خاویر کرمنت نویسنده کتاب بیشعوری 26 سال پیش نسبت به شخصیت دونالد ترامپ هشدار میده� و به طور آشکار او را بیشعور میخوان�. در جایی از کتاب بیشعوری به کتاب مقدس بیشعورهای تاجر به نام «هنر دزدی» اثر «دونالد کرامپ» اشاره میشو�. که مقصود نویسنده کتاب «هنر معامله» نوشته «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور فعلی آمریکا، است. در کتاب می شنویم: «کتاب مقدس این نوع بیشعورها (بیشعورهای تاجر) کتابی است به نام هنر دزدی از دونالد کرامپ که مینویس�:«راستی و درستی، مهمل و بیمعن� اند. همیشه مفیدترین راهکارها در تجارت، مدیریت درستکاری عداد و ارقام است. چرا باید برای بهدس� آوردن چیزی به سختی و با صداقت کار کرد وقتی میتوا� آن را به راحتی دزدید؟» چارها� هم نیست وقتی یک نفر با کمبود لیاقت و توانایی اصرار داشته باشد که در جلسات، مذاکرات و محاسبات به هر نحوی کارش را پیش ببرد، باید کمبودهایش را با حقه بازی، حرافی و بلوف زدن جبران کند. بیشعورهای گندهگ� از همینجا پیدا میشون�. او هنرنمایی یک گندهگ� وقتی است که سرنخ کلام از دستش رفته باشد و نداند درباره چی حرف میزن�. چنین بیشعوری خودش را در برانگیختن دیگران (چرندگویی)، خلاقیت(دزدیدن ایدهها� دیگران)، تعامل (ارعاب دیگران) و مدیریت (سرپوش گذاشتن بر گندکاریهای�) خبره نشان میده�. کتاب صوتی بیشعوری اثر خاویر کرمنت است. نویسنده ای که بیست سال آزگار با بیشعوری خود، خانواده و اطرافیانش را آزار داد. از دید او تقریبا همه افراد بیشعورند. اگر معتقدید که بهتر است کرمنت درمورد زندگی خودش نظر بدهد باید بگویم بی شعوری یک بیماری است که اغلب افراد مبتلا، از آن بی اطلاع هستند و معمولا در قبال این اتهام می گویند: من بيشعو� نيستم، تو بیشعوري. بعضي خصوصيات مشترك بیشعورها از اين قرار است: خودپسندي فجيع، نفرت انگيزي بي حد، خيرخواهي متكبرانه، ضميرناخودآگاه غيرقابل نفوذ، كسب قدرت با خوار و ضعيف كردن ديگران، امتنا از صفات اصلي انساني و سوءاستفاده بي رحمانه از آدم های ساده. اگر هنوز هم فکر می کنید که تنها همسایه بی ملاحظه یا مدیر بی احساستان گرفتار بیشعوری هستند پیشنهاد می کنم این کتاب را گوش کنید تا با مثال های ملموس خاویر کرمنت مصداق های بارز بیشعوری را در خود و اطرافتان ببینید.
این کتاب در سال 1990 در امریکا منتشر شد و محمود فرجامی آن را اولین بار در سال 1390 به زبان فارسی ترجمه نمود. هرچند به دلیل نگرفتن مجوز چاپ آن را به صورت اینترنتی منتشر کرد تا بالاخره در سال 1394 به صورت چاپی در ویترین کتاب فروشی ها قرار گرفت. این کتاب در ایران از همان ابتدا با استقبال فراوانی مواجه شد که البته نثر روان و طنزآلود فرجامی در این محبوبیت بی تأثیر نبوده است.
بیشعوری نوعی اعتیاد است مثل اعتیاد به مواد مخدر یا الکل. فرد معتاد تمایل به تکرار کار خود دارد و این اعتیاد از فرد به جامعه سرایت می کند و محیطی آزاردهنده را به وجود می آورد. بیشعورها چندین دسته اند و ویژگی های مشخصی دارند. آن ها قانون های نانوشته ای دارند، مثلا: تمام قوانين براي اين به وجود آمدهان� كه نقض شوند، اما فقط تو، حق داري كه آن را زيرپا بگذاري نه ديگران و یا تمام مشكلات را ديگران به وجود آوردهان�. آن ها بر این باورند که علت اعتراض مهم نيست. مهم خود اعتراض كردن است كه به خاطر آن زندگي مي کنند و همواره معترضند.
کمترین بهره ای که پس از شنیدن کتاب می برید، این است که می توانید بیشعورها را بشناسید و از آن ها دوری کنید اما، شاید آنچه که در این کتاب صوتی شنونده را بیش از یک کتاب طنز و یا بیانگر واقعیت های تلخ اجتماعی با خود همراه می کند نشان دادن روش برخورد با بیشعورها و چگونگی درمان بیشعوری است. خاویر کرمنت انواع و اقسام مثال ها از انسان های بیشعور را با ذکر جزئی ترین رفتارها بیان می کند و چون این فضا قصه های واقعی از زندگی خود و نزدیکانش را به همراه دارد شیرینی دوچندانی به کتاب می بخشد.
هرکسی گفته هیچ بیشعوری در دنیا وجود ندارد، خودش هم بیشعور است. من سه تا بچه بیشعور دارم و هر روز دارم هر چهارتاشان را تحمل می کنم. آخر شوهرم هم بیشعور است. - خاویر کرمنت؛ بیشعوری
A**hole No More (The A**hole Saga, Volume 1), Xavier Crement
The book is written primarily as a self-help guide for recovering a**holes -- people who have come to grips with their addiction and are trying to learn what it means to be a decent human being. But it also includes a thorough description of the causes of a**holism and the terrible waste this menace creates.
تاریخ نخستین خوانش: سی و یکم ماه می سال2011میلادی
عنوان: بیشعوری، راهنمای تشخیص و درمان خطرناکترین بیماری تاریخ بشریت؛ نویسنده: خاویر کرمنت؛ مترجم: محمود فرجامی؛ تران، دبش، سال1390؛ چاپ دیگر: تران، نشر تیسا، سال1393؛ در232ص؛ چاپ نوزدهم سال1393؛ موضوع: خودشناسی از نویسندگان - سده 20م
مترجمهای دیگر این کتاب خانمها و آقایان: «اسحق احمدی، تران، شبگون، 1393»؛ «نیلوفر بیات»؛ «فرشته مهری»؛ «احمد بانپور»؛ «حمیدرضا غیوری»؛ «مریم صالحی»؛ «یوسف سیفی»؛ «سمیرا بیات»؛ «مهدی افشار»؛ «فرزانه پورفرزین»؛ «ابراهیم علیزاده»، «لیلی کریمان»؛ «عطیه بنی اسدی»؛ «سحر جعفری صرافی»؛ و ...؛ هستند
خطرناکتری� بیماری تاریخ بشریت، بیشعوری است؛ این چیزی است که «خاویر کرمنت» در کتاب بیشعوری به آن اعتراف میکند� اما جای نگرانی نیست؛ کرمنت صادقانه میگوی� که خودش هم قبلاً بیشعو� بوده و توانسته خودش را درمان کند؛ او این کتاب را نوشته تا راهکارهای عملی درمان این عارضه را به دیگران هم نشان دهد؛ به� نظر میرس� که بیشعور� یکی از دغدغهها� اصلی کرمنت است، و او در این اثر توضیح میده� چرا بعضیها بیشعور هستند؛ سایر آثار «خاویر کرمنت» هم در فضایی مشابه نگاشته شدهان�. «بیشعورها� گردنکلفت»� «بیشعورها� ابدی» و «توطئه� بیشعورها� از کتابها� این نویسنده هستند، که در همگی آنها� جنبهها� گوناکونی از بیشعور� و راهکارهای شناخت و رودررویی با آن ارائه شده است
نقل از متن: (همسرم یکبار جشن تولد غافلگیرکنندها� برایم ترتیب داد، اما غافلگیرکننده� ترین چیز این بود که فقط شش نفر در آن مراسم حضور یافتند، که تازه سهتا� آنه� هم زن و بچهها� خودم بودند؛ اما من آن را به� پای حسادت دوستانم نسبت به موفقیتها� چشمگیرم گذاشتم؛ برایشان متأسف بودم که حقارته� و بیکفایتیهایشا� باعث میشود� که در مقابل من چنین واکنشهای� نشان دهند، اما زیاد خودم را ناراحت نمیکردم� و این قبیل خصوصیات را جزء سرشت آدمه� میدانستم� بعد هم سعی میکرد� با بزرگواری این قبیل وقایع را فراموش کنم؛ سرانجام یک روز از خواب خرگوشی تکانی خوردم؛ تنها پسرم بعد از ساعته� بگومگو با من، اعلام کرد که نمیخواه� به کالج برود و میخواه� در نیروی دریایی ثبتنا� کند؛ تک پسرم به جنگ من آمده بود! باورم نمیش�! در طی بیست سال گذشته هیچک� جرئت نکرده بود با من دربیفتد، و آخرین کسی که چنین خبطی را مرتکب شده بود، ساله� انگشت ندامت به دندان میگزید� من میخواست� پسرم پزشک موفقی مثل خودم بشود، اما او داشت خیرهسر� میکرد� از کوره دررفتم و گفتم اگر در نیروی دریایی ثبت� نام کند، هرچه دیده از چشم خودش دیده؛ او هم در مقابل چشمان من چیزی را حواله داد که هرچند غریب بود، نحوه استعمال آن برای یک مقعدشناس ناآشنا نبود! بعد هم در را به هم کوبید و از خانه بیرون رفت؛ او به همسرم گفته بود که تصمیم گرفته تا آنجایی که امکان دارد از من دور بشود و به حرفش هم عمل کرد؛ او در رشته� آموزش هوافضا ثبتنا� کرد.)؛ پایان
جملاتی از کتاب بیشعوری: (بزرگتری� راز خلقت این نیست که خدا چرا جهان را خلق کرده است، بلکه این است که چرا بیشعورها را اینقد� گستاخ و منفور آفریده است)؛ (سراسر زندگی آدم بیشعور، عشق ورزیدن است، منتها به خودش)؛ (همچون هر اعتیادی، بیشعوری هم در طول زمان، عوارض جبرانناپذیر� بر نیروی حیاتی انسان بهج� میگذار�) پایان
نقل از ص90کتاب: یکی از بیمارانم میگفت: تنها چیزی که در زندگی ام عاشقانه آن را انجام داده ام نفرت از شوهرم بوده؛ الان واقعا از کشتن اش متاسفم، و زندگی بدون او به نظرم پوچ و خالی میرسد؛ دیگر نمیدانم با کی چی کار کنم؛ پایان نقل
تاریخ بهنگام رسانی 14/12/1399هجری خورشیدی؛ 19/11/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
خیلی بد بود. ایده جالب بود. این دو ستاره را هم برای ایده دادم. شاید هم باید یکی می دادم.! از مقدمه کتاب که رد شدم و وارد متن اصلی کتاب شدم اولش باورم نمیشد کتاب همان ساختار و محتوای کتاب های روانشناسی زرد قورباغه ات رو قورت بده و این جور کتاب های روی اعصاب را دارد. تا اواسط کتاب امیدم را حفظ کردم که نویسنده جهت مزاح و طنز از این نوع ساختار تقلید کرده است. اگر هم قرار بوده کتاب طنز باشد، اتفاقا خیلی هم خوب در آمده. محتوای کتاب هم با این نگاه بامزه است. اما بعد از نیمه کتاب امیدم را از دست دادم کم کم و بعدش هم آمدم یک جستجویی درباره کتاب کردم که ببینم درباره کرمنت و سابقه اش چه چیزی وجود دارد که بفهمم منظورش از این کتاب دقیقا چی بوده که فهمیدم چیز قابل توجهی درباره نویسنده وجود ندارد و کلا چندان شناخته شده نیست. به نظرم خواندن این کتاب یک خطر دارد. تا وقتی دنبال ردپای بی شعوری در خودت بگردی خوب است. اما اگر شروع کنی به پیدا کردن بی شعورهای اطرافت و از کتاب برای دل خنک شدن استفاده کنی، اتفاق خوبی نیست. در اصل من این کار را نمی پسندم.
چگونه یک کتاب پرفروش بنویسیم /ترجمه کنیم؟ قدم اول قلم را در دست گرفته و فقط بنویسید و یادتان باشد اصلا مهم نیست چی می نویسید قدم دوم یک نام کنایه آمیز برای کتاب انتخاب کنید مثل : بی شعوری ، گوسفند نباش یا خیلی خری قدم سوم کتاب را چاپ و عرضه کنید ، نیازی به تبلیغ نیست ، مردم خودشان کتاب را خریده و با لبخند به همکاران و اقوام مورد علاقه شان هدیه می دهند
این کتاب هم از جمله اون کتاباییه که خیلیا وانمود میکنن خوندنش و چن تا عکس و کپشن ازش میذارن و حسِ� شاخ بودن بهشون دست میده (واژه ی بهتری به ذهنم نرسید)
بیشعوری رو چن سال پیش خوندم (البته نه کامل) و چندان خوشم نیومد :| و تا اونجایی که خونده بودم نه تنها تمام اطرافیانم بیشعور بودن، خودم هم یک بیشعور محض بودم :)))
دوستان� گرانقدر، این کتاب از 5 بخش و 25 فصل تشکیل شده است عال� بود و سفارش میکنم این کتاب را بخوانید � در زیر به قسمتهایی از این کتاب اشاره میکنم، سپس بطورِ کامل دربارۀ «بیشعور» و «بیشعوری» برایِ شما دوستانِ گرامی و خردگرا، مینویسم
بیشعوره� قواعد نا نوشته ای دارند که بر طبق آن رفتار میکنند او�: تمام مشکلات را دیگران به وجود آورده اند � دوم: اصلاً نیازی به ریشه یابی مشکلات نیست، فقط یکی را پیدا کن که تقصیر را گردنش بیندازی � سوم: کم نیاور، تمام کاستی ها و خطاها را میتوان در پشت نقابی از وقاحت و گستاخی پنهان کرد � چهارم: اگر از قانونی خسته شدی، مطابق نیازت یکی دیگر بساز، اما به محض آنکه به خواسته ات رسیدی آن را هم نقض کن * واقعی� تلخ آن است كه بوی گندِ بیشعوری از سراسر دنیایِ ما، به مشام میرسد و اگر برای زدودنِ آن كاری نكنیم، به فاجعه خواهد انجامید فاجع� آن وقتی است كه دیگر این بو را احساس نكنیم، به این دلیل كه شامه مان به آن عادت كرده باشد بوی� حس نمی كنید؟؟ مطمئنم شما خردمندانِ ایرانی احساس میکنید --------------------------------------------- عزیزانم� کسی که می تواند به راحتی حقایق را از دیگران کتمان نماید بزرگترین مدرسِ «بیشعوری» در جهان است. لذا هیچ حکومتی بدونِ چنگالِ تیز جانورِ دروغ نمی تواند دوام یابد. و هیچ حاکمیتی بدونِ جانور «بیشعوری» قوام نمی گیرد اگ� عقل و خرد در بسترِ «بیشعوری» سرگردان شود، دیگر نمیتواند مسیرِ درست را برایِ انسان بسازد... باید بدانیم که عقل مسیر ساز است، نه مسیر یاب... و مسیر سازی مستلزمِ شعور است... عزیزانِ من، «بیشعوری» در وجود هر انسانی راحت نفوذ میکند و بدانید که «بیشعوری» تنها جانوری است که هیبتِ معین و مشخصی ندارد موجود� «بیشعور»، تصور میکند که خود، کامل ترین عنصر هستی میباشد. و این دیگران هستند که باید قربانیِ مقاصد او شوند... تقصیر از او نیست، «بیشعور» است و نادان... نمیفهمد گاه� انسانها، دانشی بسیار دارند، اما از نظرِ بینش، فوق العاده فقیر، و کم مایه هستند.... این وضعیت در «بیشعوران» کاملاً بارز و مشخص است... پس نورِ چشمانِ من، مراقب باشید، تا در دامِ «بیشعورهای» مدرک دار و عنوان گرفته و دانشگاه رفته، گرفتار نشوید، که شما را به خاکِ سیاه مینشانند.یقین کنید کسی که مدام، تعادلِ معنویّتِ جانِ قربانیِ خود را به هم میریزد، قطعاً موجودِ «بیشعوری» است داشت� منطقِ استدلالی، ابزاری است که «بیشعورانِ» تاریخ را رسوا می کند... پس مراقبِ سلامتِ خرد و عقل خود باشید، تا انگلِ «بیشعوری» را، مجالی برای بقا در بدنِ شما نماند؛ که انسان، جز خِرد و اندیشه، هیچ نیست بیشعوری� توأم با جهالت را، درازایی به وسعتِ تاریخ است، آنان که تاریخ را از آخر میخوانند، از فهمِ خِردِ کلانِ معانیِ تاریخ، غفلت کرده اند عزیزانم� <بیشعوری> در هرکسی، منحصر به فرد و استثنائی است. <بیشعوری>، هیچ شناسنام� ای برای شناساییِ دقیق خویش ارائه نمیکند، مگر مدرکی که تو برای اثبات آن، در عجز بمانی. خطرِ بیشعورانی که خود را به مدارج عالیۀ علمی نیز مزیّن کرده اند، بسی کلانتر از حماقتِ عوام است، که بیشترِ این مدرک دارانِ بیشعور، همگان را، خرجِ مَدارج و القاب خود میکنند. در مبانیِ کتابِ بیشعوری، این خصوصیّاتِ شنیع را، در جانِ بیشعوران رسم کرده اند، و همۀ آنان که در جانشان، جانورِ <بیشعوری> سیر میکند، به صفاتِ زیر تجهیز شده اند ------------------------------------------------ خودپسند� فجیعی که در نهادِ جانشان پنهان کرده اند * متوسّ� شدن به اموری که میتواند خِرد انسانی شما را فلج کند * مدّع� بودن به کشف رمز و راز هستی * نفر� انگیزیِ بی حد در مصادرۀ همۀ امور به نفع خویش * خیرخواه� متکبّرانه،که در قالب تقوا خودنمایی میکند * هوشیار� و زیرکیِ فوق العاده برایِ تحلیل امور، با متوسّل شدن به مغلطه و سفسطه، برای توجیه اَعمال خویش، برای نفوذ در محیط اطراف خود * مُلَبّ� شدن به جامۀ خردمندان و متفکّران * فری� دادنِ جامعه و اذهان عمومی، برای جا انداختنِ هویّت خود، تحت عنوان اولیاء الهی * تلاش� بی قید و شرط برای کسبِ موقعیّتهای اجتماعی ممتاز، با قربانی کردن اطرافیان * ضمیر� ناخودآگاهِ غیرِ قابل نفوذ * تلا� برای کسبِ قدرت، با خوار و خفیف کردن دیگران. و امتناعِ وقیحانه از ابراز و بروز صفاتِ انسانی در هر شرایطی * سو� استفاده های بیرحمانه از انسانها، حتّی از نزدیکترینهایِ خود * بیتوجّهی� مطلق به کرامتِ خلقتِ انسان و موجودات جهان ** توجی� متبحّرانه در انسان زدائی، بر اساسِ مرام فکری خود، با طرحِ دروغها، و متشنّج کردن محیط اطراف خود برای بهره برداری ** تبحّر� باور نکردنی در ارائۀ دلایل، که قادر است ذهن نابالغ را کور کند ** تقسیم� حریم و منزلتِ انسانی انسانها، به خودی و ناخودی ** فریب� زیرکانۀ اذهان عموم، با متوسّل شدن به عناوین الهی و کتب به اصطلاح تقدّس یافته ** ویرانگر� و آزار رسانی به همنوع و همۀ پدیده های هستی، به اشکالِ مختلف، جزو لاینفک هویّتِ بیشعوران است ** بیشعور� تنها موجودِ آفرینش است که همۀ امور را، به نفعِ خویش مصادره میکند ------------------------------------------------- امیدوارم� با نوشتنِ این ریویو، بتوانم کاری کنم تا جایی که ممکن است، فرزندانِ سرزمینم، فریبِ «بیشعوران» و عرب پرستانِ بیخرد را نخورند «پیرو� باشید و ایرانی»
ّهمانطو� که آدمی هر غذایی را نباید بخورد نباید هم هر کتابی را بخواند؛ کتاب بیشعور� از آن دسته از کتابهاس�. کتابی که علیرغ� تبلیغات زیادش در نمایشگاه کتاب و پیجها� مرتبط با کتاب و کتابخوان� به خواننده هیچ مطلب مهمی را نمیرساند� کتابی مملو از شوخیها� رکیک؛ لودهبازیها� گسترده که نویسنده به� جای حل یا ارائه مشکلی دائم در حال بیشعو� خواندن مردم، فعالان جامعه مدنی، فعالان اقتصادی، مقدس مآبان، عرفان بازان، دوستان، همکاران و حتی اعضای خانواده است. و دائم هم این سوال را مطرح میکن� که آیا خود شما بیشعو� نیستید؟!
برای خواندن کتاب به خودتان زحمت ندهید. واقعا همین کسانی که تا به حال خوانده اند، بلدند به اندازه ی مورد نیاز، قسمت های قابل خواندن کتاب را این جا و آن جا به اشتراک میگذارند. و باور کنید جز همان قسمت ها، کتاب چیز دیگری ندارد. 230 صفحه که پر است از جمله های تکراری و مفاهیمی که از بس تکرار می شوند، آدم دلش می خواهد زمین را گاز بگیرد. کاش وقتم را صرف کتاب دیگری میکردم.
ی کتابه ب شدت لوس و بی مزه ک ب خیال خودش خیییییلی بامزه و شاخه در صورتی ک زهی خیال باطل😐 ینی خییییییلی چرته ها اصن اصابم خورد شد بزار ی ستارش کنم دو ستاره زیاده😒
وقتی این کتاب رو میخونی، می فهمی که هم خودت بی شعوری و هم تمام اطرافیانت و مردم کوچه و بازار. از تک تک جملاتش لذت بردم ضمن اینکه حاشیه نویسی های بانمک محمود فرجامی هم خیلی خوب بودن
تصوّرم یهچی� خیلی وسیعت� و جامعت� بود. بیشعوره� فقط کسایی نیستن که قشنگ قشنگ دروغ میگن� فکر منافع خودشونن، خودخواهن، بیقی� و بندن، از هر راهی برای ترقّیشو� استفاده میکن� و.. بیشعور� شکلها� دیگها� هم داره که من انتظار داشتم بهاون� هم پرداخته بشه. گرچه همینم خودش خیلی چیز خوبی بود. ولی یهجاهای� برای من باورپذیر نبود. ینی خیلی از آدمایی که میگف� رو من نه تنها ندیده بودم، بلکه حتّی برام خندهدا� بود که چنین آدمهای� هم باشن. باعث شد دیدم نسبت بهآدم� عوض بشه. ینی، بدتر بشه. نمیفهم� بالآخره باید بهبقیّ� اعتماد کرد یا نه.
شیرینکاریاش� خوب بود. ولی کلاً با چیزی که انتظار داشتم، فاصله داشت. با اونهم� سر و صدایی که کرد، در عرض یهسا� بهچاپ� نوزدهم رسید و.. بیشتر مثل یهکتا� بازاری بود انگاری.
تمام کتاب لحنی پر از انزجار و حرص داشت؛ دقیقا مثل وقتی که بخاطر یه دعوا با رانندهها� دیگه عصبانی هستین و با حرص و ناراحتی و طعنه ماجرا رو برای دوستاتون تعریف میکنین. این کتاب ابدا پایه و اساس علمی یا روانشناسی نداره. فصلی به تعریف بیشعوری و تاریخچه� اون اختصاص داده شده اما حقیقتا چیزی به جز چرندیات محض در موردش ننوشته.
حس میکن� من هم میتونم کتابی با عنوان «عوضیها� یا «نفهم بودن» یا... بنویسم و تمام خصلتهای� که ازشون بدم میاد رو یه جا جمع کنم و هرچقدر دلم میخواد به همه توهین کنم. این کتاب به قدری به همه توهین کرده بود که بعضی قسمت ها دچار تناقض شده بود! یک قسمت از کتاب میگه از خصلتها� بیشعورها تملق و چاپلوسیه و قسمت دیگها� میگه اگه میخواین با بیشعورها رفتار مسالمت آمیزی داشته باشین و خودتون بیشعور نشین بهتره بهشون بها بدین و با کمی چاپلوسی برین جلو!!! نویسنده خیلی راحت بیان میکنه از نشونه های بیشعوری گوش دادن به آهنگ راک و یا شرکت در سمینارهای افزایش اعتماد به نفسه. فک نکنم کسی حق داشته باشه در مورد سلیقه� دیگران اظهار نظر کنه و یک سبک موسیقی یا استایل رو زیر سوال ببره. در ضمن، به نظر من اعتماد به نفس بالا در اکثر موارد موضوع پسندیده ایه. البته در بعضی موارد هم اعتماد به نفس بالا در فردی مثل خاویر کرمنت باعث میشه تا تحت تاثیر مواد مخدر چنین خزئبلاتی سر هم کنه :) لازمه اضافه کنم که در فصل «خواندن، نوشتن بیشعوری� نویسنده فکر میکنه کتابش باید به منابع درسی آموزش پرورش اضافه بشه!!!
نویسنده یه نژاد پرسته. در فصل بیشعو� تجاری به شرقیه� توهین میکنه و در فصل بیشعو� مدنی به سیاه پوستا. اعتراضات مدنی رو نشانه� بیشعوری میدونه و میگه : «بعید است که طنزهای عاری از مسائل جنسی و قومی چندان خنده دار، یا حتی سالم تر از آنهای� که حاوی این مسائل اند باشند.» حتی اعتراضاتی برای حفظ محیط زیست رو نشونه� بیشعوری میدونه!!! از تناقضها� دیگه� کتاب اینه که در فصل «بیشعور در ظاهر مقدس» گفته شده بعضی از افراد مذهبی از این که تمام افراد رو گناهکار بدونن لذت میبرن و این نشونه� بیشعوریه. خب، صحیح. اما خود آقای کرمنت دوست داره تمام افراد رو بیشعور بدونه که این برای من خیلی جالب بود. بیشعور شاکی؛ نویسنده ادعا میکنه کسایی که علیه همسایه ها و یا پزشک ها و... شکایت میکن� اکثرا بیشعورن. در بخشی از کتاب گفته شده : « آدم بیشعور میتوان� با یک شکایت درست و حسابی همسایه اش را مجبور کند پنجرها� که پارسال گذاشته بوده را مسدود کند.» اگه قانون از چنین شکایت هایی حمایت میکنه پس احتمالا درست و به جا هستن! در زمینه� ساخت و ساز خیلی پیش میاد که همسایهه� در ابتدا حوصله� شکایت رو نداشته باشن اما مدتی بعد به ستوه بیان و از یک پنجره که حریم شخصی اونا رو تحت تاثیر قرار داده شکایت کنن. در فصل بیشعو� عرفانی نویسنده به اعتقادات عرفانی افراد توهین میکنه. گیاهخوارها رو بیشعور میدونه و به سمینارهای موفقیت و... توهین میکنه. من به شخصه این سمینارها رو کلاه برداری میدونم ولی فک میکنم افراد اجازه دارن خودشون تصمیم بگیرن که تو چنین سمینارهایی وقت و پولشون رو هزینه کنن یا نه. در فصل «زندگی با بیشعورها» راه و رسم این که “چطو� زندگی و روابط ناسالم ��اشته باشیم� آموزش داده میشه و فصلها� راه نجات و مراحل درمان هم محتوای خاصی ندارن. در هر صفحه از کتاب چندین بار از واژه� بیشعور استفاده شده و واقعا از این همه تکرار خسته شدم. فکر میکن� کسایی از این کتاب خوششون میاد که به خودشون اجازه میدن در مورد هرچیزی و هرکسی اظهار نظر کنن و دوس دارن آدمه� رو سیاه و سفید ببینن. با عمل کردن به این کتاب میتونین تمام افراد رو به دو دسته� باشعور و بیشعور دسته بندی کنین و بعد با خودتون فک کنین که چقد خفن هستین. برای حسن ختام لازمه بگم که نویسنده در صفحات پایانی کتاب ادعا میکن� که مدت هاس خصلت بیشعوری رو از وجود خودش پاک کرده :) قضاوت تمام آدم ها و تبرئه کردن خودت باید واقعا کار سختی باشه. ما حق نداریم افراد رو قضاوت کنیم. این کتاب حراف بودن یا دمدمی مزاج بودن رو از نشانهها� بیشعوری میدونه. فک میکنم آدم ها تحت تاثیر شرایط و عوامل بیرونی ممکنه موقتا خصلتهای� رو از خودشون نشون بدن که همیشه نشونه� بد بودن نیس.
پیوست : من ترجمه� دکتر رویا امامی میبدی از انتشارات ایرمان رو خوندم. ویراستاری و ترجمه� خیلی بدی داشت.
خيلي قبل از تر انكه كتاب بيشعوري را بخوانم اعتقاد داشتم كه بزرگترين معضل و نا هنجاري يك جامعه بواسطه بيشعور بودن افراد ان جامعست و هميشه هم اذعان ميكردم كه شعور چيزيست كه ثروتمند و فقير،با سواد و بي سواد نميشناسد و هرمس از هر قشري ميتواند بيشعور باشد يا نباشد..اما كتاب بيشعوري با اينكه ايده بسيار جالبي دارد از اواسط كتاب خسته كننده،تكراري و بي رمق ميشود..از بس كه نويسنده يك جمله را چندين بار با حالات مختلف بيان ميكند..ضمن اينكه در سراسر كتاب سعي دارد به خواننده اثبات كند او هم بيشعور است..كرمنت خواننده هايي را هم كه كتاب را جدي بگيرند بيشعور مينامد..قسمتهاي جالبي از كتاب را طبق معمول مينويسم و باور كنيد همين ها را كه بخوانيد انگار كل ان وا خوانده ايد.. خصوصيات مشترك بيشعورها: خودپسندي فجيع،نفرت انگيزي بي حد،خيرخواهي متمبرانه،ضمير ناخود اگاه غير قابل نفوذ،كسب قدرت با خوار و خفيف كردن ديگران بدترين خصوصيت اين اعتياد(بيشعوري) انست كه بيشعورها ذره اي هم از بيشعوريشان اگاه نيستند. قواعد نانوشته ي بيشعورها: ١.تمام مشكلات را ديگران بوجود اورده اند ٢.يكي را پيدا كم كه تقصيرها را گردنش بيندازي ٣.كم نياور(هر چقدر جرمت بزرگتر است بايد پر رويي ات هم بيشتر باشد) ايا واقعاً بيشعوري مرض است؟بله.بيشعوري مرض وقاحت و سواستفاده از ديگران است. يك دليل ساده گرايش ادمها به بيشعوري اين است كه با بيشعوري زودتر ميتوان به هدف رسيد. سراسر زندگي ادم بيشعور،عشق ورزيدن است،منتها به خودش.. مقدس مابي اخرين دستاويز براي بيشعورهاست.بعضي معتقدند بيشعور مقدس ماب عصاره بيشعوري است. واقعا ادم به كشيش حسودي اش ميشود.هم خدا به كارش مي ايد هم شيطان.اين همه امكانات براي يك ادم خيلي زياد است.اين عادلانن نيست.. زمان بدرگترين سلاح بيشعورهاي پشت ميز نشين است.انها مقدار زيادي از اين سلاح را در اختيار دارند و شما هيچ. بيشعورهاي ديوانه ساز مهم ترين مهارتشان اينست كه هميشه گرفتار و مشغول به نظر بيايند در حالي كه تقريباً هيچ كاري انجام نميدهند. چرا اينقدر نهادهاي دولتي ناكار امدند و بيشتر مستعد بدتر كردن مشكلات اجتماعي اند تا بهتر كردن انها؟چون دولت در مردابي از بي صلاحيتي فاجعه بار،وقت كشي و تشريفات زايد اداري بي پايان فرو رفته است.در مورد دولت مار از بيشعوري گذشته است،صحبت از بيش بيشعوريست. بيشعوري قابل درمان نيست.چيزيست مثل چپ دست بودن. بيشعور تحت درمان خواهد دانست كه اشكالي ندارد اگر كه گاهي شكست بخورد.مي اموزد كه مشكلي بوجود نمي ايد اگر ديگران هم سهمي از قدرت داشته باشند و ميفهمد كه انجام دادن كارها بدوننقشه هاي پنهاني و استراتژي پيچيده چقدر لطيف است. اخرين و مهمترين نكته كتاب: واقعيت تلخ انست كه بوي گند بيشعوري از سراسر دنياي ما به مشام ميرسد و اگر براي زدودن ان كاري نكنيم به فاجعه خواهد انجاميد..فاجعه ان وقتيست كه اين بو را از فرط تكرار و عادت احساس نكنيم..بويي حس نميكنيد؟ در اخر اينكه كتاب بيشعوري بار ادبي ندارد..يك كتاب نيمه روانشناسي و نيمه طنز تكرار شونده است..تنها حسنش اين است كه ما گاهي فراموش ميكنيم بيشعوري را و از كنارش ميگذريم،ولي اين كتب دوباره يادمات مي اورد..حداقل براي مدتي..ضمن اينكه از نظر من بيشعوري درمان ندارد.بيشعوري زاده ميشود،تربيت ميشود،جامعه ستيزي ميكند،تربيت ميكند و ميميرد..
این کتاب به یک رفتار رایج اجتماعی نگاه جدیدی دارد و آن را بی شعوری نامیده و در این دیدگاه بی شعور کسی است که رفتار وقیح و نفرت انگیزی را به صورت کاملاً عمدی و ارادی انجام می دهد و از اخلال ایجاد کردن در کار دیگران قلباٌ لذت می برد.نسل جدید ، بی شعور ها را موفق تر می بیند و با این دیدگاهِ احمقانه، خود را تحت تاثیر بی شعوری قرار می دهد . یک بی شعور سعی می کند با تسلط بر دیگران بر زندگی خودش مسلط باشد در ادامه نویسنده به بررسی بی شعورها در مشاغل و موقعیت های مختلف و راه های مدارا کردن با آن ها می پردازد نویسنده در این کتاب کمی اطناب و پر چانگی کرده و اگر تمامی این مطالب را در قالب یک مقاله ی 30-20 صفحه ای میاورد ،می توانست به همین اندازه به مخاطب اطلاعات بدهد در عوض او را کمتر خسته کند! بعضی مفاهیم و موضوعات به شیوه ی یکسانی بارها و بارها در متن تکرار شده و مطالعه ی کتاب را ملال آور می کند. .خواندن تمام کتاب توصیه نمی شود ...سر فصل ها و چند فصل انتخابی به اندازه ی کافی شما را مطلع می کند!!
یک عده میگن خود نویسنده یک بیشعور به تمام معناست!آره خب،خودش هم اینو گفته. +ترجمه ی خوب و روونی داشت، بعضی قسمت ها و مطالبش خسته کننده بود،پاورقی های زیادی داشت و برای من حوصله سربر بود، ولی یک قسمت هایی هم داشت که دلت میخواست داد بزنی و به همه بگی :آهای،ببینین اینجا چی نوشته! اینکه کلی جمله داشت که تو خیلی از موقعیت ها میشه ازش استفاده کنی و یکی از پرکاربردترینش برای من دانش آموز میتونه این جمله باشه :مدارس رو یک عده بیشعور اداره میکنند. از زمانی که شروع کردم به خوندن این کتاب خیلی بیشتر از کلمه ی "بی شعور"استفاده میکنم،چون متوجه شدم یک فحش نیس،گاهی وقتا اوج فاجعه درهمین یک کلمه نهفتس!البته میدونم که اون فرد بی شعور،این رو به عنوان یک فحش تلقی میکنه،ولی خب اگه اینو درک میکرد که دیگه بی شعور نبود :)) خیلی زیاد راضی بودم ازش و به شدت توصیه میشه خوندنش؛؛) ×خودکار بیشعوری هم حرکت جالب و دوست داشتنیی بود ^_^
� واقعیت دردناک آنست که در طول تاریخ، مسببان بیشتر آسیبهای� که بشریت متحمل شدهاست� آدمها� بیشعور بودهان� و نه آدمها� نادان. جنایتکارا� بزرگ تاریخ همگی آدمهای� باهوش و سختکو� بودهان� که حاصلضر� استعدادهای شخصی متعدد مثبت آنه� با خودخواهی، تعرض به حقوق دیگران و رذالتها� منفیشان� از آنه� بیشعورهای عظیم و مخوفی ساخته که دنیا را به آتش کشیدهان�. در دنیای مدرن و با بالاتر رفتن سطح آموزش، در سایه� این تفکر نادرست که سواد و آگاهی الزاما رفاه و فرهنگ عمومی را در پی خواهدداشت بیشعورهای بسیار بیشتری تولید و به بهرهبردار� رسیدهان�. تنها کافیست نگاهی گذرا به ایدئولوگه� و نظریهپردازا� و حتی آدمکشهای� که از بطن دانشگاهها� معتبر جهان رشد یافتهان� و آمار قربانیان آنه� نگاهی بیندازیم تا صدق این مدعا ثابت شود. بله... دنیا به کام بیشعورهاست و گویی سالهاس� که بیشعورهای جهان متحد شدهان�.
نه به اندازها� که ازش تعریف شد ارزش داشت و نه به اون اندلزه که کوبیده شد، بی ارزش بود خیلی از گزینه ها و مواردی که کتاب سعی در شرح و معرفیشون داشت، درواقع چیزهای بهشد� واضحی بودن که متوجه شدن دور بودن شعور از این اعمال حیلی کار سختی نیست. راه حل های ارائه شده هم خیلی کاربردی نیستن
به نظرم بخش اعظم کتاب توضیح واضحات و تصویرسازی صدها آدمیس� که اطراف خودمان میشناسی� ولی برای من به شخصه این حس را نداشت که وای چه خوب توضیح داده، بلکه بیشتر عصبی میشد� انگار از گستردگی دایره� تعریف بیشعو� و بیشعور�. در تمام طول کتاب میخواست� یقه� نویسنده را بگیرم و بگویم خب اینا رو که خودم میدونم� چیکارشو� کنم حالا؟ بخش چهارم و پنجم اندکی میپرداز� به این سوال ولی در کل تجربه� لذتبخ� و به یادماندنیا� نبود.
بعضی از قسمتاش که راجع به مذهبیان مقدس مآب و فساد اداری و دولتی بود قابل تحمل تر بود اما واقعا بهم ثابت شد که میزان فروش ومحبوبیت یک کتاب،نمیتونه واسه وقت گذاشتن وخوندن کافی باشه. یه سری مطالب کلیشه ای که خودمون بهتر از هر کسی می تونیم ساعت ها راجع بهش سخنرانی کنیم.
بیشتر ما ویژگی های افراد بیشعور رو میدونیم اما مهم این هست که ما با شناخت رفتار بیشعور ها سعی کنیم خودمون بیشعور نباشیم!و اینجاست که ما یه سری راه حل و راهکار نیاز داریم...(و متاسفانه این کتاب فاقد راه حل های سازنده بود).
این کتاب رو خوندم تا با توجه به تعاریفی که داره و راه حل هایی که پیشنهاد میده ،رفتار های اشتباهمو اصلاح کنم،اما متاسفانه یک کتاب فاقد ارزش و اطلاعات مفید و علمی بود،طبق گفته های نویسنده عملا همه بیشعور حساب میشن !و کتاب جوری نوشته شده که ناخوداگاه به همه به چشم یک بیشعور نگاه میکنی در صورتی که یک کتاب خوب باعث میشه ادم بیشتر روی خودش تمرکز کنه و خودش رو اصلاح کنه اما متاسفانه من توی این کتاب راه حل های خوبی برای اصلاح ندیدم🤷🏻♀�(بیشتر باعث میشد ادم بدبین بشه نسبت به همه اطرافیانش)بعضی از بخش های کتاب رو هم کامل نخوندم چون واقعا ارزش وقت گذاشتن نداشت...
در تاریخ ۲۰ بهمن سال ۱۳۹۷ این کتاب را نیمه تمام رها کردم. هیچ خوبی در این کتاب ندیدم. اصلا هدف نویسنده را متوجه نیستم. از طرفی میخواه� راه درمان بیشعور� را بدهد و از طرف دیگر نوشته است کسیک� این کتاب را جدی بگیرد بیشعو� است. از تشبیه بیشعور� به چپ دست بودن افراد هم بگذریم. نمیفهم� چگونه راه درمان بیشعور� را به مقعد مردم ربط داده است. کتابی بیهد� و بیمحتو� که نه حرف درست و حسابی برای گفتن دارد و نه داستانها� کوتاهش از مثالها� بیشعوری� سر و ته دارد. به شدت از این کتاب دوری کنید.
کتابی ک یهو خیلی مشهور شد اونم فقط فک کنم برا اسم جالبش : / به نطر میاد خیلیام دوسش دارن o_ O تا نصفه خوندمش ولی تا ی کتاب دیگه خریدم گذاشتمش کنار ب این بهونه که بعدن میخونم ولی خوب این بعدنه خیلی طول کشید حس کردم هیپ وقت ادامش و نخونم برا همین گفتم بره تو قسمت read تنها جذابیتش ب نظرم خوندن کلمه بیشعور توی ی کتاب ه اونم چند بار تو ی صفحه : ) در هرصورت دوسش نداشتم :/
تعجب میکنم که چطور این کتاب به چاپ بیستم رسیده! که البته واضحه، مهمترین دلیلش اسمِ تازه و جالبِ کتابه. خیلی خسته کننده بود. ازش توقع طنز بودن داشتم ولی طنز نبود. یکی از همین کتابای روانشناسیِ مسخره بود که خوندنشون کار من نیست! خوشحالم که نخریدمش.
کتاب ِ چیپی بود، ادامه ی همان زن خانه دار پسندهایی که فکر میکنند با این مزخرفات جهان را تغییر میدهند. تنها کمی ادبیات بهتری داشت،وگرنه فرق چندانی با قورت دادن غورباقه و جابه جا کردن پنیر و ... نداشت