کسی مسافر این آخرین قطار نشد کسی که راه بیندازمش سوار نشد چقدر گل که به گلدان خالی ام نشکفت چقدر بی تو زمستان شد و بهار نشد من و تو پای درختان چه قدر ننشستیم چه قلبها که نکندیم و یادگار نشد چه روز ها که بدون تو سالها شد و رفت چه لحظه ها که نماندیم و ماندگار نشد همیشه من سر راه تو بودم و هربار کنار آمدم و آمدم کنار ، نشد قرار شد بیایی قرار من باشی دوباره زیر قرارت زدی قرار نشد...
دختری رفت که اخم و غضبش شیرین بود/زنی آمد که لبِ خنده زنش غمگین بود/دختری بست به بازوی درختی،تابی/زن سرازیر شد از سرسره ی بیتابی/.../سخت ماندم که نیایی و خرابم نکنی/قصه خواندم، نزدم پلک که خوابم نکنی... ------------------------------------- چه مردانی که با یک جذبه ی خود کشته ای اما/نمی بینی سرِ این دار، منصوری که میخواهی... ------------------------------------- گاهی فریبِ وسوسه ای می برد مرا/پس سعی کن بت ام نکنی، من هم آدمم/جادوی ساده ی کلمات است، شک نکن/گاهی اگر عجیب تر از توست، عالمم...