سیاوش کَسرایی (۵ اسفند ۱۳۰۵ هشت بهشت اصفهان - ۱۹ بهمن ۱۳۷۴ وین) از شاعران و فعالان سیاسی معاصر ایران بود.
سیاوش کسرایی در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد. وی سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد. شاهکار او منظومه آرش کمانگیر است. وی از شاگردان نیما بود که به او وفادار ماند. ضمن آنکه سالیان دراز در حزب توده فعال بود و در کنار شعر به مسایل سیاسی نیز میپرداخ�. به همین دلیل گروهی او را شاعری مردمی مینامیدن�.
بسیار زود به همراه خانوادها� به پایتخت آمد. او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیتها� ادبی و سرودن شعر، عمری را به تکاپوهای سیاسی (حزب توده ایران) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگیا� را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بسر برد. وی سالها� پایانی عمر خویش را دور از کشور خود و در تبعید در اتریش و شوروی گذراند؛ وی در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین، پایتخت اتریش در سن ۶۹ سالگی بر اثر بیماری ذات الریه زندگی را بدرود گفت و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد.
در میان اشعار وی منظومه آرش کمانگیر از لحاظ اجتماعی و به سبک حماسه سرایی و شعر غزل برای درخت از لحاظ سبک و محتوا درخشش خاصی دارند. بخشی از شعر آرش:
آری، آری، زندگی زیباست. زندگی آتشگهی دیرنده پابرجاست. گر بیفروزیش، رقص شعلها� در، هر کران پیداست. ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست.
مقدمه ی احسان طبری به نظرم بی فایده است؛ صرفا کلیت اشعار رو از دیدگاه حزبی تأیید کرده و نکاتی که خواننده باید "دقت" کنه رو برجسته ساخته
خود اشعار هم بی وزن اند - یا انقدر کم و زیاد دارن که عملا بی وزن اند. مضامینشون هم همه سیاسی و حزبیه؛ و علی رغم بعضی ظرافت های ادبی، خسته کننده اند. اشعاری مثل "گیل آوا" و "خواب نوشین" بگی نگی بهتر بودن
حاشیه: این مجموعه شعر رو با کتاب غاطی نکنید. دومی گزیده ای است از همه ی اشعار کسرایی با ترجمه ی انگلیسی. این یکی از مجموعه شعرهای کسرایی است
دفتر «به سرخی آتش به طعم دود»، سرودههای� است از «سیاوش کسرایی» در اوج مبارزه سیاسی و اجتماعی در دهه 1350 که طی آن، شاعر از رنجها� کینهه� و ستم زمانه سخن میگوی�. این دفتر با مقدمهی «احسان طبری» دربارهی سرودهها� این مجموعه همراه است. شعر «زنهار» از این مجموعه این گونه آغاز میشو�: خاموشمان میخواهن� و گمنام / و از آن بتر، بدنام / هان ای گلبانگ گلو بریده / خونت را فریاد کن / بذر سرخ رویا را / بپاش / با زبان هزار قطره و / میندیش / که شنوندهای� هست یا نه / که یاریخواهی خود یاریدهنده است/ نمیخواهند� / پس، خود را تکرار کن / ... ا. شربیانی
به سرخی آتش به طعم دود در برگیرنده بیست ویک سروده ی سیاوش کسرایی است بخشی از سدوده ی پویندگان را می آورم: آنان به مرگ وام ندارند آنان که زندگی را لاجرعه سر کشیدند آنان که ترس را تا پشت مرزهای زمان راندند آنان به مرگ وام ندارند آنان فراز بام تهور افراشتند نام آنان تا آخرین گلوله جنگیدند آنان با آخرین گلوله خود مردند آری به مرگ وام ندارند برخی از سروده های سیاوش کسرایی را می توانید در نشانی زیر بخوانید: