ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

فلسفه‌� تنایی

Rate this book
احساس تنایی، احساسی است ک همگی‌ما� از کودکی با آن آشنا هستیم، از آن روزی ک انگار همه همبازی داشتند غیر ما؛ از آن شبی ک در غم تنایی گذراندیم، هرچند خیلی دلمان می‌خواس� همراه و همدمی داشته باشیم؛ از آن مهمانی ک در آن هیچ‌ک� را نمی‌شناختی� و دور و برمان پر از آدم‌های� بود ک سخت گرم صحبت با هم بودند؛ از آن شبی ک کنار همدم‌ما� به خواب رفتیم اما می‌دانستی� ک دیگر همدم یکدیگر نیستیم.

240 pages, Paperback

First published September 25, 2015

389 people are currently reading
5,325 people want to read

About the author

Lars Fredrik Händler Svendsen is a Norwegian author and philosopher who is professor at the University of Bergen. He has published several books translated into 24 languages. He is also engaged as project manager in the think tank Civita. In 2008 he was awarded the Meltzer Prize for outstanding research, and in 2010 he was awarded the prisoners' Testament.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
431 (19%)
4 stars
940 (43%)
3 stars
596 (27%)
2 stars
167 (7%)
1 star
50 (2%)
Displaying 1 - 30 of 335 reviews
Profile Image for Maziyar Yf.
723 reviews502 followers
March 31, 2023
کتاب فلسفه تنایی کتاب مهم و متفاوتی ایست ک به ریشه یابی و تعریف مفاهیم اولیه ازتنایی این درد همیشگی و مزمن بشریت می پردازد . کتاب هشت فصل دارد ، فصل اول معنا و مفهوم تنایی ،احساس تنایی و تنا بودن ، بیشتر تعریف این مفاهیم است . فصل دوم به بررسی احساسی تنایی می پردازد . فصل سوم و فصل مورد علاقه من این ک چه کسانی تنا هستند و یا احساس تنایی می کنند و علت این احساس چیست را شامل میشود . فصل چهارم به بررسی مهمترین علل تنایی یعنی اعتماد ( داشتن و یا نداشتن آن )می پردازد . فصل بعدی در مورد عشق و دوستی ایست . آیا افراد تنا عاری از احساس عشق ورزی یا فاقد شبک دوستی گسترده هستند ؟ فصل ششم به زمان حال می پردازد و این ک آیا انسان در این زمانه مدرن چه تغییری کرده و چرا و چگونه بیشتر دچار تنایی می شود ؟فصل هفتم در مورد خلوت گزینی و انزوا است . خانم آرنت در کتاب توتالیتاریسم فرق تنایی و انزوا را به صورت مختصر شرح داده ، در این بخش کتاب نگاهی گذرا به نظریه های خانم آرنت انداخته شده است . فصل آخر هم به گونه ای نتیجه گیری و آن گونه ک خود نویسنده می گوید احساس تنایی و مسئولیت است .
شاید بتوان گفت ک کتاب حرف زیادی برای گفتن و آموزش ندارد ، در حقیقت در میانه های کتاب به مفاهیمی بر می خوریم ک در فصول اول هم آن ها را خوانده ایم ، یک ایده تکراری در کل کتاب جریان دارد ک مانع این می شود ک خواننده احساس جدید و تازه ای از خواندن کتاب فلسفه تنایی بدست آورد .
Profile Image for Tahmineh Baradaran.
555 reviews136 followers
August 10, 2019
کتابی در باب تنایی. تنایی فیزیکی ، تنایی درجمع ، اشتباه گرفتن بعضی احساسات با تنایی ..مثل شرم ، ناامیدی..اثراعتماد براحساس تنایی ..اثرعشق و..کتاب خوب وساده ای است . موجب فکر وتدبّر دربعضی نقطه نظرات خودم شد.خوشحال شدم ک این احساس شایعی است ، حتی دربسیاری ک انکارش می کنند وتظاهر به شادمانی می نمایند.کتاب فلسفه ملال ازهمین نویسنده رابیشتر پسندیدم شایدحس ملال درمن قوی تراز احساس تنایی است .شایدهم مثل بسیاری درتشخیص وتفکیک احساساتم دچاراشتباه هستم.
این شعرسعدی هم خارج ازکتاب :
هرگزحدیث حاضروغایب شنیده ای
من درمیان جمع ودلم جای دیگرست
Profile Image for sAmAnE.
1,242 reviews142 followers
October 28, 2020

کتاب فلسفه تنایی شامل هشت فصل است با این عناوین: جوهر تنایی، احساس تنایی، چه کسانی احساس تنایی می‌کنند؟� تنایی و اعتماد، تنایی دوستی و عشق، فردگرایی و تنایی، خلوت‌گزینی� احساس تنایی و مسئولیت. در کتاب به نظرم بیشتر به تعریف و فلسفه تنایی پرداخته شده. اینک حتی تاثیر جنسیت بر تنایی چی میتونه باشه یا چه کسانی بیشتر درگیر تنایی می‌شون� و در چه رده‌ها� سنی؟ حتی مقالاتی ارائه شده ک حاوی آمار مربوطه هم هستند. نگاه فرد تنا به جامعه و افراد پیرامون خود مورد بحث قرار گرفته و اینک تنایی و حس آن در افراد مختلف چه تاثیری بر روابط اجتماعی و کاری آن‌ه� و درجه رضایت از زندگی خواهد داشت. نکته‌� جالبی ک بهش برخوردم این بود ک نویسنده مدعی است ک افراد تنا عموما کمال طلب هستند و حتی در موارد دیگر ویژگی‌ها� شخصیتی هم بحث شده بود؛ ک جالب بود. کتاب پر از نقل قول از نویسندگان و فلاسفه مختلف است ک می‌تون� نکته مثبتش باشه ولی اینک منتظر ارائه راهکار از طرف نویسنده باشید؛ به نظرم محقق نشده بود یا اینک من نتوانستم درکش کنم.
Profile Image for رێبوار.
93 reviews60 followers
September 21, 2021
ارسطو میگوید برای تنا زیستن یا حیوان باید بود یا خدا و نیچه میگوید ارسطو مورد سوم را از قلم انداخته است : هر دو می باید بود ، یعنی فیلسوف


«فلسفه‌� تنایی» از کتاب‌ها� مجموعه تجربه و هنر زندگی نوشته لارس اسوندسن است ک به فلسفه، جوهر و ابعاد گوناگون تنایی و رابطه تنایی با مفاهیم دیگری همچون دوستی، اعتماد، فردگرایی، سلامتی، مسئولیت و... می‌پرداز�.

شخصا عقیده دارم تنایی اگر منجر به انزوا و قطع ارتباط ما با دنیای اطرافمان باشد در طولانی مدت آسیب زننده است و اگر منجر به خلوت گزینی کنترل شده ک باعث شناخت بیشتر خود و جهان اطرافمان است بشود، مفید و برای رشد ذهنی و عاطفی ضروری است.‌تعاد� بهترین راه� حل است.�


هرچه زودتر به این حقیقت برسیم هیچکس مسئولیت پر کردن تنایی ما و به دوش کشیدن بار ما را ندارد و ما به طور کلی در این جهان تنا هستیم بهتر میتوانیم با این قضیه کنار بیاییم. البته ک دوستی و عشق تا حدودی میتواند بار تنایی را کم کند.

این کتاب در هشت فصل و یک پیشگفتار نوشته شده است ک عناوین آنها بدین قرار است: جوهر تنایی
احساس تنایی
چه کسانی احساس تنایی می‌کنند�
تنایی و اعتماد
تنایی، دوستی و عشق
فرد گرایی و تنایی
خلوت گزینی
احساس تنایی و مسئولیت است.

در فصل آغازین کتاب نخست به بررسی بار معنایی تنایی پرداخته می‌شو� و به این نکته اشاره می‌شو� ک تنایی ربطی به تنا بودن ندارد و بحث بیشتر بر سر جنبه احساسی تنایی است.در ادامه اشکال مختلف تنایی
(تنایی مزمن،تنایی موقعیتی، و تنایی گذرا) هم مورد بررسی قرار می‌گیر�:

می توان میان سه نوع تنایی: تنایی مزمن، تنایی موقعیتی، و تنایی گذرا فرق گذاشت. تنایی مزمن وضعیتی است ک در آن فرد گرفتار تنایی، از اینک روابط کافی با دیگران ندارد دائما رنج می برد. تنایی موقعیتی براساس تغییرهایی در زندگی پدید می آید، نظیر مرگ یکی از دوستان نزدیک یا یکی از اعضای خانواده، یا زمانی ک رابطه ای عاشقانه پایان می گیرد. تنایی گذرا هر لحظه می تواند سراغمان بیاید، چه زمانی ک در یک مهمانی شلوغ هستیم چه وقتی در خانه تناییم. تنایی موقعیتی گاه خیلی حادتر از تنایی مزمن است، چون نتیجه آشوبی است ناگهانی در زندگی و همراه با تجربه از دست دادن. مربوط به علل و عوامل بیرونی است. به عکس تنایی مزمن ریشه در خویشتن خودمان دارد.


در ادامه برای بیشتر روشن شدن بحث احساسی بودن تنایی بر روی ماهیت احساسات تاکید می‌شو� و به مساله چیستی احساسات می‌پرداز� .نویسنده معتقد است:
ما همیشه هم کاملا آگاه نیستیم ک حالت احساسی‌ما� چیست. ما برخی احساسات را شرم‌آو� می‌دانی� و غالبا حتی از خودمان هم پنهان می‌کنی� تنایی از جمله همین احساسات است ک شرم آور دانسته می‌شون�.تنایی، یعنی احساس تنایی، حاکی از این است ک ما روابط اجتماعی ارضا کننده ای نداریم و این حس دردناک وقتی دردناک‌ت� می‌شو� ک برای دیگران هم بیان شود.


در رابطه اعتماد و تنایی نیز در کتاب حاضر مطالبی عرضه شده و به این نکته اشاره می‌شو� ک در کشور هایی ک ساکنان آنها اعتماد بیشتری از خود نشان می‌دهن� همان کشورهایی هستند ک در آنها میزان شیوع تنایی کمتر است. همچنین برای درک و فهم بهتر تنایی به نقش عشق ودوستی در زندگی آدمها اشاراتی شده است چراک این قبیل مسایل پدیده‌های� حیاتی از زندگی و خوشبختی انسان را شامل می‌شون�.در ادامه کتاب بحث فرد مدرن مطرح می‌شو� ک چگونه در جامعه امروز فرد بیشتر احساس تنایی را تجربه می‌کن�. درآخر، نویسنده به بعد خلوت گزینی و انزوا می‌پرداز� او با توجه به وجوه مثبت تنایی، در نهایت به مسئولیت تک تک افراد در مدیریت تنایی می‌پرداز�.


نویسنده علت نیاز مبرهن ما به ارتباطات برای‌� رشد شخصی را توضیح میدهد و‌تشری� میکند تنایی چه زمانی مفید و سودمند� است .

اسوندسون با استفاده از آخرین تحقیقات در فلسفه، روانشناسی و علوم اجتماعی، به کاوش در انواع مختلف تنایی می پردازد و عوامل اجتماعی و روانشناسانه ای را بررسی می کند ک باعث می شوند افراد به سوی تنایی و انزوا حرکت کنند. اسوندسن در این اثر، نگاهی به اهمیت دوستی و عشق می اندازد و نشان می دهد ک تنایی چگونه می تواند بر کیفیت زندگی، و سلامت روحی و جسمانی ما تأثیرگذار باشد

نویسنده تاکید میکند ک گمانه زنی درباره احساس تنایی باید بر این اساس باشد ک آیا دادوستدهای اجتماعی فرد، میل او به برقرار کردن ارتباط با دیگران را ارضا می کند یا خیر؛ یعنی آیا فرد دادوستدهای اجتماعی اش را معنادار می انگارد یا نه.
اسوندسون میگوید احساس تنایی را نمی‌توا� از روی شمار افرادی ک فرد را احاطه کرده‌ان� حدس زد، بلک بیشتر باید در این زمینه توجه را معطوفِ این مسئله کرد ک آیا تعاملات اجتماعی شخص، نیاز او به پیوند با دیگران را ارضاء می‌کن� یا نه _ یعنی آیا شخص تعاملات اجتماعی‌ا� را معنادار می‌پندار� یا نه.



به باور اسوندسون دیگران فقط تا آن اندازه می توانند متوجه تنایی ما شوند ک ما خودمان آن را به نمایش می گذاریم. هیچ کس دیگری نمی تواند به زور خودش را داخل تنایی ما کند و آن را محو سازد. اما ما همیشه می توانیم کسی را به داخل تنایی مان راه دهیم. درست در همین نقطه است ک دیگر تنایی وجود نخواهد داشت و جایش را جمع می گیرد. پس باید یاد بگیریم ک با این واقعیت زندگی کنیم ک هر زندگی انسانی تا حدودی حاوی تنایی و احساس تنایی است. برای همین است ک حیاتی است بیاموزیم تاب تحمل تنایی را داشته باشیم و امیدوار باشیم ک بتوانیم این احساس تنایی را بدل به خلوت گزینی کنیم.
شاید بزرگترین مسئله دوران ما احساس تنایی مفرط نیست بلک فقدان خلوت و انزواست.

چنان ک نویسنده اذعان دارد :

ما در زندگی مان نیازمند دوستی و عشق هستیم. ما نیاز داریم نگران کسی باشیم، و کسی هم نگران ما باشد. وقتی نگران کسی هستیم دنیا برایمان معنا پیدا می کند. این نگرانی در مورد دیگران است ک به ما شخصیت می دهد. در واقع، ما همان نگرانی هایمان هستیم. اگر نگران کسی یا چیزی نباشیم هیچ چیز نیستیم. اگر صرفا نگران خودمان باشیم در یک دور باطل خالی گرفتار می آییم. ما نیاز داریم ک نیازمندمان باشند. ما نیازمند این هستیم ک قدر کسانی را بدانیم ک قدر ما را می دانند.
هویت ما در عمق وجود خود ما، منفصل از دیگران، جای ندارد، بلک در دل رابطه و وابستگی مان به دیگران است ک جای می گیرد. دقیقا به همین دلیل است ک وقتی روابطمان با دیگران به هم می خورد به هویت شخصی مان آسیبی چنین شدید وارد می آید. وقتی دلبسته و وابسته دیگران نیستیم در سطحی پایین تر از آنچه هستیم قرار می گیریم.

اما ما این قدرت را نداریم ک دیگران را وادار کنیم ک دائما به فکر ما باشند و ما را از تنایی خویش در بیاورند و اگر ارتبطاتی هم داریم صرفا نفعی دو طرفه اس و دیگری هم برای فرار از تنایی و انزوا و دریافت علاقه و توجه و محبت با ما در ارتباط است.
اگر یاد بگیریم به خودمان متکی باشیم به نحوی ک دیگر وابسته تأیید دیگران نباشیم می توانیم از شدت احساس تنایی مان بکاهیم. در عین حال باید یاد بگیریم ک با دیگران ارتباط برقرار کنیم و خودمان را به روی آنان بگشاییم. اما باز با همه این ها احساس تنایی به ناگزیر گهگاه سربرخواهد آورد. این همان احساس تنایی است ک باید مسئولیتش را بپذیریم زیرا هر چه باشد این تنایی، تنایی خود ماست.
Profile Image for Shahab Samani.
138 reviews57 followers
June 24, 2023
فلسفه تنایی تصور من رو راجع به چند جنبه‌� مختلف "تنایی" تغییر داد. ازش یاد گرفتم، هر چند با بخشی از نظریات نویسنده خیلی موافق نبودم. نقش محیط اجتماعی در بروز تنایی خیلی کمرنگ در این کتاب بهش پرداخته شده بود و تنایی بیشتر به یک انتخاب شخصی تقلیل داده شده بود. از طرف دیگه این بار کتاب بیشتر از این ک واقعا فلسفه باشه‌� جامعه شناسی بود و کاش این تو عنوان کتاب رعایت می‌ش�. تنایی به هر ترتیب یک مسئله اجتماعیه و خود نویسنده هم مدام به مسائل اجتماعی می پرداخت. با این حال مثل سایر کتاب‌ها� نویسنده ک قبلا تو ایران ترجمه شده بود، مثل فلسفه ترس و فلسفه ملال و فلسفه کار این کتاب خیلی زیاد ارزش خوندن داره. اگر چه به نظر من دو کتاب اولی جامع‌ت� و دقیق‌ت� بودن و انقدر زیاد راجع به یک موضوع فرعی، مثل عشق تو این کتاب، نمی‌پرداختن�.
Profile Image for EMMA.
255 reviews378 followers
August 4, 2021
دوسش نداشتم البته نه اینک کتاب بدی باشه فقط واسه اینک تنایی رو به من یادآور شد و نشون داد ک چقدر تنام.
Profile Image for Mohammad Hrabal.
393 reviews276 followers
June 11, 2023
کلا این سری کتاب‌ها� نشر نو و نشر گمان و خصوصا اسونسن را خیلی دوست دارم.
**
در پژوهش‌ها� مربوط به بهزیستن روحی و روانی، دوست و شریک زندگی بسیار مهم‌ت� از ثروت و شهرت به حساب می‌آی�. صفحه ۲۹ کتاب
ما همه به تجربه دریافته‌ای� ک وقتی عاشق می‌شوی� یا وقتی عشق می‌میر� چگونه همه� چیز در جهان جلوه‌ا� دیگر در چشم ما پیدا می‌کن�. هایدگر می‌گوی� این حرف چرندی است ک عشق ما را کور می‌کند� بلک به‌عکس� عشق ما را وا می‌دار� چیزهایی را ببینیم ک وقتی عاشق نبودیم نمی‌توانستی� ببینیم. صفحه‌� ۵۲ کتاب
هانا آرنت در تحلیل خویش از توتالیتاریسم سیاسی سخنی هم از تنایی به میان می‌آور�. توتالیتاریسم فضای تعامل آزادانه میان افراد را از بین می‌بر�. توتالیتاریسم فضای اجتماعی و معاشرتی را ویران می‌کن� و بنابراین تمایز میان فضاهای خصوصی را هم نابود می‌کن�. این نوعی از تنایی سازمان� یافته است. آرنت به� درستی می‌گوی� ک رژیم‌ها� توتالیتر تنایی را در سطح جمعیت به وجود می‌آورن�. صفحات ۸۸-۸۹ کتاب
وقتی می‌خواهی� به مسئله‌� اعتماد و روابط بین شخصی بپردازیم متوجه تفاوت‌ها� معناداری میان دموکراسی‌ها� غربی و جوامع توتالیتری و یا اقتدارگرا می‌شوی�. درواقع ارسطو قرن‌ه� پیش‌ت� به این نکته اشاره کرده‌است� آنجا ک می‌گوی� در جوامع استبدادی دوستی فقط به میزان بسیار کوچکی می‌توان� وجود داشته باشد حال� آنک در دموکراسی‌ه� دوستی‌ه� دامنه‌� بسیار گسترده‌تر� دارند. صفحه‌� ۹۱ کتاب
ما در زندگی‌ما� نیازمند دوستی و عشق هستیم. ما نیاز داریم نگران کسی باشیم، و کسی هم نگران ما باشد. وقتی نگران کسی هستیم دنیا برایمان معنا پیدا می‌کن�. این نگرانی به� خاطر دیگران است ک به ما شخصیت می‌ده�. درواقع، ما همان نگرانی‌هایما� هستیم. اگر نگران کسی یا چیزی نباشیم هیچ� چیز نیستیم. اگر صرفاً نگران خودمان باشیم در یک دور باطل خالی گرفتار می‌آیی�. ما نیاز داریم ک نیازمند‌ما� باشند. ما نیازمند این هستیم ک قدر کسانی را بدانیم ک قدر ما را می‌دانن�. صفحه‌� ۱۲۳ کتاب
نهایتاً، برای این پرسش ک چرا باید با فلانی دوست شوم یا رابطه‌� عاشقانه‌ا� با بهمانی پیدا کنم، یک پاسخ بیشتر وجود ندارد جز اینک فلانی یا بهمانی مرا به سطح بالاتر از خودم ارتقاء می‌دهن� ک در غیر این صورت نمی‌توانست� بدان برسم. صفحه‌� ۱۲۳ کتاب
اصلاً زندگی بدون تنایی جزو حقوق انسان‌ه� نیست، درست همانطور ک احساس شادی و خوشبختی جزو حقوق انسان‌ه� نیست. صفحه‌� ۱۸۸ کتاب
Profile Image for Ali.
260 reviews43 followers
May 30, 2024
نوشته‌ها� پایین ریویو نیستن و شخصین. چند خطی آخر نوشته در مورد کتاب گفتم.


می‌خوا� از تجربه تنایی‌ها� خودم بنویسم. نمی‌دون� از کجا شروع کنم و از چی بگم. شاید کودکی جای خوبی باشه.
من تا شش سالگیم تنای تنا بودم. بابام از صبح تا عصر سر کار بود و یادم نمیاد مامانم باهام بازی کرده باشه. شایدم بازی کرده، نمی‌دون� و چیزی خاطرم نیست. خواهر و برادر یا حتی بچه کوچیک توی فامیل پدری نداشتیم. فامیل مادری هم یه شهر دیگه بودن و همه بچه‌هاشو� دختر. در نهایت اونجا هم تنا بودم. والدینم بهم اجازه نمی‌داد� تو کوچه بازی کنم چون به‌نظرشو� خطرناک بود. اکثر اوقاتم رو با خودم می‌گذروند�. دنیایی می‌ساخت� و توش غرق می‌شد�. شمشیربازی می‌کرد�. با تفنگ دشمن‌ها� رو می‌کشت�. شوت می‌کرد� و فکر می‌کرد� فرانک لمپاردم. تو شش سالگی خواهرم اومد. خیلی ضعیف بود. چند ماه تو بیمارستان بود مادر و پدرم مجبور بودن پیشش باشن. بعد از اون هم ک اومد تو خونه، خب باید پیشش می‌بود�. نیاز به مراقبت داشت و خیلی کوچیک بود. همینا باعث شد هی بخوام خودم رو واسه بقیه ثابت کنم. می‌خواست� بهم توجه بشه. وقتی کسی حرف می‌ز� مدام صداش می‌کرد� ک اون فرد و اون جمع به من توجه کنن. بگذریم.
از سال بعد ک مدرسه رفتم همه چیز عوض شد. قبل مدرسه فهمیدم چشمام ضعیفه و باید عینک بزنم. چشم‌ها� آبی بود. مدرسه ک رفتم هم به خاطر عینک هم به خاطر رنگ چشم‌ها� مسخره می‌شد�. تقریبا هر روز. کلمه چهارچشمی بیشترین چیزی بود ک می‌شنید�. به‌خاط� رنگ چشم‌ها� بهم می‌گفت� چشمات شبیه گربه‌�. ناراحت می‌شد�. خیلی. ولی به کسی چیزی نمی‌گفت�. کسی هم باهام دوست نمی‌ش�. حق هم داشتن. کی دوست داره بره پیش یه همکلاسی متوسط ک همه مسخره‌� می‌کن� و تو هیچی عالی نیست. بالاخره آدم باید یه جاذبه‌ا� داشته باشه ک همکلاسی‌ها� رو جذب کنه. فوتبالم خوب نبود. درسم متوسط بود. بلد نبودم درست و واضح حرف بزنم یا چیزی تعریف کنم چون خجالت می‌کشید�. همیشه آخر کلاس و گوشه می‌نشست�. دوست نداشتم کسی منو ببینه. اول همه می‌اومد� تو کلاس و آخر همه بیرون می‌رفت�. هر طور ک بود، گذشت. تو معمولی‌تری� حالت ممکن. درس، درس، درس تا رسیدم به دبیرستان. تو دبیرستان دوست پیدا کردم. البته شاید این جمله درست نباشه. بهتره اینطوری بگم ک تو دبیرستان یکی منو پیدا کرد. نمی‌دون� چرا باهام حرف زد. بعدش وارد گروه دوستیشون شدم و سال‌ها� دبیرستان گذشت. خوب بود؟ نه. شاید الان بگی خب مرگت چی بوده مرتیک دوست هم ک پیدا کردی ولی مسئله بدتر شد. حداقل درون خودم. دو سال بعد اینطوری بود ک حالا دوست پیدا کردی اما واقعا دوست صمیمی هستی؟ اولویت اول کسی هستی؟ نگاه کردم به دور و برم. نبودم. اولویت اول کسی نبودم. همین با افسردگی خودم و استرس کنکور قاطی شد و حالم رو خیلی بد کرد. به خودکشی فکر کردم. متأسفانه انجامش ندادم تا گذشت. سال اول کنکورم به‌خاط� انتخاب رشته اشتباه جایی قبول نشدم. هم کلاسی‌ه� و دوست‌ها� همه قبول شده بودن و من بودم ک بازم جا موندم و تنا شدم. اوضاع خونه واسم بهم ریخته بود. جر و بحث‌های� ک هر هفته با بابام داشتم. استرس. ترس از آینده‌�. مراقبت کردن از خواهرم و هواش رو داشتن ک اون حداقل مثل من نشه. همه اینا بود و گذشت.
سال بعدش تو یه گروهی با یه نفر آشنا شدم. هم‌خوان� راه انداخت و می‌خواس� چند تا کتاب بخونه. منم گفتم می‌تون� بیام؟ و قبول کرد. اونجا نشد کتاب هم‌خوان� کنیم ولی با سه نفر دوست شدم. ک اونا هم تو فاصله یک سال بعدش رفتن. رفتنشون بدجور اذیتم کرد. چون صدم رو گذاشتم و یکی‌شو� سر یه اشتباه کوچیک و اون دوتای دیگه اصلا نمی‌دون� برای چی رفتن. با این حال توی گروه‌ه� دیگه چت می‌کرد� و با یه سری‌ه� آشنا بودم. چندتاشون به دوستی تبدیل شد و یکی‌شو� به رفاقت. ولی با همه اینا همیشه اون سایه غم، تنایی و ناراحتی بوده. بزرگ هم بوده و نتونستم ازش جدا بشم.
به‌خاط� همه این چیزایی ک نوشتم، شنونده خوبی شدم. هندونه زیر بغلم نمی‌گذارم� چیزیه ک بقیه بهم میگم. با این حال آدم خیلی زودرنجی هستم. از تیک‌ا� ک ممکنه یه نفر بهم بندازه یا گیر کردن تو دعوایی ک مقصر نباشم و بابت ملامت بشم، ناراحت میشم. از کم‌محل� و درست فهمیده نشدن ناراحت میشم. سر همینه ک چند ماهه دارم بازم تنایی رو تو یه سطح دیگه‌ا� تجربه می‌کن�. چون اطرافیانم خسته میشن از شنیدن حرفام یا اونطوری ک باید توجه نمی‌کن� و دل نمیدن، ترجیح میدم در مورد مشکلاتم با کسی حرف نزنم. از طرف دیگه اینک برای خیلی از اطرافیانم شنونده هستم دیگه داره کلافه‌� می‌کن�. من با شنیدن حرف دیگران مشکل ندارم و از ته قلبم میگم، خوشحال میشم کمک کنم ولی اینک مدام من شنونده باشه و طرف مقابلم درکم نکنه، اذیتم می‌کن�. فکر می‌کن� تا این حد رو حق دارم ک ناراحت بشم بابت این قضیه.
آره خلاصه
نمی‌تون� حرف بزنم. هنوزم همون آدمی هستم ک مواقع شادی و حال خوب اولویت چندمم و موقع حال بد، تنا گزینه.
همون آدمی ک عاشق میشه ولی نمی‌تون� عشقش رو ابراز کنه چون خودش رو هیچ جوره لایق نمی‌دون� و راجع این جریان پیش هیچکس نمی‌تون� حرفی بزنه چون می‌دون� یا قرار نیست درک بشه یا قراره یه مشت حرف کلیشه‌ا� بشنوه و همین داره دیوونه‌� می‌کن�.
و همین آدمی ک احتمالا تا آخر عمرش قراره تنا بمونه و کسی واقعا براش باقی نمونه چون بالاخره همه میرن دیگه؟
بگذریم. اینم می‌گذر�. مثل ه��ه‌� سال‌ها� قبلی.
اینا رو نگفتم ک چیزی برام بنویسید(اگه بنویسید) و نمی‌خوا� کسی رو مقصر کنم مخصوصا والدینم رو چون اونا هم تو اون سن و سال نمی‌دونست� و از یه جایی به بعد دست خودم بود و خودم عرضه‌� رو نداشتم. می‌دون� خیلی‌ها� خیلی مشکلات بزرگتر دارن و اینایی ک نوشتم در مقابل اونا چسناله‌� ولی فقط خواستم بنویسم ک این حرفا رو زده باشم تا بیشتر از این رو دلم سنگینی نکنه.

-----------------
در مورد کتاب

کتاب شامل ۸ فصله و در اون خیلی چیزها ک مربوط به تنایی میشه رو به‌صور� مختصر توضیح میده و راجعش حرف می‌زن�. از اینک تنایی اصلا چیه و چند نوعه؟ چه ��لایلی ممکنه داشته باشه و چه کار باید باهاش کرد میگه. نکته‌ها� جالبی توی خودش داره و خوش‌خوان�. یکی از جملات جالب اوایل کتاب اینه ک "ما به‌خاط� اینک موجودی اجتماعی هستیم تناییم." و در نهایت اینو میگه ک "باید یاد بگیرین ک با این واقعیت زندگی کنیم ک هر زندگیِ انسانی تا حدودی حاویِ تنایی و احساسِ تنایی است. برای همین است حیاتی است بیاموزیم تابِ تحمل تنایی را داشته باشیم و امیدوار باشیم ک بتوانیم این احساسِ تنایی را بدَل به خلوت‌گزین� کنیم."

کتاب چند تا ریویو خوب داره. برای تصمیم گرفتن راجع خرید یا خوندن کتاب می‌تونی� سراغ اونا برید.
Profile Image for Parastoo Khalili.
198 reviews445 followers
July 24, 2021
سلامی دوباره

این کتاب اولین کتاب از سری کتاب‌ها� "خرد و فلسفه‌� زندگی" از نشر گمان هست و با این جمله شروع میشه؛
"کتاب‌ها� این مجموعه فلسفه را ساده نمی‌کنن�. بلک از اُبُهّت هراس‌آو� فلسفه می‌‌کاه�."
و اولین و درست‌تری� موضوعی ک بهش پرداخته شد؛
"تنایی"!

به نظرم این کتاب درباره ی فراراز تنایی، دوستی با تنایی نبود، بلک صرفاً انسان رو با انواع تنایی آشنا می‌کن�. این کتاب شامل فصل‌ها� کوتاهی میشد ک فصل اول از "جوهر تنایی" صحبت میشه. ک این فصل در رابطه با تنایی میگه:
"حس درد و رنج داشتن، خود را منزوی و تنا دیدن، خود را با دیگران صمیمی ندانستن."
"شکسپیر می‌گوی�: تنایی به وعضیتی گفته می‌شو� ک مطلقاً کسی دوروبرتان نباشد. "
و بعدش تنایی رو به درد تشبیه میکنه؛
"درد را نمی‌شو� مطرح کرد. وقتی درد شدید می‌شود� جهان و زبان فرد را نابود می‌کن�. درد آدم را لال می‌کن�."

فصل‌ها� بعدی شامل توضیحات مفصل‌تر� درباره ی تنایی میشه، برای مثال؛

چه کسانی تنا هستند؟
تنایی و اعتماد
تنایی، دوستی و عشق

و به نظرم همینطور ک پیش میره خواننده با تنایی آشنا میشه، متوجه‌� میشه، میشناسدش و باهاش خو می‌گیر� و دیگه ازش نمی‌ترس�. چون خودمن هم دیگه از جمله ای ک تقریباً توی همه فصل‌ه� بود "آدم‌ه� سختشان هست جلوی بقیه به تنایی‌شا� اقرار کنند" ترسناک نبود، بلک واقعی بود.
به نظرم این کتاب برای یادگرفتن نوشته شده؛

چون به آدم یاد میده ک از تنایی نترسه و ازش فرار نکنه، یعنی نشیم مثل شخصیت کتاب
Play it as it lays
ک تنا
مونده بود ولی نمی‌خواس� به قبول کنه ک تنا مونده، پس آدم های تنا رو شناسایی کرد و مخالف اون‌ه� عمل کرد.
به آدم یاد میده ک تنایی چندین نوع داره، امکان داره از خلوت کردن با خودت لذت ببری، به قول هانا آرنت "در خلوت و انزوا من دو-در-یک هستم ولی وقتی خلوت تبدیل به تنایی بشه یعنی خودت را رها کرده‌ا� و تو تنا می‌مان� و محروم از معاشرت با خودت.
این کتاب به آدم میگه ک هرچی بیشتر بتونی به آدم‌ها� دیگر اعتماد کنی کمتر تنایی و هرچقدر کمتر اعتماد کنی بیشتر تنایی. چون فقدان اعتماد باعث میشه آدم توی دوست داشتن محتاط‌ت� عمل کنه و محتاط‌ت� عمل کردن باعث میشه صمیمیت برای ایجاد رابطه ضعیف‌ت� بشه.
و به آدم یاد میده ک بهترین دوستی ک یک انسان می‌تون� داشته باشه و تنا نمونه "دوستی‌‌س� مثل داشتن یک خود دیگر".

و این ریویو رو با این جمله از کانت تموم میکنم:

"به نظر معقول‌ت� می‌آی� ک انسان را نه حیوانی اجتماعی تعبیر کنیم بلک «حیوانی یک‌وتن� بدانیم ک از همتایان خویش گریزان است»؛ و در عین حال تسلیم و تابع این ضرورت است ک «عضوی از جامعه‌� مدنی» باشد."
Profile Image for Mamadreza.
53 reviews5 followers
May 17, 2020
همیشه به تنایان جذب میشویم نه؟، به افرادی ک از جمعیت دور افتاده اند و انگار همیشه دورافتاده خواهند ماند .
با جان گرین موافق ام ، هیچگاه نمیفهمی در حال رقصیدن در رویای خویش اند و یا سنگینی بار هستی را به دوش میکشند
بی دلیل هم نیست ک عاشق شخصیت هایی ام ک تیم برتون خلق میکند . محبوب ترین شان هم ادوارد دست قیچی است ک تنایش بگذاری صورتش را مورد عنایت قرار میدهد.
راستش مطالعه همچین کتابی با توجه به شهرنشینی ک دلایلی است از دلایل همیشه تنا بودن و با توجه به شبک های اجتماعی ک باهم بودن را سخت تر یا شاید آسان تر کرده لازم بود .
با توجه به این ک تازگی ها {به هوای دزیدن اسب ها }را هم خوانده بودم و همواره در کلنجار بودم ک نکند نهایت احساس تنایی دورافتادگی و میل به دورافتادگی بیشتر است .
دلایل بیشتر از پیش شده بود ک بخواهم با این احساسی ک همه همواره یا درگیرش هستیم یا از تبدیل کردنش به خلوت لذت میبریم بیشتر آشنا شوم.

کتاب خوبی بود. راستش بیشتر از خود کتاب و مسائل بیش از اندازه جهانشمولش از ارجاع های درست و حسابی کتاب به ادبیات و آشنا شدن با یک سری شخصیت تنا ک باید در اولین فرصت پی آن ها را بگیرم ، لذت بردم .
مشکل اساسی کتاب و دلیل ندادن آن یک نمره این بود ک کتاب درگیر خودخوری است .
در بعضی فواصل بعد از این ک مفصل در مورد آزمایشی در فلان جا بحث میکند نهایتا نقضش میکند و این اتفاق نه یک بار بلک با چندین بار رخ دادن رو مخ میرود.
کتاب نمیگوید چطور احساس تنایی نکنیم چون نمیتواند و حق هم دارد . بیشتر یک سری حرف های شاید در جاهایی کلیشه را مطرح میکند ک باید بکند
مثل اینک فیتیله ی توقع بیش از اندازه مان را از دیگران کمتر کنیم و یا به این حقیقت ک احساس تنایی هیچگاه کاملا از بین نمیرود اقرار کنیم
Profile Image for Moh. Nasiri.
323 reviews102 followers
December 27, 2020
اگر نتوانیم با تنایی خودمان کنار بیاییم،دیگران را نیز در رابطه‌ه� صرفاً به سپری در برابر تنایی خویش تبدیل می‌کنی�.
اروین یالوم
اینجا ریویوهای زیاد و بهتری درباره کتاب نوشته شده است ک من دوست دارم جمله ای را به نقل از استاد بزرگی بگم اینک ما در این عالم تناییم اگر زودتر این را قبول کنیم به نفع ماست

تنایی انسان از سه منظر

معناي اول: ما نمی توانیم در اذهان و نفوس دیگران حضور داشته باشیم. اگر آرزو داریم زمانی برسد ک همه دیگرانی ک ما دوستشان داریم، به یاد ما باشند و بخواهیم یاد ما از صفحه ي ذهن و ضمیر آن ها زائل نشود، امکان پذیر نیست. شما نمی توانید کاري کنید ک دیگران همیشه به یاد شما باشند. این ساده ترین و کمترین رنجی است ک می بریم. لذا شما نه می توانید در صفحه ي ذهن تمام عالمیان و آدمیان حضور داشته باشید، نه می توانید در صفحه ي ذهن و ضمیر همه ي محبوبان خود حضور بیابید و نه می توانید در صفحه ي ذهن و ضمیر همه ي کسانی ک آن ها را مورد احسان قرار داده اید، حضور پیدا کنید. به این معنا باید احساس تنایی کنید و بدانید ک شما بدین معنی تنا هستید. .

معناي دوم: این معنا از معناي اول عمیق تر است و آن این ک هیچ کس مرا براي خودم نمی خواهد.هر کسی مرا می خواهد براي نفع خودش می خواهد یعنی به میزان ایصال او به نفعش و به میزانی ک او را از ضرر دور می کنم، مرا می خواهد. هیچ کس مرا براي خودم نمی خواهد. هر ک به من نزدیک شود و مرا دوست داشته باشد به میزانی دوست دارد ک فکر می کند از من نفعی به او می رسد و یا به واسطه ي من ضرري از او مندفع می شود.

معناي سوم: عمیق ترین معناي تنایی معناي سوم آن است. هیچ کس نمی تواند باري از بارهاي مرا به دوش بکشد. هم بارهاي گذشته ي من و هم بارهاي آینده ي من، هر دو بر دوش خودم است. یعنی هیچ کس غیر از من زیر بار غم ها و پشیمانی ها و حسرت هایی ک از گذشته ي نامطلوبم بر روح من سنگینی می کند، نمی رود. هیچ کس نه زیر بار پیش بینی هایی ک براي آینده دارم، نه زیر بار برنامه ریزي هایی ک براي آینده دارم و نه زیر بار ترس هایی ک از آینده دارم، نمی رود. این ک هیچ کس زیر بار نمی رود به این معناست ک نمی تواند زیربار برود. از این نظر هیچ قبح اخلاقی هم ندارد ک کسی زیر بار غم ها، پشیمانی ها و ترس هاي من نمی رود. از این نظر ما تناییم و صلیب خودمان را خودمان باید بر دوش بکشیم. .
ما انسان ها چنان ساخته شده ایم ک حب ذات داریم و بنابراین نمی توانیم به دیگري به خاطر خودش علاقه داشته باشیم. بلک به دلیل منافعی ک براي ما تحصیل می کند، به او علاقه می ورزیم. به علاوه قدرت ما محدود است و نمی توانیم به داد دیگري چنان ک او می خواهد برسیم آن چنان ک او را از بارهاي گذشته و آینده، راحت و آسوده کنیم و اندکی از بار او کم کنیم. اگر بخواهیم هم نمی توانیم این کار را بکنیم.
استادمصطفی ملکیان -

رابطه ها و دوستی تابعی از سه عامل سود،لذت و فضیلت است ک سومی بهتر از دو دیگر است.

لینک کتاب باز با بررسی دکتر مجتبی شکوری
Profile Image for radioparesh.
138 reviews27 followers
January 13, 2020
این کتاب خیلی فرق داشت با کتاب «فلسفه ی ترس» ک از همین نویسنده بود. تقریبا با دید منفی شروعش کردم ولی از همون اول متوجه تفاوتش شدم. این دفعه واقعا ریشه ها و علل تنایی رو بررسی کرده بود. و با بیان ساده و خودمونی فلسفه ی تنایی رو گفته بود. مطالب کاملا به هم مرتبط و در ادامه ی هم بودن، و میشد خط فکری رو در هر فصل فهمید . پیشنهادش میکنم.
Profile Image for Negar Afsharmanesh.
352 reviews67 followers
December 26, 2023
کتاب رو خیلی دوست داشتم، کتاب درمورد تنایی بود، معنی فیزیکی، شناختی تنایی رو اول تعریف میکنه بعد میاد از بعد های مختلف، روانشناسی، فرهنگی، اجتماعی و همین طور احساسی اونارو بررسی میکنه.
میگه اصلا انسان تنا چه خصوصیت هایی باید داشته باشه و اصلا میشه شمرد چند نفر انسان تنا داریم؟ نظریه برخی از فیلسوفان رو در این باره بررسی میکنه و در آخر میگه ماهمه، همه ما انسان ها گاهی تنا شدیم و همه ما تنایی رو تجربه کردیم و تجربه میکنیم.نمیشه در کل زندگیت بگی کلا حس تنایی نداشتی.
Profile Image for Haniye.
146 reviews60 followers
December 17, 2024
کتاب فلسفی سبک و روونی بود در باب تنایی و درک تفاوتش با انزوا، طرد شدگی و خلوت.
دوست داشتنی و شیرین بود.
Profile Image for Haniye_Mirkamali.
190 reviews69 followers
January 24, 2021
بخشی از کتاب:
می‌توا� از سهمناکی تنایی کاست اگر بیاموزیم چگونه در خود قرار بیابیم و آنقدر به تایید و تصدیق دیگران وابسته نباشیم، در عین اینک عزلت نگزینیم و قلبمان را به روی دیگران بگشاییم. و باز هم گهگاه تنایی سر بر می‌آور�. این تنایی‌س� ک باید مسئولیتش را بپذیرید، چون هر چه باشد این تناییِ شماست.
Profile Image for Leila.
26 reviews26 followers
February 16, 2021
اینجا هیچ نیست جز تنایی برای من جز تنایی برای من... تنایی.
مونداگ

با اینک اوایل کتاب خیلی گزارش طور و شبیه به کتابای درسی دبیرستان نوشته شده بود و میخواستم نصفه رهاش کنم ولی از فصل چهار ک میشه اواسط کتاب شروع کرد به نزدیک شدن به چیزی ک خشایار دیهیمی ازش به عنوان "هنر زندگی کردن" نام میبره. کتاب تو ریشه یابی دلایل تنایی خوبه و به طور خلاصه توقع بیش از اندازه، بی اعتمادی، محافظه کاری، خودشیفتگی و نگاه انتقادی افراطی به خود و دیگران رو از جمله این دلایل مطرح میکنه ک هر مورد رو با مثال های مختلفی از آثار ادبی توضیح میده (این مثال ها یکی از جذابیت های قطعی کتابه). اما به نظرم اشکالی ک وجود داره اینه ک یه سری اطلاعات مدام داره به شکل های مختلف تو کتاب تکرار میشه و جای درستی ندارن . و اینک کلیت دلایلی ک میاره برامون واضحه و احتمالا هممون میدونیم اما با این حال این کتاب ارزش یکبار خوندن رو داره و برای ورود به این موضوع گزینه مناسب و کم حجمیه.

شعر زیر رو از فصل خلوت گزینی برداشتم:

اگر آن هنگام ک زنم در خواب است
و کودک و کاتلین
هم در خوابند
و آفتاب چون صفحه ی مدور درخشان سفیدی است
در میان مه ابریشمین
بر فراز درختان رخشان
اگر آن هنگام من در اتاق شمالی
برهنه برقصم غریب وار در برابر آینه ام
و پیراهنم را تاب بدهم بر بالای سرم
و بخوانم نرم نرم برای خودم:
"تنایم، تنا.
زادم ک باشم تنا.
پس در اوجم در اوج!"
اگر بستایم دستانم را چهره ام را،
شانه هایم را
تهی گاهم باسنم را
در برابر پرده های زرد کشیده شده
چه کسی می تواند بگوید من نابغه خوشبخت خانه و خانواده ام نیستم؟
ویلیلم کارلوس ویلیامز
"دانس روسه"
Profile Image for سبا خطیبی.
42 reviews10 followers
October 21, 2021
ترانه های بی شماری درباره ی تنایی سروده اند اما ظاهراً هیچ یک از آنها به اندازه ی ترانه ی *تنایی و دیگر هیچ*،با آن اندوه مکرر و خُرد کننده اش،به عمق و ذات ننهایی راه نیافته است.این ترانه در اصل از هنرمند نابینای بی خانمان نیویورکی،مونداگ،است.ترانه را نشسته بر راه پله ای در منتهن-وسط یکی از پرجمعیت ترین شهرهای جهان-سروده است.همان گونه ک گئورگ زیمل در مقاله ی "کلان شهر و زندگی مدرن"می نویسد:تقریباً در هیچ جا بیش از یک کلان شهر احساس تنایی به آدم دست نمی دهد.
Profile Image for Tara.
77 reviews85 followers
February 5, 2025
آدم‌ه� همیشه تنا می‌مانند� صدا و ادا درمیاورند و فکر می‌کنن� دارند با یکدیگر تعامل می‌کنن� و همدیگر را می‌فهمن�.
اما در واقعیت تمامِ اینها توهمی بیش نیست.
Profile Image for Mohammad Roufarshbaf.
212 reviews27 followers
February 15, 2021
به نام او
نیمه ی اول کتاب برای من بسیار ملال آور بود و حتی تردید داشتم ک خواندن کتاب را ادامه دهم یا نه، اما از تقریباً همان جاها کتاب بسیار جذاب تر شد. دو سه فصل آخر کتاب نکات جالب و قابل تاملی داشت. شاید اگر بعداً فرصت کنم بعضی از جملات جالب کتاب را در اینجا بنویسم.
در ضمن، ترجمه ی کتاب به جز در تعداد محدودی از پاراگراف ها خوب و قابل فهم بود.
Profile Image for Shaghayegh.l3.
382 reviews53 followers
July 14, 2021
این کتاب تصوری ک از تنایی داشتم رو به مقدار قابل‌توجه� واضح‌ت� کرد و خیلی راضیم از خوندنش. اینک یه‌نف� تمام مسائلی ک همیشه باهاشون دست‌و‌پنج� نرم کردی رو با قابل‌جذب‌تری� کلمات بشکافه و توضیح بده، واقعاً قابل‌تحسین�.
Profile Image for Shady(i).
133 reviews27 followers
October 6, 2022
دوست‌داشتنی‌تری� نکته درباره‌� این کتاب این بود ک کاملا نسبت به تنایی بی‌طر� بود؛ نه در نکوهش تنایی بود و نه از تنایی استقبال می‌کر�. تمام جوانب منفی و مثبت تنایی رو در نظر گرفته بود. چه از منظر اجتماعی و چه از منظر فردی تنایی رو نشون می‌د�. ذره‌ا� بدبینانه یا انگیزشی نبود.
نقطه‌� اوج کتاب برای من جایی بود ک از تنایی توی عشق و روابط دوستی صحبت کرد. اینک توقع بی‌جایی� اگر فکر کنیم می‌تونی� تنایی رو با دیگری بودن از بین ببریم. اینک قبول کنیم ما حتی اگر تمام روابطمون در بالاترین سطح کیفیت هم باشن، باز تناییم. باز زمانی برای تنا شدن با افکار و احساساتمون باقی می‌مون� و در آخر کار هم، هنگام مرگ تنای تنا هستیم.
Profile Image for Negar.
57 reviews2 followers
November 12, 2020
به نظرم کتاب کمی شبیه صفحات وب بود و مثل این بود ک واژه ی تنایی رو توی کتابهای مختلف سرچ کنی،فلسفه نبود به نظرم!! بیشتر یه ریویو بود و البته به علاوه ی برداشت های نویسنده از هر یک از تحقیقات ک به نظرم خیلی هاش دقیق و عمیق نبود،کلا کتاب سطحی بود به نظرم.
و اینک توی فصلای اول خیلی روی تفاوت انواع تنایی ها تمرکز داره ولی از فصل ۳ به بعد تقریبا یادش میره.
Profile Image for Bahar.
38 reviews3 followers
August 11, 2024
تقریبا میشه گفت ک نویسنده، نظریه‌ها� فلاسفه رو درباره تنایی جمع کرده کنار هم و در آخر ازشون نتیجه گرفته؛ و همین نکته برای من جالب بود.
زیاده گویی و مطلب تکراری هم فراوان بود.
Profile Image for Hamideh Parsaeian.
50 reviews52 followers
April 27, 2019
این کتاب بیشتر از این‌ک� به فلسفه‌� تنایی بپردازه، اون رو از منظر جامعه‌شناس� بررسی کرده ولی مشکل اصلی‌� به نظرم اینه ک چند تا مفهوم رو بارها و بارها تکرار کرده و توضیح داده و این تکرار بیش از حد برای من آزارنده بود. ترجمه هم، خلاف انتظارم، چندان روان و دلچسب نبود، اون‌قد� ک گاهی شک می‌کرد� ک کار خود آقای دیهیمی باشه.
Profile Image for Parisa.
51 reviews53 followers
February 9, 2019
انتظاراتم رو برآورده نکرد. نمی دونم انگار هیچ کتابی از اسونسن به فلسفه‌� ملال نمیرسه و باید به این مساله عادت کنم:)نتونست دغدغه‌� تنایی رو و معیار من برای تشخیص درستش رو به خوبی توضیح بده. شایدم کمی بی حوصله خوندمش و باید بعدا یه نگاه بهش بندازم.
Profile Image for Alex Olteanu.
Author1 book43 followers
January 15, 2020
This is a solid philosophical work on loneliness. It combines conceptual analysis with empirical findings, which is what you'd generally expect from a modern philosopher. The book is short, but pretty dense. I'm just going to list the main ideas for those of you who want to get a sense about the discussions in this book:

- There's an important distinction between "alone" and "lonely": the first is physical, the other is emotional; you can be at a family dinner (not alone) but still feel lonely, and you can very well be alone in your room and not feel lonely

- Loneliness can be understood as an emotion; from an evolutionary standpoint, the advantage of having this emotion is that it tells you that your social needs are not being met

- The main factor correlated with /causing loneliness is lack of trust in other people (I recommend watching Mad Men, which explores exactly this idea, I think); other factors: your expect too much from your social interactions, you are too critical of yourself and others in social situations, you are too self-absorbed

- Loneliness shows why friendship and love are important

- It's contentious whether or not modern individualism is one of the main causes of loneliness

- Solitude is a positive form of loneliness which can help an individual get in touch with his/her inner self, and it can also help you be more creative; loneliness is being alone with yourself, while solitude is being together with yourself

- The text ends on a Sartrian key: Your loneliness is your loneliness. You've gotten yourself into that shiz (through a long chain of poor decisions), and you need to take responsibility for that and fix it yourself. As Svendsen puts it: don't expect others to remedy your loneliness. No one has a right to a life without loneliness, just as no one has a right to be happy.
Profile Image for Hamid Elikahi.
41 reviews14 followers
Read
April 29, 2019
کتاب بدی نیست؛ فقط اینک عنوان آن شاید کمی بزرگ‌ت� از محتوایش باشد. یکی دو فصل اول ک بیشتر آمار و جامعه‌شناس� بودند و نه خیلی مورد پسند من. ولی ارتباط میان تنایی و اعتماد ک در فصل چهارم مطرح می‌شو� جالب است، و البته تاثیر وحشتناکی ک حکومت‌ها� توتالیتر روی تنایی مردمان‌شا� می‌گذارند� چون اعتماد میان آن‌ه� از بین می‌برن�: همه‌� آدم‌ه� پلیس‌مخفی� لباس‌شخصی‌ان� و خبرچینِ حکومت. علاوه بر این در فصل هفت ک درباره‌� خلوت‌گزین� است به این نکته اشاره می‌شو� ک توتالیتریسم همچنین باعث نابودی خلوت آدم‌ه� هم می‌شود� چون تجاوز به حریم خصوصی و حقوق اولیه افراد از ویژگی‌ها� این قبیل حکومت‌هاس�. و به این ترتیب هم باعث تنایی می‌شوند� هم خلوت را می‌گیرن�.
«فرق میان خلوت و احساس تنایی در رابطه‌ا� است ک فرد با خودش در آن وضعیت دارد، یعنی بستگی به این دارد ک بتوانیم یا نتوانیم خودبسا باشیم.»

ترجمه‌� کتاب روان و دلچسب است، ک البته از جناب دیهیمی عزیز انتظاری غیر از این نمی‌رو�. فقط به نظرم جای اشاره به کلمات اصلی در برخی مواقع خالی است. مثلا در صفحه‌� ۱۷۳ درباره‌� ریشه واژه‌ا� بحث می‌شو� ک به انصراف‌خاط� ترجمه شده، ولی معلوم نیست ک اصل این کلمه چی است. چند تایی از این موارد هست.

کار دیگری ک نویسنده زیاد انجام داده و به نظر من خیلی درست نیست استفاده از نقل قول‌هاس� در متن و اشاره به آن‌ه� تنا در پانویس‌ها� آخر کتاب. این جملات گاهی نقل‌قول� از یک شخصیت از یک داستان هستند و این‌ج� کار کمی خطرناک می‌شود� چون جمله‌ا� از دهان یکی از شخصیت‌ها� داستانی را برای اثبات بحث فلسفی به کار بردن چندان درست به نظر نمی‌آی�.

اما مهم‌تری� نکته‌� کتاب بدون شک تمیز تنایی از خلوت است. ک تنایی درد اجتماعی است ک موجب شرم است و برای همین انسان‌ه� دوست ندارند دچارش باشند. احتمالا یکی از علت‌ها� این ک این روزها ‌«کو� cool» بودن و به دنبال خوشی و شادی بودن و نیمه‌� پر لیوان را دیدن این‌قد� باب شده همین شرم از تنایی باشد. منتها چیزی ک افرادی ک به زور خودشان را اجتماعی و با روابط عمومی بالا نشان می‌دهن� نمی‌فهمن� تفاوت و اهمیت حیاتی خلوت است. در فرهنگ ما شاید بخشی از مشکل هم به خاطر استفاده از یک واژه (تنایی) به هر دو منظور باشد. به هر حال نقل قول زیبایی از استوارت میل در کتاب آمده به این شرح: «برای انسان خوب نیست ک همیشه و در همه‌� اوقات “ب� زور� در برابر انظار هم‌نوعان� قرار گیرد. (تاکید روی به زور از من است، آدم را یاد استوری‌ها� هر روزه‌� باشگاه رفتن یا قهوه خوردن جماعت اینستاگرامیزه می‌اندازد� ک تهوع‌آو� است) جهانی ک خلوت از آن حذف شده باشد جهانی دوست داشتنی نیست.»

و اما یک نکته‌� بی‌رب� ولی در عین حال بسیار مربوط قطع این مجموعه است. اندازه‌� کوچک‌ت� کتاب باز نگه‌داشت� آن را به شدت دشوار کرده طوری ک درد انگشت‌ه� حواس آدم را از متن پرت می‌کن�. کتاب‌های� ک با ورق سبک‌ت� چاپ می‌شون� مشکلی با این قطع ندارند (یا دست‌ک� من مشکلی با آن‌ه� ندارم) ولی به نظرم این قطع در ایران، ک ورق کتاب‌ه� معمولا هماهنگی با استانداردهای جهانی کتاب ندارد، مناسب نیست، هر چند ک کتاب خوشگل‌ت� به نظر بیاید.
Profile Image for Ziba Ghodsifar.
93 reviews4 followers
October 1, 2024
بهترین و مفیدترین کتابی ک در چندوقت اخیر خواندم.
Profile Image for Alkimeya.
60 reviews55 followers
April 16, 2020
با اینک این کتاب نسبتا کم حجمه و از متن و لیست طویل رفرنس‌ها� ‌ب� میاد ک نویسنده خیلی روی موضوع تحقیق کرده باز هم حرف چندانی برای گفتن نداشت!
Profile Image for Alvand.
67 reviews13 followers
July 1, 2022
احساس تنایی، احساسیه ک هممون کم و بیش باهاش درگیریم، شناخت این احساس باعث میشه کنترل و مدیریت بهتری روش داشته باشیم.
تنا بودن با احساس تنایی فرق داره و ممکنه کسی تنا باشه ولی احساس تنایی زیادی نکنه. احساس تنایی خصوصا از نوعش مزمنش اصلا خوب نیست و تاثیرات مخربی رو سلامتی انسان داره.
یه چیز دیگه هست به اسم خلوت گزینی ک برخلاف تنایی، نه تنا بد نیست بلک اگر کنترل شده و از راه درستش باشه میتونه سودمند باشه و مهمترین چیزی ک یاد میده شناخت خویشتنه.
بطور کلی درسته ما آدم‌ه� گاهی به این خلوت نیاز داریم ولی نمی‌تونی� همیشه خودبسا باشیم و نیازمند دیگرانیم و همچنین نیازمندیم ک دیگران نیازمند ما باشن.
Displaying 1 - 30 of 335 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.