ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

Rate this book
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود

178 pages

First published January 1, 1990

13 people are currently reading
436 people want to read

About the author

محمدعلی بهمنی

20books107followers
محمدعلی بهمنی، متولد ۱۳۲۱ در شهر دزفول. او بدون شک یکی از مهم‌تری� و جدی‌تری� غزل‌سرایا� جریان موسوم به «غزل مدرن» است. نگاه انسانی و زبان ساده و تغزل بکر او، موجب شده است تا شعری بسراید که عوام آن را با لذت بخوانند و در عین حال خواص هم بپسندند. شعر او دیرتر از زمانی که شایسته‌ا� بود مورد توجه و استقبال قرار گرفت، اما او توانست با حضور پیگیر خود در عرصه غزل، نام خود را به عنوان یک شاعر خلاق به اثبات برساند.

از او تا کنون مجموعه‌ها� متعددی به چاپ رسیده است که در این میان می‌توا� نام برد از «گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شو� (۱۳۶۹)»، «شاعر شنیدنی است (۱۳۷۷)» و «نیستان (۱۳۷۹)». بهمنی درسال ۱۳۷۸ به عنوان غزل‌سرا� برگزیده، جایزه تندیس مهر را از آن خود ساخته است.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
123 (28%)
4 stars
149 (34%)
3 stars
110 (25%)
2 stars
37 (8%)
1 star
14 (3%)
Displaying 1 - 23 of 23 reviews
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews724 followers
August 11, 2017
Sometimes I miss myself, ‎M.A. Bahmany
تاریخ نخستین خوانش: بیست و پنجم ماه سپتامبر سال 1991 میلادی
عنوان: گاهی دلم برای خودم تنگ میشود - مجموعه شعر؛ شاعر: محمدعلی بهمنی؛ تهران، نشر آرا، 1369، در 176 ص، موضوع: شعر فارسی معاصر، قرن 20 م
عنوان: گاهی دلم برای خودم تنگ میشود؛ شاعر: محمدعلی بهمنی؛ تهران، دارینوش، چاپ دوم 1377، در 176 ص،؛ شابک: 9645563178؛ موضوع: شعر فارسی معاصر، قرن 20 م
در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست؛ خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را؛ برای این همه ناباور خیال پرست؟
به شب نشینی خرچنگ های مردابی؛ چگونه رقص کند ماهی زلال پرست
رسیده ها چه غریب و نچیده میافتند؛ به پای هرزه علفهای باغ کال پرست
رسیده ام به کمالی که جز اناالحق نیست؛ کمال دار برای من کمال پرست
هنوز زنده ام و زنده بودنم خاری ست؛ به چشم تنگی نامردم زوال پرست
محمدعلی بهمنی
گزینش: ا. شربیانی
Profile Image for Saman.
1,168 reviews1,072 followers
Read
December 20, 2008
تو را گم میکنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب‌ه� را با تو زیبا می کنم هر شب

چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بی‌کس� ها می کنم هرشب

کجا دنبال مفهومی برای عشق می‌گردی�
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب
Profile Image for مجید اسطیری.
Author8 books523 followers
September 1, 2024
شب های جادویی و رویایی پاییز 84 در شهر کوچک بیرجند. شهری که انگار فقط به خاطر من آنجا در کنج دنج کشور بر پا شده. شب شعرهای انجمن شهر که فضای پیرمردی خسته کننده‌ا� داشت و با این حال چون جای دیگری نبود می‌رفتی� شعرهای مان را همان‌ج� می‌خواندی�. و رفاقت با حجت خسروی و محمدرضا دستجردی تنها جوان‌ها� جمع. و امانت گرفتن این کتاب خاطره انگیز از حجت.
و هر شب تا دیروقت در پاتوق با حجت حرف زدن و درددل کردن و نیمه شب موقع خداحافظی در آن کوچه وقتی از دو طرف دور می‌شدی� حجت فریاد می‌ز�
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
بعد من از این طرف فریاد می‌کشید�
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
دوباره او...
اکسیر من، نه اینکه مرا شعر تازه نیست
و من...
من از تو می‌نویس� و این کیمیا کم است
و همین طور فریاد زدن بیت های بعدی و دور شدن تا جایی که دیگر صدای هم را درست نمیشنیدیم

خدا محمدعلی بهمنی را بیامرزد.
Profile Image for Mohammad Ali Shamekhi.
1,096 reviews297 followers
October 24, 2015
آنچه من در این مجموعه دیدم این بود که بهمنی مضامین زیادی در دست داشته اما نتونسته در غزل اونها رو جفت و جور کنه. افزون بر این بسی اشعار هست که تنها یک یا دو بیت با مضمون برجسته درش می توان یافت ولی باقی ابیات چنگی به دل نمی زنند - و به عبارت بهتر بسیار متکلف می شن - متکلف نه به معنای پیچیده بلکه به معنای ماسمالی. بهمنی نتوانسته آن جرقه های نبوغ آمیز را در ساختار و عبارات و مضامین شایسته به قالب غزل درآورد

برای من کتاب معمولی شروع شد بعد به سرعت اوج گرفت و بعد قسمت اعظم کتاب در یک وضع زیر متوسطی به مسیرش ادامه داد. خیلی جاها بود که حس بازی با الفاظ عاشقانه بهم دست می داد. اینکه کلمات صرفا با حالتی آهنگین در کنار همند و هر چه بیشتر می خوانی کمتر مفهوم پرداخته ای در پسش می یابی

در نهایت اینکه به نظرم حق بود از این مجموعه گزیده ای را چاپ کند آن هم با بازبینی های بیشتر

آنهایی که من خوب یافتمشان "زخمی که حیله بر جگر اعتماد زد"، "او سرسپرده می خواست، من دل سپرده بودم"، "این چهره ی بی نقاب یعنی من" ( خوب از نظر مضمون )، "امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه"، "تو آن شعری که من جایی نمی خوانم"، "مرا با برکه ام بگذار دریا ارمغان تو" و "آمده ام با عطش سال ها" بودند
Profile Image for Parham.
76 reviews29 followers
October 19, 2014
گفتم:«بدوم تا تو همه فاصله ها را»
تا زودتر از واقعه گویم گله ها را

چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
در من اثر سخت ترین زلزله ها را

پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره حوصله ها را

ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس بله ها را

بگذار ببینیم بر این جغد نشسته
یک بار دگر پر زدن چلچله ها را

یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئله ها را...
Profile Image for ZaRi.
2,319 reviews848 followers
Read
September 12, 2015
گاهی دلم برای خودم تنگ می ­شود
وقتی حضور آینه کمرنگ می شود

وقتی میانه­ ی بلوا سکوت دوست،
در جان گوش­های کَرَم زنگ می­ شود

گاهی که از پس تکرار بی­ سود لحظه ­ها،
نجوای کوچیدن از قفس آهنگ می­ شود

این­جا نه جای ماندن خوبان راستگوست
هرکس که دم زند ز حق آونگ می­ شود

نفرین بر این زمانه که در چرخ روزگار،
هر لحظه صد خیانت و نیرنگ می­ شود

در دست­های آلوده انسان قرن ما
برگ برگ تاریخ پر از ننگ می ­شود

وقتی که سخت غرقه­ ام در این سیر قهقرا
آری، دلم برای خودم تنگ می­ شود�.
Profile Image for M Sabet.
64 reviews8 followers
April 27, 2013
تو از اول سلامت پاسخ بدرود با خود داشت
اگرچه سحر صوتت جذبه‌� داود با خود داشت

بهشتت سبزتر از وعده‌� شدّاد بود اما
برایم برگ‌برگ‌� دوزخ نمرود با خود داشت-

ببخشایم اگر بستم دگر پلک تماشا را
که رقصِ شعله‌ا� در پیچ و تابش دود با خود داشت

سیاوش‌وا� بیرون آمدم از امتحان گرچه
دل سودابه‌سان� هرچه آتش بود با خود داشت-

مرا با برکه‌ا� بگذار، دریا ارمغان تو
بگو جوی حقیری آرزوی رود با خود داشت
Profile Image for Zahra Moinfar.
182 reviews19 followers
September 1, 2009
1384
دیرسالی است که در من جاریست
عـاشقی نـقلی استمـراری اسـت
Profile Image for Javad.
22 reviews3 followers
August 4, 2008
از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب
شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب
پشت ستون سایه ها روی درخت شب
می جویم اما نسیتی در هیچ جا امشب
می دانم اری نیستی اما نمی دانم
بیهوده می گردم بدنبالت � چرا امشب ؟
هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما
نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب
ها ... سایه ای دیدم شبیهت نیست اما حیف
ایکاش می دیدم به چشمانم خطا امشب
Profile Image for Saeed Davoudi.
Author2 books11 followers
May 4, 2014
احساس بهمنی در غزل هایش ستودنی است:

هر بار عزمی داشتم چیزی مرا از کار وا می داشت
اما قسم بر نام تو آن کار را این بار خواهم گرد

دیگر نیارم طاقت دلتنگی دور از تو بودن را
آری همین فردا همین فردا تو را دیدار خواهم کرد
Profile Image for Mahdi Meskin.
56 reviews5 followers
May 4, 2012
آمده ام با عظش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام

لاولی
و چقدر خاطره انگیز
Profile Image for Fatemeh.
11 reviews22 followers
October 8, 2008
زيبا....زيبا...زيبا...اولين بار كه خوندم...وقتي تموم شد نود درصد شعراشو حفظ بودم
81 reviews2 followers
September 2, 2017
"غزل" عروسِ شعرهاست . همانطور که نستعلیق در خوشنویسی . جناب بهمنی عزیز غزلیات زیبایی به شیوه و زبان خاص خود دارند . ساده و ملموس که بیتهایی بسیار ناب در هر کدام می توان پیدا کرد .
" در این زمانه یِ بی های و هویِ لال پرست
خوشا به حالِ کلاغانِ قیل وقال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه هایِ خود را
برایِ این همه ناباورِ خیال پرست؟"


" تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست"

" تنهایی ام را با تو قسمت می کنم ، سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من ، عالمی نیست"


" تو تنها می توانی آخرین درمان من باشی
وبی شک دیگران بیهوده می جویند تسکینم"


" تورا چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت
به شرطی که مرا در آرزوی خویش مگذاری"


" دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا میکنم هر شب"


" پرنقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره ، حوصله ها را"

" من که هر آنچه داشتم اولِ ره گذاشتم
حال برای چون تویی، اگر که لایقم بگو"

" خوب ترین حادثه می دانمت
خوب ترین حادثه می دانی ام؟
حرف بزن ، ابرِ مرا باز کن
دیرزمانی ست که بارانی ام"

و در پایان:

" اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن ، مرا کم است"
Profile Image for طیبه تیموری.
146 reviews
Read
July 11, 2015

اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم
دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را ؟
اشاره ای کنم انگار کوهکن بودم
Profile Image for Amir Beitollahi.
1 review1 follower
Read
August 5, 2013
هزار چهره و هر چهره نیز پشت نقابی , گلی سیاه که از آدمی گرفته لعابی
Profile Image for Mina khamoushi.
190 reviews200 followers
Read
June 1, 2013
درسته حافظ استاد غزل سراییه ولی وقتی به یه غزل امروزی احتیاج داشته باشم چیزی که انقد دور نباشه که نتونم حسش کنم محمدعلی بهمنی بهترین گزینه س برام.
700 reviews29 followers
April 17, 2021
وقتی حصار غربت من تنگ می شود
هر لحظه بین عقل و دلم جنگ می شود
از بس فرار کرده ام از خویش خویشتن
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود
گاهی به ترکتازی شعرم خوشم ولی
گاهی کمیت شاعری ام لنگ می شود
هر چند می شکیبم بر عشق باز هم
گاهی دلم اسیر دل سنگ می شود
گر یک نظر به روی شما کرد یار ما
دنیای عشق با تو هماهنگ می شود
"گاهی دلم برای خودم تنگ می شود"
یا لحظه به نای غمش چنگ می شود
گاهی زمین به تمام فراخی اش
در پیش کلبه کوچک ما،تنگ می شود
گاهی لطافت سحری ام به وقت ذکر
با باده سحری اش جنگ می شود
گاهی به محتسب برسد عقل و دین من
گاهی ز مستی ام همه جان سنگ می شود
گاهی فغان نمی رسد به هر کسی
گاهی دلم به نای نی اش رنگ می شود
گر شعر گفتم به هوای رخ عزیز
این شعر هم به هوایش ننگ می شود ...

__________________

لبت نه گوید و پیداست می‌گوی� دلت آری

که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری

دلت می‌آی� آیا از زبانی اینهمه شیرین

تو تنها حرف تلخی را همیشه بر زبان آری

________________

نشسته‌ان� ملخ‌ها� شک به برگ یقینم

ببین چه زرد مرا می‌جون� سبز‌ترین�

برای پر‌زد� از تو خوشا مرام عقابان

کبو‌تران� چرا باید از تو دانه بچینم؟
_________________


اگرچه نزد شما تشنه ی سخن بودم

کسی که حرف دلش را نگفت من بودم


دلم برای خودم تنگ میشود آری:

همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم


نشد جواب بگیرم سلام هایم را

هر آنچه شیفته تر از پیِ شدن بودم


چگونه شرح دهم عمق خستگی هارا

اشاره ای کنم : انگار کوه کَن بودم


من آن زُلال پرستم در آب گند زمان

که فکر صافی آبی چنان لجن بودم


غریب بودم و گشتم غریب تر اما :

دلم خوش است که در غربت وطن بودم
Profile Image for Bahman Bahman.
Author3 books238 followers
September 1, 2019
وقتی حصار غربت من تنگ می شود ** هر لحظه بین عقل و دلم جنگ می شود
از بس فرار کرده ام از خویش خویشتن" ** گاهی دلم برای خودم تنگ می شود"
گاهی به ترکتازی شعرم خوشم ولی ** گاهی کمیت شاعری ام لنگ می شود
هر چند می شکیبم بر عشق باز هم ** گاهی دلم اسیر دل سنگ می شود
گر یک نظر به روی شما کرد یار ما ** دنیای عشق با تو هماهنگ می شود
"گاهی دلم برای خودم تنگ می شود" ** یا لحظه به نای غمش چنگ می شود
گاهی زمین به تمام فراخی اش ** در پیش کلبه کوچک ما،تنگ می شود
گاهی لطافت سحری ام به وقت ذکر ** با باده سحری اش جنگ می شود
گاهی به محتسب برسد عقل و دین من ** گاهی ز مستی ام همه جان سنگ می شود
گاهی فغان نمی رسد به هر کسی ** گاهی دلم به نای نی اش رنگ می شود
گر شعر گفتم به هوای رخ عزیز ** این شعر هم به هوایش ننگ می شود ...
Profile Image for Mahdisa.
84 reviews
February 11, 2022
دوست داشتم اشعارشو خیلی به دلم نشست.ولی به خاطر اسم کتاب انتظار داشتم مخاطب شعرها خود فرد باشه نه معشقوش شاید من برداشت کردم از اسمش نمیدونم.فقط برای همین یه امتیاز کم کردم یه دلیل دیگه ام هم این بود که اشتباه تایپی داشت
6 reviews2 followers
Read
February 21, 2009
اصلا غزلی بهتر از غزلیات بهمنی نیست
Displaying 1 - 23 of 23 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.