سناپور در سال ۱۳۳۹ در کرج بهدنی� آمد. درسخوانده� رشتهٔ منابع طبیعی است اما از همان ابتدا به نوشتن و روزنامهنگار� روی آورد. در آغاز فعالیت داستاننویسیا� برای کودکان و نوجوانان مینوش�. پسران دهکده (۱۳۶۹) و افسانه و شب طولانی (۱۳۷۳) حاصل این دوران است. سپس به روزنامهنگار� روی آورد و در روزنامه همشهری و زن و حیاتن� و چند نشریه دیگر شروع به همکاری کرد. مدتی هم بر کار گردآوری و چاپ داستانها� مجلات گردون و کارنامه نظارت داشت. اولین رمانا� نیمهٔ غایب را در ۱۳۷۸ منتشر کرد. این رمان برای او جوایز مختلفی را به ارمغان آورد و در مدت یک سال شش بار تجدید چاپ شد.[۱:] در سال ۱۳۸۰ کتابی در شناخت زندگی و آثار هوشنگ گلشیری به نام همخوانی کاتبان تالیف و منتشر کرد. او هماکنو� مشغول تدریس داستاننویس� است.
داستان هایی که بیشتر از همه طعم داستان داشتند- هور خشک و پرسه زن و مردی از فولاد که داستان سورئال با فضای خاص و شخصیت های عجیب بود.- . داستان اول برای من تلفیقی از داستان نسیم مرعشی � اسمش را یادم نمی آید. آقای کشاورز برایم فرستاده بود و داستانی دیگر از نویسنده ای جنوبی که در ان هم خودسوزی شوهر و سگی رخ می دهند در اثر انفجار پالایشگاه. اسم ان داستان را یادم نمی آید از ول. اما نویسنده اش را مدت ها در وبلاگش دنیال می کردم. باور کنید اسم نویسنده را هم یادم نیست اما داستان و فضای داغ و شرجی و غم نشسته اش را کاملا به یاد دارم. داستان درخشانی بود و نویسنده در وبلاگش از زندگی می نوشت و انگار ادبیات و نوشتن را هم بی خیال شد. بعد از مدت ها دوباره به وبلاگش که سر زدم آپدیت نکرده بود و کلا اسمش را هرچقدر سرچ کردم جایی نبود. . داستان اول هورت خشک را می گفتم که به نظر شخصیت اول داستان که نقش راوی را بر عهده گرفته است می خواسته لحنی سبینی داشته باشد اما جسارت ش در اواسط داستان برای داشتن چنین لحن و شخصیتی از دست رفته است و صرفا به گفتن مسخره اکتفا کرده است. - فضای داستان اول شبیه به کارهای پیمان اسماعیلی و همچنین مجموعه ی فوق العاده ی خودرنی-داوود آتش بیگ هم نزدیک است. فضاسازی گاها در داستان اول غالب می شود بر اتفاق ها و خط داستانی را به کلی محو می کند. � اسکلت پرنده های کوچک اینجا و آنجا. جوی های پای نخل همه خشک و پر آشغال. یک بچه گراز را ار پاها بسته بودند و روی یک چوب بلند با خود می بردند. انتهای داستان در لحظه ای که پدر و مادر می آیند. بچه اش می آید. توی همان وان سرش را بلند می کند و دستش را می گذارد لب وان- واقعا بی نظیر و خوب است. این داستان را دوباره بخوانم. . داستان دوم- جایی که مرده ها می خوابند به شدت اطاله فضاسازی دارد. و بدطینتی شخصیت ها فیک است نمی شود با آن ها همدردی کرد. برای چنین بدطینی هایی باید راوی برج سکوت را یافت. برج سکوت بخوانید تا بدانید تلخی ها را چگونه باید نشان داد. با گذر از کودکی و محله و دوستی ها و... در این داستان سعی شده فضایی شبیه به هیچ آباد برج سکوت ساخته شود اما در داستان کوتاه مجال ان جهان پیچ در پیچ نیست. برای دریافت فضای ناب خراب آبادها برج سکوت بخوانید. . پرسه زن- شروع درخشان من یک روح پرسه زنم. عزراییل پیرمرد و پیرزنی که در این خانه زندگی می کنند. - به جز اتاق دربسته ی پسرشان- قسمتی که در این داستان آمده است در فیلم اتاق پسر نانی مورتی و کتاب روزحلزون زهرا عبدی داریم. - در نهایت این داستان آمدن مرگ و فضای خوب و کاراکترهای تازه در داستان- - این داستان را دوباره بخوانم. . داستان آهان هنری و کتاب زمان بیشتر شبیه به خاطره بودند. داستان مردی از فولاد داستانی خاص و تازه بود. . داستان دو به دو را اصلا دوست نداشتم. قرار بود در فضایی بکت و استراگون ولادیمیر باشد اما خوب پرداخت نشده بود.پ داستان ویلون زن هم به شدت با احساسات امیخته می شود به یکباره. . داستان دوم شخص قاتل یک اسم فوق العاده که بیشتر داستان به خواب و خیال می گذشت. داستان آخر � فوت- را هنوز نخوانده ام.
مجموعها� از ده داستان کوتاه از مخلوقاتی غریب! دقیقا عنوان کتاب محتوای داستانها را نشان میدهد، شخصیتها و فضاها عجیب و دور از واقعیتاند� و همین خواندنشان را برای من جذاب میکرد، هرچند بعصی از داستانها را اصلا نپسندیدم. داستان اول"هور خشک" شدیدا من را به یاد "کانبرای من" از پیمان اسماعیلی میانداخ�. و داستان"مردی از فولاد" هم برایم یادآور فضای داستانهای بهرام صادقی بود (یادم نیست کدام یکیشان). -به لطف! انتشارات چشمه دو برگ از کتاب مفقود بود و نتیجتا دو داستان از ده داستان را نتوانستم کامل بخوانم. -نمره واقعی برای این مجموعه دو و نیم ستاره است. -چشمه در پاسخ به ناقصی کتاب، فایل پیدیا� را برایم ارسال کرد، ممنونم از پاسخگوییشا�.
«مخلوقات غریب» تازه ترین اثر حسین سناپور نویسنده رمان معروف «نیمه غایب»، مجموعها� شامل ده داستان کوتاه است که بیشتر بر اساس موضوعی که به آن میپردازن� کنار هم قرار گرفتهان� و این موضوع چیزی جز غرایب روابط آدمه� نیست. غریب بودن در این داستانه� دارای طیفی است که از جادو تا گروتسک متفاوت است. بعضی داستانها� این مجموعه روایتگ� قصها� کامل از عجایب دنیای مدرنان� و بعضی دیگر با ارائه� تصویری کوتاه یا برشی کوچک از زندگی انسانها� امروز که زندگیشا� رنگ و بویی فراواقع� دارد شکل گرفتهان�. مکان روایت هم در این مجموعه متنوع است و به ساختن فضاهای غریب کمک میکن� و خطی از اقلیمی گرم و خشک در جنوب شرقی ایران تا بیغولها� در حاشیه شهر تهران را دربرمیگیر�.
«هور� خشک� اولین داستان این مجموعه در فضایی جادویی رخ میده�. در گوشها� دورافتاده از جنوب ایران که بیشتر از آدمها� این مصنوعات آنهاس� که حضور دارد و شهرکی از دکله� و دستگاهها� حفر و استخراج نفت ساخته شده است، جمعیتی بدوی از انسانه� سربرمیآورن� و در تقابل با فنآور� روز با جادو به دنبال کسب آرامشان�. راوی که خود از دل شهری بزرگ به چنین نقطه� پرت و دورافتادها� پا گذاشته، از فضاهای وهمآلود� میگوی� که صورت واقعیت به خود میگیرند� گرچه در دنیای روزمره و در نگاه انسان مدرن باورپذیریشا� سخت به نظر بیاید.
«جای� که مردهه� میخوابند� از سوداگریِ جنازهه� میگوی�. مردِ راوی، درون شهر و بیش از آن در مناطق حاشیهنشی� میگرد� و برای پزشکی که او را اجیر کرده جسد میخر�. هر کدام از جنازهه� قصها� دارند که مرد تعریفشا� میکن� و در خلال همین روایت است که پرده از تنهاییها� نابسامانیه� و رنجها� غریبِ زندگی آنه� برداشته میشو� و حال راوی نیز دگرگون میشو�. او برای نمونه به فکر خاکسپاری جنازه� کودکی میافت� که بابتش پول پرداخته است.
داستان «پرسهزن� روایتگ� برشی از زندگی پیرزن و پیرمردی است که تمامی زندگیشا� با مرگ و فراموشی عجین شده است و به همین خاطر حتی حضور فرشته مرگ به جای آن که ترساننده یا آزاردهنده باشد، زمینه� شوخی و جر� و� بحث را برایشا� فراهم میکن� و این شکلِ برخورد با مرگ آن چنان عجیب است که عزراییل را نیز به حیرت میانداز� و از عملکردِ معمول بازش میدار� و به گونها� گروتسک، سایه� به بازیچه گرفته شده� مرگ، هیبتش را از دست میده�.
در «ای� همه بالا� موقعیتی روزمره دستمایه روایت قرار میگیر� که به تدریج شکلی غریب مییاب�. مسافری که ظاهری موجه دارد سوار تاکسی میشو� و راننده را وامیدار� که مسیری سربالایی را تا انتها برود. هرچه بالاتر میرون� غرابت رفتار مسافر بیشتر و بیشتر میشو�. آنچ� بیش از همه راننده را به تعجب وامیدارد� تناقضی است که هویدا میشود� هنرمندی که بالای کوه نمایشگاه فاخری از آثاری مبهم برگزار کرده است.
«کتاب� زمان� سفر یک علاقهمن� به کتابها� قدیمی را در یک کتابفروشی به نام «زمان» به تصویر میکش�. سفری که طی آن از نویسندگان و مترجمین قدیمی و آثار شاخصشا� سخن به میان میآی� و در فضایی نوستالژیک آن اتوپیا را که در مقطعی از ادبیات ایران جاری بوده به خاطر میآور�. کمک� موجودیت این کتابفروشی زیر سؤال میرو� و همه شهادت میدهن� که آنج� مدته� قبل از حضورِ پر وهمِ راوی و حرفه� و حکایتهای� که با کتابفروش رد و بدل کرده، بسته شده است.
در داستان «مردی از فولاد» موقعیت به سمت فانتزی پیش میرو�. رئیس جدید ادارها� در قالب یک تانک وارد قصه میشو� و آنچ� بر خلاف ظاهر سفت و سخت و فولادی چنین موجودی (که بین انسان و ربات بودنش تردید وجود دارد) به چشم میآید� انعطافی است که از خود نشان میده�. قالبی فولادی که قرار است او را در برابر آسیب آدمه� ایمن نگه دارد. هرچند که مرد فولادین باز هم نمیتوان� با تمامی امکاناتش، در برابر آسیب جامعه بایستد.
«دو به دو» داستان ناکامی آدمه� در برقراری رابطها� معنادار است. در کافها� که فضایی خیالانگی� دارد، شخصیته� به جای برقراری گفتوگو� قابل فهم با طرف مقابل خود به سراغ آدمها� دیگری میرون� و به پرخاشگری رو میآورند� زن نشسته پشت این میز، با مردی که آن طرف کافه نشسته جروبح� میکن� و دختر نشسته در آن سو با مرد این طرف کافه به تندی رفتار میکن� و معلوم نمیشو� حقیقتا همراه هر کسی کیست؟ آیا همه� این آدمه� وجهی از آدمیان� که مشغول خیالبافی است؟ یا مجزا و مجردند؟
«کوک» از تجربه� غریب گرفتارشدگان در یک کشتی در حال غرق میگوی� و این که نوازندگان یک ارکستر چگونه تن به نجاتی نه چندان امیدبخش میدهند� یا دل به اقیانوس میسپارن� تا غرق تدریجی خود را شاهد باشند. آنچ� در چنین تصمیمگیر� پرخطر� حال و هوای این آدمه� را حیرتانگی� میکند� همان زمینه� حرفهایشا� و جهانبین� خاص آنهاس� که ملهم از موسیقی است.
در داستان «دوم شخص قاتل» در سفری شهری، راوی که خود را مخاطب قصه قرار داده قدم به قدم به محلی که از نظر بسیاری صحنه� جرم اوست نزدیک میشو� و آیین انتقام به دست زنی که قربانیِ خیانت او بوده انجام میشو�. او ساله� پیش با زنی قصد فرار داشته، اما با خالی کردن این میدان، زن را در کشیدن عقوبت جرمی که میتوانست� شریکش باشد تنها گذاشته است. او حالا و پس از مدته� به محله� قدیمی برمیگرد� و در عین ناباوری پا به قربانگاه میگذار�.
«فوت» آخرین داستان مجموعه، حکایتی مدرن و دگرگونه از مراسم شام آخر مسیح است در یک گروه نمایش. در میان آدمها� گروه کسی که ژولیده نام گرفته و لقب ارباب بهش دادهان� به شکلی نمادین همچو� مسیح به مسلخ میرو�. حواریون در این داستان که اسمهای� امروزی دارند، پس از گفتوگو� طولانی با او و با خودشان، ابزارهای خودکشی در اختیارش میگذارن� تا خودش از میان آنه� انتخاب کند. آنه� ارباب را تنهایش میگذارن� تا مرگش را با دست خود رقم بزند.