علیرضا's Updates en-US Sun, 04 May 2025 04:33:59 -0700 60 علیرضا's Updates 144 41 /images/layout/goodreads_logo_144.jpg ReadStatus9385091395 Sun, 04 May 2025 04:33:59 -0700 <![CDATA[علیرضا has read 'برف']]> /review/show/7541581061 برف by Maxence Fermine علیرضا has read برف by Maxence Fermine
]]>
ReadStatus9023439031 Tue, 04 Feb 2025 00:29:54 -0800 <![CDATA[علیرضا has read 'دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد']]> /review/show/7288985179 دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد by شهرام رحیمیان علیرضا has read دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد by شهرام رحیمیان
]]>
Review6667423414 Sat, 13 Jul 2024 15:59:00 -0700 <![CDATA[علیرضا added 'بل آمی']]> /review/show/6667423414 بل آمی by Guy de Maupassant علیرضا gave 3 stars to بل آمی (Hardcover) by Guy de Maupassant
از موپاسان انتظار بیشتری داشتم. ]]>
ReadStatus7938251418 Fri, 17 May 2024 15:22:35 -0700 <![CDATA[علیرضا has read 'نشت نشا']]> /review/show/6513222205 نشت نشا by Reza Amirkhani علیرضا has read نشت نشا by Reza Amirkhani
]]>
ReadStatus7926245699 Tue, 14 May 2024 07:44:21 -0700 <![CDATA[علیرضا has read 'زندگی در پیش رو']]> /review/show/6504573300 زندگی در پیش رو by Romain Gary علیرضا has read زندگی در پیش رو by Romain Gary
]]>
Review6397117442 Tue, 02 Apr 2024 16:21:55 -0700 <![CDATA[علیرضا added 'مفید در برابر باد شمالی']]> /review/show/6397117442 مفید در برابر باد شمالی by Daniel Glattauer علیرضا gave 4 stars to مفید در برابر باد شمالی (Paperback) by Daniel Glattauer
]]>
Review6272534167 Sun, 18 Feb 2024 03:11:11 -0800 <![CDATA[علیرضا added 'پدران و پسران']]> /review/show/6272534167 پدران و پسران by Ivan Turgenev علیرضا gave 5 stars to پدران و پسران (Paperback) by Ivan Turgenev
]]>
ReadingYear105097551 Mon, 01 Jan 2024 07:21:15 -0800 <![CDATA[#<ReadingYear:0x000055558fe915f8>]]> Rating674333863 Wed, 27 Dec 2023 10:47:29 -0800 <![CDATA[علیرضا خسروی liked a review]]> /
2023 on ŷ by Various
"به امسال چهار ستاره میدم چون هم وقت واسه خوندن بیشتر از سال قبل داشتم هم کیفیت و کمیت بهتر بود!
من کلا امیدوار زندگی میکنم. به یه روز خوب میاد معتقدم. تو هیچی هم تا توان داشتم پا پس نکشیدم. زندگیم گوگولی موگولی نبوده و سخت کار میکنم...
اما برام خوشایند خوندن کتاب. حس خاصی به این کار دارم. کلی کتاب درجه یک هست که نخوندم و این منو خوشحال می‌کن�. با انرژی زیاد و بدون کم آوردن پیش میرم سال بعد و البته که می‌دون� کلی گره و مشکل و سقوط پیش رو دارم...
پیش به سوی سال بعد.........."
]]>
Rating671618272 Sun, 17 Dec 2023 23:37:17 -0800 <![CDATA[علیرضا خسروی liked a review]]> /
پدر سرگی by Leo Tolstoy
"4.5 star
استپان کاساتسکی( پدر سرگی) ابتدا یک جوان مبتلا به نارسیسیم و خودشیفتگی است... او به شدت کمال گراست و می خواهد در هر فعالیتی، نفر اول باشد... او در سواره نظام است و مورد توجه نیکلای اول... او هر کمبودی که در وجودش حس می کند، می خواهد جبران کند... عادت به اول بودن دارد... تمایل دارد در مهمانی ها مورد توجه نُجبا باشد و این طور هم می شود ، یک اشتباه در زبان فرانسه، او را در زبان فرانسه استاد می کند اما این روح کمال گرایی او آرام نمی گیرد تا اینکه به صومعه رفت و راهب شد، چرا.؟ به خاطر اینکه راهبان را برتر از خودش می دید و حالا می خواست از آنها برتر باشد... او در این جایگاه بود که به دیگران به دیده حقارت می نگریست، آنهایی که زمانی مورد رشک و حسد او بودند و در این میان بازگشت به ایمان کودکی نیز در رفتن او به صومعه بی تاثیر نبود... ظاهرا او می دانست که در رقابت در عرصه اخلاقیات، کار سختی خواهد داشت، او در زندگی اجتماعی، به آنچه خواسته بود رسیده بود رقبا را شکست داده بود و حال می خواست در حوزه اخلاق( که پیشرفت در آن امری دشوار است) قدم گذارد این بار او باید با قدیسین رقابت کند

سالها زندگی در صومعه ، موجب ملال و آزردگی او شده بود و البته همواره تمرین و ممارست در اخلاق به او انگیزه ادامه دادن در این مسیر را می داد
تا اینکه تصمیم گرفت به گوشه نشینی بپردازد و از این طریق، به هدفش یعنی اعتلای اخلاقی خود، دست یابد
در همین روزهای گوشه نشینی، زنی جداب با هدفِ از راه به در بردن او به محل زندگی او که به دور از مردم بود می آید تا او را فریب دهد اما پدر سرگی، کاری عجیب می کند تا فریب زن را نخورد و این عمل او به قدری مورد توجه آن زن بود که آن زن را راهبه می کند
آوازه پدر سرگی بعد از این در اطراف و اکناف می پیچد و افرادی به نزد او برای شفای بیماران می آیند ، او آنها را شفا می دهد، بیماری آنها رفع می شود و گرفتاری ها مرتفع می شود و پدر سرگی بیش از پیش معروف و شناخته می شود...
در این میان او حس خوبی از این توجه و شهرت داشت و مراجعه مردم، فرصت تامل و مراقبه را از او می گرفت تا اینکه تاجری برای شفای دختر جوانش به او روی آورد... و او با دختر آن کرد که نباید می کرد
پدر سرگی بعد از مدتها مراقبه، گوشه نشینی و جهد و تلاش در صفای نفس، در ورطه ای سقوط کرد که به یکباره حتی در وجود ذات الهی مشکوک شد تا اینکه در خواب به او ندا داده شد که نزد پیرزنی برود و از او راهنمایی بخواهد..� او به نزد پیرزن رفت و به او گفت که زندگی را چگوته دریافتی.... این بخش از رمان نقطه عطف است.... پیرزن می گوید برای خرجی خانواده کار میکنم و چون دامادم بیمار است مجبورم هزینه او و ۵ نوه ام را بپردازم، به کلیسا نمی روم چون از نداری، لباس مناسب ندارم و البته کاهل هم هستم و دعایم هم طوطی واریست و بدون حضور قلب
پدر سرکی دانست، آنچه پیرزن را برحسته کرده، خدمت و کمک بی شائبه، خالصانه و بدون توقع او به خانوداه اش است..� در حالیکه پدر سرگی آن زمان که مردم دورش را می گرفتند، از اینکه مورد توجه مردم بود شاد بود و حس برتری نسبت به آنها داشت
در انتها پدر سرگی می گوید....
خدا و خدمت به او را بهانه کردم اما چشمم به مردم بود... یک کار نیک، یک پیاله آب که بی طمع پاداش به تشنه ای داده شود، ارجمند تر از همه کارهای خوبیست که من در راه مردم کردم... نیت صدق در اعمالم داشتم اما با علف هرز شهرت و شهوت ترکیب بود
برای کسی که برای کسب نام در نظر مردم زندگی کرده، خدا وجود نخواهد داشت
تولستوی، می گوید، مذهب صوری و تمام اعمال و رفتار و مراسمات آنها نمی تواند سبب، تعالی اخلاقی شود بلکه می تواند حتی همان اعمال مذهبی انسان را از خدا( حقیقت) دور سازد ....در بخشی از داستان اشاره به پارس کردن سگ خانه کشیشی میکند که پدر سرگی از جلوی آن رد می شود می کند که عابران را می ترساند یا می راند... این سگ همان مذهب صوریست که به جای اینکه زمینه رشد و تعالی صاحبش( کشیش) در یاری رساندن به دیگران شود مردم را که از او کمک و دستیابی می خواهند، می راند و دور میکند"
]]>