این داستانِ یک گروه موسیقیس� که صدای سازهاش از ابتدای دهه� چهل شروع میشو� و اگر گوش تیز کنید صدای عود و درام و کیبوردش هنوز در هوا جریان دارد و به گوش میرس�. گروهی که هنوز نمیتوا� برای قصها� نقطه� پایان گذاشت. این داستانِ واقعیتی گرهخورد� با خیال است؛ داستانِ شطبوی�. � شطبوی� را چند روزِ پیش شروع کردم و الان تمام شد اما کتاب را توی دو نشست خواندم. روز اولی که شروعش کردم تا نیمه رفتم و الان که نیمه� دوم کتاب را خواندم. روایت -به جز چند صفحه� ابتدای فصل دوم- جای نفسگیر� به مخاطب نمیده� و گیرا و جذاب است. ابهامها� روایتِ نیکونظر جای درستی نشستهان� و آنقد� زیاد نیستند که مخاطب را گیج کند و آنقد� کم هم نیستند که گم شود لابهلا� متنِ بلندِ گزارشیِ شاید نیمهخیال�-نیمهمستن�! � خیل� حرفه� میشو� راجع به اینگون� متنی زد. واقعیت در اکثر جاهای متن دستِ بالا را دارد و ردّ خیال آنقد� لطیف در تاروپودِ قصه جا خوش کرده که تنها با دیدِ دقیق و اطلاعات فرامتنیِ زیاد به چشم مخاطب میآی� و الّا گزارشِ مستندی را مینمایان� که مو لای درزش نمیرو�! � تجربه� جدیدیس� در ادبیات ایران. حداقل توی ایران اولین و یا با کمی اکراه -چون من که تمام نوشتهها� ادبیات ایران را نخواندها�!- جزو اولینها� دایری فیکشن [diary fiction] است. � مان� روانبدِ عزیز هم متنی توی بلاگِ نشر گمان نوشته راجع به این کتاب که خیلی راهگشاس�. بخوانید حتما. � پینوش�: این کتاب را میشو� به همه توصیه کرد. پینوش� دوم: خیال تا کجای یک واقعیت نفوذ میکند� آیا واقعیت همیشه صبغها� از خیال دارد؟
فرم این کتاب و کاری که با مفاهیم تاریخ و سند و روایت و قصه و جعل میکن� چه بسا محل تأمل نظری تواند بود. فرض بگیریم که کتاب فیپا ندارد، و تمام متن از ابتدا تا انتها فقط محل تدقیق باشد، منهای آن آستانه که نسبتی از حقیقت و قصه طرح میکن�. با آن بدن متن روایت چه میشو� کرد؟ اگر کسی آن را حقیقت پنداشت شایسته� سرزنش است؟ باید به او بگوییم «باید حواست را جمع میکردی؟�. من اینطور فکر نمیکن�. حتی راستش خوشا به حال هر کسی که جدای از این دوگانه� داستان-ناداستان سراغ این متن میرود� بیرون این تعاریفی که دور نیست چون تب تندی سالها بعد برایمان عجیب بزنند، مثل آن همه مباحث نظری شعر دهه هفتاد که حالا صادرکنندگان درجهیک� هم گردن نمیگیرندشا�. ولی این متن بیرون از قوالب تعریفشد� میمان� و خیال میکن� همینطور که میگذر� قضاوته� راجع بهش عوض شود، یک روز لعنت و نفرین، یک روز ستایش و تمجید، یک روز تشکیک و تمسخر، یک روز تفسیر و الیآخ�.