What do you think?
Rate this book
373 pages, Paperback
First published January 1, 1982
The ear has to be educated if one wishes to appreciate musical sounds, just as the eyes must learn to distinguish the value of words.
Today’s bread does not eliminate yesterday’s hunger, much less that of tomorrow.
What you see here are the sails, which cleave the wind and move as required, this is the rudder, which steers the machine, not at random but under the skilled control of the pilot, this is the main body of the machine, which assumes the shape of a seashell from prow to stern, with bellows attached just in case the wind should drop, as frequently occurs at sea, and these are the wings, which are essential for balancing the machine in flight, I shall say nothing about these globes, for they are my secret, I need only tell you that without their contents the machine would not be capable of flying�
شاید خداوند یکی باشد، شاید سه تا، شاید هم چهارتا، کسی چه میداند� تفاوت بین این اعتقادات مشخص نیست. شاید خداوند تنها سرباز زنده از یک ارتش صدهزار نفری باشد. بنابراین بطور همزمان میتوان� سرباز، افسر و هم فرمانده باشد
در هلند با داشنمندان با تجربه و شیمیدا� صحبت کردم و از مصاحبت با آنه� لذت بردم، همان کسانی که با استفاده از نوعی سیمپیچ� در قرقره، خورشیدی نورانی ایجاد میکنند� همان کسانی که زندگی شگفتآور� دارند و در پایان عمر، چیزی جز یک تشک کاهی برایشان باقی نمیمان�. همان کسانی که برای روشن نگاه داشتن چراغ زندگی دیگران خودشان میسوزن�. من خوب میدان� آن چیست (اکسیری که قدرت پرواز دارد): چیزی به همین آسانی که خداوند میگوی� روشنایی بشود و میشو� (اشاره به آیات نخستین کتاب مقدس در سِفر پیدایش دارد که خداوند اراده میکن� و فعل صورت میپذیر�. این آیات مبنای مفاهیم الاهیاتی درباب اراده� خدا هستند)، این ماده پیش از آنکه به آسمانه� برود تا ستارگان را در جای خود نگه دارد و باعث رضایت خداوند بشود (اشاره به آیات نخستین سفر پیدایش که خدا در هر مرحله از خلقت از آفرینش خود خشنود شد)، در درون مردان و زنان زندگی میکن�: نه روح، که اراده� زندگان (انکار موکد ماورا) به دنیای مادی بازمیگرد�
بلیموندا: پدر ما را دعا کنید
کشیش: نمیتوان�! نمیدان� به نام چه خدایی این کار را باید انجام بدهم. شما را به نام خودتان دعای خیر میکنم� همین اندازه هم کافیس�. ای کاش تمام دعاها اینگونه بودند
بالتازار گفت چه ابرهای سیاه و بزرگی. بلیموندا گفت: کاش تو هم میتوانست� ابر درون خودت را ببینی. در آن حال متوجه میشد� که این ابرهای سیاه سیاه در مقایسه با آن بزرگ نیست. ابر آسمانی در مقابل ابر درون آدمی هیچ است
خداوندی که آن بالا در آسمان، عمر افراد را اندازه میگیر� و زمانی برای مرگ آنه� معین میکند� اجرای عدالت در مورد فقیر و غنی را از یاد نمیبر�. به همین دلیل همزمان با مرگ فرزند اسپنس (رعیت)، در خانوادهها� ثروتمند هم دنبال وزنها� گشت تا آن را در کفه� دیگر ترازوی مرگ قرار دهد. بدین ترتیب شاهزاده هم در همان سن و سال، دار فانی را وداع گفت
نوای کلاویکورد از شکاف شومینه و پنجرهه� در شب لیسبون پخش میش�. سربازان پرتغالی و آلمانی، ان را میشنیدن� و درک میکردن�. دریانوردانی که بر عرشه کشتیهایشا� خفته بودند در خواب به آن گوش میدادند� ولگردهای ساحل ریبیرا گوش جان را به آن سپرده بودند. مردان مذهبی و راهبهها� هزار عبادتگاه به آن توجه میکردن� و میگفتن� که آن صدای فرشتگان آسمانی خداوند است. مجروحان جنگی با شنیدن آن احساس میکردند دیگر نیازی به اعتراف ندارند و به راحتی میمیرن�
کشیشه� برایش پیغام فرستاند و او را دعوت به اعتراف کردند. بلیموندا به آنها پاسخ داد که قول داده است تنها زمانی لب به اعتراف بگشاید که خودش را گناهکار احساس کند. پاسخی فاجعهآمیزت� از این برای کشیشه� وجود نداشت. هنگامی که بلیموندا در این مورد با زنان دیگر صحبت میکرد� آنه� را به فکر فرو میبر�. اگر این موضوع واقعا به زنان دیگر تفهیم میشد� همه به این نتیجه میرسیدن� که لازم است همه چیز دوباره و از نو شروع شود