ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

تاریخ بی حضور تو یعنی دروغ محض

Rate this book

71 pages, Unknown Binding

First published January 1, 2010

1 person is currently reading
35 people want to read

About the author

امید صباغ‌ن�

12books10followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
10 (19%)
4 stars
10 (19%)
3 stars
12 (23%)
2 stars
12 (23%)
1 star
8 (15%)
Displaying 1 - 8 of 8 reviews
Profile Image for Hesam.
164 reviews18 followers
September 13, 2016
بی عشق هیچ فلسفه ای در جهان نبود
احساس در “الـــهه ی نـــاز ِ بنان� نبـود
بی شک اگر که خلق نمی شد “گناه� عشق�
دیگر خدا بــــــه فکـــــــر ِ “شب� امتحان� نبود
بنشین رفیق! تا که کمی درد دل کنیم
اندازه ی تو هیــــچ کسی مهربان نبود
اینجا تمــــام ِ حنـــجره هــــــا لاف می زنند
هرگز کسی هر آنچه که می گفت،آن نبود!
لیلا فقط به خاطر ِ مجنون ستاره شد
زیرا شنیده ایـــــــم چنین و چنان نبود
حتی پرنده از بغل ِ ما نمی گذشت
اغراق ِ شاعرانه اگــــــر بارِمان نبود
گشتم،نبود،نیست� تو هم بیشتر نگرد!
غیر از خودت که با غزلـــــم همزبان نبود
دیشب دوباره -از تو چه پنهان- دلم گرفت
با اینکه پای هیـــــچ زنـــــی در میان نبود!
Profile Image for Maryam gh.
24 reviews20 followers
January 30, 2015
خدا صد تکّه شد‌� هر تکّه‌ا� یک جا فرود آمد
و از یک تکّه‌ا� بانوی شعرم در وجود آمد
ظرافت‌ها� طرح آفرینش در تنش حک شد
کسی که هیچ کس هرگز شبیه او نبود آمد
چنان با موشکافی رنگِ سرد و گرم بر او زد
که حتّی بر خلاف قبل، شیطان در سجود آمد
وَ در آن لحظه شاعر خلق شد از تار موهایش
همان مردی که باید عشق او را می‌سرو� آمد
Profile Image for Zohreh Hanifeh.
387 reviews104 followers
June 27, 2016
ای مردِ بی‌خب� که سراغ من آمدی،
مردانه تر به خستگی من تبر بزن
این شاخه ها به درد شکستن نمی‌خورَد�
هیزم شَوم بسوزم و... آقا ببینمت
داری برای سرخیِ من گریه می‌کنی�
نه... نه... بخند و منتظر فصل تازه شو
من یک درخت پیرم و از من گذشته است،
شاید تو را به جای خود اینجا ببینمت!
Profile Image for Yasaman A.
230 reviews49 followers
February 6, 2017
نمی شه از کتاب ایراد خاصی گرفت اما نمی شه ازش تعریف خاصی هم کرد. فقط دو سه تا شعر اون "آن" شعرای امیدصباغ نو رو داشتن. توقعم بیشتر بود

این روزها مطابق عادت گرفته ام
مانند یک مجسمه حالت گرفته ام

تبعید کرده ای دل خود را به دورها
از حکم دوری تو به شدّت گرفته ام

در قلب تو همیشه حکومت نظامی است
از این نگاه یخ زده وحشت گرفته ام

آن قدر از ندیدن تو غصه می خورم
از دست غم نشان لیاقت گرفته ام

هر لحظه با خیال تو در حال صحبتم
از این همه مکالمه لکنت گرفته ام

روزی سه مرتبه کلونازپام می خورم!
روزی حدود بیست و سه ساعت گرفته ام

نه! شک نکن به فاصله هایی که بین ماست
از عشقمان انرژی مثبت گرفته ام!!!
700 reviews29 followers
April 18, 2021
عشق حوا هوسِ امشب آدم شده است!

وَ بساط غزلم باز فراهم شده است

گرچه عمریست عزادار سکوت خودمم

گریه هایم عَلَمِ کوچه ی ماتم شده است

مثل سرباز ، دلم روی خطر رفته ولی

فاتح صف شكن خط مقدّم شده است

من و خوش باوری ام باز به هم می خندیم

باز نامحرم من آمده مَحرَم شده است

درد ، طوفان به دلم ریخته بوده امّا باز

چشمِ دریایی تو ناجی قلبم شده است

خواب دیدم که شبي شعر مرا دزدیدند

و یکی از غزلیّات غمم کم شده است

تو نبودي كه زدي بوسه به نعش غزلم؟

تو نگفتي كه خدا شاهد دردم شده است


______________
به جای این که در شب های من خورشید بگذارید
فقط مرزی میانِ باور و تردید بگذارید
اگرچه چشم هایم کور شد مثل صدف، امّا
به جای قطر ه های اشک مروارید بگذارید
همیشه باد در سر دارم و همزاد مجنونم
به جای باد در «فرهنگ عاشق» بید بگذارید
همین که عشق من شد سکّه یک پول این مردم
مرا بر سفره های هفت سین عید بگذارید
خیالی نیست! دیگر دردهایم را نمی گویم
به روی دردهای کهنه ام تشدید بگذارید
ببخشیدم! برای این که بخشش از بزرگان است
خطاهای مرا پای خطای دید بگذارید
گرفته ناامیدی کلّ دنیای مرا، ای کاش
شما آن را به نام کوچکم «امّید» بگذارید�
(۲)

دردِ عشقی کشیده ام که� فقط هر که باشد دچار می فهمد
مرد، معنای غصّه را وقتی باخت پای قمار می فهمد
بودی وُ رفتی وُ دلیلش را از سکوتت نشد که کشف کنم
شرح تنهایی مرا امروز مادری داغدار می فهمد
دودمانم به باد رفت، امّا هیچکس جز خودم مقصّر نیست
مثل یک ایستگاه متروکم، حسرتم را قطار می فهمد
خواستی با تمامِ بدبختی، روی دست زمانه باد کُنم
دردِ بی خانمانی دمادم را مُرد بی مزار می فهمد
هر قدم دورتر شدی از من، ده قدم دور تر شدم از او
علّت شکِّ سجده هایم را «مُهرِ رکعت شمار» می فهمد
قبل رفتن نخواستی حتّی یک دقیقه رفیق من باشی
ارزش یک دقیقه را تنها مُجرم پای دار می فهمد�
شهر، بعد از تو در نگاهِ من با جهنّم برابری می کرد
غربتِ آخرین قرارم را آدمِ بی قرار می فهمد
انتظارِ من از توانِ تو بیشتر بود، چون که قلبم گفت:
بس کن آخر! مگر کسی که نیست چیزی از انتظار می فهمد؟

(۳)

آمدی تا دقیقه هایت را، ساده- امّا دقیق- بفروشی
دست های نمک ندارت را پای طیّ طریق بفروشی
هرکجا را قدم زدی دیــدی،رگ مردُم پُر از غم و درد است
با خودت فکر کردی و گفتی:می توانی که تیغ بفروشی
با خودت فکر کردی و گفتی:بهترین کار «دو به هم زدن» است
کوچه ها را پُر از نفاق کنی،دو سه تا منجنیق بفروشی
می توانی دروغ پشت دروغ،قصّه و شایعه درست کنی
شعله بر جان مردم اندازی«رخت ضدّ حریق» بفروشی
گرچه انگشتر طلا مُد نیست، روزگار طلای بعضی هاست
می توانی که حلقه ی نُقره با نگین عقیق بفــروشی
کـاش این سفره های نان بیات،به تریج قَبا ت بر بخورد
جای این بشکه های نفت سیاه، چند چاه عمیق بفروشی
با خودت فکر کن؛ اگر این شعر باب میل جـنابعالی نیست
دستمال کتان گران نشده، می توانی رفیق بفروشی!
Profile Image for Marzieh Khoddam Hosseini.
35 reviews2 followers
September 28, 2018
هوای لحظه‌های� ابری‌ان� و پشت هم رگبار
دوباره بغض سردی در گلوی شب شکست انگار

صدای گرمِ شعرم می‌رس� تا پایِ رویایت
به خود گفتم: «کمی آهسته، نه! محکم قدم بردار»

غزل هم‌صحب� دیرینه‌ام� تنها شریک غم
من از دیوانه ماندن خسته‌ام� دست از سرم بردار

غلط کردم اگر یکشب نباشی این دل کوچک
شبیه تکه‌سنگ� می‌شو� بر سینه‌� دیوار

به شوق مقصد چشمان تو هر شب همین گوشه
تمام بیتهای شعر خود را می کشم سیگار

اگرچه کفر محض است این، گناهش هم قبول، اما
خدایا چند ساعت هم خودت را جای من بگذار

Profile Image for Night wish.
2 reviews6 followers
January 3, 2018
...اگر زن نبود پای هیچ عشقی در میان نبود
Displaying 1 - 8 of 8 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.