روح گریان من داستان واقعی یک جاسوس زن کرها� است که در نوجوانی ناخواسته از خانوادها� جدا میشو� و وارد حزب میشو� و سختتری� آموزشها� نظامی را از سر میگذران� و در نهایت به عنوان جاسوس به بسیاری از کشورهای جهان سفر میکن�.
کیم هیون هی، تمام فراز و نشیبها� زندگی پرماجرا، دردناک و سرشار از ترس و رنج خود و حکومت کره شمالی را در این کتاب میگوی� و بعد از ترجمه کتابش به یازده زبان دنیا، افراد بسیاری از زندگی او باخبر شدند. این داستان واقعی، سرگذشت جذابتری� جاسوس کره است، شرح حال یک جاسوس زن.
در قسمتی از کتاب میخوانی�:
انگار مسیرم تا رسیدن به جایگاه متهم قرار بود تا ابد ادامه پیدا کند و وقتی بلاخره توانستم بنشینم، دیگر نتوانستم جلوِ خودم را بگیرم. قلبم تندتند میتپی� و بدنم بیاراد� میلرزی�. گریها� گرفت و فقط یک کلمه را مدام زیر لب زمزمه میکرد�: مامان. فرایند ملالآو� محاکمه شروع شد ولی من نمیتوانست� تمرکز کنم؛ انگار از قبل مشخص شده بود که قرار است به اعدام محکومم کنند. من هواپیمای پرواز ٨٥٨ هواپیمایی کره جنوبی را منفجر کرده بودم. من مسئول مرگ صد و پانزده انسان بودم ...
A terrific insight into North Korea and its harsh regime and how a dictator can brainwash a whole society from birth to death. A very short and concise book and yet it delivers on all counts. I had a difficult job sourcing a copy of this book to read as it is very expensive book on all the regular sites but was lucky to get the loan of a copy as this was such a worthwhile read.
There is a free copy of this book online on For anyone interested.
The Tears of My Soul is the memoir of Kim Hyun Hui, a North Korean female agent convicted for planting the bomb on board Korean Air Flight 858 in November of 1987 and the consequently the deaths of 115 people. In this book Hyun Hee reveals how she was recruited and trained, and provides details of the bombing. Her depiction of North Korea's Orwellian society is convincing and vivid, it depicts the brainwashing of a society and the Poverty and destitute the majority of citizens live in.
This is my third book on North Korea and I found this account a damning expose of the North Korean regime. It traces her intensive training and indoctrinate at various secret North Korean facilities, the bombing of a South Korean airliner, her arrest and trial. One of the most interesting aspects of this book is Hyun Hee 's introduction and education of western society and how she has to relearn history and facts about the world as the version she was taught was for the most part fraracated and distorted.
I did learn since reading the book that the proceeds of the book was going to the victims families which I found quite a little unsettling as I am sure no amount of proceeds from a book will help these families understand or come to terms with the deaths of their loved ones and while the book is important reading in understanding a brain washed society I am sure this book was very traumatic for relatives of the victims.
An interesting and insightful read and a book that gives insight in a country that is for the most part closed off to the rest of the world.
"کشورم که به خاطرش ۱۱۵ نفر را کشته بودم و نزدیک بود خود هم کشته شوم، به من پشت کرده بود. آنها اول از من استفاده کرده بودند و حالا داشتند رهایم میکردن�.حسی از پوچی تمام وجودم را فرا گرفت. آنقد� مبهوت بودم که نمیتوانست� عصبانبتم را بروز دهم..." -از متنِ کتاب
من این کتاب رو به سه بخش تقسیم میکن�:
•بخ� اول: کیم هیون هه و کره شمالی تو این بخش نظم و ساختار نظامی کره و آموزشها� جاسوس شدن رو میخونیم
•بخ� دوم: شروع عملیات تو این بخش صرفا یک سری اطلاعات بهمون میده و با این که داره وقایع رو توضیح میده اما خیلی سریع از اتفاقات رد میشه. (بیشتر مستندات تاریخیه که به نظرم خوبه که بیشتر توضیح نداده چون روش مانور میداد صرفا حجم کتاب زیاد میشد) چیزی که تو اواخر این بخش (وقتی تو سئول هست) برام خیلی جالب بود این بود که چقدر شست و شوی مغزی شدن و تازه فهمیدم بخش اول چقدر تاریک بوده! . •بخ� سوم: تولد دوباره این بخش اشک منو درآورد! غیر منتظره و تکاندهنده� بهت یاداوری میکنه ممکنه فرصت دومی وجود نداشته باشه...
تا بخش سوم یک زندگینام� معمولی اما جذاب بود کتاب اما آخرش باعث شد دوسش داشته باشم. ترجمه کتاب هم بسی روان و دلنشی� بود. در کل از اون دسته کتاباییه که اگه با حوصله بشینی پاش سریع تموم میشه!
اولین کلماتی که آموختیم «کیم ایل سونگ، رهبر کبیر ما، ممنونیم» بود. به ما یاد میدادن� که از کلمه آمریکا متنفر باشیم و بچهها� بزرگت� واقعاً احساسات ضد آمریکایی شدیدی داشتند. در کره شمالی به آمریکا میگوین� «دشمن ابدی که همزیستی ما و آن زیر یک آسمان غیرممکن است» . صفحه� ۱۴ کتاب خیلی دلم میخواس� در ژنو یک مجسمه� پری دریایی بخرم ولی چون نیم� تنه� پری دریایی عریان بود میدانست� که هرگز نمیتوان� آن را به پیونگ یانگ ببرم. صفحه� ۷۸ کتاب ما به� عنوان یک فرد هیچ ارزشی برای آنها نداشتیم. تمام احساسات انسانی ما قربانی مفاهیمی انتزاعی مثل «سوسیالیسم»، «حزب» و «نفع جمعی» شده بود. صفحه� ۹۷ کتاب چیزهایی درمورد زندگی زناشویی میدانستیم� ولی در تمام دوران کودکیما� به ما گفته بودند که همه� اینها میمان� برای ازدواج؛ حتی در دانشگاه هم دخترها و پسرها را از هم جدا میکردن�. دو نفر که با هم ازدواج میکردن� فقط به این دلیل بود که بچه بیاورند، چون سوسیالیسم در کشور ما ارزش خاصی برای مفاهیمی چون عشق قایل نبود. صفحه� ۱۲۵ کتاب بچهه� قبل� از اینکه زبان باز کنند تشویقشان میکنن� که خانواده� کیمه� را بپرستند ولی این کار برای بزرگساله� به این آسانی نبود. آنه� کیمه� را فقط محض ظاهرسازی میپرستیدن�. شور و اشتیاقشان بیشتر تظاهر بود. آنها دلشان نمیخواس� به اردوگاهها� کار اجباری بروند یا، بدتر، اعدام شوند چون قانون کره شمالی میگوی� هر کس به خانواده� کیم توهین کند با میله� آهنی تا حد مرگ کتک خواهد خورد. صفحه� ۱۶۳ کتاب انتخابات در کره� شمالی هر چهار سال یک� بار برگزار میشو�. برای هر منصب محلی تنها یک کاندیدا وجود دارد که حزب تعیینش میکن� و مردم رأی بلی یا خیر میدهن�. از هفتهه� پیش� از انتخابات، تجمعاتی ترتیب داده میشو� و تظاهرات به راه میافت� و سخنرانیهای� انجام میشو� برای تهییج مشارکت صد درصدی. مشخص است که هر فرد بالای ۱۷ سال طبق قانون ملزم به رأی دادن است و تمام آن شعارها و تجمعات تهییج� کننده دوز و کلکی بیش نیست. روز انتخابات که میرس� مردم از ساعت هفت صبح در صف میایستن� تا رأی بدهند. معمولاً یک گروه موسیقی هم در کنارشان ساز مینواز� تا روحیه� مردم را بالا ببرد. رأی� دهنده بعد از ثبت اسمش یک برگه� کاغذی دریافت میکن� که رویش مهر «بلی» خورده است. بعد میرو� داخل سرسرایی که سه مأمور انتخابات در آن نشستهان� و نزدیک شمایل خانواده� کیم میشو� و تعظیم میکن�. بعد رأی «بله» خود را داخل جعبه زیر شمایل میانداز�. کسی اگر بخواهد رأی منفی بدهد باید از انداختن برگه رأی در جعبه خودداری کند. گفتن ندارد که وقتی مأموران انتخابات مستقیم دارند به آدم نگاه میکنن� مخالفت خارج از تصور خواهد بود. صفحه� ۱۸۳ کتاب �
روح گریان من روایت دختری است که به قول خودش زنانگی را گم میکن� و به دنبال سیاست و شاید هیجاناتی میرو� که زندگیش را برای همیشه تحت تاثیر قرار میده�. او جاسوس کره� شمالی بوده که یک هواپیمای کره جنوبی را در دهه 80 بمباران کرد. روایت تکاندهند� و غمانگیز� بود. بعضی قسمتها� کتاب واقعا ناراحت کننده بود برای من... به نظرم کتابی بود که به شدت میتون� از لحاظ روحی خواننده را تحت تاثیر قرار بده.
داستان یک جاسوس جوان اهل کره ی شمالی که در آخرین ماموریتش باید یک هواپیمای کره ی جنوبی رو منفجر کنه!!! این کتاب رو زمانی می خونم که فقط چند ماه از انفجار پرواز 752 و مرگ 176 انسان میگذره و خط به خط کتاب رو با فکرشون زجر کشیدم! دردناکه این همه شباهت بین زندگی ما، اتفاقات پیرامون ما، حکومت دیکتاتور ما و ... و ... و ... با این قبیل کتاب ها و داستان ها چه واقعی چه غیر واقعی
جهت دادن به فکر و ایجاد انزجار نسبت به دیگران یا ملیت های مختلف و اعتقادات غیر همسو، ویژگی بارز ی نظام دیکتاتوریه که در این کتاب تقریبا خوب بهش پرداخته شده و بسی هم آشناست، اما بخشی از زندگی شخصی و کاری این جاسوس با توجه به خفقان کره شمالی و فشاری که بخاطر بی اعتمادی و ترس روی مردم هست و اتفاقات و برخوردهایی که بعد از دستگیری تجربه کرده، کمی برام غیر قابل باوره... 2.5⭐️
واقعا تنها زمان هایی که خوشحال میشم از اینکه تو ایران به دنیا اومدم وقت هاییه که کتابی درباره کره شمالی میخونم یا مستندی میبینم :)) چیزی از کتاب که برام خیلی جای تعجب داشت اینه که آیا واقعا تو کره جنوبی با نویسنده به همین مهربانی برخورد شده؟ یا به دلایل دیگه ای این شکل نوشته شده؟ یکی از نکات مثبت کتاب ترجمه خوبش بود!
مشخصه که به خاطر بازیها� سیاسی یک جاسوس رو بخشیدن! اگه شک دارید کتاب اعمال انسانی از هان کانگ رو بخونید تا متوجه بشید همین کرهایه� (کره جنوبی) با مخالفانشون چهطو� برخورد کردهان�!
به صورت اي بوك خوندمش در فيديبو وراضي بودم ازقيمت وكيفيت فونت ،تجربه ي جديدي بود! داستاني كه تمام حس هارو توي ادم بيدار ميكرد!چقدر خوب به ارزش خانواده پرداخته بود وچقدر اطلاعات راجع كشور بستشون ميداد!ازنوع بازار ونوع خوراك وافكار واعتقاداتشون! هركار كردم اعتقاداتشون توي مخيله ام نميگنجيد ولي درنظر داشته باشيم كه اونا از بچگي بااين افكار رشد ميكنند وهمينطور مطمنم افكاروسبك زندگي ماهم براشون به همون اندازه تعجب برانگيزه خيلي حرف ونظر راجعش توي ذهنمه ولي انقدر برام هيجاني بودكه اصلا حرفام يادم رفت! يه تجربه ي جالب ازكتابا اينه اسم شهرها ومحله هاي اونارو ميتونم به خاطر بسپارم! ممنون از مترجم اين كتاب كه واقعا عالي ترجمه كرده بودند،روان وجذاب امروز بعد سه روز باز فكرمو درگير كرد كه جاسوس هاشونو چرا از نظر روحي اموزش نميدن؟فقط جسمي؟تو هركشوري همينه؟؟؟
خاطرات یک جاسوس زن اهل کره شمالی! از دوران کودکی و نوجوانی تا جوانی و دانشگاه نظامی و رفتن چندساله به اردوگاه نظامی برای آموزش های سفت و سخت تا اینکه به یک جاسوس تمام عیار تبدیل می شود. او به یک ماموریت بسیار بزرگ میرود و ما به صورت ریز مراحل آن تا انجام کاملش را میخوانیم. سپس او و همکارش دستگیر می شوند و در نهایت مجبور به اعتراف می گردد. کتاب بسیار دقیق و جذاب و روان است و وضع و اوضاع کره شمالی و تفاوت های گسترده این کشور و این فرهنگ را به خوبی نشان داده است.
کتاب اتوبیوگرافی زن جوانیه که جاسوس کره ی شمالی بوده و با بمب گذاری پرواز ۸۵۸ کره جنوبی باعث مرگ ۱۱۵ انسان بی گناه شده. کتاب شرح زندگی این زن از دوران کودکی تا بزرگسالیه. شرح اینکه چطور از همون دوران کودکی طبق ایدئولوژی کره شمالی تربیت میشن، چطور برای جاسوسی استعدادیابی شده، چطور سال ها آموزش های بسیار سختی دیده و چطور بزرگترین ماموریت خودش یعنی بمب گذاری هواپیمای کره ی جنوبی رو انجام داده تا میزبانی بازی های المپیک به کره ی جنوبی داده نشه.. این چندمین باریه که کتابی درمورد کره ی شمالی میخونم. همیشه بسیار جذابن و در عین حال ترسناک..نمیدون� تا چه حد اطلاعاتشون دقیقه یا چقدر معتبرن چون به هرحال به قلم افرادی هستن که هرکدوم به نوعی از اون کشور فرار کردن و به کشورهای دیگه ای پناه بردن ولی قطعا حقایق زیادی رو میشه ازشون کشف کرد. چون توی تمام این آثار نقاط مشترکی دیده میشه. حتی تصور زندگی توی چنین کشوری هم وحشتناکه!
در یک کلام “بینظیر� کتاب بسیار زیبا از زندگی یک جاسوس، خیلی جاها با اوج گرفتن داستان قلبم به تپش افتاد و خیلی جاها احساس و حواسم تسلیم کتاب شد. هرچند بعضی از رفتارهایی که با این جاسوس زمان دستگیری شده بود به نظر دور از واقعیت میومد ولی با این حال جنبه� انسانی قشنگی داشت. در ضمن باید بگم که یکی از بهترین و روانتری� ترجمههای� بود که تا حالا خواندم.
۹۷ کتاب خیلی جالبیه در مورد زندگی مردم کشور کره شمالی، نحوه زندگیشون� محدودیتها� اجبارها، تعالیم و افکارشون... شستشوی مغزی که از کودکی تا همیشه تو زندگیشو� اعمال میشه و باورهای دروغینی که تو وجودشون نهادینه میشه.
و اون قسمت لطف زیاد و بی اندازه کره جنوبی به یه زندانی جاسوس برام قابل تصور و باور نبود! اینکه هر روز یه زندانی را ببرن گردش خارج از زندان تا افسرده نشه🤔
یک بار دیگه امتیاز کتاب در گودریدز گولم زد و باعث شد یک کناب کاملا تبلیغاتی رو بخونم. قبل از شروع کتاب، فکر میکرد� که نویسنده قبل از حکم اعدامش اینه� رو نوشته و بنابراین خطر شانتاژ کمرنگت� به نظر میرسی�. اما همونطو� که از اوایل کتاب مشخص بود، نویسنده بیشتر یک نامه�-فدایت-شوم برای کره� جنوبی، آمریکا و اروپا نوشته که البته از پس همون هم خیلی خوب برنیومده، جوری که برای یک ذهن آگاه، تمجیدهاش گاهی زیاده از حد سادهلوحان� به نظر میرسی�.
در نهایت خالی از لطف نیست که بگم ملیت نویسنده هنوز به صورت رسمی و حتمی مشخص نشده، و خیلی هم بعید نیست که همه� داستان رو از خودش ساخته باشه. این رو در ویکی پدیای انگلیسی� هم میتونی� بخونید.
چه کسی راست می گوید؟ دغدغه ی اصلی من در زمان خوندن کتاب های مربوط به کره شمالی است. اینکه چرا در این روزهای قرنطینه کرونا یکمرتبه وسط کره شمالی و جنوبی و تاریخشان افتادم برای خودم هم سوال است. اما بعد از این افتادن ناخواسته به روایت هایی که از این کشور می شود علاقه مند شدم. روح گریان من را هم خیلی وقت پیش خریده بودم، صرفاً به این خاطر که محبوبیت کتاب های مربوط به کره شمالی رو به افزایش بود و می خواستم پیش از آنکه نوجوان های اطرافم به این کتاب ها جذب شوند با مزیت ها و معایبشان آشنا باشم. نگرانی م از این جهت بود که موج ترجمه ی چنین کتاب ها هدف خاصی داشته باشد. اما خواندن کتاب تا به امروز و بعد از چاپ سفرنامه رضا امیرخانی به کره شمالی عقب افتاد. این عقب افتادن اتفاق مبارکی بود چون بعد خواندن روایت امیرخانی سوال «چه کسی راست می گوید؟» دارای ابهام کمتری بود.
کیم هیون هی دختر جوانی از کره شمالی است که برای جاسوسی آموزش می بیند و در ماموریتی هواپیمای کره جنوبی را منفجر می کند و دستگیر می شود و با عفو از طرف دولت کره جنوبی زنده می ماند. واضح است که کره جنوبی و کره شمالی دو کشور متخاصم هستند و نمی شود به طور کامل به روایتی که در کشور رقیب ارائه می شود اطمینان کرد. مثلا حجم مهربانی و عطوفت مأمورین کره جنوبی با کسی که 115 نفر از شهروندانشان را در هوا منفجر کرده عجیب و غیرطبیعی است. اما با کنار هم گذاشتن کتاب ها و سفرنامه های کره شمالی می توان به تصویری (هر چند ناقص) از واقعیت رسید. تصویری که نشان میدهد، فقر، اختناق، پروپاگاندای شدید و ویژگی های عجیب کره شمالی صرفاً افسانه و روایت آمریکا و کره جنوبی نیست. اما این تصویر هیچ وقت جنبه های مثبت زندگی در کره شمالی را نشان نمی دهد. همان طور که جنبه های منفی زندگی در کشورهای سرمایه داری را مخفی می کند.
اما دستاورد اصلی من چیزی فارغ از سوال «چه کسی راست می گوید؟» بود. برای ما متولدین دهه 70 کمونیسم حقیقتی است که واقعا در زباله دان تاریخ است. برای همین هیچ گاه مثل پدر و مادرهایمان عمق شعار نه شرقی نه غربی را درک نکرده ایم. و این عدم اطلاع از روایت شرق و لمس کردن روایت غرب بعضاً باعث می شود که به تصویر کاریکاتوری از کمونیسم برسیم. تصویری مبارز و ضدآمریکا که حتی دوست داشتنی هم جلوه می کند. زیاد شنیده ایم که «جمهوری اسلامی» مسیر سومی برای جهان دوقطبی ترسیم کرد اما این جمله بعد از فروپاشی شوروی چندان قابل لمس نیست. شاید مشکل اساسی خواندن چنین کتابی این باشد که سوال «چه کسی راست می گوید؟» ما را اسیر دوگانه کاذب کاپیتالیسم سوسیالیسم می کند. کدامشان بهترند؟ سرمایه داری یا کمونیسم؟ پیشرفت کره جنوبی بهتر است یا برابری کره شمالی؟ آزادی بیان بهتر است یا یکسانی سلیقه؟ شمالی های راست می گویند یا جنوبی ها؟ آمریکایی ها یا چینی ها؟ کره شمالی بد است پس آمریکا خوب است. آمریکا جنایتکار است پس کره شمالی راست می گوید. اما حقیقت اصلی همانی است که ما از کودکی شنیده ایم اما لمسش نکردیم. اینکه جهان دو تکه نیست و سیستم حکومتی به دو نوع واحد تقسیم نمی شود و مجبور به انتخاب یکی از این دو نیستیم. دعوای شرق و غرب که در بطن همه ی این کتاب ها نهفته است در نهایت می تواند ما را درک یک مساله برساند. آن هم این است که راه رهایی بشریت کوچک ترین ارتباطی به این دو مسیر ندارد
دستاورد دیگرم از چنین کتاب هایی این بود که استعمار هر چه که بود فارغ از آنچه جنوبی ها می گویند و آنچه شمالی ها وانمود می کنند. بلایی بر سر کره آورده که هیچ ارتباطی با این دعوا ندارد. کشوری با تاریخ، فرهنگ، زبان، اقلیم و ... مشترک یکمرتبه دو تکه شده. و هر تکه به راه متفاوتی رفته است. مهم نیست کدام یک از نظام های سرمایه داری و کمونیستی بهترند. مساله اینه است که این خطوط و مرزهای جعلی مستقیماً فرهنگ و هویت های تاریخی را نشانه رفته است. چیزی شبیه آنچه بر سر ما و افغانستان آمد.
جدای سوال «چه کسی راست می گوید؟» سوال «چرا این قدر این کتاب ها ترجمه می شود؟» هنوز برایم حل نشده است. آیا واقعا دست پنهانی قصد در مقایسه ایران و کره شمالی دارد؟ که به نظرم تلاشی تا حدی بی نتیجه است. چون هر انسان عاقل و سلیم النفسی با خواندن این روایات به تفاوت واضح ایران و کره شمالی پی می برد. جواب این سوال همچنان برایم نامشخص است و شاید ناشر صرفاً از دیدی منفعت طلبانه و به خاطر پرفروشی این کتاب ها سراغشان رفته است.
جدای تمامی این تفاسیر ایدئولوژیک، روایت کتاب جذاب و متفاوت و روان است و در کنار رمز و راز کره شمالی و پروپاگاندای غربی این ویژگی هم سبب محبوبیتش شده. و با همه ی ملاحظاتی که ذکر شد ارزش خواندن (خصوصا برای علاقه مندان به تاریخ کره) دارد.
در این مدت اتفاقی رخ داد که تغییری عظیم در رفتار من به وجود آورد. من شروع کردم به دعا به محضر خدا. ادیان غربی در جنوب غیر معمول نبودند و من هم از کتابها و تلویزیون و صحبت های اطرافیانم چیزهایی دستگیرم شده بود . دعا میکردم که روزی بتوانم گناهانم را جبران کنم. دعا میکردم خدا فرصت دوباره ای برای زندگی به من بدهد تا بتوانم به دیگران خدمت کنم. بدون این دعاها احتمالا بالکل امیدم را از دست می دادم. __ از متن کتاب__ کلا من علاقه زیادی دارم که بدونم مردم کره شمالی چجوری زندگی میکنن ، چه چیزهایی در طول زندگی بهشون دیکته میشه و واقعا چه باورهایی دارند!! و از این نظر کتاب رو دوست داشتم ، چون به نظرم خیلی خوب توضیح داده بود درباره تفاوت هایی که بین زندگی مردم عادی در کره شمالی و کشور های اروپایی و حتی کره جنوبی هست ، از خیلی چیزهایی که امروزه به عنوان یک وسیله عادی به حساب می آیند ولی برای مردم کره شمالی رویاست ، خیلی جاها چه برای خود شخصیت داستان چه ب��ای بقیه مردم کره شمالی متاثر شدم از اعتقادات و تفکراتی که به زور توی مغزشون فرو کردند و از زندگی عادی که اون ها رو ازش محروم کردند . ترجمه هم به نظر من خوب و روان بود.
کتاب خوبی بود فقط دو تا نکته: یکی اینکه احساس میکنم بهشتی که در اواخر کتاب از سئول ساخته بود تحت تاثیر بخشیده شدنش انگار که عامدانه و حتی چاپلوسانه توی کتاب آورده شده بود، و دوم اینکه با خوندن این کتاب خیلی با کیم هیون هی همذات پنداری کردم چون پروپاگاندای کره ی شمالی و تزریق عقاید از بچگی و بدون حق انتخاب و ایجاد نفرت بی چون و چرا از آمریکا و غرب تا حدودی شبیه ایران خودمون به تصویر کشیده شده. پیشنهاد میشود:)
Especially in the shadow of the recent North Korean propaganda display at the Olympics (which many in the American media bought hook, line, and sinker) Kim Hyun Hee's story is even more relevant. I just finished reading her autobiography, "The Tears of my Soul" and it is riveting. The brain-washing training she endured makes the Manchurian Candidate tame in comparison Kim Hyun Hee was a smart, ambitious, beautiful 18 year old, when she was selected by Kim Jung Il's government for special espionage training. In addition to martial arts, firearms, political indoctrination, and language training, Hyun Hee performed physical agility tasks (running 25-30 miles at a time), learned to be a professional stunt driver, and completed practice espionage missions. All of this preparation was to culminate in the ultimate mission that Kim Jung Il ordered: to place a bomb in a South Korean airplane, Flight 858, which would result in the deaths of 115 people. Kim Hyun Hee's story is one of brainwashing, confusion, murder, capture, betrayal, deprogramming, and ultimately, redemption. I highly recommend this book.
اونقدر زندگی در کره شمالی ترسناک به تصویر کشیده شده که به نظر یه رمان تخیلی میاد. ولی کل کتاب به کنار،برخورد ماموران کره جنوبی برام خیلی دور از باور میاد🤔 طرف زده صد و چند نفر انسان رو کشته بعد اینهمه عطوفت؟ یه جوری خالی بندیه یا ما ندیدیم؟ یعنی همچین چیزی میشه؟من درگیرم همه اش با خودم.از یه طرف لوب شکاکم میگه باور پذیر نیست،از طرفی لوب منعطفم میگه خوب شاید تو ندید بدیدی.تو جامعه ای بزرگ شدی که آدما سر رانندگی همدیگه رو قورت میدن،با تخمه میرن تماشای اعدام ،واسه همین درک نمیکنی... بین این دو احساس متضاد درگیرم فعلا...تا خدا چی بخواد... شاید یه وقتایی کسل کننده به نظر بیاد چون کتاب به لحاظ نوشتاری کاملا آماتوریه که خوب دور از ذهن نیست ،( انگار من خاطراتمو بنویسم)،ولی در کل روون و گیراست.و کنجکاوی رو حسابی تحریک میکن�.
به نوعی کتاب خاطره یا بهتر بگیم زندگی نامه بود، البته برشی از زندگی، بد نبود ولی تناقضاتی هم بعضا داشت که شاید بشه گذاشتش به حساب اینکه این خاطرات تحت شرایط استرس و فشار روانی شکل گرفته، ولی نمیدونم چرا تو کتاب اومده وقتی دقیق یادش نمیاد...
یه موضوع کلی که هست حجم عجیب و غریب ترجمه هایی هست که از وضعیت کره شمالی انجام میشه، قطعا نمیشه انتخاب این کتاب برای ترجمه به خاطر ادبیات خوبش باشه یا حتی به خاطر پرفروش بودنش تو دنیا...
اين اثر يك داستان واقعي بر اساس ماجراي زندگي و جاسوسي يك دختر جوان در كره ي شمالي است. در اين اثر محدوديت هاي حزبي، نحوه انتخاب افراد، نوع آموزشهاي جسماني و ايدولوژيك انجام گرفته ، به خوبي توصيف شده است. سرانجام ماموريت هاي اين جاسوس جوان و باهوشو تحولات زندگي اش در اين اثر آمده است.
This is, once again, a wonderful read about someone who has been granted a new life. Someone whom, in the eyes of an outsider, would be perceived as a heartless monster, a robot machine programmed to kill. But, thinking about it now, how can we blame someone who was taught their whole life what to do? Someone who's been trained to praise "The Great Lord" and execute his orders no matter how absurd or morbid they might seem? Throughout this reading I tried to put myself in Hyun's shoes and imagine how my decisions would have differed. Needless to say, I was persuaded I would have made the "right" decision and not be blinded by the Party's indoctrination given the circumstances. Only later did I realise I couldn't be more wrong. We are no different than Hyun. She was indeed as much a victim as anyone she killed on that plane.
4,5 tähteä Ehdottomasti paras tähän mennessä lukemistani Pohjois-Koreaa käsittelevistä kirjoista. Entisen pohjoiskorealaisen agentin tarina oli kiinnostava, mutta samalla myös surullinen. Kirja kertoi hyvin siitä, kuinka syvällä diktatuurin propaganda on pohjoiskorealaisten mielissä. Kannattaa lukea!
به اون اندازه ای که فکر میکردم تاثیرگذار و غم انگیز نبود. با اینکه تمام بی رحمی ها و عقب ماندگی کشور کره شمالی بر هیچکس پوشیده نیست بنظرم این کتاب کاملا واقعی نوشته نشده بود؛ منظورم بخش کره شمالیش نیست ، بلکه از قسمتی که در کره جنوبی روایت میشه به بعد.
این حجم از دیکتاتوری برام غیرقابل باور و شباهتهای� که با وضعیت ایران داشت دردناک بود. کاش یه روزی بیاد که هیچ دیکتاتوری وجود نداشته باشه و همه آزاد باشن. پیشنهاد میکنم حتما این کتاب رو بخونین.
این کتاب خاطراتیه که توسط شخصی نوشته شده که نویسنده نیست و خیلی نباید انتظار داشت که متن ادبی خوب یا توصیفات جالبی داشته باشه. چیزی که تو این داستان واقعی خیلی روم تاثیر گذاشت،رفتار بی نهایت منطقی دولت و مردم کره جنوبیه که چقدر خوب شرایط این جاسوسو در اون زمان درک کردن و حتی بهش گفته شد که اگه ما هم جای تو بودیم مرتکب همین اشتباه میشدیم. میلیون ها کودک هرسال تو کره شمالی به دنیا میان که قراره تحت تعالیم غلط و فضای بسته کشورشون بزرگ شن. برای همشون آرزوی رهایی میکنم به هر طریقی که میشه.
one of my favorite books that i can read over and over again. it's a true story about a north korean spy who bombed a south korean plane in the 80s. kim hyun hee is now a christian living in south korea and her story is absolutely incredible. a must read but just a warning that it is very emotional and intense..