"خوشحالم صوتیشو گوش دادم، هرچی میرفت جلوتر ذهنم درگیر تر میشد.
خدایی خیلی خوب نوشته بود، هنوز یاد یه قسمتاش میوفتم مورمور میشم. از کتاب خدمتکار خیلی بهتر بود.
منو یاد فیلم God's crooked lines انداخت."

"شهره خاص و عام
فعالیت در گودریدز هم نکات جالب خودش رو داره. برای ما ایرانی‌ه�� که طبق تقویم هجری زندگی�� می‌کنی�� این جمع‌بند�� پایان سال میادی یه جورایی مثل وصله ناجور می‌مون�� اما چون در ماه‌ها�� پایانی سال هجری هست فرصت ثالثی برای نگاه به گذشته و منظم‌ت�� کردن باقی روزهای سال.

هر آن‌چ�� گویی هستم،
آیا تو چنان‌ک�� می‌نمای�� هستی؟

در عکس بالا دو چهره‌�� مشهور قرن بیستم حضور دارند. آلبرت آنیشتین که احتمالا قابل شناسایی هست ولی برای شناخت شخص دوم که بدون گریم هست کمی به دقت نیاز داریم. فرد حاضر کسی نیست جز هنرمند سینما چارلی چاپلین.
این دیدار در 1931 منجر به شروع مدتها دوستی بین این دو غول شد. جزئیات زیادی از این ارتباط در دست نیست ولی گفتگوی کوتاهی در این دیدار رخ داد که در فشرده‌تری�� حالت ممکن مثل ضربه مهلک یک پتک چند تنی روی سر آلبرت عزیز فرود اومد. پاسخی کوبنده و کاملا هوشمندانه از طرف چاپلین که خوارک میم مشهور «اموشنال دمج» بود. ممکنه سوال پیش بیاد که این گفتگو درباره چه چیزی بود و اصلا چه ارتباطی به این ریویو داره؟
اول متن گفتگو و در ادامه واکاوی بیشتر و ارتباط دو مبحث نامرتبط و جهت گیری به سمت نتیجه مورد نظرم:

آنیشتین به چارلی چاپلین گفت: بیش از هر چیز جهانی‌بود�� هنر تو را ستایش می‌کن��. می‌دان�� آنچه که باعث شهرت تو شده چیست؟
در فیلم‌های�� یک کلمه هم نمی‌گوی�� با این�� حال تمام دنیا حرف تو را می‌فهمن��.
چاپلین هم با خنده پاسخ داد: درست است اما شهرت تو بیشتر است. کل دنیا تو را ستایش می‌کند�� در حالی�� که هیچکس نظریه تو را نمی‌فهم��. تو با اینکه حرف می زنی، هیچ کس حرف‌های�� را نمی‌فهم��.

در این گفتگوهای به ظاهر ساده و پیش‌پ�� افتاده نکاتی وجود داره که چراغ راه زندگی هست. جملاتی که به ظاهر بداهه میان ولی عاری از پشتوانه نیستند و مدت‌ه�� تفکر رو پشت‌س�� دارند. جملاتی که جایی در بایگانی ذهن خاک می‌خور�� و اغلب همونجا با پردازشگرشون زیر خروارها خاک دفن می‌ش�� و معلوم نیست که یه روز بیرون میان یا نه.
در فضایی مثل گودریدز آنیشتین‌ه�� فروانند. افرادی که حرف دارند و مورد تحسین همگان هستند ولی کلمات‌شو�� قابل فهم نیست. ماهم به خوبی می‌دونی�� که در فهمشون مشکل داریم اما دم نمی‌زنی�� تا در امان باشیم. در امان از توهین خیل عظیم طرفداران اونها و در امان از نمایش اینکه ما با این جامعه جمع‌پذی�� نیستیم. جوامع مجازی در هر پلتفرمی همین وضعیت رو داره و محدود به گودریدز نیست. فضایی که صرفا منجر به تولید افراد مشابه می‌کن�� و بازدارنده از استقلال فکری و عملی هست. من خطر فعالیت در گودریدز رو خیلی خوفناک‌ت�� می‌بین��. چون جایی هست که با نقاب کتاب و فرهنگ و به کمک پنبه به راحتی می‌ش�� سر برید.
باور غلطی در جریان هست که فرد کتابخوان رو از هر عیبی مبرا می‌دون�� و شخصی رو تصویر می‌کن�� که در هر زمینه‌ا�� سرآمد و بروز هست. این رویکرد تسهیل کننده‌�� دنبال کردن تمام رفتار یک شخص کتاب‌خوا�� هست. به خوردمون دادن که فرد کتابخوان فرهیخته است، فحاشی نمی‌کنه�� تقلب نمی‌کنه�� زندگیش مثل یک دستگاه سی‌ان‌س�� تمام اتومات هست که با دقتی مثال زندنی قطعات رو برش و تراش می‌د�� و می‌ر�� جلو اما بخش قابل توجهی از حقیقت در سایه قرار داره. فرد کتابخوان هم مثل باقی افراد جامعه گاهی مرتکب اشتباه ‌می‌ش�� و در مواقع لزوم شاید بی احترامی کنه و نیاز ببینه که با پشت دست بزنه تو دهن فرد مقابل! به نظر من که این اعمال هیچ تداخلی با زندگی کنار ادبیات نداره. احتمالا این عقیده خیلی مورد پسند عموم نیست ولی یه جایی از تطهیر بیش از حد و به زور دست بکشیم و دنیا رو طوری که هست ببینیم. من یا هرکسی در این فضا رو با کتابهایی که می‌خونی�� طبقه بندی نکنید. جسارت و دیدگاه خودتون رو داشته باشید و جایی که لازم هست عصیان کنید! بله باید از اطرافیان الگو گرفت و تنها با اتکا به خود قابلیت پیشرفت نیست ولی رفتارها رو گلچین کنید و کاملا در این فضا ذوب نشید.
بازهم ارجاع بدم به نقل قول چاپلین. تا به طور کامل به فهم یک شخص یا مسیر نرسیدید دست به تحسین و الگو برداری نزنید. آنیشتین هم با اون سطح از هوش و توانایی اشتباهاتی داشت و تمام نظریاتش مورد قبول علم نیست همینطور که در زندگیش هم عاری از خطا نبود اما این ویژگی باعث نمی‌ش�� که گزندی به باقی نظریاتش وارد بشه که مو لای درزش فرو نمی‌ر��. تحسین و تخریب رو به جای خودش و به قدر اون عمل بکنیم و در بت سازی استاد نباشیم.

من
عده‌ا�� عقیده دارند که من در جایگاه ابراهیم هستم و بت شکن این فضا ولی کاملا در اشتباه هستند. سال گذشته حواشی انگشت شماری حول من رخ داد که به این باور دامن زد. گل سرسبد این موارد یک درگیری سر هیچ و پوچ بود. پوچ چون واقعا استحقاقش رو نداشتم که به این راحتی و مستقیما بهم بی احترامی بشه چون تدکری دادم که در کمال شخصیت و ادب بود.
گودریدز برخلاف باقی جوامع مجازی فضایی هست که بر اساس تعامل شکل گرفته. مثل اینستاگرام نیست که عکس سفر اروپا داخلش پست کنیم و منتظر چندتا لایک باشیم. تفکراتمون رو به اشتراک می‌ذاری�� تا بهتر درش عمیق بشیم. اگر ظرفیت تحمل این شکل از ارتباط رو نداریم بهتر هست که از این فضا فاصله بگیریم حداقل در آرامش و سکون به زندگی ادامه بدیم. اگر قراره با اولین کامنت مخالف افسار پاره کنیم جای ما اینجا نیست!
در جایی از این درگیری شخص مقابل منو در حمله به دیگران شهره خاص و عام لقب داد. اگر گفتگو و سرسختی در قبول نظر فرد مقابل همچین نمایی داره من به راحتی این لقب رو می‌پذیر�� ولی در اشتباهید اگر فکر می‌کنی�� من زیربار حرف زور می‌ر�� یا می‌تونی�� تفکراتتون رو در ذهنم فرو کنید. پذیرش نظر مخالف رو با آغوش باز هستم و قرار نیست در بحث حتما همدیگه رو شکست بدیم اما وقتی از حد و خط قرمز گذشت من ابایی از بالاگرفتن درگیری ندارم.
پ‌�� بسیار مهم: شخص مذکور هرچند دیر و بعد از ماه‌ه�� در پیام خصوصی از کارش پشیمون بود و عذرخواهی کرد. قبول کردن اشتباه و عذرخواهی قابل تقدیر هست اما باعث پاک کردن وقایع رخ داده نمی‌ش��. با جایزالخطا بودن انسان هم نیمه پر لیوان رو بولد نکنید. قرار نیست که هر کثافتی که دلمون می‌خوا�� از دهنمون خارج بشه و به عواقبش بی توجه باشیم و بخوایم با یک عذرخواهی هرچی که روی تخته هست رو پاک کنیم و خودمون رو قهرمان این داستان نمایش بدیم.

2024 و کتاب
سال 2024 برای من رویایی شروع شد. مسیری که اگر با همون سرعت داخلش پیش می‌رفت�� خیلی بیشتر از این عدد رو به ثبت می‌رسوند��. رفته رفته بیشتر اوج گرفتم و در نقطه‌ا�� پیش‌رو�� متوقف شد و وارد فاز سقوط آزاد شدم. البته در پایان از برخورد سهمگین جَستم ولی سقوط طولانی قبل رو تغییر نمی‌د��. با این حال آمار نشون می‌د�� که تعداد صفحات مطالعه شده من یک رکورد جدید ثبت کرد. عددی که سال قبل در حالتی که تقریبا بدون توقف مطالعه کردم هم دوردست بود. هرچند این آمارهای کمی ملاک خوبی برای برتری و غرور نیست اما در جمعبندی مدل طی کردن مسیر حتما مفید هست. در واقع این بخش آمار اون قسمت پرشده از لیوان هست و در باقی موارد از خودم در زمینه مطالعه راضی نیستم. چندین ماه بدون وقفه و تعطیلی و بازه طولانی ساعت کار باعث شد از هدف اولیه‌ا�� دور بشم و کمی از فضای کتاب و نوشتن ازشون فاصله بگیرم.
فاصله‌ا�� که به نظرم سخت بشه کاملا خنثی کنم ولی در سال پیش‌ر�� سعی می‌کن�� تا بیشترین حد ممکن کمش کنم.

ترین‌ها�� سال
من خیلی به این مدل دسته بندی‌ه�� معتقد نیستم که ترین‌ه�� رو متمایز کنم ولی کمی خودم رو تحت فشار گذاشتم که در محدودیت انتخاب کنم. فعلا جنبه فان داره اما شاید بعدها به این لیست نگاه کنم و مدل فکرم رو بازیابی.
برای راحتی بیشتر لیست کوتاهم بدون ترتیب هست صرف وجود عنوانی در این جمع نشون دهنده اهمیت بسیارش برای من هست.
جنگ و صلح از تالستوی
شیطان، همیشه از دونالد ری‌پولا�� ایشون با افتخار تندیس کشف سال رو می‌گیر��.
سه‌گان�� قاهره از نجیب محفوظ با این توضیح که جلد سوم رو هنوز شروع نکردم و برای جلد دوم هنوز ریویو ننوشتم. با اینکه ناقص مونده ولی فکر نمی‌کن�� جلد آخر ناامیدم کنه! این مجموعه هم تندیس غم سال رو برنده شد.
سقوط از آلبر کامو کادوی تولد خودم به خودم.
کیفر آتش از الیاس کانتی
نقشه‌های�� برای گم شدن از ربکا سولنیت
استانبول از اورهان پاموک
و در پایان سه‌گان�� گذرگا�� از جاستین کرونین شامل کتاب‌ها��:
گذرگا��
دوازد��
ش��رآین�������
خوشبختانه تمام کتاب های یاد شده در این لیست ریویو دارند و با کلیک روی نام هر کدوم می‌تونی�� به ریویو دسترسی داشته باشید تا توضیحات تکمیلی رو اونحا بخونید.

تشکر
هرچند که سعی کردم در جای لازم از دوستانی که بهم لطف داشتند تشکر کنم و قدر زحماتشون رو بدونم ولی بازهم برای اطمینان خاطر اسامی‌شو�� رو اینجا میارم. عزیزانی که پشت و روی پرده حمایتم کردند و دوستی رو منحصر به این فضا و مجازی نکردند. علی عزیز که منو دوباره به سمت تاریخ کشوند و درکنار هم کلی کتاب خوندیم و حواسش به همه‌چ�� هست. شقایق عزیز که با لطف و محبت مثال زدنی معمار تجربه شگفت انگیز سال شد و با تشکیل گروه همخوانی چشم‌به�Čراه�Čروشنای�� به تعامل بیشتر اعضای این فضا کمک کرد و پذیرای همه بود. و باقی اعضای این محفل معنوی که در همراهی من بی‌مانن�� هستند و پرحرفی های منو با خوشرویی تحمل می‌کنن��.

به امید سال خوبی برای همه"

"ما با تصمیمات و انتخاب‌ها�� ناخودآگاه خود، همواره درحال تقویت تله‌ها�� زندگی هستیم.

این کتاب رو به پیشنهاد تراپیستم خوندم. در فصل نخست، پرسش‌نامه‌ا�� وجود داره که شما متوجه شوید به طور کلی گرفتار چند تله در زندگی‌تو�� هستید و بعد از اون به ترتیب، ۱۱ تله زندگی مورد بررسی قرار میگیره. هر فصل به طور مجزا، پرسش‌نامه‌ا�� داره برای سنجش میزان اون تله زندگی در ما؛ سپس از نشانه‌ها�� اون، چرایی ایجادش و راه‌ها�� تغییر تدریجی اش صحبت میکنه.

مورد دیگه‌ا�� که این کتاب خودیاری رو از سایرین متمایز میکنه اینه که نمونه‌ها�� بالینی و واقعی هم مثال زده شده و به صورت مکالمه‌ا�� در کتاب آورده شده است. اما آیا واقعا مطالعه این کتاب برای تغییر کافیه؟

به نظر من خیر. در انتهای فصل، خود نویسندگان کتاب اشاره می‌کنن�� که گاهی شرایط اونقدر شدید و پیچیده‌س�� که نیازه از دیگران کمک بخواهید. اگر دوست مورداعتمادی دارید و اگر هم نه، از یک متخصص حوزه روان. قسمت جالب اینجاست که حتی درمورد انتخاب درمانگر مناسب هم توضیح داده:)

پس درهر صورت، مطالعه این کتاب رو پیشنهاد میکنم. البته یکبار، کافی نیست. شخصا مجددا به این کتاب رجوع خواهم کرد."