سنگستانی : ......التماس کنین، یه دل خوشی بهم بدین. گلرخ : بهتون دلخوشی میدم، پدر بدبخت من که سی سال برای فرهنگ این کشور کار می کنه برای همه چیزش لنگه، از کاغذ و مرکب تا تایپ و پخش و اجازه تک تک کلما ت. اما امثال شما هیچ منعی ندارین حتی کسی مانعتون نمیشه از دخترش بخواین بخاطر یکی دیگه بهتون التماس کنه. کسی که متاسفانه بهتر یا بدتر، از جنس شماست نه من. این خیلی خیلی گرونه و شما نباید از تلخیش چیزی بفهمین. ولی باشه.. بهتون التماس می کنم بخاطر یکی دیگه نه خودم.... سنگستانی : مثل اینکه بیشتر از این چیزی بلد نیستی. گلرخ : مثلا اشک بریزم؟ سنگستانی : خیلی وقته یه گریه درست و حسابی ندیدم. گلرخ : حالا هم نمی بینین، من گریه هام رو قبلا کردم حالا فقط فریاد برام مونده....
***
عیوض : با زخم باید ساخت، طول میکشه ولی خوب میشه. ( صدای شلیک) گلرخ : پس آخرش این بود. آخرِ سگ کشی. عیوض : گریه می کنی گلرخ خانم؟ اعتناش نکن. گلرخ : آره عیوض طول میکشه ولی خوب میشه.
شاید ده ها بار فیلم "سگ کشی" رو دیده باشم. ولی خوندن فیلمنام ش باز هم کلی حال داد. باز هم در انتهای صحنۀ برخورد گلرخ کمالی با هاشم برید نفسم حبس شد و برای چند لحظه نتونستم به خوندن ادامه بدم. یه شاهکار به تمام معناست. آغازش شاهکاره. پیشرفتش شاهکاره. دیالوگ ها شاهکارن. صحنه شاهکارن. توالی صحنه ها شاهکاره. شخصیت ها شاهکارن. و بالاخره پایان فیلمنام بالاتر از شاهکاره. یه تراژدی خیلی غم انگیز. یه فیلم بیضایی طور که توش زن شخصیت اصلیه؛ ساختار پدرسالار به طرز کوبنده ای نقد شده؛ یه اثر فکر شده که در عین حال کشش و جذابیت هیچکاکی توش موج میزنه.
سنگستانی : ......التماس کنین، یه دل خوشی بهم بدین. گلرخ : بهتون دلخوشی میدم، پدر بدبخت من که سی سال برای فرهنگ این کشور کار می کنه برای همه چیزش لنگه، از کاغذ و مرکب تا تایپ و پخش و اجازه تک تک کلما ت. اما امثال شما هیچ منعی ندارین حتی کسی مانعتون نمیشه از دخترش بخواین بخاطر یکی دیگه بهتون التماس کنه. کسی که متاسفانه بهتر یا بدتر، از جنس شماست نه من. این خیلی خیلی گرونه و شما نباید از تلخیش چیزی بفهمین. ولی باشه.. بهتون التماس می کنم بخاطر یکی دیگه نه خودم.... سنگستانی : مثل اینکه بیشتر از این چیزی بلد نیستی. گلرخ : مثلا اشک بریزم؟ سنگستانی : خیلی وقته یه گریه درست و حسابی ندیدم. گلرخ : حالا هم نمی بینین، من گریه هام رو قبلا کردم حالا فقط فریاد برام مونده....
حتی در همین موارد محدود که اثرش را ساخته و دیدهام� دلم میخواه� مستقیم با متن هم روبهر� شوم. این قالب برایم قابل فهمت� است و جزئیات مشخصت� است و کمت� چیزی از قلم میافت�. من فکر میکن� واقعیت دنیایی که زن با آن مواجهه میشو� همین است، همین که حتی ناصر معاصر هم تفاوت چندانی با حاج آقا نقدی ندارد. اما بیضایی نخواسته شخصیت زنی که نوشته تسلیم سلطه مردان شود. خواسته اگر به جنگی هم میرو� به خاطر اثبات خودش به خودش باشد.
رمز کیفی که گلرخ پوله� را تویشا� میگذاش� سال تولد بیضایی بود.
کلا تم "تکامل شخصیتی" رو خیلی دوست دارم. مخصوصا وقتی که این رو بعد از "به همین سادگی" خوندم، خیلی برام لذت بخش بود. در اینجا زنی که در فضای خودش و به دور از واقعیت زندگی، کتاب "زنی در چهارراه " را نوشته و حال برای چاپ نکردن کتابی به نام "نامه ای در راه" پول می گیرد (با تسامح نوشتم). زن وقتی می خواهد به شهرستان برگردد، کوله باری از مشاهدات واقعی را دریاره زندگی و آدم های آن که همه از هم می دزدند، به همراه دارد. همراه زخمی به سمت پدر خودش که بعد از سی سال کار برای فرهنگ هنوز می لنگد، بر می گردد. این تجربه گرچه مرد و زن ندارد، اما نسخه زنانه آن شاید شنیدنی تر باشد. سخنان زن در حضور آخرین مورد بسیار شنیدنی است. دوباره اوصیکم بالفیلمنام. جالبه این فیلنامه مال سال 80اه، گفتن این حرفا اون موقع قادعدتا باید تامل برانگیز بوده باشه. جای این فیلنامه های اجتماعی که انسانیت رو بحث کنند، کمه، البته همین امسال فیلم قابل قبول "چهارشنبه 19 اردیبشهت" تلاش نسبتا خوبی بود. به امید نوشته های بیشتر قلم خوب جناب بیضایی. (راستش اول می خواستم "روز واقعه" رو بخونم، ولی گذاشتم برای یه موقع که حال و هواش رو داشته باشم آخه به نظرم ادبیات مذهبی رو باید با حال و هوای مناسبش خوند).
سگ کشی رو به سفارش یکی از دوستان برای آشنایی با روش متفاوت نگارش فیلمنام توسط بیضایی خوندم. از لحاظ نگارش فیلمنام بیضایی روش شخصی خودش رو داره، که البته مورد پسند من نبود، و من روش معمول فیلمنام نویسی رو ترجیح میدم. اما خود فیلمنام از قوام نسبتا خوبی برخوردار بود ، یکمی بعضی جاها اتفاقات شاید غیر قابل باور بود یا بعضی از تیپ ها اغراق زیادی درشون به کار رفته بود که به نظرم بیرون میزد ، ولی در مجموع گره های داستانی به نظرم به اندازه و به جا بود و کشمکش های داستان ، مخاطب رو همراه نگه میداشت. اما تجربه ی تلخی بود دیدن فیلم بعد از خوانش فیلمنام ، به حدی که 10 دقیقه بیشتر دوام نیاوردم. کاری به شهرت بیضایی و تجربه زیادش در سینما ندارم، ولی به نظرم سگ کشی به بدترین شکل ممکن سینمایی شده بود، به حدی که به زور هم نتونستم تحمل کنم دیدنش رو... شاید وقتی دیگر دوباره سعی خودم رو کردم
هم فیلم و هم فیلمنام رو پشت سر هم دیدم و خوندم. برام خیلی عجیبه بیضایی با این همه فیلمنام درخشان، چنین اثر ضعیفی ازش معروف و پرفروش شده. پلات جذاب و نوییه، ولی دیالوگه� بسیار تصنعین، نابهجا� و تو دهن کاراکتر نمیشین�. تیپه� بد پرداخت شدن. اوج افتضاح دیالوگها� شعاری با سنگستانیها�. خود فیلم هم خیلیییی بده. بازی نقش اول فیلم میتون� برنده بلامنازع زرشک طلایی همه اعصار سینما بشه. عملا همه بازیه� بدن. اونجا که دارن تو دم و دستگاه افرندی کتکش میزن� شبیه کمدیه بیشتر. من همچنان باورم اینه که فیلمنامها� درخشان نساخته بیضایی خیلی زیادن و این سگکش� درب و داغون که تونسته انقدر موفق بشه، ببینید اونه� چه اقبالی ممکنه پیدا کنن.
یه سری هنرمند از بد اقبالی شون تو این کشور خراب شده متولد شدند. من اگه خدا بودم تا ابد شرمنده ی این اشخاص میشدم. یه اسطوره ای مثل بیضایی که اگه آمریکایی بود سینمای دنیا رو تصاحب میکرد و تو پول شنا میکرد میاد واسه ما مردم نفهم و بی شعور و بی فرهنگ و پر ادعا چه شاهکار هایی میسازه اونوقت بیشتر مردم که اصلا نمیفهمن چی ساخته و چی گفته یه عده الاغه پشت کوهی هم میان مینویسن دیالوگ هاش مورد پسند من نبود، کار ضعیف بود، کاش فقط نمایش نامه مینوشت فیلم نمیساخت... این آخوندا حق دارن سوار مون شدند بخدا لیاقتمون همینه اصلا بهمون بها میدن مثل نسل پنجاه و هفتی یابو برمون میداره لیاقت نداریم هرچی داشتیم نابود شده شدیم یه ملت رذل بی سواد که به شارلاتان بودن افتخار میکنیم جان هرکی دوس�� دارید بچه دار نشدید
منتظر دیالوگها� جذّاب در سرتاسر فیلم بودم، به یاد مجلس ضربت زدن و مرگ یزدگرد. اما دیالوگها� مورد علاقه� کم بود توشون�. شاید نزدیکت� بود به حقایق درباره لیلا دختر ادریس. بیش از اینکه رو دیالوگها� آتشین مانور داده بشه، رو پلات و موضوع کلی تمرکز شده بود. البته که چندین جا، همچنان سِحر قلم بیضایی دیده میش� توش.
بیضایی در زمینه ی ادبیات نمایشی ما اثر گذارترین قلم در پنج دهه ی اخیر بوده است. بیضایی سنت نمایشی ما را هم خوب می شناسد. خواندن بیضایی را، بهررو توصیه می کنم.