ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

آن‌چنا� که بودیم

Rate this book
تا آن جا که حافظه ام یاری می کند اولین نوشته ام در مطبوعات، جوابیه ای بود به اوریانا فالاچی که برای مصاحبه با شاه به ایران آمده بود. متاسفانه پیدایش نکردم، پس در این کتاب نیامد.
اما از همان وقت یک کیسه ی نایلونی داشتم که هر آن چه را در مورد کتاب هایم و بعد گالری ام و یا نوشته ای از خودم در مطبوعات آمده بود، می بریدم و در کیسه می انداختم. یک کیسه شد دو کیسه و بعد سه کیسه و در نهایت پنج کیسه پر از بریده های جراید.
بعد از سال ها رفتم سراغ کیسه ها. یک به یک را گشودم و از میان نوشته ها، انتخاب کردم. در میان این گزیده ها چندتایش برایم عزیزتراند ...

338 pages

First published January 1, 1397

3 people are currently reading
55 people want to read

About the author

لیلی گلستان

36books156followers
لیلی گلستان (زادهٔ ۲۳ تیر ۱۳۲۳) مترجم و گالری‌دا� ایرانی، دختر ابراهیم گلستان و فخری گلستان و خواهر کاوه گلستان است. با نعمت حقیقی ازدواج کرد و چند سال با هم زندگی کردند که حاصل‌ا� سه فرزند است: مانی، صنم، محمود. او عضو کانون نویسندگان ایران است.

Lili Golestan (born in 1944) is an Iranian translator, and owner and artistic director of the Golestan Gallery in Tehran. She is the daughter of the filmmaker and writer Ebrahim Golestan and the sister of photojournalist Kaveh Golestan.



Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
13 (26%)
4 stars
16 (32%)
3 stars
14 (28%)
2 stars
4 (8%)
1 star
2 (4%)
Displaying 1 - 14 of 14 reviews
Profile Image for Gashta berahman.
26 reviews12 followers
March 16, 2019
این کتاب مجموعه ای از نوشته ها کوتاه لیلی گلستان است که در طی سال های مختلف با قلم روان و خودمانی اش در مجله ها و کتاب های مختلف چاپ کرده. نوع نوشتن او برای من خیلی دل نشین است. گلستان در این یادداشت ها از هم از تجربیات و خاطرات خود حرف میزند (آدم هایی که باهاشون سر و کله زده، اتفاقاتی که براش ‌افتاد�.) هم درباره رابطه یا برخوردش با هنرمندان و نویسندگان دیگری مثل عباس کیارستمی، جلال آل احمد، سیمین دانشور، بهمن محصص و خیلی های دیگر. این کتاب یک مشکل اساسی دارد، آن هم� اینکه در نوشته های مختلف مطالب تکراری دیده می‌شه�
و گاهی این مسئله اذیت کننده است، مثلا توی کتاب بیش از ۴،۵ بار داستان مجوز ندادن به کتاب هایش را میخوانی، یا چند بار در مورد مهدی سحابی و ترجمه هایش نوشته شده، یا داستان اولین نمایشگاهی که در گالری گلستان برگزار شد. به همه اینها در یادداشت های متفاوتی در سال های مختلف نوشته شده چند بار اشاره میشود.
اما با این حال من از خوندن این کتاب لذت بردم و از این زن متعهد و پر کار کلی یاد گرفتم.
Profile Image for سحر.
82 reviews50 followers
August 27, 2018
این کتاب گزیدهٔ یادداشت‌ه� و مصاحبه‌ها� لیلی گلستانه. از نظر موضوعی به چند دسته تقسیم می‌ش�:
یک: اتوبیوگرافیک: اگه سخنرانی تدکس گلستان رو دیده باشید، این بخش هیچ چیز تازه‌ا� براتون نداره.
دو: دربارهٔ آثار: نخستین یادداشت راجع به ترجمه‌ه� و کتابهای نویسنده جالبه. ولی همون مطالب حداقل در شش یا هفت یادداشت دیگه مکرر شده.
سه: یادداشت‌ه� و مصاحبه‌های� دربارهٔ هنر ترجمه، گالری‌دار� و فن مصاحبه که مفیدترین بخش کتابه.
چهار: تک‌نگاریه� و خاطره‌ه� در مورد افراد، که اکثرا خنثی و محافظه‌کارانه� هستند و در مواردی تکراری.
پنج: برخی مطالب انتقادی در قالب یادداشت‌ها� کوتاهی که در صفحهٔ آخر روزنامه‌ه� منتشر می‌ش�.

در کل بزرگترین نقص این کتاب تکراری بودن مطالبشه. با کنار‌گذاشت� مطالب تکراری می‌شه� حجم کتاب رو به نصف کاهش داد.
Profile Image for Parisa Hoseini.
37 reviews35 followers
October 9, 2018
اگر بخوام واقع‌بی� باشم و از علاقه ی شخصیم نسبت به لی‌ل� گلستان چشم‌پوش� کنم باید دو ستاره به این کتاب بدم.
کتاب مجموعه‌ا� بود از یادداشت‌های� که لی‌ل� گلستان در سال‌ها� گذشته در روزنامه‌ه� چاپ کرده بود. قلم لی‌ل� گلستان جسورانه و خواندنیست و یادداشت‌های� شیرین و خاطره‌انگی� هستند. اما شاید به جرات بتوان گفت که تقریبن سی یا چهل درصد کتاب حرف تازه‌ا� برای گفتن داشت. باقی همه تکراری بودند. یادداشت‌ه� همپوشانی‌ها� زیادی داشتند، لی‌ل� گلستان قصه ترجمه‌های� و کتاب‌ها� چاپ نشده یا رفت و آمدهایش به وزارت ارشاد را بارها و بارها در یادداشت‌ها� مختلف تکرار کرده بود. حتا گاهی دو یادداشت با مضامین مشابه برای یک نفر نوشته بود. که به نظرم حرف جدیدی برای گفتن نداشت.
به نظرم اگر در انتخاب یادداشت‌ه� با وسواس بیشتری کار می‌ش� بهتر بود و یا اینکه حجم کتاب تا این اندازه زیاد نبود.
Profile Image for Narges Joneidi.
39 reviews5 followers
December 7, 2019
من این کتاب رو در زمان قطعی سراسری اینترنت ایران و بعد از آن خواندم و عجیب بعضی صحبت ها و نظرات ایشان که مربوط به تفکرات ایشان در دهه ۷۰ و ۸۰ هست منو درگیر خودش کرد. چیزی که همچنان درگیر آنیم. من این کتاب رو درست در زمان مناسبش خواندم.
Profile Image for firoozeh feizabadi.
45 reviews2 followers
January 16, 2020
لیلی گلستان نامی است که اهل ادب و هنر با آن آشنایند؛ ادب به جهت ترجمه های بسیاری که انجام داده و هنر به جهت حشر و نشر با هنرمندان در امر گالری داری. این "نام آشنایی" وقتی با جایگاه و خاستگاهی که وی در آن رشد کرده و بالیده همراه می شود برای مخاطب و خواننده، در بیشتر موارد جهت گیری با خود می آورد.
گزیده ای از یادداشت های لیلی گلستان در نشریات و زمان های مختلف در این کتاب به ترتیب زمان چاپ شده است. و طبیعی است که مطالبی که در کتاب جمع آوری شده، در برخی از این یادداشت ها، به مناسبات گوناگون تکرار و تکراری شده باشند.
کتاب از این جهت برای خواننده می تواند جالب باشد که راوی _که خود هم چون مخزنی از خاطرات ِ فرهنگی_هنری، تاریخی زنده و شفاهی بیش از نیم قرن مملکت می باشد_ خاطرات، نظرات و مطالبی را با زبانی رک و صمیمی آورده که مخاطب در هیچ شرایطی امکان تجربه ی آن شرایط به خصوص را در نشست با بزرگان اهل ادب و هنر نداشته است. این نزدیکی با مسائل و مناسبات افراد مطرح فرهنگی و هنری _برخورد و آشنایی داشتن_ به قطع کشش خوبی برای خواندن کتاب برای مخاطب کنجکاوی که دوره ی تاریخی مهمی را زیست نکرده ایجاد می کند.
فارغ از جهت گیری تان به نامِ آشنای "گلستان"، آن را بخوانید.
147 reviews
Want to read
September 16, 2018
لیلی گلستان - آن چنان که بودیم، مجموعه یادداشت‌ها� لیلی گلستان � نشرِ حرفه هنرمند � چاپِ اول 1397

«محافظه‌کا� و محتاط نباش. متعهد و مسئول باش. جسور باش. وُول بزن، کار کن و از همه مهم‌ت� به درد بخور باش.» [329]

این کتاب یک شِبه-‌زندگی‌نام� است که بنیانِ آن بر شرحِ حال‌ه� و دردِ دل‌ها� نوشتاریِ یک آدمِ مدعیِ جسارت، حساسیت و پُر کاری بنا شده است. خاطراتی است از تلاش‌ها� مختلفِ «لیلی گلستان» در برخی از دوره‌ها� زمانیِ زندگی‌ا� و آدم‌ها� حاضر در آن و بر آن.

1. برخی از این خاطرات بارها در کتاب تکرار شده‌ان�. و عجیب آن‌ک� «لیلی گلستان» روایت‌های� متفاوت از یک رویداد را که در سال‌های� متفائت به یاد آورده است با همان تفاوت‌ه� دوباره و این‌با� در کنارِ هم باز نشر کرده است. یعنی حتا اکنون که آن روایت‌ه� را در یک کتاب گردِ هم آورده است باز آن روایتی که دقیق نیست را تصحیح نکرده است. منظورم اشتباهاتِ کمیتی‌ا� است که اگر هم در زمانِ خود به‌علت� خطا در بیان و یا حافظه رخ‌داد� باشد، اما اکنون که در یک مجلد گردآوری شده‌ان� باز با همان خطا به حالِ خود رها شده‌ان� و توضیحی برای تصحیح و دقیق‌سازی� مطلب بر آن‌ه� افزوده نشده است.
مثلاً کدام؟
مثلاً «لیلی گلستان» درباره‌� تلاشش برای نجاتِ یکی از ترجمه‌های� از تیغِ اداره‌� سانسور، مدعی است که «این‌با� خودم شال و کلاه کردم و رفتم ارشاد. سه روز عینِ یک کارمندِ وظیفه‌شنا� از هشتِ صبح تا دو بعدظهر می‌رفت� ارشاد تا بالاخره سیزده قصه را نجات دادم و یکی را بخشیدم.» [195]
ایشان در همین کتاب دوباره این روایت را تکرار می‌کنن�: «کمربندم را سفت کردم و راهیِ ارشاد شدم. به مدتِ پنج روز مثلِ یک کارمندِ جدی از 9صبح تا دو بعدظهر رفتم ارشاد و با آقای جوانی که بررسِ کتابم بود چانه زدم، توجیه کردم و تمهیداتی به کار [221] بردم تا توانستم شانزده قصه را نجات دهم و بالاجبار یکی را واگذار کنم.» [222]

دقت کردم که آیا در جایی از این کتاب ایشان مشخص می‌فرماین� کدام‌ی� از این دو ادعا دقیق‌ت� است و دیگری احیاناً ناشی از خطایی از ایشان و یا از جانبِ دیگران رخ داده است. نیافتم.

2. «لیلی گلستان» ترجیح داده است که به روشِ خودش، آرام از زندگی یاد بگیرد. [84] و اگرچه فردی تک‌ر� و چاره‌یا� بوده است [85] نداشتنِ یک شانه تا اگر لازم شد سرش را روی آن بگذارد و های‌ها� گریه کند را بزرگ‌تری� بدشانسی زندگی‌ا� می‌دان�. [334].

3. «ما در چنین فضایی ماندیم و کار کردیم و کار کردیم. صبوری کردیم. ناامید نشدیم. غُر نزدیم اما انتقاد کردیم. بر تجربه‌های‌ما� افزودیم. کلی چیز یاد گرفتیم و میدان را خالی نکردیم و جایگاهی را که به مرارت به دست آورده بودیم سفت و محکم چسبیدیم. و در بهت و شگفتیِ کامل دیدیم که شد.
دیدیم اگر هدف داشته باشیم، اگر همت داشته باشیم، اگر جدی و منضبط باشیم می‌توانی� در هر شرایطی و در هر فضایی که باشد در کارمان موفق شویم.» [223]
141 reviews2 followers
May 22, 2020
با وجود اینکه قسمت هایی از صحبت ها تکراری بود اما یکی از بهترین کتاب هایی بود که در طول چند ماه اخیر خواندم و با تمام وجود از صفحه به صفحه اش و گفتگوها و توصیف های کوتاه چند صفحه ایش درباره افراد مهم جامعه کوچک هنری ایران لذت بردم. مِن جمله علی حاتمی، عباس کیارستمی، مریم زندی، احمد محمود، صادق چوبک، جلال آل احمد، ابراهیم گلستان، بهمن جلالی، ایرج زند، مهدی سحابی‌� محمدرضا شجریان و خیلی های دیگر که خیلی دوست داشتم بیشتر درباره شان بدانم. چند سفرنامه بی نظیر کوتاه هم داشت که آرزو می کردم هر کدام به اندازه یک کتاب بود...
برای من این کتاب مثل یک کتاب مرجع بود و همه اش ماندگار، پس بسنده می کنم به آوردن چند نمونه کوتاه یادگاری از کتاب:

- در لحظه پایانی کتاب خوب، انگار تمام شیره و جان کتاب زیر پوستم نفوذ کرده است� و این حس خوبی است. چگونه تمام شدنش مهم است. این تمام شدن می تواند با یک فضاسازی خوب تمام شود، یا با یک جمله پردازی ناب، یا با یک نتیجه گیری درست. اما می دانم کتابی که این چنین تمام شود نادر است. مثل هر رابطه ای.


لیلی گلستان عقیده دارد که هر کتابی به این هدف نوشته میشه که به کسی چیزی اضافه شود و این کتاب چیزهایی اضافه می کند که دلت می خواست زودتر می دانستی...

- توصیف حس مرگ: زندگی همان کاسه ی خاکستر بود، و آب روانِ رود گنگ و تمام. دستی و کاسه ی خاکستری و رودی آرام و روان. و تمام.

- یک روز از او پرسیدم با دیدن آن همه منظره وحشتناک، آن همه انسان های تکه تکه شده و سوخته، چطور می شود زندگی عادی کرد و غذا خورد و مهمانی رفت و خنده کرد. گفت زندگی ادامه دارد. فقط نگاهت به زندگی عوض می شود. خیلی هم عوض می شود. آن قدر که دیگر آدم قبلی نیستی.
گفتگو با بهمن جلالی

- گفتم این مجسمه ها باید همان طور بی حرکت، بی اینکه امکان افتادنشان باشد به مردم ارائه شوند. می گفت بگذار بیفتند، بگذار این زن از آغوش مردش بیفتد پایین. نگران نباش دوباره بر می گردد سرجایش. خوبی این مجسمه ها همین است، می افتند، می ایستند، می نشینند، دراز می کشند... و من متوجه نبودم. گفتم با یک جوش کوچک این دوتا را به هم بچسبان که زن از آغوش مرد نیفتد، که بچه از بغل مادر پرت نشود، که مرد از روی اسب یله نشود. می خندید و می گفت خوبی اینها رهایی شان است. مجسمه های من رها هستند؛ رها از تمام قید و بندها، رها از تمام وابستگی ها، رها از تمام این جوش های کوچک...
به مجسمه روی میزم نگاه می کنم، کاش "این"، "من" بودم.
لیلی گلستان روزنامه فرهنگ آشتی
درباره ایرج زند

فوق العاده بود...😍
Profile Image for Bahare.hzd.
37 reviews3 followers
June 9, 2021
درباره‌� علی حاتمی/
یک ماه قبل از خاموشی‌‌اش� روی تخت بیمارستان نشسته� بود و ناله می‌کر�. از او پرسیدم چه کنم تا کمرت کمتر درد داشته باشد، تکیه می‌ده� یا دراز می‌کشی� در جوابم گفت: می‌دانی� اصلاً باید میزانسن تخت و خوابیدن مرا عوض کنی تا بشود دیالوگ‌ه� را تغییر داد! و گرنه دیالوگ‌ه� همین آه و ناله‌ه� باقی می‌مانن� و همین چه کنم‌ه�!...
اما هیهات که هرچه میزانسن را تغییر دادیم، دیالوگ‌ه� عوض نشدند و درد بود و درد بود و درد و تحلیل رفتن‌ها� سریع و... چه کنم‌ها� ما... تا خاموشی محض.
به این دوستی سی‌سال� که تا روز آخر درخشان و پاک و شفاف باقی ماند و غبار هیچ کدورتی آن را کدر نکرد، افتخار می‌کن�.
شادمانم که هرچه فیلمِ دوستی‌ا� را با او نگاه می‌کنم� فریم به فریمِ آن، خنده و شادی و موفقیت و خوشبختی است.
همین، برای باقی عمرم کافی است.
(فیلم، دی ۱۳۷۵)
4 reviews
Read
October 15, 2020
آن چنان که بودیم ، با قلمی ارام و دوستانه لیلی گلستان
یک راه ارتباطی خیلی قوی بود با خانم گلستان و خیلی از زنان نویسنده که در راه و مسیر نویسندگی قرار میگیرند آدم هایی که در این مسیر با لیلی گلستان رهپیمای نویسندگی و هنر شدند و گاهی تا لحظه اخر همراه و پابه‌پایشا� بود؛خارج از تمامِ بعدهای زیبا و دل نشینیه کتاب با نویسندگان و هنرمندانی آشنا شدم که چه بسا کارهای فوق العاده ای داشتند.و تماماً حس تازگی داشت🍃
Profile Image for Elaheh.
6 reviews
August 18, 2018
لیلی گلستان جز اون دسته آدم‌ها� که میتوانه انرژی تو صد برابر کنه، با حرف‌ها� . شیوه زندگیش، تلاشش. و مهم‌ت� از همه ناامید نشدن و دست از تلاش نکشیدن� .
خانم گلستان من و یادداستان جاناتان ،مرغ دریایی ریچارد باخ و ماهی سیاه کوچولو میندازه، محدود نبود به زندگی روزمره .

باید خودت و از بند عادت‌ه� رها کنی🌱
پی نوشت: کار نشد نداره
Profile Image for الهه سیدشماری.
50 reviews1 follower
May 27, 2019
خاطرات لی لی گلستان و زندگی در گدشته در کنار ابراهیم گلستان برایم شیرین بود بماند که خیلی جاها خاطرات با هم همپوشانی داشت .
Profile Image for Shay.
5 reviews1 follower
August 5, 2019
خوب بود ولی ای داد از این تکرار مکررات!
Profile Image for Pardis.
687 reviews
April 16, 2020
اعتماد به نفس و ارضای خاطر دو اصل است که برای کار کردن باید داشته باشی، وگرنه ول معطلی

‏م� ول معطل نشدم
Displaying 1 - 14 of 14 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.