خواب چند جلد از کتاب تازها� را دیدم. اسم کتاب «دریا» بود با جلدی مشکی. دیدم کتابه� در دستم فرسوده شدند و ورق ورق شدند. ورقه� از دستم شرّه میکردن�. یکی از دوستانم در خوابم بود. به او گفتم: ببین! این اوراق پراکنده کتاب تازهٔ منان�. گفتم: اسم کتابم دریاست. گفتم: بیش� مادرم خوشحال خواهد شد که اسمش را بر کتابم گذاشتها�. بیدار که شدم اسم مادرم نرگس بود. پس اسم کتاب تازها� را گذاشتم نرگس.
عزیزم شام را حاضر کن من اینجا هستم مثل علامتی در جزوه هایت مثل دردی در دفترچه ی بیمه ات یا خبری خوش در برگه ی آزمایشت و برای غمگین شدن دوباره تو را انتخاب کرده ام
خب در کل که با شعرهای نوی زیادی ارتباط نمیگیر� و شعرهای شاعران کمی رو برمیتاب�. از این مجموعه، حتی یک شعر هم به دلم ننشست. شاید قسمتها� خیلی کوچکی از یک یا دو شعر.
همیشه در یک عمر کوتاه چیزی برای غمگین بودن هست مثل این ماه که می خواهد سرش را بکوبد به پنجره غمگین اما در کمال ادب لب هایم را مثل کفش هایم جفت می کنم و تو را با همان شدت که یک درخت بریده سقوط می کند می بوسم
پ ن : چه غمی لا به لا ی کلمات نرگس بود، غم مرا خورد و خود بزرگتر شد
در دریا به خاکم بسپار | کنار آن ماهی مرده که بوی نفت میداد| و گاهی اجازه بده | به یاد مادرم | استخوانهای� را بغل کنم.
پ�: نرگس اسم مادر حسین صفا است. قبل از چاپ کتاب خواب دیده که اسم این اوراق پراکنده را گذاشته: دریا. در خواب به این فکر کرده که مادرش چقدر خوشحال خواهد شد وقتی بفهمد اسم کتابش، «دریا» اسم اوست؛ بیدار که شده اسم کتاب را نرگس گذاشته.
پن۲� بیرب� به کتاب و همه� دنیا: بودی اگر یه باری میشستی� و همین الانا، ساعت ۲ ۳ شب جای این که توی اینجا که یه جوری� که انگار آدم داره برای دیوار حرف میزن� بنویسم که نرگس رو دوست دارم؛ بهت صحنه به صحنه شرح میداد� چرا انقدر دوسش دارم. از شر نوشتار چپچی� این آشغال هم راحت میشد�. حتی حوصله� رو دارم که تازه الان برم زیر کتری رو روشن کنیم برای چایی ساعت سه و نیم شب. چه کنم. چه کنم که به قول اول همین کتاب جز این شاخهها� شکسته، هیچ نسبتی با تو ندارم.
هیچ حرفی دهانم را شفا نداد از من میپرسید� "دهانت را کجا گم کردهای�" من بیدها� چگونه جوابت را میدادم�
میخواست� جویده جویده بمیرم، اما جویده جویده زندگی کردم رنجها� امیدواریا� را مثل تولههای� به دندان گرفتم و هرگز از تو پنهان نکردم چه چیز در من تمام نمیشو� که فرو رفتن الوارها در آب تمامی ندارد