ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

دیباچه‌� نوین شاهنامه

Rate this book
فیلمنام

118 pages, Paperback

First published January 1, 1990

2 people are currently reading
272 people want to read

About the author

Bahram Beyzaie

70books779followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
144 (40%)
4 stars
114 (32%)
3 stars
76 (21%)
2 stars
19 (5%)
1 star
2 (<1%)
Displaying 1 - 30 of 51 reviews
Profile Image for فؤاد.
1,092 reviews2,201 followers
June 10, 2020
۱.
یه بخش از داستان، اشاره‌ا� سریع داره به این که دقیقی خواست کار سرودن شاهنامه رو شروع کنه، ولی کشته شد و کار نیمه موند، و فردوسی کارش رو ادامه داد. حسرت خوردم که کاش محور کار رو می‌بر� روی همین مضمون. مرگ دقیقی طوسی، نیمه‌کار� موندن کار سرایش شاهنامه، و در نتیجه فضای نومیدی ایرانی‌ه� و سرکوب‌ها� فاتحان بیگانه، و بعد جنگ فردوسی با خودش و تردیدها و ترس‌هاش� و با دیگران و جهالت و کارشکنی‌هاشون� و در نهایت تصمیم به سرودن شاهنامه و تموم کردن کار ناتمام دقیقی طوسی، به رغم همه چیز.

هر چند نمی‌ش� به نویسنده اعتراض کرد که چرا این داستانی که من می‌گ� رو ننوشتی، ولی خود بیضایی این مضمون در نظرش بوده، اما تبدیلش نکرده به محور اصلی کارش. محور اصلی کار فقط تقابل فردوسی با کارشکنی فاتحان بیگانه و جهل مردم زمانه است، که توی طومار شیخ شرزین خیلی بهتر نشون داده شده.

۲.
فیلمنام پرش‌ها� زیادی به صحنه‌ها� شاهنامه داره که به طریقی به داستان زندگی فردوسی ربط پیدا می‌کنن� مثلاً رعد و برق جنگ رستم و اسفندیار همزمان با رعد و برق خونهٔ فردوسی، یا از آتش گذشتن سیاوش همزمان با آتش گرفتن خونهٔ فردوسی.

نکته‌ا� که هست اینه که این صحنه‌ه� هیچ کدوم دیالوگ ندارن، و خیلی‌هاشو� اگر به همین شکل و بدون هیچ دیالوگی تصویر بشن، برای مخاطب عام گنگ و نامفهوم خواهند بود. مخاطب عام صحنه‌ها� جنگ رستم با سهراب و اسفندیار یا پرواز کیکاووس به آسمون یا ضحاک رو احتمالاً می‌تون� شناسایی کنه، اما مثلاً صحنهٔ فیلقوس که دخترش رو به داراب تقدیم می‌کن� تا ازش اسکندر به دنیا بیاد، یا صحنه‌ا� که رودابه از آب بیرون میاد و زال بهش ملحق می‌شه� یا صحنهٔ خودکشی جریره بالای سر جسد فرود، بدون هیچ دیالوگی که نشون بده این شخصیت‌ه� کی هستن، برای مخاطب عام قابل شناسایی نیستن.

۳.
شخصیت‌ه� گه گاه عربی حرف می‌زد� که حالت نمادین خیلی خوبی داشت، مخصوصاً که ایرانی‌ها� ذوب شده در فرهنگ فاتحین بیشتر اصرار به عربی حرف زدن داشتن تا خود عرب‌ه�. اما این عربی‌ه� خیلی مغلوط بودن، که به نظر نمی‌اوم� عمدی باشه، چون اشاره‌ا� در خود داستان نبود که این عربی‌ه� قراره مغلوط باشن. بد نیست که این بخش‌ه� اصلاح بشه.
Profile Image for محمد شکری.
171 reviews170 followers
May 29, 2020
از نظر ادبی نسبتاً خوب و از نظر هنری نسبتاً ضعیف

نقدی بر محتوا و فرم اثر
دیباچه نوین شاهنامه چند ایراد اساسی داشت. نخست آنکه مانند تمام آثار بیضایی عرب ستیزی و اسلام ستیزی «بن مایه» آن بود و سعی داشت آن را به عنوان نوعی واقعیت تاریخی در فیلنامه قرار دهد. برای مثال فردوسی همواره از جانب دو شخصیت «دانشمند» و «مرد زشت رو» (!) که ظاهرا نماد فقیه و مقلد بودند تحت فشار بود و زندگانی بر او تباه شد، حال آنکه میدانیم قرن چهارم، یکی از دورانهای طلایی آزاد ایران پس از اسلام بود که اومانیستهایی مانند ابن مسکویه، ابوحیان توحیدی و ابوعامر سجستانی از یکسو، فلاسفه ای مانند ابن سینا، عرفایی مانند ابوسعید ابوالخیر، ریاضی دانانی مانند ابن هیثم و ابو الوفای بوزجانی و تاریخ نگاران و مردم شناسانی مانند ابوریحان بیرونی و البته شعرایی مانند دقیقی، رودکی و سرآمد همه آنها فردوسی در آن ظهور کرده اند. آیا چنین جهشی در علم و ادب با آن تصویرسازی سیاه و خفقان آوری که بیضایی نشان داده میسر بوده است؟ فردوسی خود در مقدمه اثر از چند نفر از جمله چند عرب (مثل حُیای قطیبیه) یاد میکند که کمکهای مالی آنها (چه ایجابی و چه سلبی، مثل معافیتهای مالیاتی) باعث شد سرودن شاهنامه امکان پذیر شود. البته که فردوسی شاعری درباری نبود و از این بابت با مشکلاتی مالی روبرو بود که شعرای درباری با آن روبرو نبوده اند. اما این لزوما ربطی به فشار حاکمیتی برای سکوت او نداشت. این حجم از عرب ستیزی و اسلام ستیزی بیضایی نه تنها در زندگینامه فردوسی، بلکه در خود شاهنامه هم قرینه روشنی ندارد و شاید صرفاً حاصل اندیشه های امروزی بعضی از ماست (من در شرح جلد اول شاهنامه مورد اخیر را با موارد خاص شرح داده ام) ر

دوم آنکه اثر بیضایی واقعا به درد فیلمنام نمیخورد. صحنه پردازی ها، چهره سازی ها، دیالوگ ها و مسیر داستان اغراق و وضوح بیش از حدی دارد که بیشتر با نمایشنام های تئاتر تناسب دارد. این نظر را من در مورد غالب فیلمهای بیضایی (مرگ یزدگرد، سگ کشی و وقتی همه خوابیم) هم دارم. البته تعدد صحنه ها و خیال انگیزی «دیباچه نوین شاهنامه» شاید اجازه ندهد این اثر به عنوان یک نمایشنام به سادگی اجراشدنی باشد، ولی بهر حال اغراق نمایشی آن بنظر من بیش از یک فیلمنام است

سوم آنکه از نظر تاریخی بیضایی مواردی را در دهان واقعیت گنجانده است. مثلا در متن فیلمنام، از زبان فردوسی، مرگ دقیقی را نوعی قتل نشان داده، یا ابیاتی را که از فردوسی در مدح دین و سلطان است اجبار یا حتی اضافات نسخه نویس معرفی کرده (ص 68)، یا فردوسی را بخاطر شیعه بودن تحت ظلم دانسته (ص79) یا اثر را در معرض فیلترهای دینی برشمرده (ص81) که هیچ یک شواهد متقن تاریخی ندارد و شهرت ناگهانی شاهنامه خلاف آن را نشان میدهد. حتی در جایی مولف یاد میکند که زرتشتیان همه یا نام خود را عوض کرده و یا در جامه های مندرس در کوه و غار مانند بردگان بی غذا زندگی میکردند تا کشته نشوند، اما تالیف شاهنامه ابومنصوری (پیش از فردوسی) به دست چهار دانشمند زرتشتی با نامهای پهلوی خلاف این مدعا را نشان میدهد. بگذریم از آتشکده های متعددی که به شهادت تاریخ در آن قرون کاربرد مذهبی (و نه موزه ای) داشتند

نقطه قوت اثر: نمادپردازیهای شاهنامه ای
ولی این اثر بیضایی نیز مانند باقی آثارش مشحون از نمادپردازیها و لایه های معنایی زیبایی است که تنها از او بر می آید. اینکه ایران را با فاحشه ای در میان میدان نشان می دهد که تاراج ترک و تازی شده است، ساده ترین آنها بود
زیباتر از آن این بود که فرزندکشی -که به نحوی نمادین تقدیر ما شده است- حاصل حضور بیگانه در سرزمین ماست. اگر شاهنامه خوانده باشید میدانید که رستم و سهراب یکدیگر را نشناختند زیرا سهراب در سرزمینی بیگانه بزرگ شد. بیضایی این نکته را در مقابله پسرانی که در فرهنگی بیگانه (برآمده از ترک و تازی) بزرگ میشوند با پدرانی که ایران اصیل را دیده اند نشان میدهد. نوعی مقایسه بینظیر با داستان رستم و سهراب که تفسیری نمادین از این داستان به دست میدهد
یا در کلِ اثر به نوعی نشان میدهد که در تمام این سالها، فردوسی مشغول ساختن ارتش سریِ ایران بود. ارتشی خیالی که خیالها را تصرف کرد: ارتشی که پهلوانان آن رستم و گیو و گودرز و توس و سیاوشند. ارتش که از باد و باران نیابد گزند. بیضایی به این ترتیب اهمیت شاهنامه را به عنوان والاترین نماد ادبیات متعهد ایران نشان میدهد که سالیان سال، عهده دار حفظ هویت ایران بوده است. از این منظر، پرداخت بیضایی عالی بود و مانند دیگر آثارش باید آن را با تانی و با توجه به دیگر لایه های داستان خواند
Profile Image for Miss Ravi.
Author1 book1,145 followers
December 29, 2022
شخصیت‌ها� بیضایی اغلب درک‌ناشده‌ا� و از جهانی می‌آ� که به� واسطه در اقلیت بودنشون ظلم دیدن. مثل خود فردوسی در زمانه‌ا� که زندگی می‌کر� و یا زن‌ها� حرمسرای سلطان در پرده‌خان� و یا آقای معلم در رگبار. این شخصیت‌ه� هر چند که همسو با الگوهای رایج پیش نمی‌ر� اما حامل پیام‌ها� مهم‌تری‌ان� که رو به سوی آینده‌ا� روشن داره. مثل شاهنامه‌ا� که فردوسی به سینه چسبوند و خواست باهاش از وسط بوران بگذره.

اگر بیضایی اجازه و امکان داشت که این فیلمنام رو به فیلم تبدیل کنه فکر می‌کن� که اثر خیلی جذابی می‌ش�. بخش‌های� از متن خیلی تصویری‌ان� و همین‌طو� که می‌خون� توی ذهنت تصور می‌کن�. ولی آخه تصور من کجا و هنر بیضایی در خلق اون تصویر کجا. باید چیز خیلی فوق‌العاده‌ا� بشه. از طرفی دیباچه نوین شاهنامه نسبت به بیشتر کارهای بیضایی انتزاعی‌تر� و فرم غیرخطی داره. این پرش‌ه� توی فیلم وقتی با تفاوت فضاها و نماها نشون داده بشن درک مضمون رو راحت‌ت� می‌کن� و حتی لذتی بیشتر از لذت متن بهت می‌د�. اما از پرداختن به این آرزوی ناممکن که بگذرم فکر می‌کن� این فیلمنام فقط قصدش نشون دادن زندگی فردوسی در زمانه خودش نیست. به شکلی داره اثر فردوسی رو در طول زمان هم نشون می‌د�. اون صحنه‌ها� برخورد با عرب‌ه� شاید نشون‌دهند� این هم باشه که فردوسی پی افکند از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند و یا وجود شخصیت راوی و تلاشش برای محافظت از شاهنامه.

پارسال روز تولد بیضایی توی کانالم نوشتم: «عزیز همه‌� کلمه‌ه� تولدت مبارک». یکی پرسید عزیز همه‌� کلمه‌ه� یعنی چی؟ فکر کنم یعنی همین اتفاقی که داره برای کلمه‌ه� توی کتاب‌ها� می‌افت�. جوری اون‌ه� رو می‌نویس� که نه فقط برای ما که برای کلمه‌ه� هم محترمه.
Profile Image for Leila.
126 reviews50 followers
March 31, 2024
فردوسی: مرگ نمی‌دان� که به مرگ زنده‌تر� تا به زندگی.

والی: تو احضار ارواح می‌کن� فردوسی. استخوان‌ها� خاک شده را برمی‌آور� و درشان روح می‌دم� و آنها فردا میان مردمان‌ان�. تو در ‌خلق� با خدا شریکی میکنی. شهر پر از ارواح است که در عمّال ما خیره شدند. آنها از درون تو با ما می‌جنگن�.

فردوسی: تنها می‌گوی� و باز می‌گوی� تا بدانند که روزگار با اینان آغاز نشده و با اینان نیز پایان نگیرد.
بخوانند تا بدانند که توانگران را نیز این توسن افسار گسسته‌� روزگار، پشت نداد. آنها که بر تختِ بخت می‌نشستن� رخت بر تخته‌� واپسین نهادند، سر بر چهار خشت خاک.
Profile Image for Fereshteh.
248 reviews22 followers
February 24, 2021
که هر کسی بر هنر سرافراز شد بی هنران بر خون وی دلیرند
Profile Image for Ardavan Bayat.
338 reviews60 followers
April 24, 2024
پایان خوانش: 1403.02.05

به‌تازگ� هر گاه داستانی تاریخی را می‌خوان� یا به یاد می‌آورم� خوره به جانم می‌افت� که اگر روزی این داستان فیلم شود، این نقش‌ها� مهم را چه بازیگرانی می‌توانن� به‌خوب� بازی کنند؟ همین بازیگرهای امروزی‌ما� را یک به یک در ذهنم گریم می‌کن� و یک کتاب به دست‌شا� می‌ده� که گویی شاهِ نامه‌ه� ست و او نویسنده‌� شاهِ نامه‌ه�! نمی‌دان� بیضایی که این داستان‌ها� تاریخی را می‌نوشته� بازیگری برایشان برگزیده یا نه. اصلا نمی‌توان� یک بازیگر نام ببرم... یادم هست که محمد نوری‌زا� سریال چهل‌سربا� را ساخته‌بو� و انتخاب بازیگرهایش به گمانم برای یک سریال تلویزیونی خوب بود. گمان می‌کن� نوری‌زا� هم با اثرگیری از همین کتاب اندیشه‌� ساخت آن سریال به جانش افتاده که سریال بدی هم نبود. دست‌ک� رستم و اسفندیار و زمانه‌� فردوسی‌ا�!

از این سخنان حاشیه‌ا� که بگذریم یک چیز مرا سخت آزار می‌دا� و آن هم این بود که پیوسته به تنگ‌چشم� تورانیان شاهنامه و تُرکانِ زمانه‌� فردوسی اشاره می‌ش�. تورانیان چندان وابستگی‌ا� به ترکان نداشته‌ان� و «ترک» در شاهنامه چندان ارتباطی با این قوم تُرکِ روزگار فردوسی نداشته. شاید از همین داستان‌ها� کهن نام ترک را به آنان داده‌باشن�. پس افراسیاب و جریره و فرنگیس و... که تنگ‌چش� گفته‌اس� یک‌جو� اشتباه یاد دست‌ک� پیش‌داور� نادرست است چون در هیچ جای شاهنامه هم به تنگ‌چشمی‌شا� اشاره نشده‌اس�.

ادبیات دروغ بستن به واقعیت و سود بُردن از ابهام واقعیت است ولی اسکندر شاهنامه هرگز آدم نابه‌کار� نیست و فردوسی نیز او را چنین نمی‌شناخت� پس من به بیضایی حق نمی‌ده� که اسکندری که فردوسی در شاهنامه شاه نیکی شناسانده‌اس� را با اطلاعات غلط امروزی با پسوند پلید یاد کند، در این مسئله ابهامی نیست که نویسنده جای قلم‌گردان� داشته‌باش�.

بیضایی در جایی از کتاب هم که به بخش‌بند� سرزمین فریدون می‌پرداز� به‌نادرس� سلم را پادشاهِ سِند و شرق یاد می‌کن� که کاملا نادرست است و سلم سقلاب و روم را داشته‌اس�. این اشتباهی روشن است وگرنه درباره‌� تور و توران که تاریخ‌ها� رسمی این روزها به شمال‌خاور� نسبت می‌دهن� و به گمانم نادرست است، حرفی نمی‌زن�.

یک نکته‌� دیگر که عجیب توی ذوقم می‌ز� این واژه‌� زیبای عجم است که هرگز معنی توهین‌آمیز� نداشته و ندارد و این معاصران ما هستند که با نظرات نادرست خود این تخم لق را در دهان شکسته‌ان� و آن را به معنای گنگ و نفهم یاد می‌کنن�. در واژه‌نامه‌ه� هم عجم به معنای غیرعرب آمده‌است� همان‌گون� که ایرانیان دیگران را انیرانی یا تازی می‌خواندن� و ارمنی‌ه� تاجیک می‌گفتند� یونانیان، بربر می‌گفتند� عرب‌ه� هم به ایرانیان و رومیان عجم می‌گفتن� که اگر این عجم را با جم+شید وابسته بدانیم، ایران و توران و روم هر سه فرزندان جم هستند. اگر این را هم نپذیریم نام چند تن از پادشاهان کاسی (کاسپ، کاسپین، قزوین، کاشان و...) که شاهان بابل بوده‌اند� آگوم یا اگُوم است، زیبا نیست؟! اگر این را هم نپذیریم اعجم در قرآن به معنای لکنت‌داشت� آمده و اگر عجم همان اعجم باشد توهینی در کار نیست چون طبیعی ست که آدمی نتواند به زبان بیگانگان سخن بگوید.

از همه‌� اینها گذشته، داستان می‌توانس� بهتر از این باشد، اگرچه که سکانس پایانی کتاب را پیش از ظهر در تاکسی شنیدم و چند قطره‌ا� هم اشک ریختم... دست خودم نبود اصلا!

با این بریده پرونده را ببندم که چندین سال است عجیب بازی تاج‌وتخ� را در دوره‌� فردوسی می‌بین� و اینجا بیضایی به زیبایی از آن یاد کرده‌اس�:
«این تکه زیاریان دارند و این گوشه دیلمیان. این تکه ترکان گرفته‌‌اند� این گوشه صفاریان را ست و این قلم� روی سامانی است. در خراسان شمشیر به سه زبان فرمان می‌‌ده� و به شش زبان خراج می‌‌گیر�: سهم سلطان و سهم خلیفه، سهم والی و سهم مذاهب. هژده طریقت در هم افتاده‌‌‌ان� و دوازده امیر هر یک تیغ می‌کشن� که منم و هر کس زورش برسد سپه‌‌سالا� خراسان، او می‌‌فرست� و این توس است که سپه‌‌سالا� چندین روزه‌� وی را والی می‌نشان�.»
Profile Image for Behzad.
594 reviews110 followers
February 6, 2017
اگر غم نان دارید، اگر غم خانواده دارید، اگر غم اجتماع بی رحم دارید، اگر غم عشق دارید، یه لطفی به خودتون بکنید و برای لحظه ای غمها رو کنار بذارید؛ شما میتونید این کار رو با یکی از شاهکارهای بهرام بیضایی انجام بدید.

"در خراسان شمشیر به سه زبان فرمان می دهد و به شش زبان خراج می گیرد؛ سهم سلطان و سهم خلیفه، سهم والی و سهم مذاهب."
بیضایی تاریخ رو و ادبیات رو به طرز هولناکی میشناسه. و این شناخت کامل باعث شده که هر حرفی که میزنه در عین حال معاصر هم باشه. نمیره گیر بده به ملی گرایی؛ به پست مدرن؛ یا به چرندیات دیگه ای که موضوعیتی برای اجتماع و سیاست و قدرت حال حاضر ندارن. بلکه صاف و مستقیم تنه میزنه به قدرت.

همه ی اینها رو از طریق نشون دادن زندگی فردوسی انجام میده و باعث میشه که ما تقریبن درک کنیم که فردوسی چطور زندگی میکرد و چه میکرد روزگارش به چه گذشت.
و مثل همیشه هم یه دیدگاه بی نظیر و متحیر کننده از زن و جایگاه و نقشش ارائه داده، این بار از طریق همسر فردوسی و زنان شاهنامه.
Profile Image for Sanaz.
63 reviews52 followers
May 17, 2019
بهرام بیضایی کسی است که شخصیت‌ها� تاریخی و ادبی و اسطوره‌ا� این سرزمین را به حرف می‌آور�. انگار که روبه‌رویشا� نشسته و به آنها گفته تعریف کنید من می‌شنو�. کاری که در دیباچه نوین شاهنامه به خوبی انجام داده، به حرف آوردن فردوسی است تا از چگونگی سرودن شاهنامه بگوید، از رنجی که در آن سی سال برده و تلاشی که برای سرپا نگه داشتن زبان و فرهنگ کرده است.
هرچه بیشتر در وصف این کتاب بنویسم اضافه گویی� است. بخوانید و لذت ببرید.
Profile Image for mohamad jelvani.
282 reviews62 followers
November 27, 2022
بی‌مداهن� و اغراق
به نظرم
بعضی از جملاتش را باید با طلا نوشت
و بر دیوار خانه آویخت
هر چند همه‌� آن یک‌نواخ� در اوج نیست
اما اوج‌های� کم نیست
ای کاش
استاد این فیلمنام را می‌ساخ�
و ما تصویرش را می‌دیدی�
در ادبیاتمان چه چیزی از زندگی فردوسی
و درباره‌� فردوسی داریم و نوشته‌ایم�
چیزی نزدیک به هیچ
از لحاظ تصویری که کاملاً هیچ
آیا زندگی فردوسی برای ما آموزنده است؟
چگونه می‌توانی� آن را بازخوانی کنیم؟
مگر چه کرده است؟
و چگونه در چه زمانه‌ا� زیسته است؟
این کتاب را بخوانید
بسیار کمکتان می‌کن�
Profile Image for Tahereh.
18 reviews2 followers
November 8, 2017
در گذر می‌گرد� و زبان‌ه� را نمی‌فهم�. گوئی بیگانه باشم یا جهان بیگانه. در کابوس زندگی می‌کن� یا خوابم، یا درست همین است و من در جای خود نیستم؟ تو را به هر که بخواهی سوگند با من به زبان خودم بگو!
Profile Image for Saied Davoodi.
83 reviews36 followers
July 7, 2018
رئیس: آیا کسی از شما فردوسی را می‌شناسید� هه! - کسی که بداند و نشان ندهد سر به تیغ باخته. لب تر کنید! بگوئید مردی به این نام کجاست؟
جمع گور را نشان می‌ده�. رئیس خشمگین دست به شمشیر می‌بر�.
رئیس: شوخی با رایت سلطان؟
برخی از جمع ترسان دست‌ه� بر سر می‌نهن� و ویله‌کنا� گرد گور می‌نشینن�. رئیس جا خورده و باور آورده، دهنه می‌گردان� و دور خود چرخی می‌زن� و فریاد می‌کن�.
رئیس: اینجا! اینجا! (رو به سوگواران:) پس! کنار! پس! (رو به سواران:) این طرف! (رو به گور:) سرپیچی؟! (رو به سواران که می‌آین�) باز این کج‌اندی� با سلطان طبل مخالفت زد! بگیریدش؛ گور را در محاصره بگیرید- زود!

"دیباچه نوین شاهنامه"
#برامبیضایی
Profile Image for Somayeh.
224 reviews40 followers
September 27, 2020
فیلمنام‌ا� از بهرام بیضایی در شرح رنجی که فردوسی بزرگ برای نوشتن شاهنامه کشید.
زبان ادبی و اشاره ها و استعاره‌ها� بدیع خاص استاد بیضایی اینجا هم همراه اثر است.
البته واضح است که از جنبه تاریخی چندان قابل استناد نیست، به وضوح و بیش از حد عرب‌ستیز� در تمامی کار دیده می‌شو� که نه تاریخ و نه خود شاهنامه آن‌ر� تائید نمی‌کن�.
اما خواندنش را توصیه می‌کن� به کسانی که شاهنامه را دوست دارند و زبان نوشتاری استاد بیضایی را نیز.
Profile Image for Ehsan Mohammadzadeh.
255 reviews28 followers
March 22, 2020
از بند بند داستان کاملا می شه عشق بی قید و شرط بیضایی رو به فردوسی حس کرد. قهرمان پروری که اینجا قهرمان داستان زندگی خودش می شه ودر این خلال برگی از تاریخ ایران رو هم شاهدیم. سال ۴۰۰ هجری، زمانی که «در خراسان شمشیر به سه زبان فرمان می دهد و به شش زبان خراج می گیرد.» و زبان دفتر والی و عامل عربیه، و بعد فردوسی. کسی که نام توسری خورده های ایران رو بهشون برمی گردونه و یک تنه جلوی طوفان می ایسته.
Profile Image for Ehsan  Movahed.
Author1 book157 followers
December 1, 2015
صدای دختر: شبی مرگ به خانه ی ما آمد. پدر او را گفت دشمنی ات با من از چیست؟ گفت تو مرده های مرا زنده می� کنی
Profile Image for Z. Aroosha Dehghan.
346 reviews80 followers
June 12, 2021
باز هم بهرام بیضایی تونست با شاهکاری اشک من رو دربیاره و مهم تر از اون، من رو به فکر واداره.
دیباچه ی نوین شاهنامه، از اون کتاب هایی بود که آرام آرام خواندم چون دوست نداشتم تموم بشه. چون با واژه واژه ش زندگی کردم. با این که کتاب کم حجمیه اما بیضایی تونسته به خوبی زندگی فردوسی رو به تصویر بکشه. پیوندهایی که میان شاهنامه و تاریخ اساطیری با زندگی فردوسی برقرار می کرد فوق العاده بود.
مانند همیشه باید بگم، صد حیف و دو صد افسوس که به جای ساخت و سرمایه گذاری بر روی چنین فیلم نامه هایی، جومونگ و مختار و سعد ابی وقاص قهرمانان میهنمون شدند.
و ایر��نیانی هستند که شرم می کنند از نگاه کردن به آینه چون نه قهرمانانشون رو می شناسند، نه پیشینه ای برای خودشون می بینند و نه همتی دارند برای فریدون شدن و کنار زدن ضحاک.
...................................................................................................................................................................
در پایان؛
فردوسی هنوز هم شاهنامه به دست دارد. هنوز هم شهر به شهر، کوی به کوی و خانه به خانه می گذرد تا برایمان از ایران بگوید. از دلاوری ها و جنگاوری ها و میهن پرستی ها.
فردوسی، هنوز هم شاهنامه به دست دارد و از ما می پرسد : خودتان را در این کتاب می بینید؟ نامه ی شاه وارم را می پذیرید؟ ایرانمان را پاس می دارید؟ یا لب فرو می بندید و خاموش می مانید تا نان چرب از دست دشمن بگیرید؟
و ما پاسخ می دهیم...
Profile Image for Livewithbooks.
220 reviews36 followers
June 17, 2023
ملتی که سعی در انکار و فراموشی گذشته خود داشته باشد آینده‌ا� روشن در انتظارش نایستاده. گذشته چراغ راه آینده ماست. جان‌ه� و خون‌ه� و زندگانی‌های� که برای ابقا این سرزمین و زبان و فرهنگ این بوم و بر، بر زمین و خاک و باد رفته در تمام طول تاریخ، اینک باید به بار نشیند؛ که به بار هم نشسته. این جوانه‌ا� که بعد از قرن‌ه� سر برآورده نیازمند مراقبت است. نیازمند نگهبانی است. تا قدم‌ها� شوم دیو سیرتان لگد کوبش نکند.
بسی رنج نبرده‌ان� در طول تاریخ این کشور مردمانی نیک آیین که اینک عده‌ا� روشنفکر مزد بگیر و سراسر تاریک ذهن که گویی زخمی که خورده‌ان� از خاک و فرهنگ و زبان این کشور خورده‌‌ان� بیایند و تاریخ و گذشته را یکسره انکار کنند. این تعصب نیست؛ چراغی است که راه را روشن نگاه میدارد تا در دره‌ا� که کج اندیشان انتظارمان را می کشند نیفتیم.
*
روزگار جوانی فردوسی در دوره سامانیان گذشت و نیمه دیگر عمرش در دوران غزنویان. میتوان احوال فردوسی را در زمانه‌ا� که اوضاع ملقمه‌ا� بود از ترک� و تازی تباران تصور کرد. به او باغ پدری ارث رسیده بود که روزگارش با آن می‌گذش�. باغی که سرآخر از آن چیزی نماند. چرا که سی سال از عمر خود را بر سر سرودن شاهنامه گذاشت. نامه‌ا� که سلاطین و خلفای غزنوی را خوش نمی‌آم�. شعری که در مدح آنان نبود بلکه به آیین کهن و باستان ایرانی می پرداخت.
شنیده ایم که فردوسی این اثر را تقدیم سلطان محمود کرده. فردوسی هیچ دل خوشی از آنان نداشت و اگر هم به این کار دست زده باشد بخاطر تنگدستی شدیدی بود که در اواخر عمر گریبانگیرش شده بود. شعرهایی که در مدح سلطان سروده شده را نمی‌شو� با اطمینان به او نسبت داد. نساخ برای در امان نگه داشتن فردوسی از خشم سلطان بعضی شعرها را اضافه و بعضی دیگر را حذف می کرد.
هدیه سلطان زمانی به دستش رسید که فردوسی در گور خوابیده بود و دخترش نیز از قبول آن سر باز زد و به جایش خواستار ساختن پل توس شد.
**
بهرام بیضایی شکسپیر زمان ما فیلم نامه ای نوشته در ستایش کار سترگ فردوسی به نام دیباچه نوین شاهنامه. بیضایی وظیفه اش را در قبال زبان پارسی همانند فردوسی به کمال به انجام رسانده. باید دید دیگران که داعیه وطن دوستی دارند آیا از این گنج گرانبها استفاده می کنند یا خیر. قبلاً هم گفته ام حیفم می آید از فیلمنام ها و نمایشنام های این بشر که بر زمین مانده اند. بی اغراق از این فیلمنام میتوان فیلم تاریخی فاخری درآورد.
� تنها می‌گوی� و باز می‌گوی� تا بدانند که روزگار با اینان آغاز نشده و با اینان نیز پایان نگیرد.
Profile Image for Ali.
Author17 books672 followers
December 12, 2014
دیباچه هم مثل اغلب فیلم نامه های بیضایی دو ویژگی دارد، یکی این که انتهای کار بسیار قوی تر، دلچسب تر و جمع و جور تر از ابتدای کار است. اما ویژگی دوم این است که باز هم باید فکر کرد اگر خود بیضایی این فیلم نامه را جلوی دوربین می برد، بی تردید بسیاری از آن بخش هایی که در نوشته سست اند، در صحنه آرایی و اجرا عیوبشان برطرف می شوند.
دیباچه ی نوین یکی از کارهای نمایشی بیضایی ست که به راستی این افسوس را با خود می آورد که کاش امکان فیلم کردن آن را می داشت.
بیضایی در زمینه ی ادبیات نمایشی ما اثر گذارترین قلم در پنج دهه ی اخیر بوده است. بیضایی سنت نمایشی ما را هم خوب می شناسد. خواندن بیضایی را، بهررو توصیه می کنم.

/author_blog...
Profile Image for Hosna.
428 reviews17 followers
July 3, 2023
شاهکار� برای من که همیشه شیفته‌� فردوسی و شاهنامه بوده‌ا�. بیضایی با توانایی تاثیرگذارش و با زبانی ساده و سرشار، زندگی فردوسی و اندیشه‌� او را می‌نمایان�. باید خواند تا دید ایران بیچاره‌� هزار پاره چگونه هنوز زنده مانده است، به رنج و کوشش همانندان فردوسی و بیضایی.
Profile Image for Saman.
1,168 reviews1,072 followers
Read
August 8, 2008
بهرام بیضایی در سال ۱۳۱۷ در تهران به دنیا آمد. خانواده‌ا� اهل کاشان و آن‌گون� که خود بیضایی نوشته در کار تعزیه بودند. او تحصیلات دانشگاهیش را در رشته ادبیات ناتمام گذاشت و در سال ۱۳۳۸ به استخدام اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند درآمد
فعالیت سینمایی را با فیلم‌بردار� یک فیلم هشت میلیمتری چهار دقیقه‌ا� سیاه و سفید در سال ۱۳۴۱ آغاز کرد و سپس اولین فیلم بلندش «رگبار» را در سال ۱۳۵۱ ساخت. آخرین فیلمی که از او به نمایش عمومی درآمد سگ کشی (۱۳۸۰) بود که با استقبال گسترده منتقدان و مردم روبرو شد
بهرام بیضایی یکی از معدود هنرمندان ایرانی است که هم در صحنه تئاتر کارنامه‌ا� درخشان دارد و هم در سینما. در عین حال او همیشه به پژوهش در زمینه تئاتر هم علاقه داشته و در سالهای دهه ۱۳۴۰ کتابهایی را درباره تئاتر در چین، ژاپن و ایران منتشر کرده که هنوز هم منبع درسی دانشجویان تئاتر محسوب می‌شو�. بهرام بیضایی نوشتن نقد، تحقیق و مطالب پراکنده درباره تئاتر و سینما در نشریات علم و زندگی، هنر و سینما، گاهنامه آرش، مجله موسیقی، کیهان ماه، ماهنامه ستاره سینما، کتاب چراغ و ... را در سال ۱۳۳۸ آغاز کرد
اجراهای صحنه‌ا� او اغلب از تئاترهای پر مخاطب بوده‌ان�. بیضایی در سال ۱۳۵۸ نمایش مرگ یزدگرد را به روی صحنه برد. او بعد از هجده سال محروم شدن از صحنه در بهار ۱۳۷۷ دو نمایشنام «کارنامه بنداربیدخش» نوشته خودش و «بانو آئویی» را به طور هم‌زما� در سالن چهارسو و سالن قشقایی واقع در تئاتر شهر به روی صحنه برد. «شب هزارو یکم» را نیز در سال ۱۳۸۱ در سالن چهارسو اجرا کرد. در تابستان سال ۱۳۸۴ نمایش «مجلس شبیه در ذکر مصایب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین» را که نمایشنامٔ آن با نیم‌نگاه� به قتل‌ها� زنجیره‌ا� نوشته شده بود، در سالن اصلی تئاتر شهر به روی صحنه برد که باز هم با استقبال گرم تماشاگران روبرو شد اما پس از مدتی کوتاه به دلیلی نامعلوم اجرای آن متوقف گردید

در سالهایی که بیضایی از صحنه به دور ماند و مجال فیلمسازی را نداشت، به نوشتن نمایشنام و فیلمنام مشغول بود که اغلب آنان منتشر شده‌ان�

Profile Image for Mehdi Zandpoor.
46 reviews11 followers
April 20, 2012
پدرم مرد و ازو جز خاک نماند.بنگر به دقیقی که نامش از لب نمی رود بدین هزار سرود.مرگ او را کار افتاد و این یک را نه_هرچند دشنه ای در پشتش_آری،همین!دانستم!این دقیقی بود که دشنه زد به مرگ.
Profile Image for Niuosha.
410 reviews
Read
February 16, 2021
یک پیش نیاز لازم داره .. به نام شاهنامه .
بدون دوستن داستان های شاهنامه خیلی جذاب بنظر نمی رسه ... چون بیشتر نمایشنام نا مفهموم باقی می مونه .

به این کتاب نمره نمی دم چون قطعا یک نیست و پنج نمی تونم بدم چون خیلیش رو من متوجه نشدم . مابینش هم برای بیضایی خیلی معنی نداره !

فقط این که کاش این قلم بیظیر هیچ وقت از حرکت نایسته ... ( از دسته ی رویا های محال )
Profile Image for Azraa.
55 reviews31 followers
December 6, 2017
فردوسی شاهنامه رو سیصد چهارصد سال بعد از اسلام مینویسه. وقتی کتابو میخوندم باخودم فک کردم فردوسی با سوادی که داشته میتونسته قبای شیخ الاسلامی به تن کنه و نون بخوره چرا نکرده؟ فقر و سختی رو تحمل کرده و به خانواده اش تحمیل کرده... .... روایتی از زندگی یک انسان شریف
Profile Image for Farzane.
108 reviews
October 12, 2013
فردوسی : در گذر می گردم و زبانها را نمی فهمم. گوئی بیگانه باشم یا جهان بیگانه. در کابوس زندگی می کنم یا خوابم، یا درست همین است و من در جای خود نیستم؟
Profile Image for Naele.
174 reviews68 followers
Read
November 18, 2023
اگر مرگ من تو را به گفتن می آورد می میرم.
***
بنده را هیچ گناهی نیست مگر آنکه تاوان هنر می دهد که هر کس به هنر سرافراز شد بی هنران بر خون وی دلیرند.
**
مرگ نمی‌دان� که به مرگ زنده ترم تا زندگی. دلم برای کسی تنگ است.
دیباچه شاهنامه بهرام بیضایی
Profile Image for Peyman Karimi.
84 reviews1 follower
July 13, 2019
خوب، اما مثلِ کارهای دیگهٔ استاد بیضایی من رو درگیرِ خودش نکرد.
79 reviews12 followers
March 31, 2022
هرچند تغییر مدام و زیاد صحنه ها برای من باعث میشد تمرکزم رو از دست بدم.. کاش میشد تبدیل تصویری چنین فیلمنام ای رو دید..
و....
چه کشید فردوسی .. هیچ تصوری نداشتم..
60 reviews7 followers
January 6, 2022
والی: این بلقاسم در ما کج می نگرد. نمی بیند که ما به راستی خدمت می کنیم؟
-نزدیک پل ویران.
فردوسی: خدمت می کنید؛ آری، به کیسه هایتان!
_در والی خانه؛ والی از تخت خشمگین بر می خیزد.
والی: چه گفت؟
فردوسی: بخورید، نه آن چندان که بترکید، بدزدید، نه آن چندان که زیر بارش پشت خویش بشکنید!
Profile Image for giso0.
483 reviews142 followers
December 3, 2024

کلا بدون در نظر گرفتن میزانسن، چون حرف زدن مرگ و دم به دقیقه رو برگرداندن، نگاه کردن به تصویر، کبوترپرانی و برق آسمان رو نپسندیدم.
Displaying 1 - 30 of 51 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.