ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

هنگامه آرايان و باران

Rate this book
دو نمایشنامه «هنگامه آرایان» و «باران» از غلامحسین ساعدی

96 pages

First published January 1, 2001

43 people want to read

About the author

غلامحسین ساعدی

78books415followers
ساعدی در ۱۳ دی ۱۳۱۴ در تبریز متولد شد. دکتر علی اکبر ساعدی جراح برادر دکتر غلامحسین ساعدی نویسنده و شاعر شهیر و برجسته در باره برادرش و مدرسه طالقانی (منصور سابق) تبریز می‌گوی�

«غلامحسین ساعدی پس از پایان تحصیلات ابتدایی در دبستان بدر، کوچه غیاث در خرداد ماه سال ۱۳۲۷ گواهینامه ششم ابتدایی گرفت و در مهرماه همین سال برای ادامه تحصیل وارد دبیرستان منصور شد. دبیرستان منصور در زمینی بنا شده بود که قبلاً قبرستان بود، به هنگامی که منصور استاندار آذربایجان شده بود این دبیرستان سر و سامان گرفت و برای همین نام منصور را روی دبیرستان ما گذاشته بودند، دبیرستان خیلی خوبی بود، معروف بود، اتوریته داشت و خیلی هم از خانه ما دور نبود.»

او کار خود را با روزنامه‌نگار� آغاز کرد. در نوجوانی به طور هم‌زما� در ۳ روزنامهٔ فریاد، صعود و جوانان آذربایجان مطلب می‌نوش�. اولین دستگیری و زندان او چند ماه پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اتفاق افتاد. این دستگیری‌ه� در زندگی او تا زمانی که در ایران بود، تکرار شد. وی تحصیلات خود را با درجه دکترای پزشکی، گرایش روان‌پزشک� در تهران به پایان رساند. مطبش در خیایان دلگشا در تهران قرار داشت و او بیشتر اوقات بدون گرفتن حق ویزیت بیماران را معاینه می‌کر�. ساعدی با چوب بدست‌ها� ورزیل، بهترین بابای دنیا، تک نگاری اهل هوا، پنج نمایشنامه از انقلاب تا مشروطیت، پرورابندان، دیکته و زاویه و آی بی کلاه، آی با کلاه، و چندین نمایشنامه دیگری که نوشت، وارد دنیای تئاتر ایران شد و نمایشنامه‌ها� او هنوز هم از بهترین نمایشنامه‌های� هستند که از لحاظ ساختار و گفتگو به فارسی نوشته شده‌ان�. او یکی از کسانی بود که به همراه بهرام بیضایی، رحیم خیاوی، بهمن فرسی، عباس جوانمرد، بیژن مفید، آربی اوانسیان، عباس نعلبندیان، اکبر رادی، اسماعیل خلج و... تئاتر ایران را در سال‌ها� ۴۰-۵۰ دگرگون کرد. پس از ۱۳۵۷ و درگیر شدن ساعدی با حکومت در پس از انقلاب، از ایران مهاجرت کرد، وی در غربت به چاپ دوباره "الفبا" را (جهت حفظ فرهنگ) آغاز کرد. وی در روز شنبه ۲ آذر ۱۳۶۴ در پاریس درگذشت و در گورستان پرلاشز در کنار صادق هدایت به خاک سپرده� شد

Gholām-Hossein Sā'edi was born in Tabriz 5 January 1936. In 1963 he graduated from University of Tabriz in medicine, began his writing career (under the pen name Gowhar-e Morād) with short stories and plays (1966). Sā'edi was a noted writer, editor, and dramatist; an influential figure in popularizing the theater as an art form, as well as a medium of political and social expression in contemporary Iran. Later, after completing the mandatory military service he embarked (1963) on a five-year internship to specialize in psychiatry. He was repeatedly investigated, arrested, and incarcerated by the security police (SAVAK) and subjected to both physical and psychological abuse.
Sa’edi’s plays were at first produced and viewed by small groups of university students as ’theatrical experiments,� and attracted wide audiences. The dialogues are designed to lend themselves to modification by local accents and dialects, a quality that has made the plays accessible and appealing to audiences of different ethnicity and varying levels of intellectual sophistication. By the end of the 1960s Sa’edi’s standing as a prolific dramatist and fiction writer had been well established in the circle of literary figures.
Based on his travels in 1965 to the villages and tribal areas of the Persian Gulf and in 1968 to Azerbaijan in northern Iran, Sa’edi produced a series of monographs with anthropological underpinnings. The importance of these studies is that in a variety of ways they became useful sources for many of Sa’edi’s later works. In Sa’edi’s monographic sketches and fictional narratives the village and the city are both inhabited by the same anxiety-ridden people, tormented by the same problems.
By the early 1970s, in addition to his short stories, he had published a short novel, Tup (The Cannon, 1970) and completed the manuscripts of Tātār-e Khandān (The Grinning Tartar) while he was in prison for

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
9 (22%)
4 stars
7 (17%)
3 stars
19 (47%)
2 stars
4 (10%)
1 star
1 (2%)
Displaying 1 - 5 of 5 reviews
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews731 followers
January 12, 2019
Hengameh-Arayan va Baran, Gholam-Hossein Sa'edi
Gholām-Hossein Sā'edi MD was a prolific Iranian writer. He published over forty books, representing his talents in the fiction genres of drama, the novel, the screenplay, and the short story in addition to the non-fiction genres of cultural criticism, travel literature and ethnography.
تاریخ نخستین خوانش: روز بیست و ششم ماه آگوست سال 2002 میلادی
عنوان: هنگامه آرايان و باران: دو نمایشنامه؛ نویسنده: غلامحسین ساعدی؛ تهران، ماه ریز، 1381؛ در 96 ص؛ شابک: 9647049757؛ چاپ دیگر: تهران، نگاه، 1386؛ در 79 ص؛ شابک: 9789643514198؛ موضوع: نمایشنامه های نویسندگان ایرانی - سده 20 م
ساعدی در سال 1354 هجری خورشیدی طی سفری که به شمال کشور داشتتند، نمایشنامه: «هنگامه آرایان» را نوشتند. داستان یک نمایشنامه� نویس است که در خانه� اش بنشسته، که زنگ در، به صدا درمی‌آی�. دو غریبه بر او وارد می‌شوند� و از او می‌خواهن� نمایشنامه بعدی نویسنده را بخرند، آن دو از نویسنده می‌خواهند� چیزی را بنویسد، که آنها دوست میدارند. چیز‌های� که با اندیشه� های نویسنده، هماهنگ نیست. در پایان، شخصیت نمایشنامه� نویس هیچ کاری نمی‌توان� بکند، جز اینکه اشاره کند، به آنچه در پیش خواهد بود. نمایشنامه نویس امیدش را می‌بند� به نمایشنامه� نویس دیگری، که در همان وضعیت، خواهد توانست نمایشنامه بهتری خلق کند. در آخر نمایشنامه «هنگامه آرایان»، نویسنده به دو مرد غریبه می‌گوی�: «کسی باور نخواهد کرد که متن نمایشنامه را او نوشته است». دیالوگ آخر این است: «حالا می‌بینید�. نمایشنامه خیابانی «باران» در سال 1359 هجری خورشیدی نوشته شده است. ا. شربیانی
Profile Image for Hadi.
130 reviews114 followers
August 9, 2022
بهمن: اما این خوشبختی همه‌� روی صورتم، دور لبام جمع شده بود. همه‌� اینجا. [با انگشت دور لبانش را خط می کشد] همه‌� اینجا. تنها می تونستم حرف بزنم، ولنگاری کنم. کار دیگه ای ازم ساخته نبود. بقیه‌ا� خالی بودم. خالیِ خالی..
Profile Image for Samira Mirzaei.
63 reviews13 followers
March 17, 2023
دو نمایشنامه
اولی درباره اینکه حکومتها و قدرتمندان چطور نویسندگان خوب را اذیت میکنند و به انزوا میکشانند و چطور با انتشار یک خبر یا یک داستان سفارشی زندگیش را در رسانه ها نابود میکنند
و البته درباره روند تولید نوشته های سفارشی است!
نمایشنامه دوم درباره یک بیمار روانی بستری شده است که هذیان میگوید و البته هذیانهایش مثل هذیانهای ما ریشه در واقعیت دارند.

من قدرت و استنادهای واقعی نوشته اول را بیشتر دوست داشتم.
اگرچه بیماران روانی بستری شده برایم در زندگی روزمره ام، واقعی تر مینمایند.
Profile Image for Shahub Mirzaei.
4 reviews
December 27, 2013
Beautifully written. Especially the second one. The surrealistic setting was maybe even as good as .
Displaying 1 - 5 of 5 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.