ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

خانه ماتریونا

Rate this book
ایگناتیچ، زندانی سابق اردوگاه کار اجباری، پس از آزادی برای تدریس ریاضی به روستایی دورافتاده می‌رو� و در کلبه‌� پیرزنی فقیر به نام ماتریونا ساکن می‌شو�. او روزمرگی‌ه� و زندگی سخت و سرنوشت تلخ ماتریونا را بازگو می‌کن�. ماتریونا که در فقر مطلق به سر می‌بر� و برای گذران زندگی به‌سخت� کار می‌کند� زنی است پاک‌نهاد� بخشنده، مهربان و نوعدوست، و همین فضایل آشکارا او را از خویشان و همسایگانش متمایز می‌کن�.�
این کتاب بخشی هم با عنوان خرده‌ریزه� دارد که شامل نوشته‌ها� ادبی بسیار کوتاهی است که از مجموعه‌� دوم خرده‌ریزه� انتخاب و ترجمه شده‌ان�. سالژنیتسین مجموعه‌� دوم خرده‌ریزه� را در سال‌ها� دهه‌� 90 که از مهاجرت بازگشت خلق کرد.�

100 pages, Paperback

First published January 1, 1963

56 people are currently reading
2,048 people want to read

About the author

Aleksandr Solzhenitsyn

447books3,885followers
also known as
Alexander Solzenitsyn (English, alternate)
Αλεξάντρ Σολζενίτσιν (Greek)

Works, including One Day in the Life of Ivan Denisovich (1962) and The Gulag Archipelago (1973-1975), of Soviet writer and dissident Aleksandr Isayevich Solzhenitsyn, awarded the Nobel Prize for literature in 1970, exposed the brutality of the labor camp system.

This known Russian novelist, dramatist, and historian best helped to make the world aware of the forced Gulag.

Exiled in 1974, he returned to Russia in 1994. Solzhenitsyn fathered of Ignat Solzhenitsyn, a conductor and pianist.


Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
787 (30%)
4 stars
966 (37%)
3 stars
628 (24%)
2 stars
158 (6%)
1 star
42 (1%)
Displaying 1 - 30 of 181 reviews
Profile Image for Mohammad Hrabal.
392 reviews275 followers
May 10, 2024
اینجا بود که فهمیدم گریه در سوگ مرده صرفاً اشک ریختن نیست، بلکه پرده از سیاست و سلوک هر یک از عزاداران برمی‌دار�. صفحه ۶۱ کتاب
بدین‌سان� اگر کهنسالی ما را به� آرامی به سوی مرگ پیش برد، بس آسان‌ت� و با چشمانی بازتر آن را می‌پذیری�. پیری هرگز کیفری از جانب خداوند نیست، بلکه مواهب و شادکامی‌ها� خود را دارد. صفحه ۸۶ کتاب
پیری پر فروغ راهی سوی فراز است نه نشیب. خدایا، فقط پیری را در تنگدستی و سرما به سراغمان نفرست! آخر، ما خود نیز پیران بسیاری را بدین‌سا� رها کرده‌ایم� صفحه ۸۷ کتاب
چه دردناک است شرمسار وطن بودن، آنگاه که وطن در دست مشتی نیرنگ‌با� بی‌ر� است که از سر بی‌تدبیر� و خودخواهی اداره‌ا� می‌کنند� آنگاه که در چشم جهانیان چهره‌ا� گستاخ، موذی و بی ارج دارد، آنگاه که به� جای خوراک سالم روحانی، خوراک فاسد پیش رویش می‌گذارند� آنگاه که فقر و پریشانی چنان در تار هر پود زندگی مردم لانه کرده که به هیچ روی نمی‌توا� چاره‌ا� کرد. صفحه ۸۸ کتاب
Profile Image for Maziyar Yf.
722 reviews499 followers
July 2, 2020

خطر فاش شدن داستان


عجب حکایت آشنایی را استاد تعریف کرده ، یک کلبه آشنا در جایی دور و متروک ،قدیمی ، پوسیده و رو به زوال ، خانه ای که سوسکها و موشها آزادانه در آن رفت و آمد دارند ، مشتی کفتار صفت هم چشم طمع به آن دوخته اند .
ماتریونا صاحب کلبه همسر خود را در جنگ از دست داده و کودکان خود را در بیماری ، دِین خود را به وطن ادا کرده اما صاحبان وطن حق او را ادا نمی کنند .
ماتریونا داستان پیر فرزانه ایست ، او دنبال حق خود از کار اجباری در کلخوز نیست ، به دنبال زغال سنگ هم نیست تا آلونک خود را اندکی گرم کند ، او عشق را در کار و خدمت یافته چه به مردمان باشد ، چه به بز پیر یا گربه چلاق
در پایان داستان ماتریونا قربانی می شود ، قربانی حرص و طمع ، کفتارها خانه را صاحب می شوند ، جامعه ای می ماند عاری از اخلاق و انسانیت

حکایتی بسیار آشنا
Profile Image for Leila.
201 reviews74 followers
August 9, 2023
در روسی زمان تزار ها، پایین‌تری� طبقه‌� جامعه دهقانان بودند که بر روی زمین های مشخصی کشاورزی می‌کردن�. این طبقه نه تنها نمی‌توانستن� به طبقه‌� بالاتری بروند بلکه مجبور بودند تا همیشه بر زمینی که بهشان واگذار شده کشاورزی کنند، یعنی حتی امکان تغییر مکان نیز برایشان میسّر نبود.

اشراف هم طبقه‌� بالای جامعه‌� روسی‌� آن زمان بودند که بعد از تزار از بیشترین قدرت بهره‌من� بودند. آنان هر زمینی را که می‌خریدن� یا می‌فروختن� با تعداد رعیتی که در آن مشغول به کار بودند معامله می‌کردن� ؛ از این رو میزان ثروت اشراف با تعداد رعیتی که داشتند محاسبه می‌ش� نه با میزان زمینی که داشتند.
همانطور که در کتاب نفوس مرده این رسم به بهترین وجه نشان داده شده تا جایی که اشراف میزان رعیت های مرده شده شان را هم حساب میکردند.


ماتریونا، پیرزنی مهربان و ساده زیست است که در کلبه‌ا� کوچک و قدیمی در یک روستا زندگی می‌کن�.
یک معلم که مدتی را در اردوگاههای گولاک گذرانده، پس از آزادی، در مدرسه‌ا� واقع درمزرعه‌� اشتراکی بزرگی برای خود کاری پیدا می‌کن� و برای اقامت خانه‌� ماتریونا را برمی‌گزین� و ما از زبان معلم کم کم از پیرزن و زندگی او به شناخت می‌رسی�.
اما آنچه راوی ( و خواننده) را آزرده می‌کن� این است که میان زندگی پیرزن و زندگی رعیت‌ها� قبل از انقلاب بلشویک تفاوت چندانی نمی‌بین�.


بخشی از کتاب:
امّا ماتریونا پی گوشت نبود ؛ در بند مال دنیا نبود؛ اهل بزک دوزک نبود؛ امّا کسی روحیاتش را درک نمی‌کر�. همه رهایش کرده بودند، حتی شوهرش. خواهرهایش مسخره‌ا� می‌کردن� . آدمهای زندگی‌ا� را از دست داده بود، امّا ذات پاکش را نه.
صادقانه بی مزد و منّت به دیگران خدمت می‌کر�. چشم به مال دنیا نداشت. دلخوشی‌‌ا� بزی سفید بود، گربه‌ا� چُلاق و گل و گیاهی در هم تنیده.
همه‌� ما کنارش زندگی کردیم ولی نفهمیدیم ماتریونا همان انسانی است که بی او روستایی باقی نخواهد ماند. نه روستایی و نه جهانی.

۱۴۰۲/۵/۱۸
Profile Image for مجید اسطیری.
Author8 books521 followers
January 21, 2020
description

رمان جمع و جوری است که من فضای راحت و صمیمانه ش را دوست داشتم. یک روشنفکر روسی را در حالتی شبیه به تبعید به روستایی دورافتاده
میفرستند و او در خانه پیرزنی به نام ماتریونا ساکن میشود. تقریبا بی کار است و به خاطر همین تبدیل میشود به مشاهده گری حرفه ای که سوژه مشاهداتش زندگی مادر ماتریونا و دیگر ساکنان روستا است. کم کم به این نتیجه میرسد که این مردم یک روش زندگی نسبتا سخت ولی کاملا طبیعی دارند که میشود گفت بهترین شکل زندگی است و مدرنیته نباید سعی کند به زور آن را تغییر بدهد.


description
Profile Image for Tahmineh.
43 reviews10 followers
January 14, 2025
خانه ی ماتریونا برگرفته از زندگی و تجربیات خود نویسنده دارد. سولژنیتسین در سال ۱۹۴۵ ، زمانی که در ارتش سرخ در جنگ جهانی خدمت می کرد ، به دلیل احساسات ضد شوروی که در نامه های خصوصیش داشت دستگیر و در چندین گولاک به مدت ده سال زندانی بود و بعد سالها در تبعید زندگی کرد. این داستان کوتاه اندکی پس از بازگشت او از زندان منتشر شد.
ایگناتیج ، زندانی سابق اردوگاه کار اجباری و معلم فعلی ، بعد از بازگشت طولانی به کشورش ، به دنبال گوشه ای آرام از روسی به روستایی می‌رو� و در کلبه ماتریونا ساکن می شود و وقایع را بازگو می کند.
ماتریونا ، پیرزنی فقیر و مهربان که زندگی پر از رنج ، او را شکست نداده و در غلبه بر ناملایمات ، نجابت اخلاقی از خود نشان میدهد. او حتی به همسایه های ناسپاسش هم کمک میکند و به کسی آزاری نمی رساند. او به عنوان منبعی بی� مانند ترسیم می شود که روستائیان خودخواه بدون فکر از آینده ، از او استفاده میکنند.
کتاب کوتاه قشنگی بود. شخصیت ماتریونا را خیلی دوست داشتم؛ پیرزنی فداکار و با گذشت..
Profile Image for Alireza.
162 reviews33 followers
March 29, 2024
ماتریونا شخصیت خیلی ملموسی داره که میشه باهاش همذات‌پندار� کرد. مطمئنا همه ما توی روستاها زنی مثل ماتریونا رو ملاقات کرده‌ای� و شاید اصلا شبیه یکی از اقوام نزدیک‌ما� باشد.
شاید برای خیلی از مردم عجیب و غبرقابل باور باشه که یه نفر در یه گوشه‌� دورافتاده زندگی روستایی خودش رو با کمترین امکانات داشته باشه و با همه سختی‌ه� از شرایطش راضی باشه و به قولی شکر خدا رو کنه. شاید با خودشون بگن این آدم عقل درست حسابی نداره. ولی اون آدم برای خودش دلخوشی‌ها� کوچکش رو داره و برای کمک به بقیه اصلا دریغ نمیکنه، حتی با اینکه رسما ازش سواستفاده میکنن. خانه ماتریونا داستان همچین آدمی هستش.

پانوشت: نویسنده در یه جایی از داستان یه مراسم سوگواری رو توصیف میکنه که تو اون اطرافیان سعی میکنن با هم رقابت کنن و هرکسی بیشتر نشون بده با متوفی ارتباط داشته و گریه زاری راه بندازه تا شاید چیزی نصیبش بشه! خیلی این صحنه برام آشنا و جالب بود
Profile Image for Shahab.
141 reviews13 followers
January 12, 2022
داستان نسبتا کوتاه خانه ماتریونا همانطور که از اسمش پیداست داستان خانه زنی به اس�� ماتریوناست. خانه در این رمان کوتاه نقش اساسی دارد.
الکساندر سالژنیتسین این کتاب را بر اساس تجربیات شخصی خود نوشته است.
ایگناتیچ زندانی سابق اردوگاه های کار اجباری و معلم فعلی ریاضی که در کلبه ما��ریونا ساکن می‌شو� راوی داستان است. به مرور سختی های زندگی این زن روشن میشود، شوهری که در جنگ مفقودالاثر شده، فرزندانی که تک تک مرده اند و مقرری ای که دولت قطع کرده و پیگیری برقراری اش بی نتیجه است. اما ار فصل دوم با ورود پیرمردی سیاه ریش مسیر داستان تغییر میکند. مصائبی که به نظر میرسید بر ماتریونا گذشته و وضع فلاکت بار زندگیش نسبت به حقیقت پنهان زندگی او و آنچه پس از دیدار پیرمرد رخ میدهد بسیار سطحی است.
به یکباره در چند سطر داستان زندگی عاشقانه ماتریونا آشکار می‌شو� اما با همین سرعت مجدد همه چیز نابود خواهد شد. مرگ غریب ماتریونا پرده آخر داستان نیست بلکه پس از آن باز هم همان پیرمرد داستان را پیش می‌بر�.

اما ماتریونا در حقیقت نماد زندگی افرادیست که بی هیچ چشمداشتی در زندگی به دیگران محبت کرده اند. در نقطه مقابل او تمام شخصیت های داستان قرار دارند که همگی حب مال و حسد و خودپسندی را نمایندگی می‌کنن�. راوی داستان هم در بین این دو جهان بینی ایستاده و به خواننده فرصت میدهد یکی را انتخاب کند یا شاید خودش را قضاوت کند که تعلق به کدام جبهه دارد.
Profile Image for Yas.
549 reviews47 followers
November 3, 2024
3.5

چه دردناک است شرمسار وطن بودن آنگاه که وطن در دست مشتی نیرنگ باز بی رگ است که از سر بی تدبیری و خودخواهی اداره اش می کنند، آنگاه که در چشم جهانیان چهره ای گستاخ، موذی و بی ارج دارد، آنگاه که به جای خوراک سالم روحانی خوراک فاسد پیش رویش می گذارند، آنگاه که فقر و پریشانی چنان در تار و پود زندگی مردم لانه کرده که به هیچ روی نمی توان چاره اش کرد.
Profile Image for Hamedborhan.
34 reviews6 followers
November 21, 2024
روس ها !
هر چی از روس ها تا حالا خونده م یا خوب بوده یا عالی ...
و این " خانه ماتریونا " از اون عالی هاش بود...
داستانی که ریشه در زندگی خود نویسنده داره ...
سر گذشت معلمی که از لا به لای حرفهاش میشه فهمید زندانی ای در اردوگاه های کار اجباری شوروی بلشویکی بوده و پس از اونجا به دهکده ای میره و در اصل خلاف خواست عموم مردم از اداره ی کاریابی مبنی بر رفتن به شهرهای بزرگ؛ درخواست میکنه به جایی دور از هیاهو ها بره
و نهایتا به خانه ماتریونا میره
ماتریونای پیر فقیر اما نمادی از گذشت و ایثار و بی خویشتنی ...
که جامعه روستاییان اون دوره او رو ساده لوحی پخمه میدونستند و بزرگ منشی او رو حماقت ...
و هیچکس جوهره ی لبخند گرمابخش او رو درک نکرد ...
بخونیدش حتما
و
این کتاب در انتها خرده ریزهایی داره که نوشته های عمیق و کوتاه نویسنده ست از ادراکاتی که از جهان هستی داشته
یادداشت هایی در چند بند که حداکثر یک صفحه ی یک کتاب در قطع جیبی رو تشکیل میده
شروع یکی از یادداشت ها با عنوان شرمساری :
چه دردناک است شرمسار وطن بودن، آنگاه که وطن در دست مشتی نیرنگ باز بی رگ است ...
Profile Image for Mehrnoosh.
77 reviews26 followers
March 6, 2019
کاش میشد امتیاز بیشتری داد تا من به این کتاب بدم،بدلیل انسانیتی که تو کل کتاب هست،برای دل مهربان و ساده ماتریونا و لبخند شیرینش که من هم دیدم!
Profile Image for Lyra.
75 reviews30 followers
April 20, 2022
من این کتاب رو بی‌انداز� دوست داشتم و آرزو می‌کرد� کاش می‌تونست� بیشتر از پنج امتیاز بهش بدم تا میانگینش رو ببرم بالاتر تا به جایی که لایقشه برسونمش.
توضیح و توصیفی که تو این کتاب نوشته شده، یگانه‌تری� و بی‌آلایش‌تری� رویاها رو برام می‌ساخت�. از جزئیات می‌گفت� جزئیاتی که وقتی می‌خونی� بدیهیه اما اگه نباشن، بی‌ش� جای خالیشون رو حس می‌کنی� و این یعنی هیچ اضافه‌گویی‌ا� نداشت.
باورتون می‌ش� کسی برای توصیف نوع آهنگ یک صدا، یک صدای غریبه که انعکاسش برای اولین بار تو گوشش می‌رقصه� بگه: «کلماتش همان‌های� بودند که با دلتنگی به‌دنبالشا� از آسیا به اینجا کشیده شده بودم.»؟ خدای من، سالژنیتسین به‌راست� با واژه‌ه� جادو می‌کن�!
داستان این کتاب بر اساس تجربه‌� خود نویسنده هست و تنها اسم روستا تغییر پیدا کرده. شخصیت‌ها� دو نوع جهان بینی رو تشکیل می‌د�. محبت بی‌چشمداشت� درمقابل مال‌اندوز� آزمندانه.
به‌گفته‌� توضیح اضافه شده در پایان کتاب درمورد این داستان، «خانه‌� ماتریونا، در یک کلام، شرح دشواری‌ها� دردناک زندگی است که آدمی را به تأمل در باب مفهوم زندگی و غایت آدمی در این جهان وا می‌دار�.»

(اگه کتاب رو نخوندین شاید بهتر باشه این بخش رو هم نخونین، انتخاب با خودتونه)
سالژنیتسین در انتهای کتاب درمورد ماتریونا می‌گ�:
«او در بند ساختن زندگی نبود... همّ و غمّ‌ا� این نبود که وسایل گوناگونی بخرد که به جانش بسته باشند. دنبال آراستن سر و ظاهر نبود... دنبال لباس‌ها� زیبا نبود، لباس‌های� که با آن زشتی‌ها� صورت و سیرت را می‌پوشانن�. هیچ‌ک� درکش نمی‌کر� و همه رهایش کرده بودند، حتی شوهرش. شش فرزندش را از دست داده بود، ولی خوش‌مشربی‌ا� را نه. به چشم خواهران و خواهرشوهرهایش غریبه بود و به او می‌خندیدند� اویی که از سر ساده‌لوح� بی‌مز� برای دیگران کار می‌کر� و برای روز مرگش مال و منالی جمع نکرده بود. بز سفید کثیف، گربه‌� چلاق، گیاهان فیکوس...
همه‌� ما کنارش زندگی کردیم و هیچ‌وق� نفهمیدیم که او همان انسان راست کرداری است که، چنان‌ک� می‌گویند� بدون او روستایی در کار نخواهد بود.
و شهری.
و جهانی.»
Profile Image for Daniel T.
150 reviews38 followers
May 5, 2022
نمیتونم بگم از بهترین های ادبیات روسی بود که خوندم

ولی کتاب خوبی بود

اولین چیزی که توی این کتاب نظر من رو جلب کرد این بود که زندگی های دور� و بر ما که بی اهمیت ازشون رد میشیم و کوچکترین نگاهی بهشون نیمندازیم چه داستان هایی ، مشقت هایی در خودشون به همراه دارند.

داستان با شخصیتی شروع میشه که ابدا ما روی افکار این شخص و یا زندگی این شخص دیدی نداریم ، و شخصیت ما مثل دوربین فیلمبرداری داره یک فیلم رو ضبط میکنه ، فیلم و زندگی ماتریونا

موضوع دیگه ای که قابل توجه بود ، مرگ بود
که بعد مرگ چطور اشخاصی که سو استفاده میکرند از شخصی و‌چ� بسا شخصیت ما تمامی اینکار هارو از روی مهربانی برای اطرافیانش انجام میداد ولی دیگران سو استفاده میکردند از این شخص. ولی بعد از مرگ چطور اون افراد به دنبال اموال و � شخص هستند و وقتی پیک های شراب رو با زمزمه های نامت جاودان رو به زبون میارند ته دلشون این جاودانی رو حس‌نمیکنن�.

و در آخر وقتی چنین شخصی دیگه حضور نداشته باشه ، بذارید نقل و قولی از کتاب رو بنویسم تا حق مطلب ادا بشه :

«همه ما کنارش زندگی میکردیم و هیچوقت نفهمیدیم که او همان انسان راست کرداری است که، چنان که می‌گویند� بدون او روستایی در کار نخواهد بود.
و شهری
و جهانی»

Profile Image for Mohammad.
180 reviews107 followers
December 21, 2021
3.5/5
«برگ ها می ریختند، برف می آمد و آب می شد. دوباره شخم می زدند، بذر می پاشیدند و درو می کردند. و دوباره برگ ها فرو می ریختند و باز برف می آمد. انقلاب، و انقلابی دیگر، و دنیا یکسره به هم می ریخت.»

خانه ماتریونا داستانی راجع به فردی هست که پس از طی کردن مسیری به خانه پیرزنی به نام ماتریونا رسیده و زندگی آمیخته با غم او را در کنار شادکامی و تلاش وصف ناپذیرش نظاره می کند.
کتاب بسیار کوتاه و جمع و جور بوده و زندگی محلی روسی را به خوبی به تصویر می کشد، ترجمه زیبا و تر تمیز می باشد. در آخر کتاب نیز نوشته های پراکنده ای از نویسنده وجود دارد که از خواندن آن ها به شدت لذت بردم و باعث شد که احساس نزدیک تری نسبت به نویسنده داشته باشم که تکه کوتاهی از نوشته ای به نام آواز خروس را مینویسم:
«فارغ از غم دنیا، برپای ایستاده است.
کاش ما هم چنین باشیم.»

Profile Image for Mehrzad.
220 reviews28 followers
June 24, 2016
خانه ی ماتریونا، در یک کلام، شرح دشواری های دردناک زندگی است که آدمی را به تامل در باب مفهوم زندگی و غایت آدمی در این جهان وا می دارد.

داستان، از بیان معلم از اردوگاه کار اجباری برگشته ی به دنبال آرامش ست. ساکن خانه ای روستایی می شود، که زندگی مشقت بار زنی ۶۰ ساله که از بسیاری از مسایل دست کشیده محوریت حرف های اوست. حوادث پیرامون این زن و شخصیت های متفاوت دیگر داستان، دست مایه درس زندگی ای است که در این کتاب نهفته.
Profile Image for Niki ☾.
36 reviews6 followers
December 17, 2024
«چه دردناک است شرمسار وطن بودن، آن‌گا� که وطن در دست مشتی نیرنگ‌با� بی‌ر� است که از سر بی‌تدبیر� و خودخواهی اداره‌ا� می‌کنند� آن‌گا� که در چشم جهانیان چهره‌ا� گستاخ، موذی و بی‌ار� دارد، آن‌گا� که به جای خوراک سالم روحانی، خوراک فاسد پیش رویش می‌گذارند� آن‌گا� که فقر و پریشانی چنان در تاروپود زندگی مردم لانه کرده که به هیچ روی نمی‌توا� چاره‌ا� کرد.»
Profile Image for Steven R. Kraaijeveld.
545 reviews1,905 followers
December 25, 2017
"As long as there is fresh air to breathe under an apple tree after a shower, we may survive a little longer." (243)
I had already read two of the longer pieces in this collection�Matryona's House and An Incident at Krechetovka Station. The other stories in this collection, especially the last, newly restored What a Pity, were well worth reading, as were the various prose poems. Tinged with nostalgia and suffused with lamentation, regularly revolving around the tension between good and evil, Solzhenitsyn's work is often bleak—and just as often beautiful.
18 reviews3 followers
February 22, 2024
4.5💫
اعتراف می‌کن� که انتظار نداشتم کتاب انقدر خوب باشه اما واقعا عاالی بود
قلم سولژنیتسین خیلی خوب بود
متاسفانه ما ادبیات جهان رو با یک سری نویسنده خاص می‌شناسی� و حتی آثار خاص سولژنیتسین بخاطر مجموعه گولاگ به‌تازگ� خیلی معروف شده اما کسی به باقی اثارش اشاره‌ا� نمی‌کن�
خانه ماتریونا داستان زنی سالخورده است که همه اطرافیانش اون رو رها کردن و اون در گوشه ای از روستا درون کلبه اش زندگی ساده ای رو می‌گذرون�
داستان در عین سادگی روان و فوق‌العاد� لذت بخشه
Profile Image for Zaphirenia.
289 reviews212 followers
October 26, 2020
Μια πρόγευση από το ύφος του Σολζενίτσιν πριν πιάσω τα πιο μεγάλα και "δύσκολα". Ανυπομονώ, πάντως. Οι μικρές αυτές νουβέλες με τους απλούς ήρωες της καθημερινότητας στην απεραντοσύνη της ρωσικής γης προετοιμάζουν για σπουδαία πράγματα.
Profile Image for Emily.
603 reviews54 followers
November 14, 2019
Πάντα ήθελα να διαβάσω Σολζενίτσιν.
Θυμάμαι αμυδρά τον πατέρα μου να τον αμφισβητεί, τότε με το νόμπελ ή ίσως αργότερα, υιοθετώντας τις αμφισβητήσεις του κόμματος. Δεν μου έρχονται στο μυαλό λεπτομέρειες αλλά πραγματικά θα ήθελα να ξέρω αν διάβασε ποτέ τη Μία Μέρα στη ζωή του Ιβάν Ντενίσοβιτς ή απλά αναπαρήγαγε ό,τι άκουγε ή διάβαζε στο Ριζοσπάστη.

Τέλος πάντων, αποτέλεσμα τούτων όλων, ήταν η προκατάληψη που έσερνα για χρόνια, ώστε να μην θελήσω να ακουμπήσω ποτέ τη Μία Μέρα και τον αντιφρονούντα ...
Με αφορμή τα ακουστικά βιβλία, διάλεξα κάτι από Σολζενίτσιν, κάτι ανώδυνο και απολιτικό. Για να γνωριστώ επιτέλους.
Ήταν το Σπίτι της Ματριόνα.

Ένας καθηγητής μαθηματικών, εκτίει δεκαετή ποινή σε γκουλάγκ και αποφυλακίζεται. Αντί να πάει στην πόλη του, διαλέγει να χαθεί σε ένα απομονωμένο χωριό, μέσα στη φύση μεν αλλά και το σκληρό χειμώνα της ρωσικής επαρχίας. Ταλαιπωρείται να βρει στέγη, όμως τελικά το σπίτι της Ματριόνα γίνεται το κατάλυμα του. Εκεί, συμβιώνει ειρηνικά μαζί της και την μελετά. Αρχικά με σχετική αδιαφορία, στη συνέχεια όμως με αληθινή έγνοια. Φτώχεια, τυραννία, αδικία, ένα κράτος - βασανιστής, άνθρωποι όμως καλοί και η Ματριόνα μια ακούραστη συντρέχτρα.
Στην αρχή ο καθηγητής προσπαθεί να διατηρήσει μια απόσταση από πρόσωπα και γεγονότα, σταδιακά όμως διολισθαίνει προς την τρυφερότητα.

Μου άρεσε το ύφος της γραφής, οι περιγραφές του, τα αισθήματα που προσπαθούσαν να κρυφτούν αλλά ξεπρόβαλαν από τις γραμμές του. Χωρίς να είναι ένα αριστούργημα της ρωσικής λογοτεχνίας, προϊδεάζει τον αναγνώστη ότι βρίσκεται μπροστά σε έναν σημαντικό συγγραφέα. Εκείνο δε που γίνεται εμφανές είναι το πόσο πολύ αγαπά τον τόπο του, παρά τα όσα συμβαίνουν γύρω του.

Κρίνοντας εκ των υστέρων (και αφού η σκόνη της ιστορίας έχει κάπως κατακάτσει) και μόνο ότι θέλησε να υψώσει το ανάστημα του ενάντια στο καθεστώς μιας ολόκληρης τυραννικής αυτοκρατορίας, τον κατατάσσει στα ελεύθερα πνεύματα.

Δεν ξέρω αν θα μπορέσω κάποτε να καταπιαστώ με τη Μία Μέρα, αλλά τουλάχιστον κατάφερα να απαλλαγώ από την προκατάληψη μου (in memoriam του μπαμπά μου) έστω και αργά...
Profile Image for é.
294 reviews82 followers
November 30, 2021
La casa de Matriona es un largo relato en el que un profesor, recién salido del Gulag, recae en una remota aldea del corazón de Rusia, presumiblemente buscando perderse para el mundo. Allí conoce a Matriona, una vieja miserable que lo acoge en su casa. A través de los ojos de este recién llegado conocemos a un ser excepcional, desposeído de casi todo, rodeado de pobreza, cargado de desgracias pasadas que jalonaron una vida nada fácil. Matriona es la personificación de la sencillez, la pureza, la humanidad. Pese a ser objeto de rechazo y escarnio, se entrega con gratuidad al prójimo, no sabe vivir de otra manera. Pocas son las cosas que posee: una colección de ficus, una cabra cenicienta y un gato paticojo. Y, sin embargo, su rostro irradia hermosura y paz.
El relato nos acerca a eso que algunos llaman "el alma rusa". Un alma, sin duda, campesina. Un alma cuya peregrinación a través de varios regímenes políticos no ha cambiado su esencia. Las sencillas vidas que encontramos en esta historia resuenan en el corazón de todo ser humano con la fuerza que otorga el acervo.
Profile Image for sAmAnE.
1,242 reviews145 followers
August 1, 2024
نویسنده‌� روسی روایتگر داستان کوتاهی از ماتریونا است؛ پیرزنی که زندگی پرمشقتی را بعد از مرگ شوهرش میگذراند. شوهری که نمی‌دان� در جنگ کشته شده یا ذر جایی مشغول ادامه‌� زندگی خود است. در کتاب با روزگار سخت این پیرزن همراه میشویم. حکومت با عدم پرداخت مقرری او را در تنگنا قرار می‌ده�. در آخر هم سرنوشت تلخی برایش رقم میخورد.
#خانه_ماتریونا #آلکساندر_سالژنیتسین
Profile Image for Saba.
64 reviews25 followers
January 27, 2022
خیلی پیش اومده که با کتاب‌ها� ادبیات روسی همزاد پنداری بیشتری داشته باشم و بهتر بتونم
شخصیت‌ه� و داستان‌هاشو� رو درک کنم. این داستان کوتاه هم ازاین قاعده، مستثنی نبود.
Profile Image for Nasim.
131 reviews20 followers
Read
August 24, 2022
میتونم بگم زیبا زیبااا زیباییی 💘💘اصن تیری در قلبممم
اولین بار بود ادبیات روسی میخوندم ولی انقد نگارش زیبا دلنشین و بی نقص بود مجذوبش شدم
قلم طلایی سالژنیتسین مملو از توصیفات زیبا و گسترده و دلنشین بود طوری ک طبیعت رو توصیف میکرد طوری که ماتریونا رو در ذهن آدم میگنجوند واقعا قابل تحسین بود. شخصیت پردازی زیبا و معصومانه، درونمایه زیبا و احساسی، روند دلنشین داستان ک با توصیفات صمیمانه همراه شده بود همشون ی متن منسجم و بی نقص رو ساخته بودن
حتی خرده ریزه ها هم ب زیبایی تمام نگارش شده بودن همشون دلنواز و دلفریب بودن
ماتریونای پاک و معصوم ذهن آدم رو ب سمت زیبایی یکرو بودن و مهربان بودن میکشوند
طوری ک سالژنیتسین داستان رو رقم می‌ز� آدم احساس میکرد با صدای خودش داره داستان رو با توصیفات زیباش منور می‌کن� و همین داستان رو خواندنی و شنیدنی میکرد
واقعا لذت بردم خیلی خیلی بیشتر از ادبیات روسی میخونم چون ب شدت موقع خوندنش حالم دگرگون شد
امتیازم بهش ۴.۲۵عه
Profile Image for Maryam.
34 reviews
April 29, 2022
من خیلی دوسش داشتم ❤️🤪
Profile Image for Matt.
752 reviews598 followers
July 13, 2014
For some reason, I thought Russian authors were hard to read. Not so in this case. This is a surprisingly easy-to-read novella.

A young man, first-person narrator of the story, released from prison, looking for work, eventually finds it in a village in the Russian province. There he lives as a tenant in the small house of Matrjona Vasilievna. The story deals with the two of them living together, about Matrjona's burdensome life and finally a tragedy. By the way, the story takes place starting in the summer of 1953, after Stalin, just barely though.

Matrjona is, I think, a very well worked out character. The author puts people at the forefront. He obviously made the conscious decision not to overload the story with symbolism and remains simple. The reader will get the meaning anyway. Maybe it's a little close to cliché sometimes, but that's nothing I would complain about. After all there must be a reason why a cliché becomes a cliché.

In any case I enjoyed this story very much. For me it was the perfect introduction to the works of the author.

PS: I read the book in a Russian/German edition. Unfortunately I don't speak Russian. Therefore please consider the following (automatic) translation of my review into Russian a bold experiment and probably utter nonsense

По некоторым причинам я думал, что российских авторов было трудно читать. Не так в этом случае. Это удивительно легкий для чтения.

Молодой человек, первого лица рассказчик истории, освобожден из тюрьмы, ищет работу и в конечном итоге находит их в деревне в российской провинции. Там он живет как арендатор в крошечный двор Матрена Васильевна. История-это трагедия, как два вместе живут от тяжелой жизни Матрена и наконец. Он играет кстати в период с лета 1953 года, после Сталина, хотя еле-еле.

Это Матрена-один, я думаю, очень хорошая, комплексный характер. Автор ставит человека на переднем плане. Видимо, он намеренно обходится с тяжелым символизм но остается легко. Читатель тоже имеет значение. Может быть иногда немного близко к клише, но я ничего не приостановить найти его на самом деле. Ведь там должна быть также причина так клише клише.

Эта поправка во всяком случае, очень понравилось. Для меня это было идеальное введение в работах этого автора.


This work is licensed under a .
Profile Image for Razieh Shahverdi.
109 reviews58 followers
March 24, 2019
خانه‌� ماتریونا داستان جمع‌وجو� روسی کلاسیکی است که از خواندنش لذت خواهید برد. فصل سوم درخشان�� دارد که در آن توصیفی دقیق از یک مراسم خاکسپاری و ترحیم می‌شو�. من جملات آخر کتاب را البته دوست نداشتم. یک‌دفع� چرخشی سانتی‌مانتا� اتفاق می‌افت�. همین نوع پایان‌ه� را در تعدادی از یادداشت‌ها� کوتاه سولژنیتسین که با نام خرده‌ریزه� در همین کتاب منتشر شده خواهید دید. در مقابل بعضی از یادداشت‌ه� هم عالی‌ان�. چیزی شبیه پست‌ها� فیسبوکی که اگر سولژنیتسین زنده بود می‌نوش�.
Profile Image for Biblio Curious.
233 reviews8,259 followers
November 12, 2017
Matryona's House is quite good and such a slow, leisurely story. The other stories in this collection share just a touch of a similar theme, just enough similarity to contribute to the commentary of Soviet Russia. It's a rich tapestry that Solzhenitsyn weaved together. I read only 1 of his Prose Poems at the end, so moving! So I'm going to leave them unread for a slower reading time. They'll be sweet when I re-read this later ^.^
Profile Image for K. E..
161 reviews7 followers
November 20, 2024
"Bir şeyler edinmek, sonra bu bir şeyleri hayatından daha değerliymiş gibi saklamak için kahretmezdi kendini."
Profile Image for Ա⚘️.
146 reviews2 followers
December 18, 2024
3.7/5

داستان خانه ماتریونا قشنگ بود خرده ریزهاش قشنگ تر. اگه میخواید با قلم نویسنده آشنا بشین کتاب ۱۰۰ صحفه ی خوبیه برای شروع 🙂

تککتاب

چه دردناک است شرمسار وطن ،بودن آنگاه که وطن در دست مشتی نیرنگ باز بی رگ است که از سر بی تدبیری و خودخواهی اداره اش میکنند آنگاه که در چشم جهانیان چهره ای گستاخ موذی و بی ارج دارد، آنگاه که به جای خوراک سالم روحانی، خوراک فاسد پیش رویش می گذارند، آنگاه که فقر و پریشانی چنان در تار و پود زندگی مردم لانه کرده که به هیچ روی نمی توان چاره اش کرد.
Displaying 1 - 30 of 181 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.