ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

در ستايش بطالت

Rate this book
‫برتران� راسل مقاله‌� «در ستایش بطالت» را در سال ۱۹۳۲ نوشت. ایده‌� راسل و نتیجه‌گیر� مقاله به طور خیره‌کننده‌ا� تحریک‌آمی� است. خسرانی عظیم به بار می‌آید� به گفته‌� وی، از این باور که کار فضیلت است و فقط یک "ریاضت‌طلب� احمقانه" وادارمان می‌ساز� اصرار بر کار زیادی داشته باشیم در حالی که دیگر نیازی به آن وجود ندارد� اکنون باید دریابیم که "سعادت و تنعم انسان در گرو کاهش نظام‌من� کار است".

36 pages, Paperback

First published January 1, 1935

534 people are currently reading
15.4k people want to read

About the author

Bertrand Russell

922books7,093followers
Bertrand Arthur William Russell, 3rd Earl Russell, OM, FRS, was a Welsh philosopher, historian, logician, mathematician, advocate for social reform, pacifist, and prominent rationalist. Although he was usually regarded as English, as he spent the majority of his life in England, he was born in Wales, where he also died.

He was awarded the Nobel Prize in Literature in 1950 "in recognition of his varied and significant writings in which he champions humanitarian ideals and freedom of thought."

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
2,494 (34%)
4 stars
2,919 (40%)
3 stars
1,399 (19%)
2 stars
307 (4%)
1 star
69 (<1%)
Displaying 1 - 30 of 790 reviews
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews711 followers
November 12, 2021
In Praise of Idleness, Bertrand Russell

In Praise of Idleness and Other Essays is a collection of essays by Bertrand Russell published in 1935. The collection includes essays on the subjects of sociology, philosophy and economics.

عنوانهای چاپ شده در ایران: «در س‍ت‍ای‍ش� ف‍راغ‍ت� و چ‍ن‍� م‍ق‍ال‍ه� دی‍گ‍ر»� «در ستایش بطالت»؛ ب‍رت‍ران‍� راس‍ل‌� نسخه دو زبانه؛ تاریخ نخستین خوانش: روز بیست و یکم ماه سپتامبر سال1973میلادی

عنوان: در س‍ت‍ای‍ش� ف‍راغ‍ت� و چ‍ن‍� م‍ق‍ال‍ه� دی‍گ‍ر� ب‍رت‍ران‍� راس‍ل‌� ت‍رج‍م‍ه� اب‍راه‍ی‍م� ی‍ون‍س‍ی‌� تهران، اندیشه، سال1349؛ در283ص؛ موضوع نوشتارهای نویسندگان بریتانیا - سده 20م

در ستایش فراغت را به همراه چند مقاله ی دیگر، نخستین بار نشر اندیشه در سال1349هجری خورشیدی با ترجمه «ابراهیم یونسی» منتشر کرد
در ستایش بطالت را با ترجمه «محمدرضا خانی» نشر نیلوفر در سال1393 در36ص

ستایش «راسل» از فراغت، ستودن از فراغتی است، که با یاری موسیقی، و نقاشی و ...؛ بر سر دست میآید؛ سودجویانه نیست، ولی به پاکسازی احساس آدمی، یاری میکند، و باعث میشود، آدمی در جاده ای گام بگذارد، و در جهانی زندگی کند، تا مدام با بمب اتمی تهدید نشود

تاریخ بهنگام رسانی 26/09/1399هجری خورشیدی؛ 20/08/1400هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
Profile Image for فؤاد.
1,092 reviews2,199 followers
December 9, 2017
۱.
برتراند راسل در توضیح می دهد که نگاه مردم به طبیعت با شیوۀ زندگی شان ارتباط تنگاتنگی دارد.
زمانی باور عمومی آن بود که حرکات سیارات و هر چیز دیگر در طبیعت، به واسطۀ نیروهای الهی صورت می گیرد. همان زمان، پررنگ ترین عنصر در زندگی مردم، قضا و قدر بود و کارها نه به تلاش افراد، بلکه با مشیت الهی پیش می رفت، حتی تکیه بر تلاش خود "در طریقت کافری" محسوب می شد.
وقتی نیوتن این باور را تغییر داد و نشان داد حرکت سیارات و هر چیز دیگر در طبیعت، به واسطۀ نیروهایی طبیعی و مادی است که از سوی خود ستاره ها و سیارات بر یکدیگر اعمال می شود، باور عمومی نیز تغییر کرد و دیگر کار را به قضا و قدر سپردن، در نظر مردم نشانگر تنبلی بود، بلکه تلاش و کار زیاد بود که به فرد شخصیت و ارزش می بخشید.
راسل می گوید: حال آینشتاین نشان داده است که حرکت سیارات به واسطۀ اعمال نیرویی نیست، نه نیرویی الهی و نه نیرویی طبیعی، بلکه سیارات بدون هیچ نیرویی و به خودی خود و به واسطۀ لَختی شان حرکت می کنند، و به طور کل این قانونی کیهانی است که اجسام به شکلی رفتار می کنند که به کمترین نیرو نیازمند باشد، قانونی که راسل آن را "قانون تنبلی کیهانی" می نامد، و می افزاید: شاید زمان آن رسیده باشد که مردم نیز در زندگی به کار هر چه کمتر و فراغت هر چه بیشتر باور بیاورند.

این کتاب ده سال قبل از کتاب "در ستایش بطالت" نوشته و منتشر شده بود.

۲.
آن چه امروز از فلسف، ریاضیات، پزشکی، هیئت، شعر و ادبیات و سایر مشخصه های فرهنگ درخشان یونان می شناسیم، بیش از همه به برهه ای از تاریخ یونان اختصاص دارد که به "عصر طلایی" معروف است: دوران "پریکلس" سیاستمدار هوشمند یونانی که به شهادت پلوتارک، تا حدّ امکان از جنگ و فتوحات اجتناب کرده، به آبادانی خود یونان پرداخت. در نتیجه، در دوران او ثروت به آتن سرازیر شد. همه ی "شهروندان" آتن برده های متعدّد داشتند که برای آن ها کار می کردند و خودشان فراغت کاملی داشتند که به فلسف و شعر و سیاست بپردازند و سنگ بنای تمدّن درخشان یونانی را بنا بگذارند.

۳.
"آبراهام مازلو" روانشناس امریکایی، نظریه ای مشهور دارد که در آن نیازهای آدمی را در یک هرم طبقه بندی می کند که تا نیازهای هر طبقه بر طرف نشود، فرد متوجّه نیازهای بالاتر خود نمی شود: نیاز به خوراک و پوشاک و مسکن پست ترين و گسترده ترین طبقه است، بعد از آن به ترتيب امنیت، دوستی و نیازهای جنسی، و احترام و اعتماد به نفس قرار دارد.
تنها در رأس هرم است که فرد پس از برطرف شدن نیازهای دیگر، متوجّه درک معنای هستی، معنویت، اخلاقیات، زیبایی شناسی، و دیگر امور متعالى می شود.

۴.
«مادام كه زندگى در تلاش براى بقاست تمدّن متولد نمى شود. تمدّن لحظه اى به دنيا مى آيد كه زندگى از نيازهاى ابتدايى اقناع شده و در كار پرداختن به اندكى فراغت است.»
نیکوس کازانتزاکیس
Profile Image for Fergus, Weaver of Autistic Webs.
1,258 reviews17.8k followers
April 4, 2025
"Modern Man thinks everything ought to be done for the sake of something else, and not for its own sake."
In Praise of Idleness


Bertrand Russell, as we all know from his Autobiography, was a man possessed of a prodigious intellect and a nearly insatiable appetite for intellectual work.

The second quality, so alien by tradition to a Peer of the British Empire, and to the sensibly easy-going manner in which he was raised, came from his inner anxiety.

A screaming anxiety.

You see, his first love Alys - his first wife - was an inveterate cheater. With men, and other ladies. Naturally, he flew into a rage.

Russell, a dyed-in-the-wool Victorian puritan sorta like me - thought lividly otherwise than his wife - but he was now trapped in an alien world. Divorce was a no-no for Victorians. Containing his outrage, he flung himself into his mathematical and scientific work.

Without remission - in itself a Perfect Storm.

Well, of course his sanity was affected. He started REALLY losing it.

Until - that is - he discovered the psychological benison of alternating his assiduous industry with protracted periods of doing Absolutely Nothing. Just Therapeutic Daydreaming.

Hence this essay.

And it works, as Celeste Headlee writes in her recent British bestseller Do Nothing.

It works wonders, too of course, for us online labourers for online bosses.

You know, in 1985 New Age music was all the vogue:

A frenetic worker at that time in frenetic salt mines for imperious and slave-driving senior managers, I spent long, chilling hours - in my free time from work - Doing Absolutely Nothing but living in the headspace between my headphones.

The audio cassettes of glorious nondescript droning hummed endlessly through my unwinding brain.

So, in view of this essay, there was a real method to my madness.

I was putting my health first.

And I had learned from a Master:

For I had read and relished Russell's delightful essay -

BEFORE I entered the workplace -

And, again long retired, now at peace with my healing wounds of experience.
Profile Image for فرشاد.
154 reviews315 followers
August 1, 2016
سوسیالیسم، فراغت را نمی‌ستای�. کاپیتالیسم نیز فراغت را انکار می‌کن�. راسل اما در لایه‌ها� انتهایی این سطرها، خدا را نشانه گرفته است. راسل این مقاله را با یک جمله کنایی آغاز می‌کن� "شیطان در کمین انسان بی‌کا� نشسته‌اس�". این یک هجوم همه‌جانب� به مذهب است. تمامی باقی‌ماند� کتاب، در پی اثبات نادرستی این گزاره است. راسل می‌گوی� چهار ساعت کار کافی‌س� و از گفتن این جمله در دل خندان است. مخاطب را درپی نخودهای سیاه روانه می‌کن�. راسل با زیرکی خاص خود هیچ‌گا� بحث تبدیل کار به فراغت را مطرح نمی‌کن�. چنین بحثی قطعا او را به مقصود مورد نظر نمی‌رسان�. راسل یک ریاضی‌دا� و یک فیلسوف است. او تمام روز را به حرفه‌ا� اختصاص می‌ده� و نه فقط چهارساعت آن‌ر�. راسل با هوش‌مندی� پوست موز را زیر پای مخاطب انداخته و با آسوده‌گ� با لباس خواب، به جنگ خداباوران می‌شتاب�. همه‌� داستان همین است.
Profile Image for صان.
427 reviews382 followers
October 9, 2018
ریویوی دوم:
بعد از دوسال دوباره این مقاله رو خوندم. حالا که با فکر بازتری -خوشبختانه- نسبت به دوسال پیش خوندمش، بیشتر نظری بود. یعنی مسائلی رو مطرح می‌کر� که هزارجور نقد بهش وارده و از دور و خیلی ساده‌بینان� جذابه، و خود نویسنده هم انگار می‌دون� که این چیزا به این سادگی نیست، و فقط می‌خوا� حرف‌ها� دیگه‌ا� رو بگه. نقدای سیاسی‌ش� لابلای حرفاش بگنجونه. البته که خوندنش جذابه و مهم! ۵ ستاره رو می‌کن� ۴ ستاره.
ببینم دوسال دیگه چی خواهم گفت :))


ریویوی اول:
واقعن عالی بود. هرچند یجور مدینه فاضله رو ترسیم میکرد ولی چیزی که مهم ترش میکرد این بود که به فکر وا� میداشت. قشنگ تو هر صفحه به خودت میومدی میدیدی داری فکر میکنی در مورد نظام اجتماعی و حکومت ها و شیوه های گردوندن یک جامعه. باعث شد ترغیب شم که برم فلسف مارکس رو هم بخونم تا ببینم کمونیسم واقعی چی میگه. خیلی عالی. ولی سوالی که باقی میزاره اینه که میشه به همچین دنیایی رسید؟ حدس میزنم نه. ولی کاش بشه.
Profile Image for Jessica.
604 reviews3,281 followers
Want to read
October 8, 2008
I would seriously love to become more idle. That is, at this moment, my highest aspiration. Right now I sort of just want to shoot myself in the throat because I feel like all I do is go to work, and stay late at work, and then feel terrible at times like this one because I should be catching up on work before I go to bed, but actually I just got back from work, plus I gotta get up soon and go back to work, and in any case I'm starting to feel like quite the dull girl and all this work work work work is really kind of just totally destroying my body and crushing my spirit.... Do you guys remember when I didn't even HAVE a job, and all I did was lie around all day long reading novels and eating bonbons and writing book reports? God, those were the days. I mean, they really were. I honestly used to think that I had something called a "work ethic," and that I actually did enjoy working, provided it was the right sort of job, but since then I've discovered the truth, which is that I'm an essentially lazy person, and if I had my way, I'd have nothing to do with this depraved institution called "earning a living."

Anyway, if Bertrand Russell has got some suggestions on how I can create and maintain a life of blissful indolence, I would love to hear them. Of course, the predictable irony here is that there's no way in hell that I will ever find the time to read this book. Yeah. Ugh. Somebody call the wah-mbulance.
Profile Image for (آگر).
437 reviews619 followers
December 9, 2019
این کره‌خر� پلاستیک‌های�� اختراع کرده‌� که می‌تون� باهاش خونه‌های� بسازن که تا ابد دووم بیاره. و یک عالم تایر. هرسال چند میلیون امریکایی به خاطر تایرهایی می‌میر� که تو جاده داغ می‌ش� و می‌ترک�. مثل لباس. میتونن لباس‌های� درست کنن که تا ابد دووم بیاره...ولی ترجیح می‌د� چیزهای ارزون قیمت درست کنن تا همه مجبور باشن کار کنن و ساعت بزنن و عضو اتحادیه‌ها� مفلوک بشن و سگ‌د� بزنن
"در راه_جک کرواک"

description
وقتی دادو* داستان مورچه و جیرجیرک را برایمان می‌خوان�...بجای آنکه عبرت بگیرم و مورچه شوم...در دلم جیرجیرک بودن را آرزو می‌کرد�...دادو با زبانِ شعری قصه را تعریف می‌کر�...و جیرجیرک مثه یه کولی ول و آزاد می‌رقصی� توی قافیه‌ه� و وزن‌ها� شعر کُردی...و خیال‌انگیزت� می‌کر� شب‌ها� پرستاره تابستان را...از مورچه که فکرِ وحشتناک مدرسه را به یادم می‌آورد� فرار می‌کرد� به جیرجیرک که آوازش را مثل هر شب سر داده بود...و باز در لذت تعطیلی تابستان غرق می‌شد�...از آن زمان همیشه دلم خواسته جیرجیرکی دوره گردِ آوازه ‌خوا� باشم تا مورچه‌ا� محتکر که از ترس زمستان زیستن را از یاد برده باشد... زیرا همین ترس مورچه‌وا� است که از ما برده‌ا� ساخته در در دستان قدرتمندان


*مادربزرگ در زبان کُردی، برگرفته از نام "دغدو" مادرِ زرتشت
Profile Image for صَĶĶĶنَĶĶĶمْĶĶĶ.
151 reviews94 followers
March 8, 2020

در دنیایی که هیچ‌ک� مجبور نباشد بیش از ۴ ساعت در روز کار کند، هر فردِ شیفته‌� علمی می‌توان� این میل خود را ارضا کند و هر نقاشی می‌توان� بدون گرسنگی کشیدن نقاشی کند. مهم‌ت� از همه اینکه شادی و لذت زندگی جای اعصاب خراب، ملال و سو هاضمه را خواهد گرفت. مقدار کار مطلوب آن‌قد� است که فراغت را سرورانگیز سازد؛ نه آنقدر که موجب از پا افتادن شود و از آنجا که مردم در اوقات فراغتشان خسته نخواهند بود، فقط به دنبال سرگرمی‌ها� منفعل و کسالت بار ( مثل تماشای تلویزیون) نخواهند رفت و دوباره از تفریحاتی لذت خواهند برد که در آن فعالانه شرکت داشته باشند. نیک‌طبعی� از میان سجایای اخلاقی تنها چیزی است که جهان بیش از هر چیز به آن نیاز دارد و نیک‌طبع� ماحصل آرامش و امنیت است نه یک عمر کشمکش شاق و طاقت فرسا.
Profile Image for Raha.
186 reviews225 followers
September 10, 2017
اولین تجربه ی من از "برتراند راسل" بسیار دلچسب بود
***
"ساعت‌های� که از تلف کردن آن‌ه� لذت برده‌ای� ، تلف نشده‌ان�"
Profile Image for Peiman E iran.
1,437 reviews981 followers
April 14, 2016
دوستانِ گرانقدر، « فراغت» لازمۀ تمدن است... با استفاده از فنونِ جدید و پیشرفتِ دانش میتوان بی آنکه زیانی به تمدن وارد شود، «فراغت» را به نحوی عادلانه توزیع کرد
در گذشته دو گروه وجود داشت: گروهِ قلیلی که از «فراغت» کامل بهره داشت و گروهِ بسیاری که کار می کرد... آن گروهِ فارغ از کار از مزایایی بهره مند بود که از لحاظِ عدالتِ اجتماعی پایه و اساس نداشت، همین امر ناگزیر این طبقه را به جانبِ ستم سوق داد، همدردی و همفکریش را محدود کرد و موجب شد تئوری هایی در توجیه حقانیتِ این حقایق وضع کند. این حقایق سخت از ارزش و قدر آن کاست. اما علیرغم این نقایص، تقریباً همۀ آنچه ما تمدنش می نامیم مدیونِ وجودِ همین طبقه است، هم این طبقه بود که هنر را پرورد و علوم را کشف کرد، کتابها نوشت و فلسف ها ابداع کرد و مناسباتِ اجتماعی را تهذیب نمود. حتی آزادیِ طبقۀ ستمکش نیز همیشه از بالا عنوان شده است. بدونِ وجودِ طبقۀ فارغ از کار، بشر هرگز نمی توانست از وحشی گری خلاص شود و به تمدن روی آورد
در جهانی که مجبور نباشند بیش از 4 ساعت در شبانه روز کار کنند هر کس که دارایِ ذوق و کنجکاویِ علمی باشد، خواهد توانست ذوق و کنجکاویِ خود را ارضاء کند... مهمتر از همه اینکه در چنین جهانی خستگی و فرسودگیِ اعصاب و ملامت و سوء هاضمه جایِ خود را به شادمانی و لذت خواهد داد. مقدار کاری که از مردم طلب میشود آنقدر خواهد بود که فراغت را لذت بخش کند
مردان و زنان وقتی مجالِ بهره بردن از زندگیِ شاد و سعادتمند را بیابند، مهربانتر خواهند شد و کمتر در صددِ اذیت و آزارِ دیگران بر خواهند آمد و دیگران را کمتر به دیدۀ سوء ظن و بدبینی خواهند نگریست و سودایِ جنگ قسمتی به این دلیل و قسمتی به این علت که اقدام به جنگ مستلزمِ کارِ سخت و ممتد خواهد بود، از بین میرود و خواهد افسرد
جهان از میانِ تمامِ فضائلِ اخلاقی، بیش از هرچیز نیاز به خوش خویی و سلامتِ نفس دارد، و این دو نیز زاییدۀ آرامش و امنیت است، نه حاصلِ یک عمر تلاش و تقلایِ سخت و پی گیر

درود بر «برتراند راسلِ» خردمند و یادش گرامی باد
امیدوارم این مطالب برایِ شما بزرگواران مفید بوده باشه
«پیروز باشید و ایرانی»
Profile Image for Hussein Dehghani.
86 reviews2 followers
June 5, 2017
درباره کتاب

برتراند راسل مقاله در ستایش بطالت را در سال 1932 نوشت. ایده راسل و نتیجه گیری مقاله به طور خیره کننده ای تحریک آمیز است. خسرانی عظیم به بار می آید، به گفته وی از این باور که کار فضیلت است و فقط یک ریاضت طلبی احمقانه وادارمان می سازد ا صرار بر کار زیادی داشته باشیم در حالی که دیگر نیازی به آن وجود ندارد. اکنون باید دریابیم که سعادت و تنعم انسان در گرو کاهش نظام مند کار است.
Profile Image for Parastoo Khalili.
198 reviews444 followers
March 7, 2022
در ستاش بطالت مي‌نويس� كه من با خوندن اين كتاب حس ميكنم در كار كردن قايم شده بودم و كار براي من مثل شنلي نامرئي تقلبي‌ا� بود كه من رو از حقايق دور ميكرد. من از اوقات فراغتم فراري بودم، شايد چيزي كه حق‌� بود رو از خودم گرفتم تا از واقعيت هاي دردناك فعلي‌� فراري باشم.
كار كردن و پول درآوردن و تصميم گرفتن درباره ي آينده ي پول مثل يك مرداب خيلي عميقي مي‌مون�.به نظرم تصميم گرفتن درباره‌� آينده‌� پولي كه انسان براي به دست‌آوردن� زحمت كشيده در اين جامعه‌� امروزي خيلي سخت و عجيبه. چون با هر تصميم امكان پشيموني هست. حتي راسل هم مي‌گف� كه از نظر جامعه اگر فردي مقداري پول رو توي سرمايه‌گذار� از دست بده فقط بدشانس بوده ولي اگر فرد ديگري مقداري پول رو بشر دوستانه خرج كرده باشه احمق يا كودنه.
Profile Image for Araz Goran.
841 reviews4,549 followers
January 28, 2018
في مدح الكسل ومقالات أخرى..


والله صراحة موضوع الكسل هذا يستهويني شخصياً ، لست ممن يهوى العمل كثيراً ونفسي لا تتوق الى مزاولته ليس بسبب الكسل فحسب لا والله، لكن هناك عدة أسباب تحجم عني الخوض ساعات العمل الطويلة التي تستهلك حياتي على حساب أمور أهم وأوجب ، عموماً الكسل يوفر لي ساعات قراءة طويلة والعزلة المحببة والإبتعاد عن الناس قدر المستطاع..



المهم، الكتاب بكل بساطة ممتع وظريف يتحدث فيه راسل في المقال الأول عن الكسل وإيجابياته في المجتمع الإنساني، يبدو هذا الكلام غريباً نوعاً ما، ولكن راسل وبأسلوبه الممتع يوضح كيف أن الكسل وساعات العمل القليلة ووقت الفراغ الذي يحوزه الناس يؤدي مسلكاً مهماً في تقدم الحضارة والإنسانية ويشرع أبواباً كثيرة لمزاولة التفكير وإستغلال الوقت المتبقي لخدمة المجتمع وأبتكار أفكار ومنجزات قد لا تتوفر أثناء أوقات العمل الصارم والجاد، هذه الطفرة في نمط الحياة المعاصرة أدت ليس فقط في صنع الكسل بل في تحرير الإنسان من قيود كثيرة ومصاعب جمة كانت فيما مضى تنهتك حرمة الوقت والجهد الانساني وتسلمه لعبودية العمل المضني واوقات العمل المرهقة ..

هذا الكلام لا ينطبق طبعاً على دول العالم الثالث القابعة أصلاً في براثن الكسل لأن الإنسان لا يجيد فيها العمل المناسب الذي يرتضيه فضلاً عن مزاولة ترف الكسل..



المقالة او الجزء الثاني من راسل يتحدث فيه بأسلوب شيق عن شخصيات أدبية وسياسية وفلاسفة عرفهم راسل في حياته وأحتك بأفكارهم وسرد بعض المواقف الطريفة وجوانب مبهمة في علاقته مع تلك الشخصيات مثل جوزيف كونراد وجورج برنارد شو و ويلز وكذلك من السياسيين فلاديمير لينين..




الشق الثاني من الكتاب يضم مقالين ضمهما راسل الى هذا الكتاب من كتابه صديقه جوليان هكسلي الذي تحدث في المقالين عن تحديد النسل وأيضاً عن خطر وعواقب ومالآت من زيادة السكان على مستقبل البشرية حسب تعبيره، تنبأ بـ سيناريوهات مخيفة تنتظر البشرية في حال أستمر معدل النمو المذهل والمتسارع في أعداد البشر، وهي نظرة أراها متشائمة كثيرة، حيث يضع مستوى الخطر الحرج في الجنس البشري إذا وصل عدد سكانه الى 10 مليارات ويعتبر ذلك هو الخط الرجعي في مسيرة البشر وإنحسار دور الكائن البشري بعد ذلك نحو الهاوية، رائحة الداروينة تسود في المقال ونظرية البقاء للأقوى التي تحمس لها ضمنياً وهو يسرد المخاطر المنتظرة حملت نوعاً من التحيز والعنصرية الغربية ضد الأمم العالم الثالث خاصة وأشاد هكسلي بسياستي الصين والهند في الحد من الإنجاب وممارسة سلطة مباشرة على تحدد عدد الولادات ..




أستمتعت بقراءة الكتاب والأسلوب السلس فيه يمحنك شعوراً بالألفة تجاه ما تقرأ وخاصة ما ورد من مقالات راسل ذا المنطق الجميل والأسلوب الأنيق في إيصال أي فكرة للقارئ بصورة ذكية لا تخلو من سخريته المعهودة..
Profile Image for Ardavan Bayat.
338 reviews59 followers
May 7, 2021
#در ستایش بیکاریِ راسل
اردوان بیات
98.11.05 بازنویسی


برتراند راسل:
«اگر بیشینه‌� مردم در هر کشور متمدنی می‌خواستند� می‌توانستی� طی 20 سال، همه‌� این فقرِ رقت‌آور� نیمِ بیماری‌ها� این جهان، همه‌� بردگیِ اقتصادی را که نُه‌دهم� جمعیت ما را دربند کرده‌است� براندازیم؛ می‌توانستی� این جهان را آکنده از زیبایی و شادی کنیم و حکومتِ صلحِ جهانی را فراهم آوریم»

description

پس از سال‌ه� یکی دو هفته‌پی� جستار «در ستایش فراغت» را از برتراند راسل خواندم، آن هم در درمانگاه! افسوس که همان چهار، پنج سال پیش که جستارخوانی را آغاز کرده‌بود� این نوشته‌� کوتاه ولی اندیشمندانه را یک گوشه‌� سیستم انداخته و نخوانده‌بود�

راسل یک اشراف‌زاده‌� انگلیسی بود که در کودکی پدرمادرش را از دست داد و نزد مادربزرگ مذهبی‌ا� بزرگ شد. نخست به ریاضی و سپس به منطق و فلسف روی‌آور�. از این‌ر� خواندن دیدگاهش درباره‌� بیکاری بسیار ژرف است، چرا که خود او چندین سال در فرهنگ اشرافی‌گر� زیسته‌اس�. او بر این باور است که همه‌� ستایش‌های� که از کار زیاد و همچنین نکوهش‌های� که از کار کم در تاریخ انسان بر فرهنگ ما (انسان‌ه�) فرمان رانده، چیزی جز فریب پادشاهان، زمین‌دارا� و اشراف نبوده است. فرهنگی که می‌گوی� اهریمن همواره برای دست‌ها� بیکار، کاری ناجور، دست‌وپ� می‌کن�! [1] توانگران خودشان تقریبا در بیکاری به‌س� بُرده و از کار فرودستان، سود و لذت می‌بردن�. سپس همه‌چی� به فرزندانشان می‌رسی� بدون هیچ‌گون� کار ارزشمندی که کرده‌باشن�. به‌راست� این خون رنگین چیست؟ آیا آنها در این بیکاری و دارایی شایسته‌ت� از دیگران بودند و هستند؟

در حقیقت توانگران با کار کشیدن از فرودستان، شیره‌� جان آنها را می‌کشن� و برون‌دا�(=خروجی) آن کارها، چندان هم به کار جهان نمی‌آی�. این کالاها تنها نیازی دروغین در جامعه می‌سازن� که باید فلان‌چی� را داشته باشی تا زندگی‌ا� بهتر شود یا حس بهتری به زندگی داشته‌باش� (فرهنگ مصرف‌گرای�)؛ یا بدتر از آن، کالاهایی‌س� که برای مرگ و بیماری ساخته شده‌ان� و به جای دفاع گاهی به کشته شدن بسیاری از بی‌گناها� هم می‌انجامن�.
راسل بر این باور است که با همه‌� پیشرفت‌ها� فناوری، خردمندانه نیست که کارگران همچنان به همان میزان و روند گذشته کار کنند. می‌گوی� که هر کس در شبانه‌رو� باید 4 ساعت کار کند[2] و زمان بیشتری داشته‌باش� تا زانی برای اندیشیدن به زندگی، یادگیری، پرورش فرزندان، کنشگری اجتماعی-سیاسی، سرگرمی‌ها� خوب و . . . داشته‌باشن� تا از خمودگی و افسردگی و شاید ازخودبیگانگی رهایی یابند. نمی‌دانم� ولی شاید این‌گون� بتوان به جامعه‌ا� آرمانی و سرزنده نزدیک شد.

از سوی دیگر بیشینه‌� پیشرفت‌ها� فناوری و دانش، تنها با کارهای سخت و توانفرسا رخ نداده است. دانشمندان، فن‌آوران� نویسندگان، هنرمندان و حتا سیاستمداران کارشان را دوست دارند و کارشان به‌گونه‌ا� نیست که حتما با بیل‌زد� پیوسته یا جابجا کردن چیزهای سنگین، همراه باشد. نمی‌گوی� که کارشان دشوار نیست ولی لذتی در آن نهفته است. کار آنها فرآورده‌� همان فراغتی است که به اندیشه و کاوش پیوند خورده‌است[3] و در همان راه است که به دانش، فن، نوشته، هنر و نظریه‌ا� سیاسی دست می‌یابن� که در بهترین حالت می‌توان� به انسان‌ه� کمک کند.

تاکنون چند نفر از کودکانی که از آنها پرسیده‌شد� است «می‌خواهی� چه‌کار� شوید؟» در پاسخ کارگر ساختمانی، یا راننده تاکسی، یا کارهای دیگری به جز پزشک، مهندس، خلبان و ... را به‌زبا� آورده‌اند� اگر از یک کارگر بپرسیم که «آیا کارت را دوست داری؟»، چند درصد احتمال دارد که عاشق کارش باشد؟ یا خواستار این باشد که هر چه زودتر آفتاب سربزند و با انگیزه‌ا� شگرف یک روز دیگر سرکار برود؟ اگر نگوییم صفر، باید بگوییم تقریبا صفر!
همه‌� مردم کار می‌کنن� که فرصت بیشتری برای زندگی و تجربه‌� خوشی‌ه� داشته باشند ولی در جهان ما، گروهی کار می‌کنن� و فروتر می‌رون� (کارگران)، گروهی کار نمی‌کنن� و هر روز فراتر می‌رون� (سرمایه‌دارا�) و گروهی کار پیدا نمی‌کنن� و زیر دست‌وپ� له می‌شون�(بیکاران)، در این میان سرمایه‌داران� هم هستند که دغدغه‌� کارگران را داشته‌باشن�. در چنین وضعیتی اگر ساعت کاری کارگران از 8 ساعت به 4 ساعت کاهش یابد، دو برابر از فرودستان می‌توانن� کار کنند چون کسی که کار نمی‌کن� زمان بیکاری دارد ولی پولی برای فراغت ندارد و کسی که زیاد کار می‌کند� پول دارد ولی زمانی برای فراغت ندارد. و این طنز تلخی ست.

اینکه هر کس کار سختِ یدی انجام می‌ده� لزوما ارزش بیشتری به جهان می‌افزاید� سخنی احساسی و مردم‌فریبان� است. سخنی ست برای کار کشیدن از فرودستانی که قرار است شبانه‌رو� کاری کم‌مزد� زمان‌ب� و دشوار انجام دهند تا سیاستمداری، رُبانی را قیچی کند و خودش را پشتیبان مردم بنامد
راسل می‌دان� که این ایده در چنین دورانی(1935) و حتا شاید صد سال پس از آن هم، پیاده‌ناشدن� و چه‌بس� خنده‌دا� باشد. او می‌دان� که کارفرمایان زمانه برای چنین جستاری او را نفرین خواهند کرد ولی کار اندیشمندان همین است که پرسش‌آفرین� کنند و به هر حال دیگران را به اندیشه بیاندازند تا دیدگاه‌ها� آنها را گسترش دهند و سبک زندگی‌ه� را به‌سو� بهتر شدن نزدیک کنند. اگر کارگران جهان همه به یک اندازه کار کنند، دیگر میزان دستمزد چندان اهمیتی ندارد، گرچه در آن چهار ساعت دیگر که به بیکاری‌شا� افزوده می‌شود� می‌توانن� با کارهای نوآورانه و خلاقانه‌� خود –ک� دلخواهشان هم هست- باز هم درآمدی داشته‌باشن�.

سخنان دیگری هم در این جستار آمده، مانند مفهوم کار، مال‌اندوز� نکردن و . . . ولی من دیدگاه خودم را درباره‌� آنها نوشته‌ا� و اصل گفته‌ه� را که دیگر به آنها نپرداختم می‌توانی� خودتان بخوانید (9 صفحه مفید)!

فراموش نکنید که پیشرفت انسان همواره در گروی فراغت گروهی خردمند بوده است، چراکه بیشتر اندیشمندان و دانشمندانی که تاریخ وامدار دیدگاه‌ه� و نوآوری‌هایشا� است، هرگز غم نان و سایه‌با� نداشته و یا آن را آرمانِ خود ندانسته‌بودن�.
به چند نمونه‌� کوتاه بسنده می‌کن�:

سقراط: هرگز در بند مال دنیا نبود و شاید یکی از نخستین بیکاران نامدار باشد
افلاطون: آکادمی‌ا� را داشت و از آن درآمدزایی می‌کر� و شاگرد پرورش می‌دا�
ارسطو: پدرش پزشک بود و خودش به جانورشناسی و رده‌بند� جانداران روی‌آور�
نیکولاس کوپرنیک: کشیش، ریاضی‌دا� و ستاره‌شناس� که نظریه‌� خورشیدمرکزی را پیش‌کشی�.
باروخ اسپینوزا: یک از همه‌ج� رانده‌شده� او مالِ پدری‌ا� را به خواهرش بخشید، درخواست‌ها� استادی در دانشگاه‌ها� بزرگ زمان را رد کرد و با ساخت عدسی و ذره‌بی� اجاره‌� خانه‌ا� را می‌داد� او یکی از مهمترین فیلسوفان سده‌� هفدهم است
چارلز داروین: اشرف‌زاده‌ا� که همچون ارسطو شیفته‌� رده‌بند� جانوران بود و نظریه‌� فرگشت (یا به نادرست: تکامل) را که پیش از او دانشمندان دیگری مانند لامارک در پی اثباتش بودند، با نظریه‌� گزینش طبیعی توضیح داد.
گریگور مندل: کشیشی که شیفته‌� کشاورزی بود و به وراثت در جانداران پی‌بر� و بعدها ژنتیک از دیدگاه او بنیاد گرفت.

در کشور خودمان هم کم نبودند این بزرگان که تنها به کارشان که پیشرفت اندیشه و دانش بود می‌پرداختن�: زکریای رازی، فارابی، صوفی رازی، فردوسی، ابوریحان بیرونی، خیام، ابن سینا، خواجه‌نصیر� عبدالقادر مراغه‌ای� جمشید کاشانی، کمال‌الدی� بهزاد و سرایندگان و هنرمندان و فن‌آورا� بسیاری که یا بچه‌پولدا� بودند یا در دربار شاهان و یا دربند مال دنیا نبودند.

تصور کنید اگر تنها 1% کارگران امروز جهان، غم نان نداشتند، چه اندیشه‌ها� بیشتری به جهان ارزانی می‌داشتن� و چقدر به فهم و شعور جامعه می‌افزودن�.

و شاید اگر مارکس و راسل هم‌دور� بودند و در این باره با هم به گفتگو می‌نشستند� به فرجام خوبی می‌رسیدند� نمی‌دان�!


پیوش�:
[1] برگردان به سبک خودم! / یکی از سخنانی که در بیشینه‌� فرهنگ‌ه� و ادیان به‌گونه‌ا� گفته شده است

[2] می‌توا� «هر روز چهار ساعت» را با «دو روز هشت ساعت» یا هفته‌ا� 28 ساعت (با جمعه) یا چنین چیزی جابجا کرد!

[3] کاری که راسل آن را 4 ساعت در روز برای هر کس پیش‌بین� کرده، همان کار یدی است و کارهای اندیشیدنی و آسیب‌شناسان� را به آن معنا، کار ندانسته چون او چنین فرصتی را برای کارگران و رنجبران فراهم نمی‌بین� تا زمانی برای اندیشیدن به چیزی جز نوکِ هِرَمِ مَزلو (نیازهای اولیه) به آن بپردازند.
Profile Image for Mohammad Ali Shamekhi.
1,096 reviews297 followers
April 29, 2016
من با ایده ی اصلی، یعنی محوری بودن فراغت و اولویت آن بر کار، به شدت هم رأی بوده و هستم. اما عجیب است که راسل در این حد نسبت به اقتصاد ساده نگرانه می اندیشد. مثلا گمان می کند کارفرما حاضر است حقوق را حفظ کند اما ساعت کار را مثلا از هشت به چهار برساند. گمان می کند با آمدن جنبه های تکنولوژیک در کارخانه ها ساعت کاری کارگران کمتر می شود. او متوجه نیست که کارفرما برعکس دسته ای از کارگران را، اتفاقا به دلیل همین حیث تکنولوژیک، اخراج خواهد کرد تا با هزینه ی کمتر سود بیشتری داشته باشد. او به شدت نسبت به نتایج پیشرفت های تکنولوژیک در برآورده کردن فراغت کارگران تأکید دارد و گرچه در این مورد می توان با اون هم رأی بود اما همچنان باید از افراط و تفریط احتراز کرد...
Profile Image for Rebecca.
65 reviews4 followers
September 18, 2010
So far, I've only read the title essay, "In Praise of Idleness", but I must say that it rings as true (if not truer!) today than it must have in 1932 during the Great Depression.

The value and virtue of "hard work" and the vilification of "idleness" is indeed a dual construct of the upper (leisure) class and the puritanical (right-wing) religious origins of our country. Must keep those working-class lackeys occupied so they don't revolt! Or fall to drinking, gambling, and crime!

There is nothing wrong with "idleness", especially if it is active, involved idleness. A contradiction, you say? Oh no. Russell uses the dual example of "peasant dances" set against urban leisure such as "seeing cinema" and "listening to the radio". Today I would use the examples of declining volunteerism, creative hobbies/crafts, even active sports, set against television and, yes, still, cinema. The problem is not so much in the leisure as in the passiveness and placation of society. This kind of social construct, being fed pablum by the mass media (including the news outlets), told what to think, how to feel, what matters to us, is as sure an oppression as any form of dictatorship or totalitarianism. (At this point, I could devolve into a long rant on the power elite and class structure, but I won't.... it's a little off topic...)

What really concerns me in this particular essay, though, is the distribution of work and the distribution of goods (those goods necessary for survival: food, shelter). There are enough resources in this country to go around, except that those resources have been hoarded by those in the highest echelons. For example, there are an estimated 1.5 million homeless people in the US (this is a low estimate in my opinion: homelessness is very difficult to quantify especially as it is in constant flux, and there are questions of who, exactly, should be included in such a count). At any rate, there are currently approximately 750,000 foreclosed homes on the market, owned by banks or investors, sitting empty. This does not include all the "newly" constructed homes that never did sell after real-estate crash. That, in case you can't do the math, is one empty home for every two homeless people. Why not train and/or employ some of these people to do renovation on the many trashed or "scavenged" foreclosed homes in return for reduced occupancy fees? It would solve at least two problems with one blow. But no, those empty homes represent material value to the banks and investors, and they will not share those resources, even when the perceived market value of those resources has fallen by 50% or more!

But again, I'm drifting off topic. Read the essay. We should all be able to meet our needs on 4 hours of work per day, and the rest of our time should be a choice, between working harder for "extra" consumer goods, spending time with family and friends, or painting, writing great literature, working on solving the worlds social ills, or all the many other things that one can't do while drudging away for 8 to 10 hours a day in jobs that are frequently pointless in the first place.

This is a view of socialism I can live with!
Profile Image for Ahmad  Ebaid.
286 reviews2,207 followers
September 19, 2017
"في مدح الكسل", فليس العمل في ذاته غاية وإنما وسيلة مضنية, في مدح الكسل لأن العمل ليس فضيلة.

description

الكتاب أقرب لمجموعة مقالات, يبدأ بمقالة بعنوان "في مدح الكسل" وتعتبر رد رائع على تخوفات من حلول الآلات محل العمال, وكيف نستطيع تطويعه لصالحنا, أعتقد أن فكرة العمل لمده بسيطة والتفرغ لنشاط إيجابي جاءته من السيد والسيدة ويب, اللي عاش معهم معظم عمره,
ويتبعها بمقال عن علاقة العلم بالديمقراطية بعنوان "دفاعا عن الديمقراطية",

وهاتان المقالتان تعتبران ضمن الآراء المتفائلة التي كان يبثها "برتراند راسل", كأحد الفلاسفة المتفائلين, في مقابل الفلاسفة المتشائمين.
ثم بعض المقالات عن علاقاته بأشخاص من مشاهير عصره, ومنهم أعضاء الجمعية الفابية التي كان جزءا منها, فتحدث عن علاقته الشخصية بجورج برنارد شو, هربرت جورج ويلز, وغيرهم.


ثم النصف الثاني من الكتاب بقلم صديقه "جوليان هسكلي", مقالتين أحداهما عن تاريخ المشكلة السكانية والأخرى عن مستقبل المشكلة السكانية,
تلخيصه لتاريخ المشكلة جيد جدا, لكن سرده لمستقبل المشكلة ممل ومكرر, وخاتمة مش جيدة لكتاب مقارنة بأسلوب برتراند راسل في أول الكتاب. برتراند راسل رائع, تحليل عميق جدا وجريء, متأني جدا. يفكر في كل المشاكل التي تواجه مشروعه قبل أن يبدأ بعرضه علينا. وبأسلوب بسيط وترابط جيد بين النقاط وسلاسة في الانتقال بينها, بدون أي جمل اعتراضية أو ألفاظ رنانة أو تكرار ممل.
Profile Image for Reza.
141 reviews106 followers
March 12, 2016
شدیدا توصیه میکنم بخونیدش.خیلی خوب بود...
راسل در این کتاب به موضوعاتی در مورد کار و پول دراوردن و فراغت و رابطه بین انها بحث میکنه که من و شما ممکنه اصلا تاحالا بهشون فکر نکرده باشیم. اول اومده گفته که اگر فردی برای خوشی و تفریح و فراغت خرج کند کار او سبکسری است ولی کسی که همین پول را درجایی سرمایه گذاری کند و شکست بخورد می گویند بدشانسی اورده درحالی که اولی اگر ارزش بالاتری نسبت به دومی نداشته باشد٬پایبن تر ندارد. و همچنین نویسنده میگه که انسان نباید همه عمرش رو به کار بگیرد و باید با فراغت و تفریح نیز میانه داشته باشد. و نیز در بخشی درمورد نگاه جماعت کارگری صحبت کرده که میگه هیچ کارگری نگاه لذت گونه به کار ندارد و کار را صرفا برای تامین معاش زندگی می کند و نه لذت و فراغتی. ودرجایی دیگر اشاره می کند که نباید فکر بر این باشد که پول درآوردن خوب باشد و پول خرج کردن بد. و درمورد اینکه تمدن و خیلی از کتاب ها و اختراعات و فلسف ها مدیون جماعت فارغ از کار یعنی کسانی که کار نکرده اند بوده است حرف گزافی نزده است چراکه کسی که دنبال کار میرفت وقت اینکارها را نداشت. و خلاصه در آخر راسل به این جمع بندی میرسد که چیزی که ما انتخاب کرده ایم کار بیش از حد و طاقت فرسا برای جمعی و گرسنگی برای جمعی دیگر است. درحالی که اگر میزان ساعات کاری اکر به طور دقیق تنظیم شود نه تنها فرد کمتر خسته می شود٬ بلکه تعداد افراد بیشتری نیز سرکار میروند و گرسنگی نیز به تبع آن کمتر و کمتر خواهد شد........
Profile Image for Farnoosh Noroozi.
48 reviews59 followers
May 14, 2020
عمیقا بابت خوندنِ این مقاله‌� کوتاه خوشحالم. حتی عنوان جسورانه‌� کتاب تا مدت‌ه� قبل از اینکه بخونمش برام مسحورکننده و راهگشا بود. موضوع بطالت یا همون داشتن اوقاتِ فراغتِ بیشتر، همیشه برای من دغدغه بوده و اینکه بالاخره تونستم افکار منسجم فیلسوفی رو در این باره بخونم، بی‌نهای� خوشحالم. جسارت نویسنده تنها با به کار بردن واژه‌� بطالت که به اندازه‌� واژه‌� مرگ بار منفی داره و مردم ازش گریزون‌ان� (درحالیکه اهمیت پرداختن بهش از مرگ کمتر نیست)، قابل ستایشه. همون‌طو� که در مقاله هم بهش اشاره شد منظور از بطالت، تنبلی نیست اما کج‌فهمی‌ها� حال حاضر باعث می‌ش� خوندن این مقاله و تفکر درباره‌� اندیشه‌� مطرح شده رو جزوِ واجبات بدونم. به نظرم با خوندن این مقاله حتی اگه تنها جرقه‌ا� در ذهن خواننده برای ارزشمند شمردن فراغت به وجود بیاد، نویسنده رسالتش رو انجام داده. کاش بتونیم در دنیایی زندگی کنیم که خودمون رو با کار زیاد فرسوده نکنیم و نقش بسزای فراغت رو کوچیک نشماریم؛ و فکر می‌کن� این دوران کرونایی که گذروندیم به سان مثال دنیای پس از جنگ جهانی اول که در مقاله گفته شده بود، بتونه گواه این موضوع باشه که اوقات فراغت و زمان آزاد چه نقش مهم و فراموش‌شده‌ا� در دنیای سرسام‌آو� مدرن امروز که با قوانین غیرمدرن و قدیمی اداره می‌شه� داره.
(اردیبهشت ۱۳۹۹)
Profile Image for Amirography.
198 reviews124 followers
August 19, 2017
کتاب قشنگی بود کمابیش. میشه گفت که منظور درستی داشت و با وجود این که یکم بیش از حد ساده بیانش کرده بود، متناسب با دورانی بود که نوشته شده بود. (بین جنگ جهانی اول و در آستانه‌� شروع جنگ جهانی دوم).
به نظر من هنوز منظور اصلی این کتاب، یعنی ضدیت با «کارکردن» محض، رو در دوره‌� زندگیمون مهم دونست. اما برای بیانش شاید یک آپدیت برای فکت‌ه� و روش استدلال، لازم باشه.
Profile Image for Darya.
18 reviews
April 12, 2016
خوشحالم که با راسل آشنا شدم
Profile Image for Pooya Kiani.
401 reviews117 followers
March 5, 2017
راسل که نیچه رو تمسخر می‌کن� و فیلسوف -مدون- نمی‌دونه� یکی از معروفترین ایده‌ها� نیچه و وبر رو می‌گیره� به شیوه‌ا� کاملا سرسری و آبگوشتی درباره‌� ریشه‌یاب� و نظریه‌پرداز� می‌کن� و راه‌حل‌ها� من‌در‌آورد� و «خُرد» ارائه می‌ده� و باز خونده می‌ش�. چرا؟ چون انگلیسیه. کتاب به درد یه مصاحبه‌� تلویزیونی برای فهم عامه می‌خور�. ترجمه متوسط بود.
Profile Image for Ariana.
152 reviews20 followers
February 13, 2020
در ستایش بطالت
اثر برتراند راسل
.
.
"فقط یک ریاضت طلبی احمقانه، آن هم معمولا مستعار وادارمان میسازد اصرار بر کار زیادی داشته باشیم. در حالی که دیگر نیازی بر آن وجود ندارد.
در واقع این باور که کار فضیلت است حربه ای بوده است در دست قدرتمندان تا افراد را وادار کنند به سود اربابان خود زندگی کنند نه به سود خودشان."
.
.

چه میشود اگر تمامی انسان ها روزی چهار ساعت کار کنند، حقوقی اقتصادی داشته باشند و درآمدی مناسب تا از زندگی لذت ببرند؟ .
.

راسل که فیلسوف و ریاضی دانی انگلیسی بود، در این مقاله/کتاب خود سعی دارد نشان دهد که چگونه بشر مسیر تمدن خود را با زندگی مدرنش، به اشتباه، به جاده ای خاکی و پر دردسر برده است.
در این کتاب راسل از این ایده سخن میگوید که تمدن نوین بشری و دستاورد های نوین صنعتی باعث شده اند که بازدهی تولید افزایش داشته باشد اما از انجایی که ثروتمندان سعی در به کار وا داشتن فقرا و کارگران دارند(تا خود از فراغت بیشتری برخوردار شوند.) .
تمامی این پیشرفت صرف تولید کالا هایی بیهوده و بی مصرف میشود که نیاز های اساسی انسان را برطرف نمیکنند اما به پشتوانه تبلیغات، در ذهن توده مردم نهادینه شده است که کار کنند و تولید کنند و پولشان را خرج بکنند تا حس سعادت داشته باشند.
اما دریغ از ذره ای بطالت و وقت آزاد.
.
.

فضلیت انگاشتن کار و دوری از بطالت ، کاردستی قدرتمندانی است که در طول تاریخ سعی به برده داری نوین انسان های جامعه خود داشته اند.
آنها این شرایط را ساخته اند تا شما باور کنید که کار کردن تنها رسالت شما در زندگیست!
در حالی که مهلت لذت از هیچ چیز را نخواهید داشت! .
.
خواندن این مقاله کوتاه را (به خصوص) به آنهایی که از زندگی لذتی نمیبرند توصیه میکنم.
Profile Image for Mohaaaamin.
54 reviews12 followers
June 12, 2024
در دنیایی که معتقد است عیارِ یک مرد به سخت کار کردن و بالا بردنِ ساعاتِ کاری‌ا� است و باید تا آنجا که می‌توان� از اوقاتِ فراغتِ خود بکاهد، خواندن چنین مقاله‌ا� جالب بود.
چندی پیش با جمله‌� قابل تاملی روبرو شدم. شخصی مانیفست صادر کرده بود که: " اگر شغلت باعث نمی‌شو� که هر روز صبح به خودکشی فکر کنی، شغلت را عوض کن. زندگی شوخی نیست. برای لقمه‌ا� باید شرحه شرحه شوی!"
از این دست گفتاره‌ه� زیاد یافت میشود. فقط هم محدود به این جغرافیا نیست. گفتگویی وایرال‌شد� را یادم می‌آی� که خطاب به مرد‌ه� این قضیه را مطرح می‌کر� که باید تحت هر شرایطی کار کرد. هر اتفاقِ ناگوار و آزاردهنده‌ا� هم رخ داده باشد باز باید خیلی سخت کار و تلاش کرد؛ بدون توجه به آسیب‌ها� روانی، جسمی و غیر آن. گاها اینچنین القا می‌کنن� که همه‌� یک مرد در کار کردن‌ا� خلاصه می‌شو�. البته جا دارد به این نکته اشاره کنم که در دنیای مدرنِ امروز این طرز فکر هر دو جنس را شامل می‌شو�. بطور کلی از آدم‌ه� این توقع وجود دارد که تا مرزِ آش‌و‌لا� شدن و از پا افتادن کار کنند. به‌قو� برتراند راسل، ثروتمندان عمیقا مزدبگیران و اقشارِ پایین دست را به کار و تلاش تشویق می‌کنن� و خیرخواهانه از مزایا و تنعمِ آن داد سخن میدهند و کار را شریف ترین وظیفه‌� بشری میخوانند در حالی که اما� خودشان را از این نعمت بی نصیب می‌گذارن�!
"واقعیت این است که جابجا کردن ماده تا حدودی برای حیات ما ضروری است، ولی مسلماً یکی از غایات زندگی بشر به شمار نمی رود. و‌گرن� بایست هر عمله‌ا� را برتر از شکسپیر میدانستیم. در این زمینه به دو دلیل به اشتباه افتاده ایم. یکی ضرورت راضی نگهداشتن فقرا، که هزاران سال است اغنیا را واداشته در باب شان کار و کوشش داد سخن بدهند، در حالی که مراقب بوده اند خود از این حيث بی نصیب باقی بمانند. دیگری احساس خرسندی تازه ای است که ما را به وجد می آورد از تغییرات هوشمندانه‌� شگفت انگیزی که می توانیم در سطح زمین پدید بیاوریم."
-از متن کتاب

راسل بر این باور است که در صورتی که هر فرد صرفا چهار ساعت در روز کار کند، علاوه بر کاهشِ بیکاری، بر شادی و خرسندیِ مردم هم افزوده می‌شو�.
او می‌گوی�:"می‌خواه� با جدیت تمام بگویم که در دنیای مدرن از اعتقاد به فضیلت کار خسرانی عظیم به بار می آید، و این‌ک� سعادت و تنعم انسان در گرو کاهش نظام‌من� کار است."
او تا آنجا دور می‌شو� که اخلاق کار را همانا اخلاق بردگی می‌دان� و به باورِ او بردگی جایی در دنیای مدرن ندارد.

او برای اثباتِ ادعای خود، جنگِ جهانیِ اول را مثال می‌زن�:"آن زمان همه ی مردان نیروهای مسلح، همه ی مردان و زنان دخیل در تدارک مهمات، همه‌� مردان و زنان دستگاه تبلیغات ، جنگ یا ادارات دولتی امور جنگی، همگی از مشاغل تولیدی جدا شده بودند . با وجود این سطح عمومی رفاه مادی در بین مزدبگیران غیر متخصص در جناح متفقین بالاتر از پیش از جنگ یا پس از آن بود. جنگ قاطعانه نشان داد که با سازماندهی علمی تولید میتوان کاری کرد که مردم در رفاهی منصفانه به سر برند حتی با جزئی از ظرفیت کاری عصر مدرن. این سازماندهی علمی، که پیاده شده بود تا مردم جذب امور جنگ و تدارک مهمات شوند، چنانچه در پایان جنگ ابقا شده و ساعات کار به چهار ساعت تقلیل یافته بود، همه چیز به خیر می گذشت. ولی به جای این کار، همان بی نظمی سابق را احیا کردند، کسانی که به کارشان نیاز بود، ساعات طولانی به کار گماشته شدند و مابقی بیکار رها شدند تا گرسنگی بکشند. چرا؟ چون کار یک تکلیف است و سهم آدم نه متناسب با آنچه تولید کرده، که متناسب با فضیلت اوست و نهفته در سختکوشی اش."

برتراند راسل در این مقاله از ابراز نارضایتیِ طبقه‌� دارا و ثروتمند به‌جه� ایجادِ اوقاتِ فراغت برای فقیران میگوید:"این فکر که فقیران هم باید فراغت داشته باشند، همواره برای ثروتمندان ناخوشایند بوده است. در انگلستان اوایل قرن نوزدهم، پانزده ساعت کار روزانه برای هر فرد معمول بود ؛ کودکان هم گاه همین قدر کار میکردند، ولی غالباً دوازده ساعت در روز. وقتی عده‌ا� فضولِ موی دماغ گفتند این مقدار ساعت به نظر قدری طولانی است، شنیدند که کار، بزرگسالان را از میگساری و کودکان را از شیطنت باز می دارد . وقتی بچه بودم، کوتاه زمانی پس از آنکه کارگران شهری حق رأی یافتند، پاره ای تعطیلات رسمی در قانون لحاظ شدند ، مایه‌� خشم و غضب طبقات بالاتر. یادم می آید که از زبان یک دوشس پیر شنیدم:" تعطیلی به چه درد فقیرها میخورد؟ آنها باید کار کنند." مردم حالا این قدر رک نیستند ، ولی آن عقیده همچنان پابرجاست، و منشأ بسیاری از نابسامانی‌ها� اقتصادی ما."

او سرانجام قاطعانه اعتقادِ خود در رابطه با چند و چونِ کار را بیان می‌کن�:"بیایید لحظه ای اخلاقیات کار را رک و راست بی هیچ خرافه پرستی در نظر بگیریم. هر بنی آدمی در طول زندگی بنا بر ضرورت مقداری از ماحصل کار و زحمت دیگران را مصرف میکند. فرض کنیم که کار و زحمت کلاً چیز ناخوشایندی باشد، آن وقت بی انصافی است اگر آدم بیش از آنچه تولید میکند به مصرف برساند. البته ممکن است آدم به جای کالا خدمات ارائه بدهد، مثلاً مانند یک پزشک ؛ ولی به هر حال باید در ازاء خورد و خوراک و مسکن خود چیزی تدارک ببیند. کار تا همین حد پذیرفتنی است، فقط تا همین حد."

البته در ادامه بصورت مبسوط‌ت� منظورش از فراغت را توضیح می‌ده�: "وقتی پیشنهاد میکنم که ساعات کاری باید به چهار ساعت کاهش یابد، منظورم این نیست که باید همه‌� اوقات بازمانده‌� روز را به خوشگذرانی محض سپری کنیم. منظورم این است که چهار ساعت کار در روز باید امکانات پایه‌� رفاهی و ضروریات زندگی را برای آدم مهیا سازد و بازمانده‌� وقت در اختیار خود فرد باشد تا هر طور که مناسب میداند از آن استفاده کند. رکن اساسی چنین سیستم اجتماعی‌ا� این است که باید به تحصیل بیش از آنی پرداخت که در حال حاضر معمول است، و تحصیل باید از جمله ذوقی را بپروراند که شخص را قادر سازد از فراغت خود هوشمندانه بهره بگیرد. من فقط به چیزهای به اصطلاح روشنفکرانه نمی اندیشم. رقص های روستایی جز در مناطق روستایی دورافتاده از بین رفته است، ولی شور و شوقی که باعث پاگرفتن آنها میشد همچنان در سرشت بشر باقی است."

این متفکر همچنین فراغت را لازمه‌� تمدن میداند:"بشر بدون طبقه‌� برخوردار از فراغت هرگز از بربریت بیرون نمی‌آم�."

این کتابِ سی و چند صفحه‌ا� از یکی از نامی‌تری� فیلسوفان و متفکرانِ قرنِ بیستم می‌توان� باعث شود تا از طرفِ دیگر قضیه هم به آن نگاه کنیم.

و در آخر اینکه امیدوارم برای همه‌� ما� هم این امکان به‌وجو� بیاید تا در روز‌ها� طاقت‌فرسا� کاری‌ما� ساعاتی را برای بطالتِ هوشمندانه در نظر بگیریم و فراغتمان را با خوانشِ چنین کتاب‌های� ارزشمند سپری کنیم.
Profile Image for Sophy H.
1,727 reviews91 followers
May 1, 2019
I am a massive fan of Bertrand Russell. I find his writing sophisticated, innovatory and for his time (writing in the 20's/30's) highly revolutionary!

I love his thoughts on socialism, despite the fact that they're so idealistic. He makes me live in hope for a better world! His take on idleness is fantastic; everyone needs downtime and the ability to be a human "being" not doing.

A pleasure of a read and one I'll be dipping back into many times over.
Profile Image for Zahra Dashti.
421 reviews115 followers
August 16, 2016
بسیار برام جالب بود ، شاید چنین افکاری در ته ذهن خیلی از ماها باشه اما جسارت گفتنش رو به خاطر قرن ها باور متفاوت جامعه نداشته باشیم.
هرچند که بعضی جاها شاید خیلی متناسب با واقعیت جامعه ما نمی دیدم ، یا بعضی جاها راه حل ها به این سادگی هم که راسل گفته به نظر نمی رسه ، با این همه جسارت طرح چنین موضوعی و پرداختن خوب بهش ، به نظرم خیلی باارزش بود
Profile Image for Javaneh.
16 reviews1 follower
June 22, 2017
مناسب حال بود. درود بر راسل
Profile Image for Navid Taghavi.
173 reviews69 followers
October 3, 2018
پیروزی پرولتاریا در شوروی از جهاتی مشابه پیروزی فمینیست ها در سایر کشورهاست. سال های سال مردان بر برتری زنان از حیث عصمت اذعان کرده، و با پافشاری بر این که عصمت مطلوب تر از قدرت است، زنان را بابت کم منزلتی تسلی داده بودند. سرانجام فمینیست ها عزم جزم کردند که هر دو، عصمت و قدرت، را با هم داشته باشند، چرا که پیشگامانی در میان آن ها تمام گفته های مردان را در باب مطلوب بودن عصمت باور داشتند، ولی در باب بی ارزش بودن قدرت سیاسی نه. مشابه همین در روسیه در مورد کار یدی پیش آمده است. سال های سال اغنیا و مجیزگویانشان در ستایش "کار و زحمت شرافتمندانه" قلمفرسایی کرده اند، ساده زیستی را ستوده اند، و دم از دینی زده اند که می گوید احتمال رفتن فقرا به بهشت بسیار قوی تر از اغنیاست، و کلا کوشیده اند به کارگران یدی بقبولانند که اصالت خاصی در جابجا کردن ماده در عالم است، همان طور که مردان کوشیده اند به زنان بقبولانند که شرافت خاصی در انقیاد جنسی آن ها نهفته است. همه ی این آموزه ها درباره ی علو کار یدی در روسیه بسیار جدی گرفته شده اند و نتیجه این که کارگر یدی شریف تر از هرکس دیگری است. در اصل همان خواسته های احیاگران وضع قدیم را دارند، البته نه به همان مقاصد قدیمی : این ها را ساخته و پرداخته اند تا کارگرانی ضربتی برای وظایفی خاص بسیج کنند. کار یدی آرمانی است که پیش روی جوانان نهاده می شود و رکن همه ی آموزه های اخلاقی است.
Profile Image for Hessam Ghaeminejad.
138 reviews17 followers
July 30, 2017
راسل در این اثر بیش از آن که به ستایش بطالت بپردازد به نکوهش نظام های سیاسی و مالی جهان پرداخته؛ در این میان لبه تیغ تیز انتقاد راسل بیشتر بر گردن نظام سرمایه داری سنتی (انگلستان) بود تا مدرن (ایالات متحده)،همین طور نظام کومونیستی( روسیه) نیز از این انتقاد ها جان سالم بدر نبرده است
راهکار راسل برای ایجادسیستم عادلانه کار و سرمایه و کاهش بیکاری در جامعه، کاهش ساعت کار به چهار ساعت یا در واقع تنظیم بازار با تولید به اندازه ی نیاز است...البته این دیدگاه ضعف های خود را دارد چون کاهش کیفیت محصول به علت از بین رفتن فضای رقابتی ،ولی نمیتوان قدرت استدلال راسل را در قانع کردن خواننده نادیده گرفت
Displaying 1 - 30 of 790 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.