داستانها� ماشادو اغلب شامل تصویری چیرهدستان� و طنزآمیز از ارزشها� طبقه� متوسط و ساختار اجتماعی برزیل در دوره� امپراتوری دوم و نخستین سالها� جمهوری در این کشور است. اگر ماشادو خود را به نوشتن داستانها� عاشقانه� اخلاقی و مطبوع و نیز حکایاتی در باب دسیسهچینیها� محافل بالای جامعه محدود میکرد� میراث او برای نسلها� آینده چیزی نمیبو� جز تصویر مینیاتوری اندکی طعنهآمی� و البته دلنشین و سرگرمکنندها� از دوران خوش جامعه� برزیل. اما از اواخر دهه� ۱۸۷۰ داستانها� او رفتهرفت� بدل شد به حملها� هجوآمیز و ویرانگر به جامعه� آنرو� برزیل و البته کل بشریت. چنانک� هلن کالدوِل میگوی�: «در داستانها� ماشادو چیزی نمیبینی� که نشان دهد او از عصری که در آن میزیس� و نیز از وطن خود چندان رضایتی داشته است».
Joaquim Maria Machado de Assis, often known as Machado de Assis, Machado, or Bruxo do Cosme Velho, (June 21, 1839, Rio de Janeiro—September 29, 1908, Rio de Janeiro) was a Brazilian novelist, poet, playwright and short story writer. He is widely regarded as the most important writer of Brazilian literature. However, he did not gain widespread popularity outside Brazil in his own lifetime. Machado's works had a great influence on Brazilian literary schools of the late 19th century and 20th century. José Saramago, Carlos Fuentes, Susan Sontag and Harold Bloom are among his admirers and Bloom calls him "the supreme black literary artist to date."
مجموعه داستان. وقتی داستانها� ماشادو د آسیس رو� میخونم� همش دلهره و اضطراب دارم که آخر این داستان رمانتیک یا هر چی که انقدر راوی داره با آب و تاب تعریف میکنه، چه تراژدی دردناکی میتونه از کار دربیاد؟ که فقط خودش میتونه از پس روایتش بر بیاد... مخصوصا با این راویها� بعضا" از خودمتشکر و مغرور ولی در نهایت مفلوک و پست...
مجموعه داستان خواندنی و لذت بخشی بود واسم. هیچ شناختی نسبت به نویسنده برزیلی نداشتم و صرفا به خاطر اعتماد به مترجم محترم جناب کوثری این مجموعه رو خریدم و از این اعتماد کاملا راضیم. داستانهایی با یک طنز زیر پوستی دلنشین با درون مایه هایی از دین و سیاست و فرهنگ. چند داستان مجموعه خیلی خوب و سطح بالاتر از بقیه بودند، داستانهای کلیسای شیطان، مارش عزا، پرستار، آدم و حوا، حیات برای من داستانهای جذابتر و خواندنی تر مجموعه بودند. بعضی داستانها به این شکل بودند که نویسنده، مخاطب رو سرکار گذاشته با پایان بندی داستانش، اما سرکار گذاشتنی که خنده روی لب مخاطب میاره. بعضی از داستانها هم پتانسیل این رو داشتند از فرمت داستان کوتاه در بیان و داستان بلند بشند که به نظرم گفتن منظور و مقصود در داستانی کوتاه در حالی که میتونه طولانی تر باشه مستلزم توانایی بالای نویسنده است. بعد از خوندن این کتاب سرچ کردم که دیدم چندین رمان هم از این نویسنده چاپ شده که جناب کوثری هم بیشترشو ترجمه کردند و خوب، اگر عمری باشه حتما باز هم از این نویسنده خواهم خوند... در مسیر مطالعاتی ام احساس میکنم نویسندگان آمریکای لاتین، مورد علاقه ام هستند.
بذارید اینجوری شروع کنم که اگر قرار بود تمام کتاب پر از مزخرفات آبکی باشه و همشونو بخونم تا به داستان《مار� عزا》برسم� بازم ارزششو داشت؛ حالیا که اینگونه نبود و نمیگم تمام داستانه� عالی بودن ولی همشون خوب بودن و این وسط دو سه تاشون فوقالعاده� از جمله همین مارش عزای عزیز که قراره مثل《مردگان》جیم� جویس بیفته به جونم و هیچوقت از ذهنم بیرون نره و بارها و بارها بخونم و لذت ببرم.
《مار� عزا》داستا� مردیه که یکی از آشنایانش به مرگی تدریجی و دردناک میمیره و ذهن این آدم درگیر چگونه مردن میشه؛ تا اینکه یه شب که برمیگشت� خونه، توی مسیرش مرد غریبها� رو میبین� که موقع رد شدن از جاده، ایستاده و ناگهانی میمیره.《لحظهای� و پس از آن هیچ...� مرد قصه� ما تا مدتها حسرت این مرگ ناگهانی رو میخور� و با مرگ دردناک اون آقای قبلی مقایسه میکنه تا واسه خودش چه پیش آید. باقی داستان رو آلوده به لو رفتگی نمیکنم که همچین بچسبه به جونتون.
بعد از مارش عزا،《آد� و حوا》داستانی� که هرگز از یادش نمیکاهم چرا که جناب قاضیِ قصه چنان عمیق و طنازانه هبوط آدم و حوا به زمین رو روایت میکنه که آخرش یه لبخند به پهنای صورت میزنی و میگی آخه دمت گرم مرد! عجب نتیجهگیر� درستی!👌
و سومین داستانی که از این مجموعه به عمق جانم نشست《عقای� قناری》بو�. مردی که در یک دکان سمساری یک قناری در قفس میبین� و در کمال تعجب قناری باهاش حرف میزنه؛ حرفای جالبی در مورد نگرشش به دنیا! جوری که مرد تصمیم میگیر� اونو بخره و از حرفاش مقاله بنویسه و باقی ماجرا که خوندنیس� و لو دادنش گناه کبیره.
گذشته از محتوا، جناب《عبدالل� کوثری》چنی� خوب چراست؟؟ اینهمه ترکیب ادبی شگفتانگی� از کجا در میاد آقا؟《خواب� این چارهگ� چیرهدس� فرسودگی》قطرها� از دریای ترکیبات چشمنوا� استاده که با خودت میگی اگه ماشادو د آسیس میخواست کتابشو به زبان فارسی بنویسه بازم اینهم� قندونبا� از قلمش نمیچکی�.
تلفیق اسطورهها� یونانی و داستانها� کتاب مقدس با مسائل مدرنی مثل ملال، عشق، مرگ و� بهعلاوه� فارسی زیبا و دریایی از کلماتی که در ترکیبات هوشمندانه استفاده شده.
Machado de Assis's stories are a joy to read. He uses his craft to satirize our society and human behavior. It is wisdom wrapped in humor. Every story has a sense of irony to it. At times, we are forced to question our own reality and illusion. Which is which? Who knows. Who can tell.
As a modernist, de Assis was far ahead of his own time. His comments on societal norms still hold true. Most of his stories deal with dark areas of human psychology like jealousy, suspicion, greed, intellectual lethargy etc. Though he makes you giggle with his smart writing, he also makes you think. It is surprising, and yet amusing, how eruditely he deals with some of the most complex parts of human condition within a couple of pages. He talks about our blind faith, our hypocrisy, our loves, our betrayals, our scientists, our priests, our human and inhuman nature, our war with our own selves, our peace with the world, our vanity, our lust, our avarice, our longing, our dreams and our death.
From the very first story, time just flew by. I am officially a fan of Senor de Assis now. I am going to pickup his "Philosopher or Dog?" next. Will see you after that.
If you never read Machado de Assis in your life, YOU DEFINITELY SHOULD. He is a one-of-a-kind author, one of the most underrated ever and the best Brazilian writer. Of all times.
When you read his stories you have the impression they were written in the XX century, but they were actually crafted in 1800s. Machado was so ahead of his time! Some even said he is a Modernist (although he had a romantic phase).
Think about an Brazilian Oscar Wilde, with more novels for you to relish in the dark disgraces of human nature, all very humorous, all very witty.
Machado de Assis is definitely the most underrated author in Latin America and one of the most underrated ever. This is a great collection of short stories to get an idea of his style and short story skills. If you ever come across this book in a second-hand store, definitely buy it.
ماتشادو دي أسيس يستحق فعلا لقب أبو الأدب البرازيلي قصص غير تقليدية وممتعة في القراءة, ويغلب على القصص الحديث عن الطبقة المتوسطة والسخرية من قيم وأسلوب حياة أفراد هذه الطبقة: الإدعاء والنفاق والتمسك بالمظاهر. ويبدو أن المؤلف ذو نظرة فلسفية تشاؤمية يحاول أن يخفيها بسخريته اللاذعة. لكن نهايات قصصه ضعيفة في رأيي أحيانا وليست على مستوى البدايات القوية المشوقة في قصته "الفاصل الأخير" التي كتبها في 1883, نجد فكرة رئيسية توسع فيها فيما بعد في روايته الرائعة "دوم كازمورو" التي نشرت في 1899 أسلوبه الساخر الذي يخرج فيه أحيانا عن المألوف ويعلق على كتابته نفسها, وهو أحد خصائص ما يطلق عليه Meta-fiction يذكرنا هذا بخصائص أسلوب جوزيه ساراماجو في رواياته, وهو كان يكتب بنفس اللغة البرتغالية وكان أحد كبار المعجبين بماتشادو دي أسيس أفضل قصص المجموعة في رأيي: "سر البونزو" و"حكاية سكندرية" و "أفكار عصفور كناريا" بتصويرها لنسبية الحقيقة وكيفية إدراكنا للعالم؛ و"كنيسة الشيطان" بفكرتها عن دورات الأخلاق والقيم التي يعتنقها الناس, وقد اتخذت الطبعة الانجليزية من المجموعة عنوان هذه القصة عنوانا لها
In this cherry-picked collection of the Brazilian author's post-1880s short stories, upper-class residents of Rio de Janeiro struggle to maintain appearances at any cost. Made inert by their anxieties, characters watch their desires stolen by their friends, successors, or doubles.
Machado de Assis (at least in English translation) keeps reminding me of Jane Austen: both authors sidle crab-wise into their sardonic observations, seeming to say one thing while really saying something else. And maybe there is also a touch of Henry Fielding in the straight-faced hyperbole and the author-as-interlocutor. And yet neither Austen nor Fielding seem an apt comparison. Machado de Assis is always tart and concise (unlike Fielding); he can also be weirdly tender to his anxious, pompous protagonists (unlike the grim Austen). He is himself, I suppose.
اللي عجبني في المجمو��ة حوالي 4 قصص. هي بس القصة تظهر نواياها الخبيثة في نشر الأخلاقيات والفضائل وصراع الخير والشر عشان تتحول فورًا لقصة سخيفة. القصص اللي عجبتني تخطت الطفوليات دي.
ولي تجربة مع ماشادو ده أسيس في قصة اخترع فيها مُثله وقوانينه الخاصة ومكنش في حاجة لاسطمبات. وكانت "قصه اختراع" لذيذة خالص.
⛪کلیسا� شیطان مجموعه ایست از داستان های کوتاه خوب و معمولی با اینحالا از نظر من دو داستان کلیسای شیطان و مارش عزا در این میان بی نظیر بودند همچینین داستان پرستار ، آدم و حوا ، داستانی از اسکندریه ، فواید قناری هم یک سر و گردن از باقی داستان ها بالاتر بودند اما در این معرفی صرفا به خود کلیسای شیطان میپردازیم ،
🌿ماجرای کلیسای شیطان از آنجایی آغاز میشود که شیطان از بی نظمی درگاه پادشاهی اش به ستوه اومده و تصمیم میگیره با تاسیس یک کلیسا و یک دین جدید به اسم خودش به تبلیغ عقاید خودش بپردازد ، در این میان اما استدلال ها و مفاهیم جالبی از زبان شیطان شرح داده میشوند که شاهکار هستند بخش زیر رو بخوانید و لذت ببرید :
📌عمیقتری� استوارترین توجیهی که میآور� درباره آدم خودفروش بود . یکی از استادان سفسطه آن دوران اعتراف کرد که استدلال آن جناب به راستی نمونه درخشانی از منطق است. باری ، شیطان میگف� خودفروشی اعمال حقی است بالاتر و والاتر از تمام حقوق بشر . اگر شما میتوانی� خانهتا� ،گاوتان ،کفشتان یا کلاهتان را که که بنا بر قانون عرف و احکام شرع به شما تعلق دارد بفروشید، چرا نتوانید عقیدهتان� سوگند تان ، عهد و پیمانتان و ایمانتان را بفروشید؛ به عبارتی دیگر ، چیزهایی را که ارزشمندتر از جمله مایملک شماست ، چرا که عناصر تشکیل دهنده وجدان شما و به عبارت دیگر سازنده خویشتن شماست . انکار این استدلال همان و افتادن به ورطه ی بی معنایی و تناقض همان . مگر بعضی از زنه� موهایشان را نمیفروشن� ؟ چرا آدم ، حالا هر آدمی که باشد ، نتواند خون خودش را بفروشد تا به آدم کم خون تزریق بشود؟ خوب آیا مو و خون که اجزایی از جسم آدمی هستند ، اعتبار بیشتری از منش - بخش اخلاقی- آدم دارند؟
بدین ترتیب شیطان که اصل اصیل خودفروشی را به کرسی نشانده بود ، بلافاصله فواید ملموس و ناسوتی آن را هم به خلایق اثبات کرد . سپس با دلیل و برهان نشان داد که با توجه به تعصبات اجتماعی به جاست که اعمال این حق کاملاً مشروع را به جامعه ای بدلی بیاراییم . در این مواقع ، شخص میتوان� خودفروشی و ریاکاری را در آن واحد به عمل درآورد و بدین سان ارزشی دوگانه حاصل کند.
📍در پایان بنظرم امتیاز ۷ از ۱۰ برای این مجموعه زیبا از ماشادو آسیس خیلی عادلانست (بعضی از داستان ها کمی کسل کننده هستن 😅)
This was my first introduction to Marchado de Assis and the anthology was off to a great start but stumbled along the way. However, I did enjoy the stories overall, even if the later ones didn't live up to the earlier ones. I found this anthology in a second-hand bookstore in Zwolle and it was handy since it was small enough to fit into my pocket or took up a small space in my travel bag.
If you enjoyed this review, feel free to check out my other reviews and writings at /
المجموعة بدأت تكون جميلة في الآخر الراجل مجنون من حيث الأفكار، لكنه الأسوأ من حيث التناول والتأني في سرد الأفكار. أفكار المجموعة كلها مجنونة، في حين إن جي دي موباسان وإميل زولا كانوا بيكتبوا عن المدرسة الرومانتيكية، كل ده وابن المجنونة ده بيكتب أغرب الأفكار في العالم أكتر القصص اللي عجبتني: تناولا مارش جنائزي -أفكار عصفور كناريا -رجل شهير أما بالنسبة للأفكار فهو مجنون فعلا حكاية سكندرية اللي هيا اسم المجنونة القصصية في قصة عن عالمين بيشربوا دم فئران فيتحولوا لسارقين في الدولة البطلمية لحد ما يتقبض عليهم ويتم إجراء تجارب عليهم لإثبات نجاح تجربتهم من عدمها
Excellent collection this, consistently high quality throughout. Although the author is mostly concerned with the higher echelons of Brazilian society, he subtly exposes their hypocrisy throughout these ironic tales without going so far as to alienate the reader. This is a world in which love never endures, wealth is frittered away, death is drawn out and painful and promises are not kept for long no matter how sincerely they were made.
ماشدو ده اسيس .. من رواد الأدب البرازيلي عجبني الكتاب جداً .. خصوصاً طريقة سخريتة الغير مباشرة من كل شئ .. نهايات غامضة جداً تفتحلك 100 سكة للتفكير .. ومجموعة قصص متنوعة اسمتعت بيها بجد
This is officially one of my favorite books I have read for class.
Machado de Assis's writing is full of criticism of society. In a humorous way, he writes in a way that opens your eyes to what is wrong around you. Every one of his stories is like a mirror and it makes you question, if you were in the situation of some of these characters would you do the same?
His writing also talks a lot of the different areas of psychology, and we get to see how people interact and what drives them. There is a little of everything, love, betrayal, and corruption to mention a few.
Machado de Assis is one of the most genius writers of Latin America and is underrated as well. If you ever come across one of his books, it is one you should pick up and give it a chance.
این مجموعه داستان تصویر سرراستتر� از جهانبین� ماشادو ارائه میده. سرراستت� از مجموعه روانکاو و رمان خاطرات پس از مرگ.. به ترجمه همین مترجم. ماشادوییتر�: آدمای ضعیف و پرگناه و ترحم برانگیز و محکوم به سرنوشت و حریص به زندگی و ناتوان و رویاپرداز و مرگ که حی و حاضر.
پیر ما گفت خطا بر قلم صُنع نرفت آفرین بر نظرِ پاکِ خطاپوشَش باد