این کتاب که بازخوانی زندگی رسول مکرم اسلام از سه متن کهن به نامها� تفسیر سورآبادی، سیرت رسول الله و شرف النبی است که از ولادت تا رحلت آخرین فرستاده الهی را برای خواننده روایت میکن�. یاسین حجازی برای نوشتن این کتاب ۳ سال زمان گذاشته تا تصویری روایی و مبتنی بر مستندات تاریخی را برای خواننده به صورت خطی روایت کند.
«جبریل دست به پشتِ مصطفا بازنهاد، گفت: « در این راه عجایبه� بینی و معانیِ آن بِنَدانی تا من تو را نگویم. و مُنادیان تو را از هر سوی آواز دهند. نِگَر تا اجابت نکنی! به آخر من تو را بگویم که آن چیست.»
پس بُراق فرا رفتن آمد میانِ آسمان و زمین. هرچند که چشم کار کردی، به یک گام نهادی. چون به بالایی رسیدی، پایش دراز گشتی و دستش کوتاه گشتی. چون فرا نَشیب رسیدی، دستش دراز گشتی و پای کوتاه.
زمانی برفت�
پس من دیدم دو مرد را: یکی خفته و یکی ایستاده و سنگ میآر� و سرِ این مردِ خفته خُرد میشکن� و سرش هم چُنان درست میشو� که بود. پس سنگی دیگر میآر� و سرش میشکن� هم چُنان.
پس مرا گفت: «برو از پیش!»
من برفتم. دو مرد را دیدم: یکی نشسته و یکی ایستاده، در دستِ او قلابهای� آهنین و در گوشه دهانِ این مردِ نشسته میافگن� و میکِش� و پس در گوشه دیگر از دهانش هم چُنین قلابی میافکن� و میکِش�.
من گفتم: «سُبحانَ الله!»
پس مرا گفت: «برو از پیش!»
پس برفتم. مردانی را دیدم برهنه و زنانی برهنه وآتشی از زیرِ ایشان میآی�.
پس برفتم. جویی دیدم از خون و مردی در آن جوی بانگ میدار�. و بر کنارِ جوی مردی بود که سنگه� جمع میکر� و به آتش آن سنگه� میتاف� تا چون جَمَره آتش میگشتن� و هرگاه که این مرد که در جوی خون بود نزدیک میرسید� یکی از آن سنگه� در دهانِ او مینها�.
من گفتم: «سُبحانَ الله!»
پس مرا گفت: «برو!»
پس برفتم ساعتی. بیشها� دیدم و در آنجا کودکان بسیار. و در میان ایشان پیری بود که از درازی که بود سرش را نمیشایس� دید.
من گفتم: «سُبحانَ الله! این کیست؟»
پس مرا گفت: «برو!»
من برفتم. درختی دیدم که اگر خلق جمع شوند، جمله این درخت سایه کُند همه را. و در زیرِ درخت دو مرد بودند: یکی هیمه جمع میآور� و یکی آتش میافروخ�. من گفتم: «این چیست؟»
پس گفت: «برو!»
پس برفتیم تا برسیدم به درجها� عظیم، که من هرگز بزرگت� از آن درجها� ندیده بودم. و بر آن درجه، شهری دیدم بنا نهاده خِشتی از زر و خِشتی از سیم. و ما به درِ آن شهر رفتیم و در بگشودند و جماعتی مردان پیشِ ما آمدند: بعضی از ایشان نیکو - چنان که من نیکوتر از ایشان ندیده بودم - و بعضی زشت - چنان که من زشتت� از ایشان ندیده بودم.
پس فریشتها� ایشان را گفت: «بروید و خود را در آن چاه اندازید!» ایشان برفتند و در آن چاه افتادند و چنان نیکو گشتند که از آن نیکوتر صورتی نباشد.
من گفتم: «سُبحان الله! این چیست؟»
پس مرا گفت: «از پیش برو!»
من ساعتی از پیش برفتم. شهری دیگر را دیدم فراخت� و روشنت� از آن شهرِ نخست. و در میانِ شهر جویی بود، آبش سپیدتر از شیر. و جماعتی مردان بودند در آنجا و میدویدن� بدین شهر و اهلِ آن را در جوی مینهادن� و سپید و روشن برمی آمدند.
دومين كتابى كه از اين مؤلف مى خونم. چند وقت قبل كتاب "آه" رو هم خونده بودم. هر دو كتاب از جمله كتاب هاى خيلى خوب در تاريخ اسلامن، و مخصوصاً مورد استقبال مذهبى هاى كتابخون قرار گرفتن. قاف چيه؟
مثل كتاب "آه" اين كتاب هم نوشته ى مؤلف نيست، بلكه خلاصه اى از متون قديميه. مؤلف سه متن قديمى رو (يك تاريخ، يك تفسير، و يك سيره) جلوى خودش گذاشته، و با قيچى شروع كرده به تكه تكه كردن شون. اول قطعه هاى زائد و غير داستانى رو گذاشته كنار. تكه هايى مثل عبارت پردازى ها و سجع بافى هاى غير روايى نويسنده، سندهاى روايت ها، خيلى از شعرها، گفتگوهاى غير جذاب و...
بعد قطعه هاى باقيمونده رو كنار هم گذاشته و نقص هاى يك روايت رو با روايت ديگه جبران كرده؛ اما اين قطعه ها رو به ترتيب اصلى كنار هم نذاشته، بلكه با ترتيبى كمى بازيگوشانه تر، كمى داستانى تر، كمى مهيج تر. مخصوصاً توى صفحات آخر كتاب - كه سه روايت مثل يه فيلم ثريلر هم عرض هم پيش ميرن - اين مشهوده.
حاصل شده اثرى خوشخوان و مفرّح، با نثرى قديمى ولى بى دست انداز، ته مايه اى از بازيگوشى مؤلف، هم بازيگوشى هايى كه لبخند ميارن به لب، هم بازيگوشى هاى اشك آور، مثل گريزهايى كه به روضه هاى آشنا ميزنه، با صفحه بندى و حروف چينى چشم نواز، با طرح جلد بى نظير كه دلت مى خواد هميشه بذاريش جلوى چشمت، حتى وقتى نمى خواى بخونى ش. همين خصوصيات، باعث ميشه كتاب گزينه اى عالى براى مطالعه ى تاريخ اسلام باشه، به جاى تواريخ خشك معروف. بعد از قاف
مؤلف بعد از اين قصد داره كتابى از سال هاى ابتدايى حكومت امام على تا پايان جنگ بصره تأليف كنه، باز به همين شيوه. من ترجيح مى دادم از دوران خلافت سه خليفه ى اول هم كتابى بنويسه، مخصوصاً براى ما شيعه ها كه كمتر از وقايع تاريخى اين دوره به صورت جزئى خبر داريم. مخصوصاً كه مؤلف هم توى مقدمه ى هر دو كتابش (آه و قاف) تأكيد مى كنه كه يكى از دلايلش براى تهيه ى اين كتاب ها، اينه كه خيلى از ما فقط به صورت پراكنده از وقايع خبر داريم، و نمى دونيم دقيقاً چه اتفاقى افتاد. و اين خيلى در مورد دوران خلافت سه خليفه ى اول صادقه.
حتی مقدمه اش هم فوق العاده بود . یعنی یه جورایی می شد از این مقدمه عالی فهمید نویسنده ( یا شاید هم بهتره بگیم ویراستار ) برامون چی تدارک دیده . اگر دنبال یک کتاب تاریخ بسیار خواندنی و روان از پیام بر هستین این کتابو از دست ندین .
برخلاف ظاهر سختش خیلی روان بود. شماره ی صفحات صد صفحه صد صفحه از دستم در می رفت آن قدر که محو قاف می شدم. در آغاز کتاب ردپای پیامبر در شکافتن دریا و هشدار یعقوب و خاتم سلیمان، جدید بود. وقایع پس از رحلت پیامبر، روایتی سینمایی داشت. سه صحنه ای که موازی روایت می شد. نگار نگاتیو های سه واقعه را با هم ترکیب کرده بودند....تشییع پیامبر توسط حضرت علی (ع) و چهار نفر دیگر، ادعای نبوت مسیلمه و سقیفه! از ماجرای سقیفه سریع گذشت ولی به نظرم به مقصودش رسیده بود. غدیرش غدیر نبود. حتی یک بار هم برگشتم و دوباره حجه الودعاع را خواندم ولی غدیر نبود.
از ابابیل تا کلیسای بصرا، تمام مدت صحنه ها ی فیلم "محمد رسول الله" آقای مجیدی در ذهنم تداعی می شد با موسیقی متن عالی فیلم...و خوب البته از بعثت تا فتح مکه هم کم و بیش "محمد رسول الله" مصطفی عقاد با موسیقی متن اش:)
سی صفحه ی آخر معنی واژه های دشوار یا عربی کتاب است که جز دو یا سه بار لازم نشد به آن مراجعه کنم. واژه های نا آشنا را یا از ریشه می شد معنا کرد یا از مفهوم جمله و یا ندانستن معنی شان لطمه ی به مفهوم کلی نمی زد.
بسیار بسیار مشتاقم برای خواندن باز خوانی های دیگر آقای حجازی به خصوص "روزگار قتل عثمان ابن عفوان تا پایان حرب جمل" که هنوز منتشر نشده.
جمله ی پایانی کتاب: رسول گفت: .اسلام پدید آمد و غریب بود. و بعد از این، به عاقبت، هم غریب شود
پی نوشت: 1. واکنش یکی از دوستان به قاف خوانی من: پرونده ی بابک زنجانی که تموم شه میرن سرغ هرکی قاف داشته باشه...خود دانی گران است ولی می ارزد:) 2. شیرازه ی کتاب عالی است. می توان بدون نگرانی هزار و صد صفحه کتاب را خواند.
خلاصه داستان اینه: 🩸🗡🥷 اول بگم خیلی متاسفم واسه همه کسایی که توی صفحات این کتاب گردنشون زده شد یا به فجیع ترین شکل ممکن کشته شدن و به زن و بچه هاشون تجاوز شد و اموالشون سرقت شد. امیدوارم روزی بیاد که جهان از این ویروس کشنده رهایی پیدا کنه و ادمها نسبت به عقایدشون آگاه بشن و کره زمین به حال خوبی که قبل اختراع دین داشته برگرده. همه کسایی که توی این کتاب کشته شدن یا توی ۱۴ قرن قبلی کشته شدن انسان بودن و حق زندگی داشتن و عزیز کسی بودن و برای خودشون آرزوها داشتن. براشون خیلی ناراحت شدم و حق هیچکدومشون نبود که بمیرن. شاید تا قبل خودن این کتاب عقاید داعش و القاعده و غیره رو درک نمیکردم و احساس میکردم خیلی حرفها که غربیها در مورد اسلام میزنن واقعی نیست ولی این کتاب خیلی مسایل رو روشن کرد، توی هرصفحه این کتاب حداقل یه نفر سرش زده میشه اونم به بهانه های الکی و این کتاب بالای هزارصفحه ست و هیچ چیزی در این جهان اینقدر مهم نیس که هزار نفر بخاطرش بمیرن. من سریال گیم او ترونز رو دیدم و همیشه فکر میکردم اوج وحشی بودن انسان رو به تصویر کشیده ولی این کتاب صدبرابر بدتر بود و غم انگیز اینجاست که برخلاف گیم او ترونز این اتفاقا واقعا افتادن. چرا باید یه نفر سرش زده بشه چون فقط میگه قصه های پیامبران شبیه قصه های رستم و اسفندیاره؟ کدوم پیامبری در تاریخ اینقدر تشنه قدرت بوده و این همه ادمو کشته؟ میخوام بگم شاید تقصیر نویسنده ست و این چیزا واقعیت نداره و واقعا پیامبر خوبیها و مهربانیها واقعیه ولی این همه ادم که واقعا کشته شدن مگه نه؟ نویسنده یه ادم مذبیه و نونشو داره از مذبی بودنش درمیاره چه نفعی داره واسش که این چیزا رو گسترش بده. البته در طی کتاب خیلی تلاش میکنه که همه این جنون قدرتها رو منطقی نشون بده ولی با بچه ۵ ساله طرف نیست! واقعا هرکی شهید بشه از لحظه اول تری سام با دوتا حوری آغاز میشه؟ واقعا جبریلی وجود داره که از بیکاری میاد با بچه ها کشتی بگیره؟ واقعا اسمون ۷ تا طبقه ست و طبقه اخرشم خدا نشسته که با ادم لاس بزنه؟ مثل فیلم هندی پشت پرده ها قایم شه؟ چرا همه بدن فقط تو خوبی؟ دوران جاهلیت قبل اسلام بود یا بعدش؟ چه هیولا و دیوی میتونه از خود تو ترسناکتر باشه؟ چرا فقط از گرما میترسونی وقتی سرما خیلی سوزنده تر و سختتره؟ میخوام بگم توی قرن ۲۱ چرا ادمها یه نگاه به عقایدشون نمیندازن ببینن دارن چیو دنبال میکنن؟ این روزا که اینستاگرام وجود داره میتونیم ببینیم چطوری ادمها یه نفرو بت میکنن و خود طرف هم واقعا باورش میشه با بقیه فرق داره و کاری که داره میکنه به نفع بشریته!!! ادمهایی که دور ایشون جمع شده بودن به خاطر اینکه نیاز به یه هویت جدید داشتن و نیاز به تایید شدن و بالارفتن یه شبه از طبقات اجتماعی و البته قدرت خواهی داشتن باعث بزرگ شدن این ادم شدن وگرنه دست تنها همه بهش لقب دیوانه میدادن. باور کنید که هرچیزی در این جهان میتونه وایرال بشه هر ایده ای فارغ از درستی یا نادرستیش تا وقتی که به اندازه کافی فالوور داشته باشه. کمونیست، داعش، حتی چیزای ساده، هزاران بار این قضیه تکرار شده. خلاصه در هوش این ادم نمیشه شک کرد چون فالوور جمع میکرده چهارده قرن پیش که اینستاگرامی نبوده!!! مسایلی که همه انسانها قبول دارن لزوما درست نیستن تا وقتی از جنبه علمی بهشون پرداخته نشه � شواهد علمی براشون وجود نداشته باشه. این کتاب موازنه جرم و قانون گرانش و کل فیزیکو یه کبریت میگیره زیرش. انسان قرن ۲۱ به این چرت و پرتها چه احتیاجی داره؟ دینی که فقط حول قدرت طلبی و انحصار زن و زیر سوال بردن عقل میچرخه و یه بار نمیگه مراقب خودت باش یا دوتا نفس عمیق بکش به درد کی میخوره؟ مگر نه اینکه فقط قدرت طلبان و کسایی که نونشون از ابن راه درمیاد رو قدرتمندتر میکنه و بقیه رو خالی تر از اندیشه؟ این دین در چهارده سال گذشته چیزی جز بدبختی برای بشریت نداشته و نه تنها این دین بلکه همه دینهای دیگه، وقتی چیزی به روشنی و شفافیت علم وجود داره چه نیازی به این افسانه ها هست، اره فهم علم سختتره اره راحتتره که یه مشت چرتو پرت رو ادم دنبال کنه و فکر نکنه ولی رنج رو که نمیشه انکار کرد. میشه؟ همیشه اعتقاد داشتم این دین برای مردها عالیترینه با همه امکانات و ازادیهایی که بهشون میده ولی اگه زن هستی وقتش نیست یه بازنگری کلی بکنی؟ چطوری به عقایدت احترام بذارم وقتی میبینم عقایدتن که دارن تو و آینده دخترت رو نابود میکنن؟ چطور سکوت کنم وقتی داری رنج میبری زن! داری عذاب میکشی زن! خودتو رها کن. آزاد شو. موهات دلتنگ بادن، دلت دنبال آزادیه، اندیشه ات هیچ چیزی از کس دیگه ای کم نداره. تو ماشین جوجه کشی نیستی، تو الگوت یه دختری که توی هجده سالکی مرده و هیچ کاری جز بچه اوردن نکرده نیست، ذهنتو باز کن دختر. یه عمر توی زنجیرت کردن دختر، نذارن اندیشه تم توی زنجیر کنن.
This entire review has been hidden because of spoilers.
کلا کتابایی که وقتی تموم میشن اطلاعات جدیدی داری رو دوس دارم😊 البته یه تیکه هایی برام سوال پیش اومد ک باید برم از یکی بپرسم بازنویسی خوبی هم بود بنظرم باوجود نثر قدیمیه که داشت به هیچ عنوان خوندنش سخت نبود البته ی چیزی که اذیت میکرد موقع خوندن سنگین بودن کتاب بود ی چیزی هم که باعث شد خوندنش اینقد طول بکشه این بود که نمیشد تو کیف دستی گذاشت و برد بیرون بخونی بنظرم اگه دو جلدیش میکردن خعلی بهتر بود
بازخوانی سه متن کهن فارسی در مورد زندگی پیامبر. بسیار بسیار عالی! این یک ماه و نیم که این کتاب رو میخوندم، انگار با پیامبر زندگی کردم. متن کمی سنگین، اما شیرین و لذت بخش. پیامبری که توصیف شده کاملا قابل حس و قابل درکه. حتما بخونید!
آدم به راحتی سراغ خرید کتابهای حجیم و گران نمی رود. (هرچند این کتاب به نسبت سایر کتابها در این حجم و شکل واقعا ارزان است) ولی وقتی حقوق گرفتید، یا به خاطر کاری تصمیم گرفتید به خودتان جایزه بدهید، یا بعد از چند ماه دو دوتاکردن مالی، به پس اندازی رسیدید، حتما بروید سراغ اینهایی که از گوشه چشم همیشه نگاهشان می کردید یا آنها شما را صدا می کردند. بعد می بینید چند روز بعد پدرتان با شعف خاصی از شما می پرسد: «تو این کتابو خریدی؟» و بعد اضافه می کند که: «وقتی بچه بودم پدربزرگتان یک کتابی داشت که توش چیزهایی بود که بعدا تو هیچ جایی و کتابی ندیدم. همیشه حسرت می خوردم چرا مطالبشو جایی ننوشتم؟ نمی دانم اصلا کتابارو از کجا می آورد؟ الان این کتاب، اون حرفها رو داره. این عکس پیغمبر که براق سوار شده هم تو امامزاده دهات زده بودند. نمی دونم الانم هست یا نه» لذت زاید الوصفی ست دیدن این حال پدر.
حقیقت اینه که نمیدونم چجوری ریویو بنویسم برای این کتاب که حق مطلب ادا بشه. لابد میدونید که یاسین حجازی چه زحمتی کشیده برای جمع آوری این کتاب از متون کهن فارسی. من میخوام همینجا از ایشون تشکر کنم واقعا. دست مریزاد. متن، متن سهل و ممتنعیه. با این که خیلی کلمات رو نمیفهمیدم، ولی کلیت جمله ها رو دریافت میکردم. خوندن 1131 صفحه خیلی طول کشید ولی به هیچ وجه خسته کننده نشد. البته که همزمان، کتاب های دیگری رو شروع و تمام کردم. یه حس خجالتی من رو در بر گرفته بود زمان خوندنش. که قبل از خوندنش و دونستن یه همچین حداقلی از زندگی پیامبرم، خودم رو مسلمون میدونستم. کتاب ارزشمندیه. همین. ذهنم برای نوشتن بیشتر یاری نمیکنه. نمیدونم چجوری توصیفش کنم.
« رسول گفت: اسلام پدید آمد و غریب بود. و بعد از این، به عاقبت، هم غریب شود. »
این کتاب، شبیه «کتاب آه؛ بازخوانی مقتل حسین ابن علی (علیهالسلا�) » است. ولی اینبا� سیر زندگی پیامبر اسلام، حضرت محمد (صل الله علیه و آله) ، رو توی سهت� کتاب کهن فارسی دنبال میکن�. متنها� این سه کتاب به ترتیب اتفاقاتی که افتادهان� با هم ترکیب شدهان� و مشخصه که هر متن به کدوم کتاب تعلق داره.
در کل از نظر من این کتاب و «کتاب آه» آثار ارزشمندی هستند. اول اینک� ما را تا حد زیادی به اصل قضیه متصل میکنن� و دوم اینک� میتوان� قابلیت خواندن و متوجهشد� این نوع نثر را حفظ کنم.
نکتها� که در مورد محتوای کتاب به نظرم میرس� و توی مقدمه هم به� اشاره شده، اینئ� که بعضی از نویسندگان کتابها� مبدأ حکومتی بودهان� و ممکنئ� که بعضی روایته� تحریف شده باشند که با توجه به واحد درسی تاریخ تحلیلی صدر اسلام و پرش کتاب از روی واقعه� غدیر، میش� ردپای این نوع تحریفها� مشروعیتدهند� به حاکمان رو توی کتاب دید. و البته باید به حضور پررنگ خرق عادت در کتاب هم اشاره کنم.
× تاریخ تحلیلی رو دوستت� دارم. ×× امیدوارم بتونم چنین آثاری رو در مورد حضرت علی علیهالسلا� بخونم.
مَا أُوذِيَ� نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت؛هي� پیامبری مثل من اذیت نشد.» داستان زندگی پیامبر (سلام الله علیه) از ابتدای بعثت تا وفاتشون سراسر غربت و تنهایی است حتی زمانی که حکومت اسلامی به اوج شکوفایی و قدرت می رسد. دنیا ظرفیت و تحمل تجلی کامل عقل کل عالم و ائمه اطهار (سلام الله علیهم) را ندارد و همین باعث مهجور بودن آنهاست.
کتاب هرچه پیش میرف� به اوج خودش نزدیک میش� و صد صفحه ی آخر هم.. حقیقتش خوندن کتاب برام طولانی شده بود و خسته کننده اما به آخر که رسیدم دلم نمیخواس� تموم بشه. جمله ی آخر کتاب هم عجیب دل سوزوننده و اشک درآورنده..!
کار یاسین حجازی، همون طور که خودش گفت، تدوین بود. فقط و فقط تدوین و نه بیشتر. پس اگر به جایی از کار یاسین حجازی ایراد فنی بگیرم فقط میتون� برم سراغ مشکلایی مثل پرش صحنه و رعایت نکردن غیر موجه سیر زمانی و از این قبیل ایراد ها که چند تایی ازش به چشمم خورد. قابل اغماض بود؛ ولی بود. و اگر بخوام از کار یاسین حجازی تعریف کنم باید برم سراغ انتخابها� متنه� و صحنهها� سراغ تلاشی که کرده تا از ۳ متن جدا یک متن یکدس� جلوی چشممون بذاره و امثالهم. چقدر این مرد در کار ارزشمند خودش زبردسته... (هر چند واقعا کتاب آهش رو بیشتر می پسندیدم از این لحاظ که روایت بهتری داشت به لحاظ فنی و هنری قضیه) هر چند تا مواد خام این کتاب رو نبینم قضاوتم کامل نیست ولی از این لحاظ یاسین حجازی به نظرم باید ۴ ستاره رو بگیره لااقل. سیمرغ زرین بهترین تدوینگ� کتاب!
اما... اما چرا ۳ ستاره؟ به خاطر اصل محتوای کتاب. ارزشمند بود. لازم بود. حساسیتها� دینی و مذبی درش رعایت شده بود. دقیق بود. معتبر بود. خوب بود. ولی چه� کنم که نمیتون� دل بدم به این نوع روایت از این تاریخ. می دونید قصه چیه؟ من ۱۰-۲۰ سال دیر رسیدم به انقلاب خمینی (ره) و چیزی که دوست دارم از این مرد ببینم و بشنوم تا سر ذوق بیام زندگینام� اش و سالنما� کارهاش نیست (هرچند شاید چیزی مثل سه دیدار نادر ابراهیمی هم سر ذوقم بیاره)؛ حرفهاشه� نوع نگاهش به مسائله؛ دغدغه و برنامههاش� برای یه حیطه وسیع جغرافیایی و تاریخی. خلاصه بگم: اون چیزهاییشه که الان به کارم میاد و راه رو نشونم مید� و الخ. حالا یه نگاه بندازید بهم: من. آدمیزادی که ۱۴ قرن دور افتاده از اون مرد. از مردی که حیطه اثر گذاریش هزاران بار وسیعت� از هر کسی و ارج و قربش پیش خدا قابل قیاس با هیچ نبی و رسولی نبود. آدمی که ۱۴ قرن دور افتاده از زمانی که انبیا مشتاق دیدنش بودن. آدمی که احتمالا وایساده در آستانه زمانی که باز هم انبیا مشتاقش درک کردنشن. فکر کنید این آدم یه لحظه خودشو نگاه میکن� و می بینه چقدر برای این زمان دستش خالیه. چقدر دوره از جایی که باید باشه. چقدر نگاهش فرق داره با چیزی که باید باشه. یکی بهم بگه زندگینام� و شرح وفات و ممات این مرد به چه درد همچین آدمی میخوره� از کجای این متن میتون� هدایت رو پیدا کنه وقتی اون همه آدم از عرب بتپرس� جاهل گرفته تا عالم کتابخوند� جهود این متنا رو از نزدیک و زنده دیدن و ایمان نیاوردن؟
پ.ن. این که به باقی زندگینام� التفات بیشتری داشتم به خاطر این بود که هیچ کدوم مثل این احساساتم رو بر نینگیختن! پ.ن.۲. بیصبران� منتظر کتاب بعدی آقای حجازی هستم
کتابی که باید جرعه جرعه نوشید و هر جرعه را مدتی طولانی مزه کرد تا جان را تازه کند. نفس کشیدن در کنار پیامبر و قدم برداشتن با او در دل تاریخ و با روایت های کوتاه این کتاب برای من شیرین و دلچسب بود و هست. فقط کاش معانی لغات را در پایین هر صفحه می اوردند و نه در انتهای کتابی با این قطر!
خیلی خوب . با اینکه از متون قدیمی گرفته شده است برای هر خواننده ای بسیار روان است . به نظرم مهمترین دلیل استقبال از این کتاب نیاز نسل امروز به کتابهایی با موضوعاتی از این دست و البته روان بودن و شیوه جذاب نگارش است .
قرار گذاشته بودم که تعطیلات نوروز ۹۵ #قاف یاسین حجازی را بخوانم؛ بس که گیرا و پرکشش بود متن کتاب در واپسین دقایق سال ۹۴ خواندن� تمام شد. کتابی که اگرچه ویراست همیشه شگفت حجازی جور دیگر دلچسب� کرده اما اصلا بهترین است و داستان بهترین فرزندان انسان.... بهار آفرینش.
همیشه گفتم با کتاب های سر راست و هلو برو تو گلو رابطه ی خوبی نداشتم .کتاب باید به تو فرصت و لذت کشف بدهد .و متن های قدیمی بابت ساختار ولغات نامانوسشان چنین اند. جاهایی راباید حدس بزنی یا مشابه سازی کنی با امروز کانتکس را بفهمی و ... و این کتاب به خوبی این را برایم فراهم کرد و البته راهنمایی هم چون تمیز کردن نثر قدیمی و معنی لغات دشوار را نویسنده فراهم اورده بود . نویسنده در این متن سه کتاب نثر خیلی قدیمی (و به همان تناسب اصیل تر) پارسی در باره ی پیامبر رو باهم مخلوط کرده بود بر اساس جذابیت های داستانی . و خب واقعا قسمت هایی ش دلچسب بود و البته قسمت هایی ش چندان جذابیتی نداشت والبته در کل به فهم فضای فکری زمان پیامبر و (حتی قرن4 و 5 هجری )که متن های پایه ی این کتاب نوشته شده. به هرحال کار نو و خوبی بود قبلا هم کتاب اه رو از اقای حجازی خونده بودم و دوستش داشتم و این کتاب را هم چنین. و البته از طراحی فوق العاده جلد نباید به سادگی گذشت در حالت بدون قاب جلد یک اثر کلاسیک با شناسنامه است و با قرار گرفتن قاب سفید رویش تبدیل به یک اثر گرافیکی شبه مینیمال و پست مدرن میشود دم اقای زارع با طرح های فوق العاده اش گرم!
کتابی به نهایت خوب و دلنشین� «پیامبری به غایت رحمة للعالمینی از سوی خداوند و در کمال مکارم اخلاق و لطافت باران از سرزمینی سوزان » در وصف این پیامبر چی می تونیم بگیم ما واقعا امت این پیامبریم؟ قران و قاف و هرچه در وصفش سخن گفته رو باید بارها خوند ... برای رسیدن به قله اخلاق و انسانیت باید از مصفای خداوند مدد گرفت.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. کتاب #قاف کتابی است درباره زندگی و سیره آخرین #پیامبر_خدا حضرت محمد مصطفی (ص) ولی به طریق #روایت_مستند. در این کتاب آقای #یاسینحجازی که ایشان رابیشتر با #کتاب_آه می شناسید، سه متن قدیمی به نام های #سیرت_رسول_الله و #شرف_النبی و #تفسیر_سور_آبادی را مطالعه کردند بعد آنها را ویرایش کردند و بر اساس خط سیر تاریخی روایت ها را پشت سر هم آوردند. این روایات مستند از سالها قبل از تولد پیامبر گرامی اسلام شروع میشو� تا چند روزی بعد از وفات ایشان و در طول کتاب با غزوات و معجزات و #معراج و سیره پیامبر آشنا می شوید. متن کتاب چون از این سه کتاب قدیمی است گاهی لغات دشوار دارد که در اینجا لغت نامه آخر راهگشاست. ولی بهتر بود معنی لغات دشوار در پایین همان صفحه می آمد چرا که با توجه به حجم کتاب(1131صفحه ای) مراجعه به لغت نامه به صورت مداوم برای خواننده سخت است، در عوض اگر فهرست اعلام و اشخاص در آخر کتاب بود برای مرجع نویسی و دنبال کردن شخصیت های مختلف در سیر تاریخی خودشان و یاد آوری شخصیت ها برای خواننده بهتر بود و به راحتی می شد شخصیت ها را دنبال کرد . #بخشیازکتاب: روزی نشسته بودم خالی به مناجات. همی نگه کردم:برنایی را دیدم! نیکورویی! نیکومویی! نیکومنظر! نیکوجامه! قدم بر زمین و سر وی به عنان آسمان رسیده. مرا گفت:اقرا یا محمد! من گفتم :چه خوانم؟ گفت:اقرا باسم ربک!....
هیچ متنی و هیچ کلماتی نمیتوانستن� به این خوبی بزرگ مرد تاریخ را در ذهن من شکل بدهند. همه� ما از کودکی وصف نبی اسلام( ص) را شنیدهای� اما این اولین بار بود که خودم را این همه نزدیک میدید� به پدر دینم. اولین بار بود که از سدّ بلند کلمات رد شدم و از زمان و مکان جدا شدم و به اندازه چند صفحه پیامبر(ص) را از نزدیک درک کردم. مدت ها بود که کتابی نتوانسته بود این همه حالم را تغییر بدهد. گاهی لبخند به لبم میآورد و گاهی اشکم را درمیآور�. متن مخلوطی از سه متن کهن با عمری بیش از شش صد سال است اما به جرات میتوان گفت که اگر بیشتر نه، حداقل هم اندازه بهترین متن های روزگار ما قابل فهم است برایمان. روان، شیرین، غنی و نزدیک به زبان امروز ما. هر سه متن از متون دوره� دوم نثر پارسی هستند که نه به سادگی دوره� اول است، نه در دام مترادف های متکثر و عذاب آور دوره� سوم نثر پارسی میافت�. به قول مولف عزیز ( آ.حجازی) نثری که شما را با خود میبر�. اینکه کتاب را در دو هفته خواندم گویای همه� عظمت و کشش این متن است.
استاد می گوید:باید زندگی پیامبر را واو به واو خواند نه کیلومتری و من مصداق واو به واو خواندن زندگی پیامبرم را در این کتاب دیدم خداقوت به یاسین حجازی که ۳ سال را به پای این کتاب گذاشته واقعا ارزشمند است...
زندگی نبی اکرم(ص) از سه روایت و به زبان کهن که به قرن ۵ هجری برمیگردد. زبان ادیبانه شما را عاشق متون کهن و همچنین زندگی زیبای پیامبر(ص) شیفته آن حضرت می کند.
این کتاب را از دو دیدگاه میتوا� بررسی کرد: تاریخی و ادبی. از منظر تاریخی، همانگون� که بر روی جلد کتاب و مقدمه آن آورده شده است این کتاب صرفا بازخوانی سه متن کهن فارسی در مورد زندگی پیامبر است و نویسنده دخل و تصرفی در تاریخ نویسی نداشته است و با توجه به اینکه این سه کتاب احتمالا توسط اهل سنت نوشته شدهان� به یک سری وقایع مانند غدیر آنچنا� که باید پرداخته نشده است. از منظر ادبی نیز دو نکته وجود دارد: متن کتاب و تدوین و تنظیم متون و ترتیب آنه�. آنگون� که نویسنده یا همان گردآورنده کتاب در مقدمه اشاره کرده است، وی تنها ترتیب وقایع تاریخی را مرتب کرده است و در متون سه کتاب کهن تصرفی نداشته است. خواندن کتاب به دلیل متن کهن آن خصوصا برای کسانی که چندان اهل مطالعه متون ادبی گذشته نیستند کمی سخت است اما غیر ممکن نیست. البته واژهنامها� در انتهای کتاب و توضیحاتی در مقدمه برای خواندن راحتت� کتاب آمده است. از نظر من دو بخش کتاب بسیار جذاب بود: بخش تولد پیامبر و وقایع پیش و پس از آن و بخش رحلت پیامبر و وقایع پس از آن؛ خصوصا وقایع مربوط به سقیفه و پیامبران دروغین که با تدوین فوقالعاد� گردآورند� همراه بود. به طور کلی اگر هدف ازمطالعه این کتاب به دست آوردن اطلاعات دقیق تاریخی باشد، مسلما منابع بهتری در دسترس است اما اگر هدف مطالعه داستانهای� با جزئیات فراوان (که بعضا خسته کننده میشو�) از زندگی پیامبر است این کتاب میتوان� گزینه مناسبی باشد.