگه هم اشاره کردند، اینکه مشخص نیست چقدر از ماجراهای نقل شده مستند است یکی از نقاط ضعف کتاب هست.
شیوهٔ روایت مؤذنی در این کتاب نسبت به احضاریه بهنظر� خیلی بهتر بود. در کل کتابی است که از ابتدا مخاطب را جذب میکن�. البته مانند بسیاری رمانه� مسیر داستانیا� شاید مورد علاقه خیلیه� نباشد
انتظارم چیز دیگها� بود، چیزی شبیه کتاب «اشوزدنگهه» آرمان آرین که عملاً شخصیت منجی رو توی تاریخ تطور میدا� و درام زندگی� رو بیان میکر�. شاید معرفی درستی بهم نشده بود. من خیلی نتونستم با زاویه دید و حالات و احساسات نویسنده نسبت به شخصیت امام که موضوع اصلی کتاب بود همرا� بشم. این میزان از مبادی آداب و سرسپرده بودن در نسبت با شخصیت داستان برام قابل هضم نبود (که البته در نسبت با امام معصوم طبیعیه). شاید به قول رضا امیرخانی، اصلا نباید درمورد زندگی معصومان داستان نوشت، چون اولا ما به شخصیت مسلط نیستیم، و دوما اجازه نداریم مسلطنمای� بکنیم! ولی در کل چیز ارزشمن� این کتاب برای من، آشنایی با جزئیاتی از روزهای پس از شهادت امام حسن عسکری (ع) بود که از این کتاب یادگاری موند برام.
قبلا در مورد بعضی شخصیت ها نوشته بودم، زنده و مرده. معمولا با زنده ها مستقیم صحبت میکردم و از خودشان مدرک و سند می گرفتم و احيانا با آشناهایشان هم گپی می زدم و در طول نوشتن اگر لازم می شد، برای پرکردن جاهای خالی، با شخصیت مورد نظر بارها صحبت می کردم، اما در مورد شخصیت هایی که از دنیا رفته بودند، اگر تاریخی بودند، اسناد و مدارک موجود و گفت وگو با افراد آگاه درباره نقش تاریخی آن ها تا حدود زیادی مشکل را حل می کرد. بررسی خصوصیات اخلاقی شخصیت ها چه مرده چه زنده در گفت وگو با دوست روان شناسم هم کمک بزرگی بود. اما امام زمان! آن شب برای اولین بار به او فکر کردم. تا آن شب از کنار نام او فقط عبور کرده بودم. نمیدانم تکلیفم با او، مردی که هم تاریخی است هم معاصر، چیست؟ چگونه می توان با شخصیتی چنین که موجودیتش در بستر زمان ادامه پیدا کرده و مثل هر بشر دیگری با طول عمری هفتاد هشتاد ساله در تاریخ متوقف نشده است، کنار آمد؟ منظورم کنارآمدن یک نویسنده در پرداخت شخصیتی است که هرچند فرازمانی است، اما در میان انسان های زمان گرفته زندگی می کند و تجربه ای منحصربه فرد دارد.
کتاب بسیار خوبی بود. آقای موذنی سبک جدیدی در نوشتن رمان مذبی بهکا� برده بودن و رمانی درمورد امام زمان عج نوشتن. این کتاب نه تنها درمورد گذشته و حال امام زمان عج میباشد� بلکه انتقاداتی عمیق به نحوه� ساخت فیلمها� مذبی دارد. شاید به همین دلیل است که انتشار این کتاب 4سال طول کشید!
شروع جذابی داشت. همچنین تلفیق حال و گذشته، مدل داستانی خوبی رو فراهم کرده بود.
ولی اوایل کتاب، قسمتها� تاریخی خیلی خوب روایت نشده بود و به خاطر طولانی بودن، گاهی حوصله� سر بر میش�. اما با پیش رفتن داستان بهتر شد.
یه نکته ای که اقتضای مدل روایت کتاب بود ولی در عین حال نقطه� ضعفش هم میشد� عدم اطمینان به مستند بودن قسمتها� تاریخیشه... واقعا کشش زیادی داشت، ولی به مخاطب این اطمینان رو نمیدا� که بتونه خیلی مطمئن اونه� رو برای دیگران روایت کنه.
انتهای کتاب خیلی سریع جمعبند� شد... میش� یه مقدار اتفاقات رو پیش ببره.
در کل داستان خوبی بود ولی چندان توصیه به مطالعه نمیکن�.
استاد فیلم نامه نویسی که شخص اول داستان هست و در اکثر مواقع راوی داستان با پیشنهاد نوشتن فیلمنامه ای در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مواجه میشه که در این بین داستان های جذابی روایت میشه و بخشی از تاریخ زندگی امام حسن عسکری علیه السلام و آقا صاحب الزمان برای خواننده گفته میشه که بر جذابیت کتاب افزوده
اولش خسته کننده است به خصوص وقتی که قراره ازیه استادوشاگردای کلاسش حرف زده بشه اینکه توکلاسشون چی میگذره وتحلیل وبررسی طرح هایی که میخوان برای فیلم نامه شون بنویسند،اماوقتی خودطرح استادکه درموردامام زمان هست کم کم شروع میشه داستان جذابیت خودش روپیدامیکنه به خصوص وقتی که استادسعی میکنه اززاویه دیدمختلفی به امام زمان نگاه کنه...
کلا احضاریه ذهن مارو نسبت به این نویسنده خط خطی کرد. دوازدم از احضاریه بهتره ولی بازم درهم برهمه. همون روایت تاریخی رو ادامه میدا� جذاب تر میش�. و اینکه آدم واقعا نمیدون� اون داستان با مدرک نوشته شده یا صرفا تخیله. اون قسمت های اول هم که انگار از ویکیپدی� کپی شده. غیر از اون داستان تاریخی نیمه دوم و ماجرای جعفر، بقیها� تکراری بود.
بیشتر یک کلاس نویسندگی بود که برای یاد دادن نکات نویسندگی به شاگردها سراغ یک داستان معنوی رفته بود.پس اگر خواستید به عنوان یک کتاب مذبی درباره امام زمان معرفی کنید،قبلش بگویید که یک کلاس داستان نویسی است با تم مذبی
واقعا اونی نبود که انتظار داشتم. تازه نمی دونم کجاهاش واقعیه؟! بخصوص سکانس متحول شدن جعفر. واقعا ضعیف بود. به خصوص عشق آبکی استاد و اسدی! در حد همون طرح بود که به اسم رمان چاپ شده بود. ولی شروع خوبی داشت. هر چند بعد از یکی دو فصل کشش اش رو از دست داد.
This entire review has been hidden because of spoilers.
دوست داشتم جالب بود چون خیلی چیزهارو درمورد زندگی امام زمان (عج)برام به تصویر کشید ازطرفی توصیه های نویسندگیش هم خیلی خوب بود اگر راستشو بخوام بگم من بشتر صحنه هایی رو میپسندیدم که داخل خونه ی نویسنده و در زمان خال روایت میشد جنبه تاریخی یه ذره برام غیر قابل درک بود ولی خوشحالم که کتابو خوندم
کتاب خوش خوان و خوبی بود. موضوع امام زمان که کمتر شاید در رمانها به ان پرداخته شود و یا من کمتر خوانده ام. رفت و برگشتهای خوبی به گذشته و حال داشت. از خواندن کتاب لذت بردم
این کتاب دو بخش داره بخش اول امروزی که در مورد یه نویسنده ای که با پیشنهاد نوشتن فیلمنامه برای امام زمان شروع میشه. و بخش تاریخی زمان به امامت رسیدن امام. این کتاب به نوعی میخواسته زندگی امام و نقش امام در زندگی ما رو بررسی کنه اما خیلی ضعیف پرداخته شده. در ضمن در روایات اومده که حضرت رو با اسمشون صدا نزنید اما در خیلی از جاهای کتاب از اسم حضرت استفاده شده بود که نمیدونم نویسنده با چه منظوری این کار رو انجام داده
موضوع و لحن کتاب، متفاوت بود از کتابهایی که توی این زمینه هست. . داستان از زبان یک نویسنده روایت میشه که میخواد یه فیلمنامه درباره امام زمان(عج) بنویسه و خواننده رو با خودش در حین نوشتن جلو میبره� خط به خط، فصل به فصل! . هر از گاهی برمیگرده و نوشته رو اصلاح میکنه و داستان رو تغییر میده! فضاسازیش زنده ست طوری که خواننده حس میکنه واقعا روبه روی نویسنده ای نشسته که داره طرح خودش رو براش میخونه! . داستان بین گذشته و حال در رفت و آمده! نویسنده گهگداری از حال خودش میگه و گهگداری هم برمیگرده و قسمتهایی از داستان رو بر اساس وقایع گذشته روایت میکنه. یه وقتایی خواننده رو با خودش تا خونه ی امام میبره، یه وقتایی هم از امدادهای امام که شامل حال شخصیت های داستان شده حرف میزنه. . در مجموع کتابی بود که دوسش داشتم . برشهایی از کتاب: . او امامی نیست که زمان گرفته باشدش که اگر گرفته بود، الان بین ما نبود. بلکه اوست که زمان را گرفته. . ملیکا به آسمان نگاه کرد. صدای امام در گوشش پیچید: «جدم، موسی ابن جعفر که سلام بر او باد، فرموده است هرگاه از زمین و زمینیان دلتنگ شدی، به آسمان نگاه کن و سه بار بگو: «بسم الله الرحمن الرحیم»» . من نمیتوانم تخیل را در خدمت واقعه قرار بدهم. از نظر من اهمیت تخیل همانقد� است که اهمیت واقعه. واقعه تاریخی اتفاق افتاده و تمام شده، تخیل مثل روحی است که در او دمیده میشو�. . ای امام زمان، چه صبری داری از تحمل دردهای این دنیا که مکرر در مکرر است!