What do you think?
Rate this book
209 pages, Paperback
First published January 1, 1966
گویا عقاید مربوط به بادهای زار از راه حبشه در سرزمین های اسلام راه یافته است و عقایدی مشابه آنچه در ایران وجود دارد در مصر و حجاز و عمان نیز تحت عنوان زار دیده میشود .
مسلمانان و مسیحیان حبشه معتقدند که زار از جمله ارواح خبیثه ای است که در رودها و چشمه ها بسر میبرند و گاهی در کالبد آدمها حلول میکنند . انجام بعضی مراسم وخصوصاً انواع رقص ها این ارواح را مجبور بترك كالبد انسانی میکند . این عمل معمولاً بوسیله زنی انجام میگیرد و مراسم چند شبانه روز طول میکشد و رقص همراه با صدای طبل های کوچک و بزرگ است.
اهل هوا بطور اعم به کسی اطلاق میشود که گرفتار یکی از بادها شده است. و بادها تمام قوای مرموز و اثیری و جادوئی را گویند که همه جا هستند و مسلط بر تمام نوع بشر. هیچ کس و هیچ نیروئی را قدرت مقابله با آنها نیست و آدمیزاد در مقابلشان چنان عاجز و بیچاره است که راهی جز مماشات و قربانی دادن و تسلیم شدن ندارد. بادها گاه بیرحمن� و همه از آنها گریزان و گاه مهربانند و عده ای داوطلب پذیرش آن بادها همه جا هستند در تمام دریاها و خشکی ها و همیشه طالب کالبدی هستند پریشان و خسته جان�. و هر جا که وحشت و دلهره زیاد است باد زیاد است و هر گوشه که فقر و بیکاری شایع است زور باد بیشتر است.
وقتی که باد سراغ کسی رفت و او را مرکب خود ساخت دیر یا زود مریض و هوائیش میکند. برای رهایی از درد و رنج باد باید پیش «بابا» و یا «ماما»ی آن باد رفت برای پائین آوردن و زیر کردن باد هر بابا و يا ماما مجالس و مراسم خاصی برای بازی کردن ترتیب میدهند وطی همین مراسم است که بابا با ماما باد را از تن بیمار بیرون میکند. مجلسی و سفره ای و خونی و این مراسم همانست که باد میخواهد و بوسیله همین ها است که باد صاف و بینا میشود و شخص مبتلا در جرگه اهل هوا در میآید.
معتقدات اهل هوا در سواحل ایران، مانند سایر معتقدات عامیانه تغییر و تکوین پیدا کرده است. بادها در طول راهی که از افریقا تا سواحل ایران پیموده اند با فرهنگ و اساطیر و قصص مختلف مخلوط شده حتی حال و محتوی عوض کرده رنگ و شکل اسلامی گرفته اند. اشعار و اوراد و جادوئی افریقائی با اشعاری در مدح پیغمبر اسلام جا عوض کرده حتی سنتها و روشهای معمول در این آداب و رسوم به سنت ها و روش های اسلامی نزدیک شده است.
بادها همه مسری هستند و قابل انتقال اگر کسی یک نفر را زیاد دوست داشته باشد میتواند بادش را با و بدهد یا از وی بگیرد. همچنی� هستند آنهائی که از هم متنفرند یا بهم کینه می ورزند . ماماها و باباها میتوانند بادشان را به یکی ببخشند و یا کسی را دچار یکی از بادهای مضراتی بکنند.
برای رهائی از درد و شکنجه یک باد همیشه پیش بابا یا مامای آن باد میروند. هر باد برای خود یک بابا و یک ماما دارد. بابا و ماما حرفه خود را از پدر بارث میبرد.
هر بابا و ماما برای خود بساط مفصلی دارد، چند دهل با اسم های جور واجور ، بخوردان های گلی کوچک و بزرگ ، سازهای مختلف که در مجالس اهل هوا از آن ها استفاده میکنند. باباها اغلب در مجالس اهل هوا خون می خورند، خون قربانی را و هر بابا يا ماما با تعداد خون هایی که خورده اعتبار واهمیت پیدا می کند.
متوری
کسی که دچار این باد شد، اول « گرفتگی» و «حمله قلب» بسراغش می رود و سیاه میشود ، بعد میافتد و تخته میشود . موقع شروع حمله شخص مبتلا جیغ های بلند میکشد و میخواه� فرار کند. بیشتر وقت ها به آب انبار با چاه با طرف دریا قرار می کند که خود را غرق بکند و دیده شده که بعضی ها حتی خود را تلف کرده از بین برده اند. اما وقتی متوری راحت است شخص بی حرکت می افتد و تخته می شود، غذا نمیخورد� دست و پایش خشک میشود، چشم هایش کس یا جائی را نمی بیند، هر چند که از پشت پلک های نیمه باز دائم نگران بیرون است. زبانش اغلب بیرون میمان� و وقتی صدایش میکنن� توجهی نشان نمیده�.
زار پپه
شخص مبتلا به زار پپه تب میکند بعد مدت ها به سرفه می افتد و اطرافیان به خیالشان که طرف دچار ذات الریه شده معالجه ذات الریه میکنن�. یعنی بهمان سیاق صد سال وصد و پنجاه سال پیش سینه مریض را با سیخ و تکه آهن گداخته داغ میکنند. اما په په با داغ کردن مخالف است. اگر کسی را که دچار په په است داغ کنند ، زار به غضب در آمده مرکبش را می کشد. این باد هم بیشتر، بعد از دعوا و مرافعه و با دلخوری و غصه بسراغ شخص می رود.
بابا دریا
موجود افسانه ای دریاهاست. هیکل آدم را دارد با بدنی که از صدفهای درشت(کلنگ) پوشیده شده. دست های بسیار بلندش انگشت شست ندارند. پستانها� متعددی تمام سینه اش را پوشانیده، بیشتر طرفها� هند یا سواحل افریقا ظاهر میشود. ملاحان و جاشوان ایرانی مجسمه او را در بمبئی و سایر شهرهای هند زیاد دیده اند که روی دو زانو نشسته.
بابا دریا در دریاهای بزرگ و عمیق زندگی می کند. در هوای طوفانی از آب بیرون میآی�. اگر کسی تنها کنار ساحل نشسته باشد، او را می گیرد و به ته دریا میبرد و یا به کشتی ها حمله میکن� و سعی کند که یک یا دو نفر از جاشوها را بگیرد و ته دریا ببرد. مشهور است که بابا دریا اول با شکار خود لواط میکند و بعد او را می کشد.
بابا دریا تنها از صدای آهن وحشت دارد. و بیشتر وقت ها حتی از شنیدن اسم یک آلت فلزی فرار می کند. هر وقت با با دریا پیدا شود، جاشوها فریاد بر می دارند: «تیشه بیار، اره بیار، تبر بیار.» و دو تکه آهن را محکم بهم میگویند.
در جهازها و لنج های ایرانی رسم است که با دیدن سایه بابا دریا، کارد کهنه ای را تند تند روی لنگر جهاز می کشند و اعراب فریاد بر می دارند: «حدید، حدید.»
ام المداس
جانوریست خیالی که از دریا بیرون می آید و آدم هایی را که تنها در ساحل نشسته اند میترساند و دنبال میکند. پیر مردهای جزیره قشم ادعا می کردند که ام المداس را دیده اند. ولی بعقیده عده زیادی ام المداس همان «منمنداس� است.
من منداس
بشكل زن بسیار زیبا و جوانی است که رانهای اره مانند دارد و در کوه ها همیشه آواره میگردد. بسته ای جواهر هم همراه دارد که هیچوقت از خود دور نمیکند. مردها خیلی زود شیدای منمندا� می شوند و هر وقت او را ببینند دنبالش میافتند. منمنداس»� خیلی زود نرم میشود و روی خوش نشان میدهد و برای هم خوابگی مرد جوان را به خرابه ای میکشد.
بسته جواهراتش را زیر سر می گذارد و می خوابد و پاهایش را از هم باز می گذارد. اگر مرد چیزی درباره منمندا� شنیده باشد و حدس بزند که با کی طرف است باید یک مشت خاک از زمین بردارد و در لحظه ای که من منداس روی زمین خوابیده به چشمانش بباشد. آنوق� بسته جواهرات را میتواند برداشته و قرار بکند. اما اگر مرد غافل و بی خبر باشد و طمع همخوابگی هم بکند من منداس او را وسط دوپای خود گرفته، با جفت کردن رانهایش مرد را از وسط دو نصفه میکن�.
ساحل نشینان جنوب با تشنگی آشنایی و الفت دیرین دارند. تشنه آب، تشنه محبت، تشنه حادثه ای که زندگی یکنواخت و بیرن� و حالشان را نشاطی ببخشد و هر چیز تازه ای که حرکتی داشته باشد و رنگ مرگ از چهره شان پاک بکند.