ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

چشمای�

Rate this book
چشمهایش نام رمانی از بزرگ علوی است که برای نخستین بار در سال ۱۳۳۱ خورشیدی منتشر شد. بزرگ علوی در این رمان روش استعلام و استشهاد را به کار برده، بدین‌گون� که قطعات پراکندهٔ یک ماجرا را کنار هم گذاشته و از آن طرحی کلی آفریده است که برحدس و گمان تکیه دارد این شیوه بیشتر در ادبیات پلیسی معمول است. برخی معتقدند این رمان و شخصت استاد ماکان، با الهام از زندگانی کمال‌المل� نگاشته شده است و گروهی دیگر آن را شرح حالی از زندگی تقی ارانی می‌دانن�.

این کتاب از آثار معدود زبان فارسی است که در مرکز آن یک زن با تمام عواطف و ارتعاشات روانی و ذهنی قرار گرفته است.

271 pages, Paperback

First published January 1, 1952

403 people are currently reading
6,913 people want to read

About the author

Bozorg Alavi

31books462followers
سیّد مجتبیٰ آقابُزرگِ علوی شهرت‌یافت� به آقا بزرگ علوی و بزرگ علوی بهمن ۱۲۸۲، تهران -۲۸ بهمن ۱۳۷۵، برلین) نویسندهٔ واقع‌گرا� سیاست‌مدا� چپ‌گرا� روزنامه‌نگا� نوگرا و استاد زبان فارسی ایرانی بود که بیش از چهار دهه از نیمهٔ دوم سدهٔ بیستم را در آلمان زیست و به ترجمه، نقد و فرهنگ‌نامه‌نویس� نیز پرداخت. او را همراه صادق هدایت و صادق چوبک، پدران داستان‌نویس� نوین ایرانی می‌دانن�
علوی همپای صادق هدایت در دگرگونی داستان‌نویس� ایران تأثیر گذاشت و همانند او به سبک واقع‌گرای� می‌پرداخت� «با گرایش‌ها� رومانتیکی که در روحیهٔ ایرانی ریشه دارد.» و با نثری که «طنین زیباپرستانه‌ا� دارد»، در داستان‌پردازی‌های� به نوآوری گرایش داشت. در بیشتر آثارش، ابتدا گِرِه‌ا� هست و حادثهٔ اصلی پیشتر روی داده‌اس� و راوی، حادثهٔ داستان را بازسازی می‌کن�. این شگرد را اساساً ویژهٔ ادبیات پلیسی می‌دانن�. به سبک واقع‌گرای� اجتماعی می‌پرداخ� و در داستان‌های� به نابسامانی‌ها� اجتماعی روی می‌آورد� شخصیت‌ها� داستان‌های� پویا یا مبارز هستند

Bozorg Alavi was an influential Iranian writer, novelist, and political intellectual. He was a founding member of the communist Tudeh Party of Iran in the 1940s and � following the 1953 coup against ...

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
3,740 (25%)
4 stars
4,658 (32%)
3 stars
4,033 (27%)
2 stars
1,465 (10%)
1 star
577 (3%)
Displaying 1 - 30 of 1,278 reviews
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews711 followers
August 6, 2021
چشمهايش = Chashm'hā'yash = Her Eyes, ‎Bozorg Alavi

Selected Major Works of Bozorg Alavi:
Chamedan (The Suitcase) (1934).
Varaq Pareh'ha-ye Zendan (Scrap Papers from Prison) (1941).
Panjah-o Seh Nafar (Fifty Three Persons) (1942).
Nameh' ha va Dastan'ha-ye digar (Letters and Other Stories) (1952).
Chashmhayash (Her Eyes) (1952).
Other Writings: Div...Div (Demon...Demon), in the collection Aniran (Non-Iranian) (1931)
Uzbakha (The Uzbeks) (1948).
Kämpfendes Iran (1955, Berlin).
Geschichte und Entwicklung der modernen persischen Literatur (1964, Berlin).
Salariha (The Salari Family).
Mirza.

Bozorg Alavi Translations into Persian:
Anton Chekhov's The Cherry Orchard (باغ آلبانو از آنتون چخوف).
Samuil Marshak's The Twelve Months (دوازده ماه در سال 1329 هجری خورشیدی).
George Bernard Shaw's Mrs. Warren's Profession (کسب� و کار میسیز وارن).
J.B. Priestley's An Inspector Calls (نمایشنامه - م‍س‍ت‍ن‍طق�).
Friedrich Schiller's Jungfrau von Orleans (دوشیزه اورلئان از فریدریش شیلر در سال 1324 هجری خورشیدی).
Theodor Nöldeke's Das Iranische Nationalepos (حماسه ملی ایران نوشتهٔ تئودور نولدکه، در 1312 هجری خورشیدی).

عنوانها: چشمهايش؛ نویسنده: بزرگ علوی؛ انتشارتیها: (امیرکبیر، جاویدان، نگاه، بدرقه جاویدان)؛ تاریخ نخستین خوانش: در ماه سپتامبر سال1979میلادی

عنوان: چشمهايش؛ نویسنده: بزرگ علوی؛ تهران، امیرکبیر، 1331، در 213ص؛ چاپ سوم 1357؛ در 213ص؛ چاپ دیگر تهران، جاویدان، 1377، در 212ص؛ شابک 9645732913؛ چاپ دیگر تهران، انتشارات نگاه، 1378، با مقدمه محمد بهارلو، در 283ص؛ شابک 9646174833؛ چاپ بعدی انتشارات نگاه، سالهای 1378 و 1379؛ در 283ص؛ شابک 9646736599؛ چاپ دیگر با همین شابک 1380، در 268ص؛ چاپ دیگر با همین شابک سال 1383؛ در 271ص؛ چاپ هشتم نگاه 1386؛ شابک 9789646736597؛ چاپ نهم با همین شابک 1387؛ در 271ص؛ چاپ دیگر تهران، بدرقه جاویدان، 1386، در 272ص؛ بدون شابک؛ موضوع: داستانهای نویسندگان ایرانی - سده 20م

تکه های پراکندهٔ از یک ماجراست، که کنار هم گذاشته شده، و از آن طرحی کلی درآمده، که بیشتر بر حدس و گمان تکیه دارد، این شیوه بیشتر در ادبیات پلیسی رایج است؛ گروهی باور دارند، داستان این رمان، و شخصیت استاد «ماکان»، با الهام از زندگانی «کمال� الملک» به نگارش درآمده، و دیگرانی آن را شرح حالی از زندگی «تقی ارانی»، بنیاگذار حزب توده، می‌دانند�

یکی از دوستداران (آقای ناظم)، نقاش معروفی به نام «ماکان»؛ به دنبال راز مرگ مشکوک استاد در تبعید است؛ آقای «ناظم» همان دوستدار استاد، حدس میزند، که راز مرگ استاد، در یکی از تابلوهای نقاشی ایشان است، که خود استاد نام آن تابلو را «چشمهایش» نامیده است، مدل اثر نقاشی زنی است، پس آقای «ناظم» کوشش میکند، با پیدا کردن آن زن به تصویر کشیده شده در تابلو (فرنگیس)، به راز مرگ مشکوک استاد دست پیدا کند، و برای اینکار «ناظم» یک مدرسه ی نقاشی میشود، که آثار «ماکان»، در آن به نمایش درآمده است؛ و در ادامه ...؛

تاریخ بهنگام رسانی 04/06/1399هجری خورشیدی؛ 14/05/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
Profile Image for Amir .
588 reviews38 followers
January 17, 2021
سال های دبیرستانم بود. دبیر ادبیاتی در دبیرستان داشتم به اسم آقای مولودی که امیدوارم هرجایی هست خوش و خرم باشه. تو یکی از کتابای ادبیاتمون که یا مال دوم بود و یا سوم وقتی صحبت از علوی کرد پیشنهاد داد که این کتابشو بخونین. برای اولین و آخرین بار، یک پیشنهاد. گفت سالهای سربازیش بوده که این کتاب رو خونده. موقع گفتن این چیزا چشاش یه جورایی پر شده بود که بعدها با خوندن کتاب بود که فهمیدم چرا. چند سالی گذشت به اقتضای بازیگوشی اون دوران پیشنهادش رو فراموش کردم تا اینکه یه روز تو کتابخونه ی دانشگاه همین جوری یه دفه تصمیم گرفتم که این کتاب رو امانت بگیرم و بخونم. یادش بخیر. چون هم اتاقیام شبا زود میخوابیدن من برای خوندن کتاب هام مجبور بودم شبا تو حموم اتاقمون بشینم و کتاب بخونم. چشم هایش جز کتابایی بود که من تو اون حموم یک در یک و نیم متری خوابگاه خوندم و هیچ وقت هم پشیمون نخواهم شد به خاطر خوندنش. ترکیب غریبی بود امتزاج عشق و سیاست


پ.ن(مهر 90): هان آی عشق
.
Profile Image for Fatima.
186 reviews386 followers
May 1, 2016
یکی از بهترین رمان هایی بود که تا به حال خوانده ام , متن روان بود و داستان هیجان خاصی داشت که مدام قلبم میتپید تا ادامه ی اش را بخوانم و ببینم چه بر سر فرنگیس و فدا شدنش جهت زنده نگه داشتن استاد نقاش ماکان میاید , فرنگیس نماد یک زن باهوش ایرانی و البته مهربان و نکته بین هست , نماد زنی روشن زنی امروزی که خوب بلد هست با سیاست زنانه اش زندگی مردی که دوست دارد را از مرگ به دست شاه و زیر دستان و خائنین و زیراب زنان نجات بدهد , اما استاد ماکان که در تمام کتاب چه در شروع و چه در پایان از او به عنوان یک نمونه ی انسانی کامل یاد میشد آنچنان که فرنگیس مرا شیفته ی خودش کرده بود توجهم را جلب نمیکرد , استاد ماکان با وجود فرنگیس کسی شده بود , با وجود عشق رفنگیس آدم والا و لایقی به نظرم میامد وگرنه یک مرد سرد تو دار که فقط با نقاشی زندگی اش را میگذراند و به کارش مینازد به حساب میامده حالا هرچقدر نویسنده در ابتدای کتاب نر و سلیقه ی این مرد را شاخ و برگ بدهد , فقط از زمانی ماکان داستان برایم استاد و نرمند و لایق بود که فرنگیس عاشقش بود و برایش دست و پا میزد و ...
انتهای کتاب زن داستان چشم هایش , با سوز و آه و حسرت به ناظم مدرسه ی ماکان که برای یک شب و با تلاش و کوشش به او بعد سالها چشم انتظاری جهت شنیدن داستان پشت پرده ی بین او و استاد دسترسی پیدا کرده ؛ این حرف را از زن زیبای داستان میشنود که این چشم ها مال من نیست ...
و درست گفت زیرا که استاد سیرتش را نشناخت , نفهمید که زن تمام خودش را قربانی او کرده و با قولش به سرهنگ , با نهایت ناراحتی به عقدش درامد و زنش شد تا او را نکشنند و زنده بماند اما استاد چه کرده بود ؟ چشم های فرنگیس را در پرتره ای که سه سال قبل مرگش رویش کار کرده بود هرزه کشیده بود و فرنگیس از این میسوخت که استاد ذاتش را با وجود اینکه خوب میدانست شیفته ی او هست و او را میخواهد و عاشقش هست و برایش هرکاری میکند نشناخته و بعد در دوری از فرنگیس و زندگی اجباری زن داستان با سرهنگ , نقش چشم هایش را هرزه کشید...

.............

وقت هایی در کتاب که فرنگیس از نبودن ذوق و تلاش به هنگام نقاشی حرف میزد نا خودآگاه خودم را در برابر استاد پیر کلاس نقاشیم تصور میکردم که تلاش میکند من بیشتر نقاشی بکشم و کمتر بگویم سخت هست و من نمیتوانم ... در تمام داستان به یاد استاد کاس نقاشیم بودم و اینکه این مرد هم طبع بلندی دارد اما سرد و یخیست و هرچند پر از احساس و روحیست که در نقاشی هایش میریزد و من شاگر نقاش کجا و او کجا ...اما به نظرم بیشتر نقاش ها همینگونه هستند , تودار و کمی سرد اما پر احساس و از درون گرم ...

بهترین رمانی بود که خواندم و خوشحالم که تمامش کردم و باز هم مشتاق خواندن دیگر آثار بزرگ علوی هستم :)
Profile Image for Mb.
112 reviews50 followers
November 20, 2023
كتاب جزو شاهكارهاي ادبيات ايران و بزرگ علوي جزو تاثير گذارترين نويسنده هاي كشورمان به حساب مي ايند.ولي..
ولي راستش را بخواهيد كمي سرخورده شدم..داستان به طرز اشكاري از ميزان معتنابهي عامه نويسي بهره برده است.
پيش خود گفتم،كاش اين مشهورترين اثرِ بزرگ علوي،اولين اثري نبود كه از او مطالعه كردم،چون الان ديگر نميتوانم خود را مجاب كنم تا كتاب ديگري از او مطالعه كنم..حداقل تا مدتهاي طولاني..در صورتيكه بهترين اثرش را تا حدودي دوست نداشتم..شايد اگر در اوايل كتابخواني ام انرا مطالعه ميكردم نظرم چيز ديگري بود ولي حالا چالش جدي تري ميطلبم..به نظرم اين كتاب چيزي بيشتر از يك رمانس معمولي با تم سياسي نيست.
داستان كه از زاويه ديد اول شخص و توسط ٢ راوي روايت ميشود به زندگي نقاش مشهوري بنام استاد ماكان ميپردازد كه از مبارزان عليه حكومت ديكتاتوري پهلوي بوده ست.كتاب با مرگ استاد ماكان اغاز ميشود و يكي از مريدانش كه ناظم مدرسه اي ست كه توامان موزه و نمايشگاه اثار استاد نيز هست سعي دارد راز يكي از تابلوهاي او بنام "چشمهايش" كه در دوران تبعيد كشيده را بفهمد و از طريق ان متوجه چگونگي مرگ استاد شود.اين تابلو تصوير چشمهاي زنيست كه چندين حس متضاد مانند فريبندگي،معصوميت،هرزه گي،زيبايي و..را تداعي ميكند و از انجا كه استاد نسبت به زنهاي اغواگر بي تفاوت بوده است باعث ايجاد پرسش براي او ميشود كه او چه رابطه اي با استاد داشته.او براي يافتن جواب سوالش بايد زن ناشناسي كه مدل نقاشي استاد بوده را بيابد و راز تابلو را بفهمد.پس از چندي زن را كه نامش فرنگيس است مي يابد و بقيه داستان از زبان او روايت ميشود.
تمام كاراكترهاي اين اثر تيپ هستند و شخصيتي در ان وجود ندارد.استاد ماكان مردي ست ايده ال گرا،فرهيخته،قوي،سر به تو،راز دار،مشهور و مبارزي قهرمان كه تمام فكر و ذكرش سياست است و حتي عشقش را فداي ان ميكند.بدتر از ان شخصيت فرنگيس است كه بصورت كاملا گرافيكي و مبتذل زنيست جذاب،خوشگل،خوش اندام و ثروتمند كه تمام ايران و فرانسه و ايتاليا به دنبال او هستند و او با يك چين به گوشه ي ابرويش همه را اغوا ميكند و با اينحال نسبت به همه بي تفاوت است و همه حالش را به هم ميزنند چون همه انها پوچ هستند و در ضمن او در ناخوداگاهش عاشق مردي ديگر است و حتي تنها بخاطر او به مبارزات سياسي ميپردازد تا دل او را بدست اورد.چون او تنها مردي بوده كه نسبت به او بي تفاوت بوده و حتي رفتاري توهين اميز از نظر خودش با او داشته..
يك ناظم مدرسه كه تمام هم و غمش كشف راز تابلو ست و تنها دليل حضورش در داستان اشنا كردن مخاطب با فرنگيس و سپردن ادامه روايت به اوست و در اخر داستان به طرز مضحكي نور حقيقت را درك ميكند.
كتاب افت و خيز ندارد،پيچ داستاني ندارد،حتي زمانيكه فرنگيس در حال ياداوري خاطراتش است چيز دندان گيري در ان وجود ندارد.يك روايت است و يك فلاش بك.شخصيتها قابل باور نيستند و تصور ما به ازاي بيروني برايشان دشوار است..چرا!!؟چون ما با خصوصيات اخلاقي انها در خلال كارها و رفتارشان اشنا نميشويم و يك راوي از اول تا انتهاي داستان در گوشمان فرياد ميزند كه استاد ماكان مرد بزرگي بود،انسان شجاع و نترسي بود،رك بود،باج نميداد و..و همينطور همه صفاتي كه در وصف زيبايي و اغواگري فرنگيس اورده شده است.
همه اينها به كنار لحن زن داستان با اينكه ازار دهنده نيست ولي خيلي هم خوب نيست و بزرگ علوي نتوانسته لحن او را در بياورد و دست به تكرار و پر گويي زده است.
عنصر مبالغه به وفور و در هر صفحه كتاب به چشم مي ايد و شخصا براي من ازار دهنده بود.ديالوگ ها كم و در واقع ديالوگهايي مونولوگ وار هستند.
چنانچه بخواهيم اين كتاب را با اثري در ادبيات مان مقايسه كنيم ميتوانيم انرا از لحاظ مضموني و در محوريت قرار داشتن يك زن و تم سياسي،با سووشون مقايسه كرد كه به شخصه و با اينكه مدت زيادي از خواندنش ميگذرد بيشتر دوست داشتم.
با خواندن اين كتاب كاملا متوجه تفاوت سطح قلم او با نويسنده هايي مانند هدايت و چوبك ميشويم.
تنها نكته مثبت كتاب متعهد بودن نويسنده به وضعيت سياسي،اجتماعي دوران خودش است كه قابل تقدير است.
Profile Image for Mohadese.
408 reviews1,119 followers
August 12, 2020
"شهرت،افتخار،احترام،همه اینها خوب، سودمند و کامیابی است. اما هر آدم مشهوری دلش ی خواهد گاهی میان جمعیت گم شود. می خواهد میان مردم بلولد. لذت های آنها را بچشد، دلهره آنها به سرش بیاید. آن وقت رفاه و آسایش برایش لذت بخش تر است"

دوران دبیرستان تصمیم گرفتم از هر نویسنده سرشناس حداقل یک کتاب بخونم، و از بزرگ علوی چشم هایش،شاید به خاطر اسم کتاب، رو انتخاب کردم. نمیشه گفت این کتاب شاهکار ادبیه یا حرف زیادی برای گفتن داره، صرفا یک عاشقان عادی، یک روایت از زندگی صاحب چشم هاست!
یک نثر دلنشین و یک داستان بی‌نهای� معمولی.
در واقع من توقع داشتم با توجه به شهرتش یه چیز خارق العاده و خاص باشه، که نبود!
پیشنهادش نمی‌کنم� نمی‌دونم� چرا ملت عاشقش‌�.
مین.
Profile Image for Orsodimondo.
2,376 reviews2,334 followers
April 3, 2024
LO SGUARDO DI UNO SBADIGLIO


Lalla Essaydi (1956, Marocco): Converging Territories #38 (2003).

Siamo all’alba degli anni Cinquanta. Il narratore, che rimane senza nome, è vicedirettore del museo nazionale di Tehran, ma in pratica lo dirige, ha carta bianca. La collezione del pittore Makam è la più importante, quella cui il nostro tiene di più. Al punto che decide di scriverne una biografia. E soprattutto di sciogliere un mistero, forse due: il pittore è morto in esilio; data la sua nota opposizione allo shah (il primo Pahlavi, quello che inaugurò la dinastia e regnò dal 1921 al 1941), il primo mistero da risolvere è se sia stato ucciso o meno. Il secondo mistero concerne invece un quadro del pittore intitolato “I suoi occhi�: chi è la bellissima donna del dipinto e che significato si nasconde dietro quello sguardo.
Al termine di una ricerca lunga una quindicina d’anni, l’io-narrante scopre l’identità della sconosciuta e la tampina fino al punto di farsi raccontare la sua storia col pittore e il senso di quel ritratto.
Il racconto della donna � anche questo in prima persona, e quindi si passa da una narrazione omodiegetica a una intradiegetica � occupa oltre metà del romanzo, e non mi pare proprio che sciolga ogni segreto.


Aydin Aghdashloo (Iran, 1940): Memories of destruction (2010)

Opera che leggo essere fondamentale nella letteratura persiana moderna � addirittura forse la sua più importante � a me ha creato consistenti problemi di lettura. Che infatti è progredita lentamente, intervallata da un altro paio di libri, nonostante si tratti di poco più di duecento pagine.
Provo a capirne il perché.
Nonostante scritta (e pubblicata) settanta anni fa, sembra partorita quasi cento anni prima: novecentesca, ma con sapore e stile da Ottocento.
Il continuo ricorso ad aggettivi esagerati, superlativi, assoluti � il minimo è definire il pittore il più grande di sempre.
La sensazione che spesso ‘Alavi descriva (con l’esagerazione che non ho potuto non attribuirgli) la cornice invece del quadro.
La sensazione che giri intorno senza mai arrivare al centro, la tiri per le lunghe inutilmente (nonostante la brevità del romanzo, qualche decina di pagine in meno avrebbe giovato e non avrebbe arrecato alcun danno).


Aydin Aghdashloo (Iran, 1940): Enigma VII, Enigma VIII.

In sintesi: o lui o io da rimandare a settembre. Ma esistono ancora gli esami di riparazione?


Aydin Aghdashloo (Iran, 1940): Memories of Ice & Amp; Fire III.
Profile Image for Maede.
451 reviews649 followers
August 17, 2020
کتاب هایی که اسمشون از داستانشون آشنا تره کتاب های بدبختی هستند. کتاب هایی که قبل از خوانده شدن در موردشون تصمیم گرفته شده. اسم بزرگ علوی و شهرتش و پیش فرض داستان عاشقان و سیاسی، بار سنگینی روی دوش "چشم هایش" گذاشته که به سختی می تونه بلندش کنه. داستان با تابلوی نقاشی ای شروع میشه که اسم کتاب ازش قرض گرفته شده. تابلویی که استاد نقاش معروفی که یک مبارز سیاسی در زمان رضاخان بود، اون رو در سال های پایانی عمرش کشیده و هیچکس نمی دونه صاحب این چشم های فریبنده کیه

از این داستان و اینکه شخصیت های این داستان نماد چه کسانی هستند زیاد نوشته شده و ریویو کردن چنین کتاب هایی به همین دلیل اصلا آسان نیست. من اما، فقط می خوام از زن صاحب چشم ها بنویسم
زنی که نه معشوقش، نه خودش و نه حتی خالقش یعنی بزرگ علوی بهش اجازه ندادن که واقعی باشه. زنی که تمام مدت داستان در تکاپوی اثبات خودشه و واضحه که هیچوقت موفق نشده. باید ثابت کنه که ببین، من با وجود اینکه "زنم" و "زیبا" هستم و "پولدارم"، آدم پوچی نیستم. با وجود همه ی این ها می تونم از خود گذشتگی کنم و می تونم عاشق مردی بمونم که ندارمش. می تونم به خاطرش مبارز سیاسی بشم، می تونم خودم رو به خطر بندازم و حتی می تونم خودم رو بفروشم. تمام این ها برای مردی که حتی به دنبال "دیدن او" نیست و چشم هاش به افق دیگری خیره شده. فرنگیس با تمام خاص بودنش در قید و بند استریوتایپ های زن بودن گیر کرد و در آخر هم رها نشد

و سوال اینه که چرا باید ثابت می کرد؟ چه کرده بود که باید خلافش رو ثابت می کرد؟ چرا استاد ماکان نباید برای اثبات خودش انقدر تلاش می کرد؟ این تله ی داستان بزرگ علوی برای من بود. شاید سال ها بعد خودش هم متوجه چنین نقص هایی شده که این رو درباره ی کتاب هاش نوشته

هیچ یک از آثار خود را نمی پسندم. هریک از آن ها دارای معایب و نقائصی است که سازنده آنها بهتر از هر کس دیگر آنها را میبیند وباز می شناسد. یقین دارم اگر قهرمانان مخلوق من زبان داشتند ایرادهای فراوان به من می گرفتند، حق هم داشتند و اگر من آثار خودرا منتشر نکرده بودم، امروز بیرحمانه باقلم سرخ به جانشان می افتادم و سرودست (آنهارا) می شکستم. اما دیگر دیر شده است. آثار من از خالقشان انتقام میکشند. داغ آنها به صورت مسن خورده است و من نویسنده آنها هستم. از یک اصل کلی گذشته، چشمهایش را بیشتر از دیگران میپسندم، با وجود بعضی خطوط ناشیانه ای که در قیافه فرنگیس و ماکان دیده می شود، هنوز هم من عاشق زیبائیهای این زن هستم

با وجود همه ی این ها من از کتاب گیله مرد به قلم علوی علاقمند شدم و اینجا هم من رو به دنبال خودش می کشید. علاوه بر اون شنیدن این داستان با صدای آرمان سلطان زاده و روحی که به شخصیت ها داده بود واقعا لذت بخش بود. این اولین تجربه ی گوش دادن دو نفری به کتاب صوتی هم بود و اینکه حس کشف یک داستان رو با کسی شریک بشی، فراموش نشدنیه

99.5.27
Profile Image for Robert Khorsand.
356 reviews326 followers
October 3, 2021
چشمهایش را توصیف کنم؟
به روی چشم،
مثل همیشه لباس می‌پوش� چون بدون پوشیدن لباس و لخت به خیابان رفتن، قطعا منجر به شکستن کمر اسلام و مکدر شدن خاطر مبارک دیکتاتور و کاسه‌لیسان� می‌گرد�!
به نزدیکترین داروخانه‌� شهر مراجعه می‌نمای� و تقاضای خرید یک ورق ۱۰ تایی از کپسول «رولاکس»� می‌کنم� کارت بانکی خود را می‌کش� و خانم دکتر زیبای داروخانه، دارویم را در نایلونی قرار داده و به من می‌ده� و با شادی هرچه تمام تر در راه خانه نایلون را تاب می‌ده� و به خانه برمی‌گرد�.
به آشپزخانه می‌رو� و یک پیاله‌� تمیز برمیدارم، آخر شما که می‌دانی� بهداشت باید در هر حال رعایت گردد.
هر کپسول را به نیت هر فصل این کتاب وا کرده و محتویات آن‌ر� در پیاله‌� تمیز و ضدعفونی شده می‌ریز� و یک لیوان آب انبه (شما که غریبه نیستید من انبه خیلی دوست دارم) می‌ریز� و خوب هم می‌زن� تا دارو در آب انبه قشنگ حل شود و با یک نفس لیوان را نوش جان می‌کن� و منتظر می‌مان� تا از اسهال بمیرم!

چرا چشمهایش را خواندم؟
پیش‌ت� مجموعه‌� داستان‌ها� کوتاه «گیله مرد»، «چمدان» و «میرزا» را به قلم آقابزرگ علوی خوانده بودم و از نقش محوری و پررنگ «زن» در داستان‌های� حقیقتا لذت می‌بردم� روایت او از زندگی مردم جامعه در دوران پهلوی برای من که متولد دهه‌� شصت هستم و در آن دوران نزیسته‌ا� جالب و خواندنی بود.
تصمیم گرفتم روزی یک رمان از او نیز بخوانم و احتمال می‌داد� گیرایی قلمش به واسطه‌� حجم و شاخ و برگ بیشتر در رمان بیشتر مرا درگیر خود کند و در سفر اخیرم به گیلان کتابش را از دوست نازنینم(کتایون) به امانت گرفتم و با توجه به اینکه یک رمان سنگین را به پایان رسانده بودم و مغزم نیاز به آرامش داشت خواندن آن را آغاز و به پایان رساندم.

خواندن چشمای� را به چه کسی پیشنهاد می‌کنم�
قطعا هیچکس، من حتی خواندن آن را به گرگ بیابان نیز پیشنهاد نخواهم کرد.
اگر آقابزرگ زنده بود، حاضر بودم تمام زندگیم را بفروشم و موجبات دیدارش را فراهم کنم حتی برای چند ثانیه، بدون رعایت احترام بزرگ‌ت� و کوچکتر یک تف در صورتش انداخته و یک سیلی به گوشش می‌نواخت� تا بلکه بفهمد دیکتاتور یعنی چه.

مم:
تکرار می‌کن� که من در دوران پهلوی نزیسته‌ا� اما اگر شخصی بیاید و دوران پهلوی و شاهانش را تطهیر کند و وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم را گل و بلبل نشان دهد قطعا و بدون هیچ تردیدی احمق، جاهل و خودفروخته می‌نام� اما دلیل نمی‌شو� یک نویسنده بخاطر عقبه‌� سیاسی خود در دوران پهلوی روی سفره‌� دیکتاتور جدید بنشیند و روزگار مردم را در دیکتاتوری قبلی سیاه و نکبت‌با� جلوه کند، اما حالا که او زنده نیست، اگر روزی به آلمان سفر کردم،� قطعا یکی از جاهایی که از آنجا دیدار خواهم کرد، محل دفن آقابزرگ علوی‌س� و آن‌ه� برای شاشیدن روی قبرش.

نقد ادبی چشمهایش؟
نقد ادبی؟
آخه مگه ��ین اصلا کتابه که نقدش کنم؟
این چیزی که دستم بود ۲۷۱ صفحه «گه» بود، استاد نقاشی به نام ماکان که یک نقاشی کشیده با چشمان جذاب و مرموز، صاحب چشم یک دختر خوشگل بوده که مثلا پدرش وابسته و کاسه‌لی� قبله‌� عالم، طبق اراجیفی که در کتاب می‌خوانی� دختر همانند سحر قریشی منقلب می‌شو� و عاشق استاد ماکان می‌شو� اما استاد ماکان مبارزی‌س� که عشقش مردم و مبارزه با قبله‌� عالم است و تاوانش شکنجه و نهایتا آن زن که نقش محوری در تمام داستان‌ها� بزرگ علوی را دارد با پذیرفتن ازدواج با رئیس شهربانی موجبات به تبعید بردن و نجات از مرگ در اثر شکنجه‌� ماکان می‌شو�.
کل ۲۷۱ صفحه را می‌توا� در کمتر از ۱۰ صفحه نوشت، حتی کوتاه‌ت� از داستان کوتاه‌ها� خود آقابزرگ، باقی� آن گه است و گه و اصلا ارزش یک ستاره را هم ندارد و من به اجبار یک ستاره برایش منظور می‌نمای�.

یازدهم مهرماه یک‌هزا� و چهارصد
Profile Image for EMMA.
255 reviews378 followers
January 17, 2021
این کتابو معلم دینی پیش دانشگاهیم بهم هدیه داده بود ولی تو این سالها نتونسته بودم بخونمش و همینطوری گوشه کتابخونه مونده بود.دیگه گفتم امسال بشینم بخونمش.
فکر کنم تقریبا همه شماها داستان رو بدونید.یه تلفیقی از ماجراهای سیاسی اون زمان ویه سری ماجرا عاشقان است.شاید اگه مثلا من 1335این کتابو میخوندم جامه میدریدم و کلی از کتاب تعریف میکردم ولی من این کتابو تو سال 1399 میخونم زمانیکه میبینم این تفکرات چپها چی به سر این مملکت آورده.حقیقتا سمی ترین ترکیب همون ترکیب آخوند و روشنفکرچپ است.
اگه کتابو خونده باشید از فضای سیاسی اون زمان میگه و اینا دارن مبارزه میکنن باهالش ولی چیزی که همه ماها الان شاهدش هستیم فضای به مراتب بدتری از اون زمان است.
مثلا نویسنده همش داره از این میناله که ایران داره مستعمره انگلیس میشه ولی درسته الان ما مستعمره انگلیس نشدیم ولی مستعمره روسیه و چین شدیم.
داره از این میگه که کشف حجاب صورت گرفته الان داره حجاب اجباری صورت میگیره. در زمان شاه به زور داشتن مردمو به سمت مدرنیته هل میدادند الان دارن به سمت بهشت هل میدن کما اینکه اگر واقعا بهشتی وجود داشته باشد، البته لازم به ذکره بگم جهنم وجود داره و اونم اسمش کشور ایرانه!!!
تو اون زمان هرگونه اعتراضی سرکوب میشد و الانم داره همون اتفاق میافته و چه بسا با شدت بیشتری!!
من که پیشنهاد میکنم خوندن این کتابو واقعا لازمه نسل جدید این کتابو بخونن که بفهمن تا وقتی تفکرات چپها و یا مذهبیون بر جامعه حاکم باشه چیزی تغییر نمیکنه حالا بخواد انقلاب بشه، حکومت عوض بشه یا هرچی دیگه.
انقلاب57 به مثابه از چاله به چاه افتادن بود.
این ابلهیون فکر میکردن با مبارزاتشون دارن ایران نجات میدن ولی داشتن به منجلاب پرتش میکردن.
حداقلش این بود تو اون زمان دنیا ما رو تروریست و وحشی نمیدونست و ارزش پاسپورتمون از مدفوع سگ کمتر نبود.
در نهایت بگم من منکر مشکلات اون زمان نمیشم و ایضا سرکوبها.
Profile Image for Pakinam Mahmoud.
990 reviews4,693 followers
January 28, 2024
"كانت العينان تخترقان قلب الإنسان كالسهم،أكانتا صادقتين وحميمتين أم مؤذيتين وجريئتين؟! عفيفتين كانتا أم وقحتين؟ ..يا للحكايات التي ترويها هاتان العينان في نشوتهما ونعاسهما!"

عيناها أو جشمهايش بالفارسية رواية إيرانية نُشرت عام ١٩٥٢ للروائي بزرك علوي..ترجمت الي عدة لغات وتعتبر من أهم الروايات الإيرانية وأكثرها إنتشاراً ويعتبرها النقاد نقطة تحول في مسار الخيال الأدبي الفارسي.

تدور أحداث الرواية حول مدير متحف يحاول كشف أسرار حياة رسام مشهور كان يجسد بلوحاته أهم ماكان يمر به البلد أثناء حكم الشاه رضا بهلوي وكان يقاوم الظلم وسلب الحرية عن طريق فنه التشكيلي.

من خلال لوحة رائعة رسمها الفنان بعنوان عينيها و محاولة بطل الرواية البحث عن المرأة الملهمة صاحبة اللوحة ، التي عند العثور عليها ستروي ذكرياتها مع الفنان التشكيلي وعلاقتها به و توضح كيف انخرطوا في العمل السياسي السري سواء في أوروبا و حتي في داخل إيران إلي أن تم القبض عليه و نفيه في بلدة كلات و موته فيها...

الرواية تعتبر رواية سياسية عاطفية..حجمها كبير و تقريبا لحد نص الرواية مكانش فيه أي أحداث تذكر و كان السرد ممل و في تطويل من غير داعي و لكن جاء الجزء الثاني مختلف بأحداث سريعة ومهمة وأستطاع الكاتب أن يلقي الضوء علي فترة مهمة من تاريخ ايران قبل الثورة الإسلامية بما فيها من إعتقالات و تقييد للحريات...

يرى المختصون فى الأدب الإيراني أن أبطال رواية "عيناها" لهم وجود في الواقع و يرجح كثيرون أن 'ماكان' في الرواية هو الفنان الإيراني محمد غفاري كما تكمن أهمية الرواية إنها بتتكلم عن فترة نضال اليساريين في إيران والجدير بالذكر إن الكاتب نفسه كان يساري وقد دخل السجن فى إيران لمدة خمس سنوات وقد نفي إلى الخارج فى زمن رضا بهلوي...

رواية متوسطة المستوي لكن دة لا يمنع إنها رواية مهمة و بالتأكيد تستحق القراءة...
Profile Image for Sara Kamjou.
655 reviews482 followers
March 24, 2018
قبل‌تره� که تو کتاب‌ها� ادبیات و تاریخ ادبیات دوران دبیرستان اسم بزرگ علوی به گوشم خورده بود، تصورم این بود که احتمالا با یک اثر و نثر فوق‌العاد� روبرو خواهم شد. رو همین حساب واسه خوندن چشمای� ذوق زیادی داشتم.
اولش که کتاب رو شروع کردم فکر کردم کتاب تاریخیه و داره زندگی‌نام� یه شخصیت رو روایت می‌کنه� اما بعد دیدم نه! من حتی نمی‌تون� بگم این کتاب تاریخی یا سیاسی بود. به نظرم فقط یه کتاب داستانی بود که نه محتوای عاشقان جذابی داشت و نه شخصیت قابل تاملی.
خیلی جاها از رو نوشته‌ه� پرش داشتم این‌قد� که ناگیرا بود. کلا این کتاب چیزی به من اضافه نکرد. نه لذتبخش بود نه آموزنده. شخصیت‌پردازی‌ه� غیرواقعی و غیرملموس بودن و تنها یک فضای خاکستری تو کل داستان وجود داشت، یه فضای سرد غیرجذاب.
بهش دو دادم چون شخصیت خود بزرگ علوی رو توی کتاب دیدم، نه به عنوان افکارش، بلکه به عنوان شخصیت استاد ماکان و این برام جالب بود.
یادم می‌مون� که دیگه صرف معروف بودن یک اثر باعث نشه پیش‌داوری‌ا� نسبت بهش داشته باشم.
Profile Image for Ehsan'Shokraie'.
690 reviews200 followers
June 2, 2019
من کتاب های ایرانی نخوانده ام,امسال تصمیم گرفتم دایره مطالعاتی ام رو گسترش بدم و این اولین کتاب ایرانیه که خوندم..
****ریویو قبلی به علت مصادیق "اشتباه"پاک شد..

از "بزرگ علوی"انتظار اثار "بزرگ"ی میره..که قطعا چشم هایش اینطور نیست,صرفا داستان بیش از حد بلند شده عاشقان و نسبتا سطحی است..مثل اش بی رمق و بی نمکی است که کمی ادویه تقلبی سیاسی بر سر روی ان پاشیده اند و تبلیغات میکنند که این اثری فوق العاده است..
اینطور نیست..معمولی و بی محتوا..
Profile Image for Mohammad Javad.
175 reviews130 followers
January 3, 2019
خب
هيچوقت فکرش رو نمی کردم که یک کتاب عاشقان بشه جزو بهترین هام و دلیلی که این کتاب رفت جزوشون اینکه عاشقان نبود :))

چشمهایش روایت سوگوارانه یک زن از گذشته اش است
روایت اش از عشق مهر و موم شده ای که رسوا شده، ولی خودخواسته به هر ضرب و زوری شده مهر و موم نگه داشته شده

و دلیلی که ميگم اين کتاب عاشقان ای نه از جنس عاشقان های مرسومه برای همينه.
عشقی که پنهانی است، اما چه عاشق و چه معشوق باخبرند ازين عشق و هر دو، هم این عشق رو بروز می دهند و هم سعی میکنند انکارش کنن برای خودشون

اما جذاب ترین چیز برای من عریانی عجیب غریبی که توی کتاب پرسه ميزد، بود
آقا این عریانی که ميگي یعنی چی؟
الان ميگم


یعنی اینکه چه توی احساسات و چه توی ايماژ ها، بزرگ خان علوی سعی داشته حتی بعضی وقتی ها اون مرز بندی هايي که خودش شکلشون داده رو از بین ببره
من از یک جایی به بعد اصلا نه یادم مياد که فرنگیس داره این داستان رو تعریف می کنه
نه حواسم هست که یک آقای ناظمی جلوي فرنگیس نشسته
و نه اصلا استاد ماکان و خود تابلو برام مهمه
من غرق میشم و یک راست میرم توی خود پاریس با فرنگیس
میرم تو خونه زیر شیروونی خداداد
سوار قایق میشم با اون مرد ایتالیایی
و اصلا فراموش می کنم که فرنگیس این هارو داره برای آقای ناظم تعریف میکنه
و من به عریان ترین شکل ممکن قشنگ وسط این اتفاقات قرار میگیرم

و اما
اما
نگم براتون که بزرگ خان علوی شصت سال پیش دغدغه الان من رو داشته
اینکه توی این دنیای ملال انگیز امروزی ديگه آدمها نمی تونن هم رو درست درک کنند، درست که چه عرض کنم اصلا نمی تونن هم رو درک کنند

فرنگیس مي تونه بفهمه چرا ماکان این رفتار رو باهاش داشت؟
می تونه درک کنه چرا اون مرد ایتالیایی این کار رو کرد؟
و بعد مياد يه چيز وحشتناک تر ميگه
ميگه ديگه آدمها الان نمی تونن حتی خودشون رو درک کنن

فرنگیس حتی خودش نمی دونه چرا اینقَدر عاشق ماکانه
نمی تونه درک کنه چرا حاضر ميشه در پایان اون حرکت رو رقم بزنه.

و در پایان ميگه تنها راه نجات و خلاصی از این درد اینکه ما بیایم این دردها و چیزهایی که از درون، روحمون رو مثل خوره میخوره، بازخوانی کنیم و روایتشون کنیم - روایت دراماتیک -

روایت دراماتیک چيه؟
نر

پ.ن 1: جدا نمی تونم قبول کنم این کتاب پنجاه شصت سال پیش نوشته شده.

پ.ن 2: بقول یکی از دوستان وقتی کتاب رو داشتم می خوندم آهنگ فرنگیس قمیشی هي توی ذهنم پلی ميشد :))

پ.ن 3:
گفت :فرنگیس، فرنگیس.
گفتم: جانم، جانم.
Profile Image for Nazanin Taghizadieh نازنین تقی زادیه.
153 reviews78 followers
July 1, 2019
"دختر این‌طو� به من نگاه نکن این چشم‌ها� تو، بالاخره مرا وادار به یک خبطِ بزرگ در زندگی خواهد کرد"

" این خبطِ شما؛ آرزوی من است"
Profile Image for مجید اسطیری.
Author8 books521 followers
February 1, 2020
فکر میکنم بزرگ علوی مهم ترین یا لااقل یکی از سه تا چهره مهم "ادبیات سیاسی" ما باشه.
چشمهایش هم یک نمونه موفق در تلفیق فضای عاشقان با فضای مبارزات سیاسی هستش و در خلال اون بخش غیرمبارز روشنفکری هم نقد میشه. یک چیزی که به اثر عمق میبخشه و اون رو ایرانی میکنه یک نوع "شهود" در نگاه زن راوی قصه است که عشق را از سطح تنانه فراتر برده و رنگ و بوی معنوی بهش زده. مثلا در نقاشی چشمها در ظاهر چیزی نیست اما انگار که یک چیزی هست.
این را من شهود مینامم و عنصر مهمیه که باعث میشه داستان حالت مکانیکی پیدا نکنه. زندگی ما ایرانی ها پر از این طور دریافت هاست که حتما انسان غربی امروزی به این اندازه این دریافت‌ها� درونی را ندارد.
از اینها گذشته این اثر علیرغم ظاهر عاشقان ش از لحاظ رسیدن به یک پیرنگ حساب شده و محکم یک گام خیلی بزرگ در رمان نویسی فارسی است
درآمد اثر برایم بسیار جالب و گیرا بود. یک تصویر فراخ منظر از تهران در دوران رضاخان:
"شهر تهران خفقان گرفته بود، هیچکس نفسش درنمی آمد، همه از هم می ترسیدند، خانواده ها از کسا نشان می ترسیدند، بچه ها از معلمینشان، معلمين از فراشها، وفراشها از سلمانی و دلاك ؛ همه از خودشان می ترسیدند، از سایه شان با داشتند. همه جا، در خانه، در اداره، در مسجد، پشت ترازو، در مدرسه و در دانشگاه و در حمام مامورین آگاهی را دنبال خودشان می دانستند."
و بعد یک تصویر دیگر که کانونی‌شدگ� (فوکالیزیشن) آن روی مسئله کشف حجاب است:
"قیافه زن موقر ودلنشین،اما غم انگیز است. لچک سیاهی بر سر کرده و زیر گلوگره زده است و روی لچک یک کلاه فرنگی زنانه ازحصیرسیاه ديده ميشود منظره این زن با لچک و کلاه بحدی مضحک است که اگر آدم فقط این قسمت تابلوراببیند خنده اش می گیرد. مثل اینکه یک زن مرجائی می خواهد تقلید در آورد. اما در قیافه زن شوخی و تمسخر خوانده نمی شود. زن گوئی ازموم ساخته شده و چیزی نمانده که آب شود ووا رود. زیر پرده روی چارچوب نوشته شده جشن کشف حجاب"
و شاید بزرگ‌تری� امتیاز اثر این باشد که ابژه عشق یعنی همان زنی که هیچ کدام از نویسندگان نوگرای ماقبل ساعدی نه هدایت نه جمالزاده نه به آذین به او حق حرف زدن و شکستن کلیشه‌ه� را نداده بود این جا به زبان می‌آی� و اتفاقا تا انتها بارها می‌گوی� که با برداشتی که بزرگترین نقاش و نرمند صد سال اخیر ایران از شخصیت او داشته مخاف است:
"داستان تابلوی «چشمهایش، از همانجا شروع شد. چطور ممکن بود که استاد ماكان، نقاش بزرگی که با یک نظر اسرار را می خواند به من بنگرد و انقلاب روحی مرا ادراك نکند. در همان شب اول مجذوب چشمهای من شد. دائما از خودش می پرسید که در این چشمها چه سری نهفته است، اینها از جان من چه میخواهند. چند سال پی در پی جواب این پرسش را می خواست. آخرش هم آنطوری که الان در این تابلو شما می بینید جواب داد
اما من آن روز خودم نمیدانستم چه میخواهم"
Profile Image for امیر لطیفی.
164 reviews203 followers
August 17, 2020
سه چیز این اثر علوی را خواندنی می‌کن�:
- شرح احساسات و عواطف یک زن که شخصیت اصلی‌س�.
- بستر تاریخی خاصِ داستان
- ارتباط داستان با نر و نقاشی

خلاصه خواندنی‌س�. مورد اولی که اشاره رفت، ویژه‌تری� مشخصه‌ای‌س� که کتاب را خواندنی می‌کن�.
Profile Image for Peiman.
599 reviews176 followers
June 27, 2023
مدیر موزه‌� نری، سالها پس از مرگ یک استاد نقاشی در تبعید مرده، دنبال کشف حقیقت مرگ و زندگی استاد و همچنین پیدا کردن زن داخل یکی از نقاشی‌ها� اونه، تابلوی چشمهایش. در مورد مرگ و زندگی استاد حرف و حدیث و شایعه زیاده اما سند و مدرک نه. در نهایت مدیر موزه زن کشیده شده رو پیدا می‌کن� و به هر نحوی هست داستان زندگی زن رو گوش می‌کن� و این ماجرای کتابه. کتاب به عنوان یک اثر رمانتیک بد نیست در حد همین داستانهای عاشقان‌� معروف این روزهاست اما به نظر به هیچ عنوان یک اثر سیاسی اجتماعی خوب قلمداد نمیشه با اینکه نویسنده خیلی سعی کرده که اتفاقا رمان سیاسی بنویسه با توجه به صحبت از خودکامگی و اختناق اون دوران ( شما به آزادی این دوران ببخش). خلاصه نه اونقدر که در نقدهای مثبت تعریف شده تعریفیه و نه اونقدر که در نقدهای منفی خاک بر سرش شده آشغال. فکر میکنم بسته به ذائقه‌� کتاب خونی بین ۲.۵ تا ۳.۵ ستاره می‌تون� داشته باشه.ه
Profile Image for Arash Rad.
83 reviews19 followers
May 23, 2024

نظر دادن درباره‌� کتاب برام خیلی سخته
متن ساده‌� گاهی جذاب گاهی هم خسته کننده و بی کشش
داستان عاشقی که آنچنان که باید برام جذاب نبود
ولی خب وقتی به عنوان یکی از شاهکارهای ادبی ایران شروعش کردم انتظارات دیگه‌ا� ازش داشتم
Profile Image for Nogol.
41 reviews39 followers
June 2, 2019
فکر میکنم اگر بدون پیش زمینه ی ذهنی، بدون اینکه اسم کتاب یا نویسنده رو قبلا شنیده باشم کتاب رو شروع میکردم، از کتاب لذت میبردم. ولی وقتی از دبیرستان، مدام از این کتاب با عنوان یکی از بهترین و تاثیرگذارترین آثار قرن یاد میشه، تصوری از این شاهکار برای خودت میسازی که به هیچ وجه-برای من اقلا- برآورده نمیشه.
هسته ی اصلی داستان و خلاقیتی که نویسنده در ارتباط بین تابلوی نقاشی با زن صاحب چشم ها ایجاد کرده برام خیلی جالب و کشش دار بود. اما هیجان سیر داستان بعد از سی-چهل صفحه ی اول رو به افول میذاره و کتاب تبدیل به یک رمان عاشقان - و صرفا عاشقان، نه سیاسی و نه حتی تاریخی- میشه؛ کتاب عاشقان ای که مثل خیلی از امثال خودش، یک جاهایی اغراق و زبان بازی بیش از حد داره . بنظرم اگه واریانس های جملات با این دو تا مفهوم رو : ۱) فرنگیس : من خیلی خوشگلم، همه ی پسرهای دنیا در ایران و اروپا عاشق من هستند، من با یک نگاه چشمهای دلبرم اون هارو رو سر انگشتم میچرخوندم. ۲) ولی استاد تنها کسی بود که من عاشقش بودم و اون هرگز صاحب این چشم هارو نشناخت وگرنه این تابلو رو با این چشم ها نمیکشید و با من به صورت پسیو اگرسیو برخورد نمیکرد، با منی که خوشگل ترین دختر دنیا بودم و...ادامه ی داستان) از این کتاب حذف کنیم : حجم کتاب به یک سوم الی یک چهارم کاهش پیدا میکنه و شاید محتوای مثلا-سیاسی بیشتر به چشم بیاد.

به هرحال درسته که من رو ناامید کرد، ولی اگر از ژانر عاشقان لذت می برید احتمال زیادی وجود داره که کتاب توی لیست فیوریت هاتون قرار بگیره :)
Profile Image for Miss Ravi.
Author1 book1,143 followers
May 15, 2016
داشتم ریویوی دوستام رو روی این کتاب می‌خوند� که اغلب‌شو� به یه خاطره‌ا� پیوست شده بود. خب، خاطره‌� منم اینه که زکیه چشمای� رو سال دوم دبیرستان بهم هدیه داد. صفحه اولش با اتود یه جمله از خواجه عبدالله انصاری نوشته که هیچ به فضای رمان نمیاد ولی زکیه یه هم‌چی� آدمی بود و تهش اضافه کرده با اتود نوشتم که هر وقت خواستی پاک کنی که منم تو این سال‌ه� هیچ‌وق� پاکش نکردم. از کتاب خوشم اومد. چون عاشقان بود و شونزده سالگی برای خوندن یه رمان عاشقان سن مناسبیه. از این جهت که آدم کلیات رو جذب می‌کنه� عواطف رو و تصاویر پراحساس رو، عوضش مضمون رو زیاد درک نمی‌کن�. این اتفاقی بود که برای من شونزده ساله افتاد. و بعدش دیگه زکیه رو گم کردم که نظرم رو درباره‌� هدیه‌ا� بهش بگم.
Profile Image for Shaghayegh.
67 reviews103 followers
July 22, 2021
خیلی بخوام خلاصه بگم:
SOOOO OVERRATED!!!!!!!
بخوام یه ذره بیشتر بگم:
اولای کتاب که افتضاحه کاملن. در کل هم شبیه انشای متوسط یه بچه 15 16 سالست. ازون طرفم بخاطر شرایط خوزستان واقن حرص میخوردم وقتی از نقشه های مردم برای انقلاب و رژیم چنج میخوندم.
Profile Image for Amin.
408 reviews422 followers
October 12, 2020
در موخره کتاب که بزرگ علوی احتمالا در دهه شصت نوشته و بر تاریخچه نویسندگی خودش حسرت نامه ای می نویسد، جمله ای است با این مضمون که نمایش نامه نویسی راحت تر از داستان نویسی است، زیرا بر مبنای گفتگو است. شاید این طور بخوانم این عبارت را که داستان چه می افزاید؟ فضاسازی و خلق شخصیت و چیزی بیش از روایتی خطی از داستان، حداقل انتظارات من‌ان�

بزرگ علوی نسبت به دهه 30 خودش که این کتاب را در آن نوشته، خود را هرگز نویسنده نمیداند. البته کم لطفی است اگر چنین حرفی را به پای فروتنی نگذاریم. با معیارهای امروزی هم به نظرم داستان انسجام خودش را دارد و البته قالبی عاشقان برای روایتی سیاسی هم کار خودش را کرده است. یعنی حتی بیش از اینکه کتاب را عاشقان ای فارسی بدانیم، مانیفستی سیاسی پیش روی خودمان می بینیم که روایت رمانتیکی درون خود می پروراند

با این حال، آن بخشهایی که باعث شد "چشم هایش" را لزوما معیاری برای قضاوت درباره بزرگ علوی ندانم و انگیزه پیدا کنم برای خواندن آثار متاخر، در ضعف شخصیت پردازی، و البته کمی روایت عام پسند و "اسماعیل فصیح" گونه است. یعنی مثلا راوی اولیه داستان که زندگی استاد ماکان را می نویسد، در داستان حل می شود و بود و نبودش فرقی نمی کند. همین طور خدمتکار وفادار استاد با تمام شجاعتش محو روایت فرنگیس است. فرنگیسی که حتی گفتگوی "نمایش نامه گونه" داستان را تبدیل به یک تک گویی بلند می کند، اما خود نویسنده هم شاید می داند که شخصیتش را آن طور که باید نپرداخته، و گاه و بی گاه مجبور به یادآوری از زبان خودش می شود که من اصلا نتوانسته ام درونیات خودم را بروز دهم

با این حال، این رمان بخشی قابل توجه از تاریخ داستان نویسی معاصر ماست. از کلاسیک هایی که باید خوانده شوند و با تمام ضعف هایی که ممکن است به چشم خواننده ای چون من بیاید، هنوز معیاری برای قضاوت درباره نوشته های دیگران است. لااقل میدانیم چطور در زمینه و زمانه خودش می نوشت، و احتمالا تاثیراتش را در نوشته های دیگران بیشتر خواهیم دید
Profile Image for Arezu Wishka.
269 reviews250 followers
June 27, 2015
3 ستاره
این کتاب رو توی سخت ترین شرایط زندگیم تا به این لحظه خوندم...وقتی احساس خفا و مردن می کردم و فقط به یه چیزی چنگ می زدم که منو به زندگی وصل کنه و این کتاب منو می برد به حدود صد سال پیش توی همین کشور...پیش آدم های داغونی مثل فرنگیس که تمام دنیا رو هم داشت نمی تونست خوشبخت باشه چون پایبست افکارش بهم ریخته و غلط بود و توی این دید مه آلود و اغراق شده و غیر شفافش نسبت به اطرافش آدم هایی رو به مای خواننده نشون می داد که داشتن برای اهداف شون تلاش می کردن. مولد و نترس بودن. در حالی که فرنگیس توی دنیای کوچیک و خودمحور خودش گیر کرده بود. مثل من که توی دنیای خودم گیر کرده بودم. اینجوری بود که منو از اون خفا کمی در آورد. چون بنظرم خیلی وقتا هم حرف تازه رو شما می تونید خودتون از افکار و ذهن خودتون بیرون بکشید نه اینکه رمان دو دستی تقدیمتون کنه. می تونید بدترین رمان دنیا رو بخونید و بفهمید چطور می شه بدترین رمان دنیا رو ننوشت و چیکارها نباید کرد و بخاطر چیزهایی که ذهنتون در مواجهه با اون رمان بهتون داده عاشق اون رمان بشید. فقط باید اجازه بدید ذهنتون فعال بشه و رمان و کتاب درست شما رو تکون بده. :)
Profile Image for Mehrdad Mozafari.
Author1 book33 followers
October 17, 2017
بزرگ علوی در آخر کتاب مختصری از سرگذشت خودش می گه
و خودش هم به نظرم قبول داره که نویسنده نشده
اما انصافا این کتابش به لحاظ داستانی و خلاقیت خیلی کشش داشت
شاید 80 درصد کتاب شرح حالی بود که در 5 ساعت داستانی نقل شد
از خواندنش لذت بردم
امتیاز رو به خاطر داستان و خلاقیت نویسنده دادم نه نثر داستانی
Profile Image for Ali.Deris.
91 reviews52 followers
September 5, 2022
داستان زندگی استاد ماکان ، نقاشِ بزرگ و مبارز سیاسیِ دوره ی رضاشاه .

✔️ یه روایت عاشقان معمولی و جاافتاده در داستانهای ایرانی ! نبوغ خاصی در این اثر دیده نمیشه (از نظر بنده حقیر البته)

✔️ شخصیت فرنگیس رو خیلی خوب ساخته و به تصویر کشیده 👌 دقیقا یه دختر پول دار و زیبای اون دوران رو براتون تداعی میکنه 👍 مهمترین نقطه ی قوت کتاب از دید من و بعد فضای خفقان و سرکوب .

✔️ چرا این کتاب هم معروف و به اصلاح بولد شده!؟ به خاطر اسمش؟ اصلا متوجه نمیشم ...

✔️ کاملا یکنواخت و خطی نوشته شده .. اون ناظم که شنونده داستان فرنگیس ه اصلا سوالی به ذهنش نمیرسه؟ هر چی میشنوه باور میکنه؟

📖 بریده ای از کتاب :
میدانید آتشی که زیر خاکستر می‌مان� چه دوام و ثباتی دارد؟
عشقِ پنهانی، عشقی که انسان جرأت نمی‌کن� هرگز با هیچکس درباره آن گفتگو کند، به زبان بیاورد، به هر دلیلی که بخواهید ـ از لحاظ قیود اجتماعی، از نظر طبقاتی، به سبب اینکه معشوق ادراک نمی‌کن� و به هر علت دیگری آن عشق است که درون آدم را می‌خور� و می‌سوزان� و آخرش مانند نقره گداخته شفاف و صیقلی می‌شو�.

🗯 پ. ن : کتاب جذاب و گیرایی برای من نبود اما خیلی ضعیف هم نیست . یک عاشقان ی معمولی میبینم کتاب رو که در زمان خودش میتونه اثر بهتری باشه . اون چیزی که برای من مهمه رو نداشت ! آیا با نخوندنش چیزی رو از دست میدم؟ مطمعنا خیر . بیشتر بدرد ساختن فیلمهای وطنی میخوره و نه کتابی ماندگار !! معمولا دوست ندارم نقد کوتاهی از کتابی که میخونم بنویسم اما هر چی فکر میکنم نکته ی دیگه ای برای نقد به ذهنم نمیرسه ! 😕

🗓 01/06/14
Profile Image for Sahar.
207 reviews9 followers
June 12, 2018
رمان های ایرانی چقد جذاب هستند شبیه آدمهای آن را دیده ایم یا خودمان یکی از آنها بوده ایم . درست مثل احساسی که فرنگیس به نقاشی های آتلیه ی ماکان داشت چهره های آشنا انگار این آدمها را میشناسی . از خواندن رمان های ایرانی برخلاف آنچه پیشتر تصور میکردم لذت میبرم و تاسف میخورم چرا تا بحال اینقدر خود را محروم کرده بودم .
این کتاب ها را باید خواند باز هم خوشحالم که الان به این نتیجه رسیدم .




چیزی که در کتاب عجیب و غیر عادی بود این بود که چطور فرنگیس بعد از 20 سال نفهمیده بود چرا ماکان از او دوری کرده بود ؟ یعنی غرور و خود شیفتگی چشمان این دختر را کامل کور کرده بود ؟ خصوصیات بد آدمیزاد انقدر طولانی با او میمانند؟
Profile Image for Sinem A..
475 reviews285 followers
January 10, 2019
3 le 4 arasında gidip geldim ama vicdanım ağır bastı :)
Kadın açısından olaylara bakışı, İran ın tarihine ilişkin göndermeleri, hikayenin Şah döneminde yaşanılan zorluklara biraz içerden bakışı ve kadim Pers kültürü hatrına dört yıldız verdim.
Kolay okunan, sona doğru yükselen olayların akışında ve paralel hikayeler üzerinden anlatılan bir kurgu.
Modern İran edebiyatı denince akla gelen önemli yazarlardan biri ile tanışmak için meraklısına iyi bir fırsat olabilir.
Profile Image for Mohamadreza Moshfeghi.
102 reviews32 followers
April 4, 2022
عاشقان اى آغشته به كمى سياست
خواندنى و مطلوب براى نوجوانى واوايل رمان خوانى
Profile Image for مسیح بی شفا.
174 reviews5 followers
August 13, 2022
دارم کم کم از خودم ناامید میشم،قبلا زودتر یه کتاب رو تموم میکردم...
موقع خوندن این کتاب آهنگ سیاوش قمیشی توی ذهنم تکرار میشد
میخونم آخ که دیگه فرنگیس...
شاید اگه کتاب رو در زمانی دیگه میخونم که احساس الان رو نداشتم و تو این حال و هوا نبودم اینقدر ازش خوشم نمیومد و باهاش ارتباط برقرار نمیکردم،اما خوشبختانه زمان خوبی برای خوندنش بود!
گنگی و مرموزی عجیب و شیرینی بود!
فرنگیس زن عجیبی بود و ماکان مرد عجیبی،اما هر دو خودشان را قابل درک و طرف مقابل را عجیب میدونستن
فرنگیس فرنگیس
جانم جانم
فقط میتونم بگم عاشقش شدم
Profile Image for SASA.
41 reviews25 followers
September 7, 2016
بعضی کتابها انسان را بیچاره میکنند.
پرتت میکنند وسط میدان جنگ، جایی که نویسنده با شمشیر تمام قد در انتظار است.
با پاهای لرزان می ایستی روبرویش.
نه جرات داری قدم از قدم برداری که نکند به پایان قصه برسی،نه شهامت یقه گیری از نویسنده که تکانش بدهی "بیشتر بگو،بیشتر طولش بده، اینجا تمامش نکن..."
خلاصه که این دست کتاب ها خطرناکند
مجنونت می کنند و هیچ
حالا هی قصه را از سر بخوان...
Displaying 1 - 30 of 1,278 reviews

Join the discussion

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.