با اینکه این کتاب اولی مجموعه غزلهای آقای سیدی بود ولی واقعا عاااااااااااااالی بووووووووود.
یا گرمی یک بوسه به پبشانی من باش یا علت یک عمر پریشانی من بابا اینکه این کتاب اولی مجموعه غزلهای آقای سیدی بود ولی واقعا عاااااااااااااالی بووووووووود.
یا گرمی یک بوسه به پبشانی من باش یا علت یک عمر پریشانی من باش
با فاصله ای امن که آسیب نبینی بنشین و فقط شاهد ویرانی من باش
هر بار که عاقل شده ام خیر ندیدم یکبار بیا و تو به نادانی من باش
من جای تو با لحن و لبت شعر بخوانم تو جای من و محو غزل خوانی من باش
ناچار به مرگم ته این قصه بیا و یک معجزه در قسمت پایانی من باش...more
من نه طنابم که پاره شوم نه شاخه ی انجیرم که یشکنم خاکم که هر چه از آسمان ببارد باید تاب آرم شمشیرم که اگر بجنگم غلافم را می درم... چقدر تنهایی سخت است، آه چمن نه طنابم که پاره شوم نه شاخه ی انجیرم که یشکنم خاکم که هر چه از آسمان ببارد باید تاب آرم شمشیرم که اگر بجنگم غلافم را می درم... چقدر تنهایی سخت است، آه چقدر بی تو به سر بردن دشوار است......more
دیگر پیازِ "عَکّه" ی جعلی نمی خورند-در گوشه ی بهشت که ویلا نمی خرند! جای تعجّب است که مردُم عوض شدند-یعنی که دین به قیمتِ دنیا نمی خرند!
مردُم به جای "حدیگر پیازِ "عَکّه" ی جعلی نمی خورند-در گوشه ی بهشت که ویلا نمی خرند! جای تعجّب است که مردُم عوض شدند-یعنی که دین به قیمتِ دنیا نمی خرند!
مردُم به جای "حیّ علی بهترین عمل"، در وهمِ سودِ "بانکِ دغل" غوطه ور شدند جنس ات اگر صداقت و خوبیست پس نیا! چیزی ازین قماش درین جا نمی خرند!
در "Fast Food" عُقده ی ناپخته می جَوَند! روی چراغ های خطر راه می روند "نوشابه های سرد" گوارایشان ...ولی ... یک جرعه از نجابتِ دریا نمی خرند!
معیار عشق های زمین فرق کرده است- "ماشین حساب" همدمِ معشوقه ها شده در بورسِ های شهر به تو نرخ می دهند -یا می خرند روح تو را ... یا نمی خرند!
خط می زنم تمام غرل های مرده را - همراه این مترسک زنده ته قفس در پایتخت بی کسی ام داد می کشم: فالم حقیقت است ... نه!اما نمی خرند
بیهوده هِی به این در و آن در نزن، برو! مردُم عوض شدند، خودت را تلف نکن عادت شدست قفل زدن روی قفل ها - اینجا کلید حل معما نمی خرند
یوسف! برادران خودت را خبر نکن! در عصر ما به چاه عمیقی نیاز نیست وقتی به جبر مُردن خود زنده مانده ای - دیگر برادران ... کفن ات را نمی خرند!...more
هوای لحظههای� ابریان� و پشت هم رگبار دوباره بغض سردی در گلوی شب شکست انگار
صدای گرمِ شعرم میرس� تا پایِ رویایت به خود گفتم: «کمی آهسته، نه! محکم قدم بهوای لحظههای� ابریان� و پشت هم رگبار دوباره بغض سردی در گلوی شب شکست انگار
صدای گرمِ شعرم میرس� تا پایِ رویایت به خود گفتم: «کمی آهسته، نه! محکم قدم بردار»
غزل همصحب� دیرینهام� تنها شریک غم من از دیوانه ماندن خستهام� دست از سرم بردار
غلط کردم اگر یکشب نباشی این دل کوچک شبیه تکهسنگ� میشو� بر سینه� دیوار
به شوق مقصد چشمان تو هر شب همین گوشه تمام بیتهای شعر خود را می کشم سیگار
اگرچه کفر محض است این، گناهش هم قبول، اما خدایا چند ساعت هم خودت را جای من بگذار