محمود اعتمادزاده (م. ا. بهآذی�) فعال سیاسی، نویسنده و مترجم نامدار معاصر ایرانی بود. بهآذی� فعالیتها� ادبی خود را از سال ۱۳۲۰ � زمانی که قهرمان مجروح دوران جنگ بود � با انتشار داستانها� کوتاه خود آغاز کرد. نوشتهه� و داستانها� کوتاهِ بیشتری در طولِ سالها� بعد به رشتهٔ تحریر درآورد و باترجمه� آثار شکسپیر، بالزاک، رومن رولان و شولوخوف و نگارشِ خاطرات و تجربیاتش از زندانها� دههٔ ۱۳۵۰، به خدمات ادبی خود ادامه داد. شهرت وی از زمان سردبیری هفتهنامه� کتاب هفته و سپس ریاست کانون نویسندگان آغاز شد.
اگر بهآذی� را به ترجمه میشناسی� حتما هرچه زودتر داستانهای� را بخوانید. نوآوری او و نگاه بدیعش در سبکها� مختلف داستانی در مجموعه داستان مهره مار حقیقتا خواننده را سر ذوق میآور�. داستانها� ابتدای مجموعه تا داستان گره کور - که بهترین داستان مجموعه است - در فضای رئال و از گره کور به بعد فضای داستانه� کاملا سوررئال است. در چندتا از داستانها� دسته دوم زبان بسیار سهل و ساده - و به سبک قصهه� و افسانهها� محاورها� مردم کوچه و بازار - میشو� اما داستان اصلی به هیچ وجه ساده (به معنای سطحی آن) نیست و اتفاقا در فضایی کاملا سمبولیسم و تاویلپذی� پیش میرو�. داستان گرهکو� را باید بارها و بارها خواند و ای کاش کسی از این داستان فیلم سینمایی میساخ�.
گرچه از نظر محتوایی حرف زیادی برای گفتن ندارد و بیشتر به داستانها� بچهه� میمان� ولی نثر زیبا و استفاده از کلمات فارسی اصیل و قدیم که پخته و بهج� در متن آورده شده ارزش یکبار خواندن را به کتاب میده�. نکته مثبت دیگر داستان را هم شاید بتوان در آشنایی بیشتر با فلسفه اصطلاح مهرهما� که در مثلها� ایرانی وجود دارد،دانست.