ŷ

حبیبه جعفریان

حبیبه جعفریان’s Followers (145)

member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo
member photo

حبیبه جعفریان



Average rating: 3.94 · 1,646 ratings · 294 reviews · 20 distinct worksSimilar authors
چمران به روایت همسر شهید (ن...

4.13 avg rating — 441 ratings — published 2003 — 5 editions
Rate this book
Clear rating
همت به روایت همسر شهید (نیم...

3.96 avg rating — 293 ratings — published 1999 — 2 editions
Rate this book
Clear rating
هفت روایت خصوصی از زندگی سی...

3.97 avg rating — 226 ratings — published 2014 — 2 editions
Rate this book
Clear rating
بودن با دوربین: کاوه گلستان...

3.87 avg rating — 198 ratings — published 2012
Rate this book
Clear rating
حمید باکری به روایت همسر شه...

3.94 avg rating — 160 ratings — published 2000
Rate this book
Clear rating
زندگی سید محمد حسین طباطبایی

4.23 avg rating — 73 ratings2 editions
Rate this book
Clear rating
یک نفر: جلال آل احمد

3.43 avg rating — 21 ratings
Rate this book
Clear rating
یک نفر: تولستوی

3.32 avg rating — 19 ratings
Rate this book
Clear rating
یک نفر: ماری کوری

3.47 avg rating — 15 ratings
Rate this book
Clear rating
نجات از مرگ مصنوعی

4.11 avg rating — 9 ratings
Rate this book
Clear rating
More books by حبیبه جعفریان…
Quotes by حبیبه جعفریان  (?)
Quotes are added by the ŷ community and are not verified by ŷ.

“من دختری را می‌شناس� که دلش می‌خواس� با یک فلفل دلمه‌ا� ازدواج کند، با یکی از آن سبزهای خیلی درخشانش که وقتی انگشتت را به پوستش می کشی از فرط تردی و تمیزی قرچ می کند. این دختر کتاب خیلی داشت، هنوز هم خیلی دارد. یک بار به‌ا� گفتم:«همه پولهایت را در همه دوره های زندگیت داده ای بالای کتاب، آره؟» و او با سر تایید کرد و گفت شاید روزی با یک فلفل دلمه ای ازدواج کند. وقتی این جمله را می‌گف� نخندید و هیچ چیز در ظاهر یا نگاهش تغییر نکرد. حتی به نظر نمی‌آم� احساسش این باشد که دارد جمله عجیب یا بی‌ربط� می‌گوی� و من در یک لحظه کشف کردم که همه اینها به خاطر کتابهاست؛ این که دوست من آدم تنهایی است به خاطر کتابهاست؛ این که آدم خوشحالی نیست به خاطر کتابهاست و این که آدم عجیبی است که فکر می‌کن� می‌توان� با یک فلفل دلمه‌ا� ازدواج کند هم به خاطر کتابهاست. به نظرم کتاب‌ه� سازنده و نابود کننده‌اند� خطرناک و ضروری‌اند� دشمن و دوستند. به نظرم کتابها از آن چیزهایی هستند که زندگی آدم ها به قبل و بعد از آنها تقسیم می‌شود� مثل ازدواجند، خطرناک و ضروری. نمی‌شو� کسی را به آن توصیه کرد و نمی‌شو� کسی را از آن نهی کرد. زندگی با وجود آن‌ه� سخت و بدون آنها ساده، اما بی بو و خاصیت است...”
حبیبه جعفریان

“یاد متنی افتادم که جایی خوانده بودم درباره‌� اینکه اگر می خواهید خواننده‌ه� شما و شجاعتتان را تحسین کنندو قوم‌و‌خویش‌ه� بهتان فحش بدهند،خاطره بنویسید و اگر می خواهید محبوب همه، پدر و مادر و اقوام و خواننده ها، باشید کتاب آشپزی را امتحان کنید.”
حبیبه جعفریان

“تو میدانستی، به طرز دقیق و مطمئنی میدانستی کی هستی و چه کار باید بکنی. میگفتی: «تکلیف»ات این است؛ نقشی که از تو خواسته شده این است و برای آن می جنگیدی، خسته می شدی، تحقیر می شدی، فحش می شنیدی، ولی ادامه می دادی و واقعاً اتفاقی می افتاد. چیزی در جایی تغییر می کرد و کاری به سرانجام می رسید. اما من چه کار دارم می کنم؟ چه کار کرده ام؟”
حبیبه جعفریان, هفت روایت خصوصی از زندگی سید موسی صدر



Is this you? Let us know. If not, help out and invite حبیبه to ŷ.