محمدعلی بهمنی
Born
in Dezfool, Iran
January 01, 1941
![]() |
گاهی دلم برای خودم تنگ می شود
4 editions
—
published
1990
—
|
|
![]() |
گزینه اشعار محمد علی بهمنی
|
|
![]() |
من زندها� هنوز و غزل فکر میکن�
3 editions
—
published
2009
—
|
|
![]() |
شاعر شنیدنی است
3 editions
—
published
1998
—
|
|
![]() |
اين خانه واژه های نسوزی دارد
2 editions
—
published
2004
—
|
|
![]() |
تنفس آزاد با محمدعلی بهمنی
—
published
2011
|
|
![]() |
مجموعه اشعار محمدعلی بهمنی
—
published
2011
|
|
![]() |
چتر برای چه؟ خیال که خیس نمیشو�
—
published
2008
|
|
![]() |
امانم بده
—
published
2006
|
|
![]() |
خوبترین حادثه میدانم�
|
|
“تو را گم می كنم هر روز و پیدا می كنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می كنم هر شب
تبی این گاه را چون كوه سنگین می كند آن گاه
چه آتش ها كه در این كوه برپا می كنم هر شب
تماشایی است پیچ و تاب آتش ها، خوشا بر من
كه پیچ و تاب آتش را تماشا می كنم هر شب
مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می كنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
كه این یخ كرده را از بی كسی، ها می كنم هر شب
تمام سایه ها را می كشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می كنم هر شب
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می كنم هر شب
كجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی؟
كه من این واژه را تا صبح معنا می كنم هر شب”
―
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می كنم هر شب
تبی این گاه را چون كوه سنگین می كند آن گاه
چه آتش ها كه در این كوه برپا می كنم هر شب
تماشایی است پیچ و تاب آتش ها، خوشا بر من
كه پیچ و تاب آتش را تماشا می كنم هر شب
مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می كنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
كه این یخ كرده را از بی كسی، ها می كنم هر شب
تمام سایه ها را می كشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می كنم هر شب
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می كنم هر شب
كجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی؟
كه من این واژه را تا صبح معنا می كنم هر شب”
―
“دلم برای خودم تنگ می شود
اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم
دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را ؟
اشاره ای کنم انگار کوهکن بودم”
―
اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم
دلم برای خودم تنگ می شود آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را ؟
اشاره ای کنم انگار کوهکن بودم”
―
“او سرسپرده می خواست من دلسپرده بودم
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شرمده بودم
یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که
او سرسپرده می خواست � من دل سپرده بودم
یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم
در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد
گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم
وقتی غروب می شد وقتی غروب می شد
کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم
”
―
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شرمده بودم
یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که
او سرسپرده می خواست � من دل سپرده بودم
یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم
در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد
گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم
وقتی غروب می شد وقتی غروب می شد
کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم
”
―
Topics Mentioning This Author
topics | posts | views | last activity | |
---|---|---|---|---|
انجمن شعر: * معرفي شاعران | 45 | 739 | Oct 06, 2019 03:45PM |
Is this you? Let us know. If not, help out and invite محمدعلی to ŷ.