مهدی اخوان ثالث (م، امید)، شاعر و پژوهشگر ادبی در سال ۱۳۰۷ در مشهد چشم به جهان گشود. در مشهد تا متوسطه نیز ادامه تحصیل داد واز نوجوانی به شاعری روی آورد. در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان بر و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد.در آغاز دههٔ بیست زندگیش به تهران آمد و پیشهٔ آموزگاری را برگزید. در سال ۱۳۲۹ بادختر عمویش ایران اخوان ثالث ازدواج کرد. با اینکه نخست به سیاست گرایش داشت ولی پس از رویداد ۲۸ مرداد از سیاست تا مدتی روی گرداند. چندی بعد با نیما یوشیج و شیوهٔ سرایندگی او آشنا شد. او توانست باشکوه ترین شعرهای نیمایی را در روزگار خود بسراید. معروف ترین شاهکار اخوان ثالث شعر زمستان است. او رویکردی میهنپرستان� داشت و بهترین اشعارش را نیز برای ایران گفتهاس� (تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم). او دارای ۴ فرزند است. بسیاری از منتقدان اخوان ثالث را بزرگترین شاعر نوگرای ایرانی میدانند
پیشینه و رویدادها * اخوان در دوران پهلوی چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد * در سال ۱۳۳۳ و ۲۹ چندین بار به اتهامات سیاسی زندانی شد * در سال ۱۳۳۶ پس از آزادی از زندان در رادیو، و مدتی در تلوزیون خوزستان منتقل شد * در سال ۱۳۵۳ به تهران منتقل شد و در رادیو تلوزیون ملی شروع به کار کرد * در سال ۱۳۵۶ به تدریس شعر سامانی و معاصر در دانشگاه تهران پرداخت * در سال ۱۳۶۰ بازنشسته شد * در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستین بار به خارج رفت
چند ماه پس از بازگشت از خانه فرهنگ آلمان در سال ۱۳۶۹ در چهارم شهریور ماه جان سپرد. با موافقت رهبر ایران وی اولین شخصیتی بود که اجازه پیدا کرد در توس و در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شود
ارغنون = Arghanoon = Organ (1951), Mehdi Akhavan-Sales
Mehdi Akhavan-Sales (March 1929 in Mashhad, Iran - August 26, 1990 in Tehran, Iran), pen name M. Omid (Hope) was a prominent Iranian poet. He is one of the pioneers of Free Verse (New Style Poetry) in Persian language.
تاریخ نخستین خوانش: ماه جولای سال1972میلاددی
عنوان: ارغنون - مجموعه شعر؛ شاعر: مهدی اخوان ثالث (م امید)؛ تهران، انتشارات زمان، سال1330؛ در310ص؛ چاپ دیگر تهران، خانه کتاب ایران، سال1345، چاپ دیگر تهران، مروارید، سال1355، چاپ هفتم سال1363؛ چاپ هشتم سال1369؛ چاپ نهم سال1370؛ چاپ دهم سال1375؛ چاپ یازدهم سال1379؛ چاپ سیزدهم سال1383، در274ص؛ چاپ چهاردهم سال1385؛ چاپ پانزدهم، تهران، زمستان، سال1386؛ چاپ شانزدهم سال1388؛ شابک9789646200555؛ چاپ هیجدهم سال1391؛ موضوع شعر شاعران ایران - سده 20م
تاریخ نخستین خوانش: یک یا چند روز از ماه ژوئیه سال1972میلادی
بارها لذتی بسزا برده ام، نخستین مجموعه ی شعر از استاد روانشاد «م امید»، در قالبها� زیر است؛ و از نخستین آثار «مهدی اخوان ثالث (م امید)» که در سالها�1325خورشیدی تا سال1330خورشیدی سروده شده، و نخستین بار در سال1330خورشیدی در سیصد و ده صفحه منتشر شده است
قصیده (قَصیده یک قالب شعر کلاسیک فارسی است که معمولاً بین پانزده تا هفتاد و گاهی تا هشتاد بیت است؛ موضوع قصاید مدح شاهان و بزرگان، تهنیت جشنها� وصف طبیعت، و گاه پند و اندرز است؛ در این نوع شعر بیت نخست با مصراعها� زوج هم قافی� است، شاعران ایرانی، قصیده را از شعر «عربی» وام گرفته ان�)؛
قطعه (قطعه مجموعه ابیاتی را گویند که بر یک وزن و قافیه باشند، و از آغاز تا انجام همگی به یکدیگر مربوط بوده، پیرامون یک قصّه ی شیرین، یک موضوع اخلاقی، یا تهنیت و تعزیت و مدح و هجو و مانند آن پدید آمده باشد، بر خلاف قصیده، بیت مَطلَع در قطعه مُصَرَّع نیست.)؛
مثنوی (مثنوی قالبی از شعر است که دارای ابیات بسیاری بوده، و برای سرودن داستانها� و مطالب طولانی کاربرد دارد؛ در این قالب هر بیت دارای قافیه ا� جداگانه است، و به همین دلیل به آن مثنوی «دو تا دو تا» گفته میشود� شعر در قالب مثنوی به زبانها� فارسی، اردو، کردی، زبانها� ترکی و عربی سروده میشود� معمولاً از بزرگترین سروده ها� ادبیات پارسی، که در قالب مثنوی سروده شده اند� شاهنامه ی فردوسی میباشد� کلیله و دمنه رودکی، و آفرین نامه ابوشکور بلخی نیز، از نخستین نمونه� های مثنوی است؛ از جمله دیگر سرایندگانی که از این قالب استفاده کرده� اند میتوا� از مولوی یاد کرد، که مطالب عرفانی خود را در قالب مثنوی سروده است� نظامی، سعدی، عطار، و جامی نیز، از دیگر شاعران بزرگ این قالب هستند؛ این قالب شعری، ویژه ی زبان پارسی است)؛
ترکیب بند (ترکیببن� مجموعه ی چند غزل، یا قصیده، بر یک وزن است، که هر کدام قافیه ی ویژه ی خود را دارند و بیتهای متفاوتی در بین هر غزل، عامل اتصال غزله� با یکدیگر است؛ تفاوت اساسی ترکیببن� و ترجیعبن� در این است، که در ترجیعبند� بیت ترجیع همه ی قسمته� یکسان است، ولی در ترکیببند� بیت ترکیب، متفاوت و قافیه ای� هر بار به گونها� دیگر دارد؛ معروفتری� ترکیببندها� فارسی از محتشم کاشانی «واقعهٔ کربلا» و جمالالدی� عبدالرزاق اصفهانی «در نعت پیامبر اسلام» و وحشی بافقی «شرح پریشانی» است؛ موضوع ترکیببن� مواردی از قبیل مدح، وصف، رثا، عشق، و عرفان را در بر میگیرد� بلندترین ترکیب بند زبان فارسی، از فدایی مازندرانی در شرح واقعه کربلا در چهارهزار بیت سروده شده است)؛
مستزاد (مُستَزاد قالبی از قالبها� شعر فارسی است و در حقیقت غزلی است که کلمه یا جمله ی موزون و هماهنگی به آخر تمامی مصراعه� اضافه شده است� مستزاد برای نخستین بار توسط مسعود سعد سلمان سروده شد؛ بعد از او شعرای بسیاری به این قالب شعر گفته اند؛ وزن مستزاد نوعی وزن شعر است که پس از هر مصراع آن، مصراع کوتاهی «نیم مصراع� میآید� در شعری که دارای وزن مستزاد است، همهٔ مصراعه� دارای وزن یکسان نیستند، و تنوع در چیدمان واژه� ها، منطبق با وزنها� گوناگونی است، که در شعر به کار میرود� مستزاد از قالبهای� است، که آن را الهامبخ� آغاز شعرنو، و قالب نیمایی میدانند� پس از رونمایی شعرنو کاربرد مستزاد به کمترین حد ممکن رسید)؛
و رباعی (رباعی به معنی چهارتایی یا چهارگانی، یکی از قالبها� شعر فارسی است، که در پارسی به آن «ترانه و چارانه» نیز میگویند� رباعی نوعی شعر است، در چهار مصرع که جز مصراع سوم دیگر مصراعه� هم قافیه هستند؛ این قالب، یک قالب شعر فارسی است، اما در زبانها� دیگر از جمله عربی و اردو نیز، مورد استفاده قرار گرفته� است؛ بیشترین تعداد ابیات رباعی، توسط عطار نیشابوری، در کتاب مختارنامه نزدیک به چهارهزار و هفتصد بیت میباشد)؛
اگر رها کنی از این قفس، ما را سبوی باده و گلبانگ چنگ بس، ما را شکوفه ها بشکفتند، و باغ پر گل شد ولی به برگ گلی نیست دسترس، ما را هوا خوشست و چمن دلکشست و میخشکد به دل شکوفه ی شوق گل و هوس، ما را بهار پا به رکابست، و پای ما در بند رها کنید خدا را، از این قفس، ما را ... ارغنون ما، نوازد نغمه ی عشق و جنون؛ - ایکه دلداری بیا، بشنو نوای ارغنون عقل گر جویی، مبوی این گل، که عاشق میشوی؛ - این گلِ عشقست، و برگش میدهد بوی جنون مهدی اخوان ثالث
گل ارغنون، در این چارپاره، همان گل رز، و به معنی عشق و زیبایی است
تاریخ بهنگام رسانی 02/09/1399هجری خورشیدی؛ 13/08/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
دوستانِ گرانقدر، "ارغنون" از 312 صفحه تشکیل شده است که شاملِ غزلیات، قصائد، مثنوی ها، رباعیات، قطعات و دو ترکیب بند، میباشد.... به انتخاب، ابیاتی از این کتاب را در زیر برایِ شما ادب دوستانِ گرامی مینویسم --------------------------------------------- نِی نغمۀ نِی خواهم و نِی طرفِ چمن نه یارِ جوان، نه بادۀ صافِ کهن خواهم که به خلوتکده ای از همه دور من باشم و من باشم و من باشم و من * اگر رها کند ایام ازین قفس ما را سبویِ باده و گلبانگِ چنگ بَس ما را شکوفۀ هنرم، ظلم بین که گردون کرد اسیرِ پنجۀ یک مُشت خار و خس ما را * یکی به لطف نشانم نداد کویِ تُرا مگر به خواب بینم خیالِ رویِ تُرا چنین که با منِ سرگشته، بی وفا شده ای بگور میبرم اِی دوست، آرزویِ تُرا * دوشم جنون دوباره به تن تازیانه زد باز این درخت ریشه دواند و جوانه زد نازم به چشمِ یار که تیرِ نگاه را بیجا هدر نکرد و قلبم نشانه زد * امشب اندوهِ تو بیش از همه شب شُد یارم وای ازین حالِ پریشان که من امشب دارم کاش یکباره زنم خیمه به صحرایِ عدم دیگر اِی زندگی از رویِ تو هم بیزارم * باشی اگر در جهان زبون و هراسان دشوار آید به دیدۀ تو هر آسان با همه چندین هزار سال تمدن تازه چو آن گله ایم چوپان جویان گله شناسد هنوز دوست زِ دشمن ما نشناسیم، حیف، گرگ زِ چوپان ملتِ خود را به خواب بینم و غرقاب کشورِ خود را خراب بینم و ویران کیست که آرَد بهرِ تو از غیب عیب بُوَد این جُمود، کله مَجنبان قفلِ ستم را به پُتک، بِشکن بِشکن حقِ خود از چنگِ خصم، بِستان بِستان --------------------------------------------- امیدوارم این انتخابها را پسندیده باشید «پیروز باشید و ایرانی»
خود اخوان خودش رو اینجوری معرفی میکن�: [ در سال 1307 شمسی «هیچآقایی� را که من باشم در توس خراسان به دامن روزگار افکند و این «هیچآقا� همینطو� بزرگ میش� تا اینک� روزی و روزگاری که دید دارد برای خودش دلیدل� آواز میخوان� و اما چه آوازی! مسلمان نشنود، کافر مبیند! ]
[ شفیعی کدکنی یه کتاب داره که کامل به مهدی اخوان ثالث پرداخته... [اون کتاب یه قسمت بشدت جذاب و جالب داره که کدکنی نوشته: «اخوان وقتی از فعالیت سیاسی نا امید شده بود، فکر عجیب و غریبی را دنبال میکر�.میگف� میخواه� یک جمعیتی تشکیل بدهم که برنامها� فقط گریه باشد. یعنی دسته جمعی راه بیفتیم برویم به کوچهه� و بازارها و حتی شهرها و روستاها و در آنجا فقط گریه کنیم.هرکسی هم پرسید هیچ پاسخی ندهیم جز گریه.فقط گریه. جمعیت بکائون.» ]
چند تا شعر از این کتاب: °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° باز از دیار ما به سفر رفت یار ما ای دل، دگر به هیچ نیرزد دیار ما مر مست و شاد رفت و خدا باد همراهش رحمی نکرد بر غمما� بر خمار ما او رفت و صبر رفت و تحمل تمام شد از هم گسست سلسلۀ اختیار ما گفت از تو یاد میکنم، اما وفا نکرد «یادش بخیر، یار فراموش کار ما»... °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° تُرکی و دَری گفتی ، عمر دگرم دادی عیسی نفسی حقا ، شیرین دهنی مانا ای شوخ کمر باریک،قدیعجبنی باریک تو تُرکی و من تاجیک، جانیم سنه قربانا ! °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° شادی نماند و شور نماند و هوس نماند سهل است این سخن،که مجال نفس نماند فریاد از آن کنند که فریادرس رسد فریاد را چه سود،چو فریادرس نماند ؟ °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° مستیم و خرابیم و کسی شاهد ما نیست یا رب تو نگهدار، نه گر مست و خرابی... گویند پس از مرگ حساب و کتابی ست یا رب تو کریمی،چه کتابی،چه حسابی؟ °°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°°° آیا نبود زندگیم دوزخی الیم پر نیش و مار و کژ دم و پر شعله و شرار؟ جز رنج و رنج و حسرت و حسرت چه بود و چیست جز درد و درد و محنت و محنت غبار و بار ؟ از درد و رنج و حسرت و محنت دگر مپرس پشتم ز بار خسته شد و چشمم از غبار دیگر بگو کدام خدا را کنم سجود؟ یا شیوۀ کدام پیمبر برم بکار؟. . .
(۱) ارغَنون چهارمین دفترِ شعریست که بطور پی در پی از مهدی اخوان ثالث میخوانم. اشعار این دفتر شامل سرودهایی ست منتخب ، از سال های دهه ۲۰ ( قدیمی ترین شعر متعلق به سال ۱۳۲۵ است که اخوان در آن زمان فقط ۱۸ ساله بوده است ) تا دهه ۴۰ شمسی. قالب همه ی اشعار کلاسیک اند از جمله ؛ غزلیات و قصاید و قطعات و رباعیات و مثنوی و ترکیب بند... گرچه اغلب ما اخوان را شاعرِنوپرداز - نیمایی میشناسیم اما از بین شعرای معاصر ؛ اخوان ثالث از معدود کسانیست که شعر کلاسیک سروده است. اکثر این اشعار مربوط سنین جوانی یا بهتر است بگویم نوجوانی اوست اما ؛ اگر اشعار تاریخ نداشتند من هرگز باور نمیکردم که مثلا مثنویِ خان دشتی را در ۲۱ سالگی سروده است بس که این مثنوی زیبا و دل انگیز و پرلطافت است.
(۲) تجربه ای که از نیوشیدنِ اشعار اخوان کسب کرده ام - از زمستان تا آخرشاهنامه وز این اوِستا تا ارغنون - چنین است که بگویم شکافی بین اخوان و شعر او وجود ندارد. اخوان شاعری بود تنیده با شعرش. من او را - چه از نظر فنی و چه از نظر فکری - یکی از بزرگترین شاعران تاریخ ادبیات فارسی میدانم و این صفت بزرگترین را بعد از خواندن همین دفترِ ارغنون به جرئت به او نسبت میدهم. گرچه خود شاعر برای کارهای نیمایی اش ارزشی بالاتر قائل است و در اینباره توضیحات مفصلی داده است. پرداختن به جهانبینی و تفکر اخوان میتواند خود پژوهشی سودمند واقع گردد ولی این جهانبینی و نگرش بقدری وسیع است که در این مقال و مرور نمیگنجد. جایی خوانده بودم ؛ فکر میکنم در تاریخ مذکر و از زبانِ رضا براهنی که به درستی میگفت : در ایران و تاریخ ایران ، شاعران جورِ اندیشمندان سیاسی و فلسفی را کشیده اند و اگر به تاریخ نگاهی بیندازیم این نظر برای ما مصداق پیدا میکند. اخوان را یک شاعر صاحب تفکر یا حداقل دارای تفکراتی دیالکتیکی از شعرای قدیم و سنتزِ چندین تفکر میبینم که برای بیان این تفکرات - به قول خودش - از خراسان به مازندران پل زد.
(۳) امیدوارم که خواننده های ایرانی از نویسندگان و شعرای ایرانی غافل نشوند. بی توجهی و حتی بیزاری که به کرات مشاهده کرده ام و حقیقتا نمیدانم از کجا نشات گرفته است و شاید هم میدانم ولی نه اینجا جای سخن است نه من سخنور. بسیار دشوار بود شعری از ارغنون انتخاب کنم. با این حال غزل زیر را که بسیار دوست داشتم ؛ به شما به عنوان تحفه ای - از جانب شاعری که جز شعر چیزی نداشت - که شاید بی ارتباط به زمان و عصر ما و حس و حالِ ما نباشد ؛ تقدیم میکنم.
عید آمد (اسفندماه سال ۱۳۴۳ )
عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم گردی نستردیم و غباری نستاندیم
دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز از بیدلی آن را زدر خانه براندیم
هر جا گذری غلغله ی شادی و شور است ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم
آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ما پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم
احباب کهن را نه یکی نامه بدادیم و اصحاب جوان را نه یکی بوسه ستاندیم
من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوتر سالی سپری گشت و ترا ما نپراندیم
صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند ما این خرک لنگ زجویی نجهاندیم
ماننده افسونزدگان، ره به حقیقت بستیم و جز افسانه ی بیهوده نخواندیم
از نه خم گردون بگذشتند حریفان مسکین من و دل در خم یک زاویه ماندیم
طوفان بتکاند مگر امید که صد بار عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم.
یکی به لطف نشانم نداد کوی ترا/مگر به خواب ببینم خیالِ روی ترا... ----------------------- روزگار آسوده دارد مردمِ آلوده را/غرقه در آلودگی دان آدمِ آسوده را... ----------------------- نه عجب گر دلِ من برد به سوی تو نماز/قلبه دانی که به هر شهر ز سویی دگر است/تا توانی به جهان دوست مگیر ای دشمن!/زان که هر دوست در این دوره عدویی دگر است... ----------------------- شیرگیران چه شنیدند از آن خرسِ بزرگ/که بجستند و رمیدند ز روباهی چند؟!... ----------------------- منکرم من قیل و قالِ شیخ را، سر تا به پا/من همینم ای فلان، بگذار تکفیرم کنند... ----------------------- ز دست و پای دل برگیر این زنجیرِ جور ای زلف/که این دیوانه گر عاقل شود، دیگر نمی آید... ----------------------- با کفرِ من، زان لا و لن،دیگر دم از یارب زدن/زشت است اما باز من نجوای یارب داشتم...
بویِ آن گمشده گل را ز چه گلبن خواهم که چو باد از همه سو میدَوَ� و گمراهم
همه تا قلهی� نورِ ابدیت رفتند بخت ظلمت زده را بین که من اندر چاهم
همه سر چشمم و از دیدن او محرومم همه تن دستم و از دامن او کوتاهم
بهشخص� اشعار نیمایی اخوان رو بیشتر از کلاسیکها� دوست دارم و در این کتاب هم به غزلیاتش بسنده کردم چرا که معتقدم اخوان شاعر شعر نیمایی است نه کلاسیک و این مجموعه رو هم چون علاقه به اشعار کلاسیک دارم خوندم. در کل در این مجموعه به دلیل شخصی سازی برخی غزله� و نداشتن عمق زیاد ارغنون رو چندان نپسندیدم، هرچند که برخی غزل ها شاید به دل بشینند.�
این مجموعه سراسر قشنگی بود و همچنین اولین اثری که از ثالث میخوند�:
عاقبت حال جهان طور دگر خواهد شد زبر و زیر یقین زیر و زبر خواهد شد این شب تیره اگر روز قیامت باشد آخِرالأمر به هرحال سحر خواهد شد
خیز و بیا، جان پرستو، بیا جان پرستوی سخنگو، بیا خیز و بیا همره این کاروان این گله� قمری و باغ جوان گام سوی کوه و بیابان زنیم دست در آغوش گلستان کنیم راه سپاریم چو مرغ و بره بر سر دشت و تن و کوه و دره مست سرود خوش نسل جوان چون چمنی لاله، گشوده دهان خاک به چشم غم عالم کنیم عالم را ایمن از غم کنیم
کتاب ارغنون مجموع شعرایی هست که اخوان ثالث بیشتر در همون اوایل که تازه به شعر و شاعری وارد شده بود به گفته خودش ،یا دوران نوجوانی و جوونیش ،برای همین پختگی بقیه شعر هاش رو نداره و هنوز وارد شعر نیمایی هم نشده ،چندتا غزل و قطعه و قصیده و مثنوی که اکثرن در وصف دوست و آشناهاش و زندگیش گفته. بجز سه چهارتا بقیش جذبم نکرد.
حاصل چه بود ؟خون دل و عمر ناگوار خواهی گناه جبر شمُر ،خواهی اختیار دیریست تا درین ره تاریک میرویم دل همچنان پیاده وغم همچنان سوار
مجموعها� جمع و جور، شسته و رفته و منظم از نثرها و اشعارِ دستهبندیشده� اخوان. حتی اشعار به قالبهایشا� نیز دستهبند� شدهان�. اما فایده� خوا��دنش چیست؟ فایدها� آن است که با مفهوم امضای شاعرِ رضا براهنی، در اشعار اخوان ثالث آشنا میشوی�. نوع انتخاب واژگان، قالبِ غالب به ذهن شاعرانهاش� صناعات و مضامین ثالث را بیشتر و بهتر میشناسی�.
_______________ عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیم گردی نستردیم و غباری نستاندیم
دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز از بیدلی آن را زدر خانه براندیم
هر جا گذری غلغله ی شادی و شور است ما آتش اندوه به آبی ننشاندیم
آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ما پیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم
احباب کهن را نه یکی نامه بدادیم و اصحاب جوان را نه یکی بوسه ستاندیم
من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوتر سالی سپری گشت و ترا ما نپراندیم
صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند ما این خرک لنگ زجویی نجهاندیم
ماننده افسونزدگان، ره به حقیقت بستیم و جز افسانه ی بیهوده نخواندیم
از نه خم گردون بگذشتند حریفان مسکین من و دل در خم یک زاویه ماندیم
طوفان بتکاند مگر "امید" که صد بار عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم ____________
پريان دوش پر بسته گشودند مرا بوسه و باده ز غمخانه ربودند مرا پس آن پرده, كه تا دوش مرا بار نبود, بودم و روى بسى راز نمودند مرا پرده داران نهانخانه اسرار مگو مست كردند, چو آن پرده گشودند, مرا تا سحر شمع شبستان غزل بودم و عشق پريان بس غزل نغز شنودند, مرا دوستان كهنم, حسرت و اندوه, از دور با سرانگشت شگفتى بنمودند مرا وه كه كشتند مرا مستى و مى, بسكه چو گل بسراپاى تو كشتند و درودند مرا بر لبت بود لب من كه ملايك ز سپهر همه ديدند و بدين بخت ستودند مرا
بيش ازين من چه بگويم دگر «اميد» كه دوش ناز و نوش و لب جانان, همه بودند مرا چشم دارم كه نصيبم شود اين دولت باز گرچه دانم كه بسى چشم حسودند مرا ________________
دیدی دلا که یار نیامد
گرد آمد و سوار نیامد
بگداخت شمع و سوخت سراپای
و آن صبح زرنگار نیامد
آراستیم خانه و خوان را
وآن ضیف نامدار نیامد
دل را و شوق را و توان را
غم خورد و غمسار نیامد
_______________ اگر رها کنی از این قفس ما را سبوی باده گلبانگ چنگ بس ما را شکوفه ها بشکفتند و باغ پر گل شد ولی به برگ گلی نیست دسترس ما را هوا خوش ست و چمن دلکش ست و می خشکد به دل شکوفه شوق گل و هوس ما را بهار پا به رکاب ست و پای ما در بند رها کنید خدا را، از این قفس ما را ______________
اي كه درد عشق را گفتي مداوايي ندارد
آتش است آري، ولي پروانه پروايي ندارد
نااميدي عمر من كوتاه كرد، اي مه وفا كن
اي بسا امروز بي حاصل كه فردايي ندارد _____________
دوران راهنمایی یا دبیرستان که بودم( درست در خاطرم نیست) شعری در کتاب بود در مورد صحبت های رستم با اسبش لحظه ای که اسب داشت میمرد. بعد از خواندن اون شعر من عاشق «ماث» شدم! زیبا شیرین فوق العاده
فکر میکنمک که بیش از ده بار تا بحال این کتاب رو خواندم و تک تک شعر هایش برای من زیبایی خاصی داشته، هرچند که علاقه من بیشتر به چند "کلمه همراه ارغنون" بود تا به خود اشعار. در میان اشعار اما "دیدمش... ، در آرزوی تو،، خوشا، درس تاریخ ،هشدار...، خوشا خوب تو، بوسه بر تصوری و نسیم شهریور و چندتای دیگری بیشتر به من ساخت و حالم را عوض کرد. آخر نمیدانم چرا در مدرسه خواندن اشعار هیچوقت لذت نداشت.