ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

خاکستر

Rate this book

206 pages, Paperback

Published January 1, 2018

4 people are currently reading
32 people want to read

About the author

حسین سناپور

23books106followers
سناپور در سال ۱۳۳۹ در کرج به‌دنی� آمد. درس‌خوانده� رشتهٔ منابع طبیعی است اما از همان ابتدا به نوشتن و روزنامه‌نگار� روی آورد. در آغاز فعالیت داستان‌نویسی‌ا� برای کودکان و نوجوانان می‌نوش�. پسران دهکده (۱۳۶۹) و افسانه و شب طولانی (۱۳۷۳) حاصل این دوران است. سپس به روزنامه‌نگار� روی آورد و در روزنامه همشهری و زن و حیات‌ن� و چند نشریه دیگر شروع به همکاری کرد. مدتی هم بر کار گردآوری و چاپ داستان‌ها� مجلات گردون و کارنامه نظارت داشت. اولین رمان‌ا� نیمهٔ غایب را در ۱۳۷۸ منتشر کرد. این رمان برای او جوایز مختلفی را به ارمغان آورد و در مدت یک سال شش بار تجدید چاپ شد.[۱:] در سال ۱۳۸۰ کتابی در شناخت زندگی و آثار هوشنگ گلشیری به نام همخوانی کاتبان تالیف و منتشر کرد. او هم‌اکنو� مشغول تدریس داستان‌نویس� است.

Husayn Sanapur

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
5 (13%)
4 stars
12 (32%)
3 stars
9 (24%)
2 stars
8 (21%)
1 star
3 (8%)
Displaying 1 - 8 of 8 reviews
Profile Image for Saman.
255 reviews89 followers
Read
April 15, 2024
بعد از مدت‌ه� کتابی رو نیمه تمام گذاشتم.ارتباط با کتاب برای من سخت بود،شاید باید در زمان بهتری بخونمش.واسه همین نمره ای بهش نمیدم.
Profile Image for Tannaz.
712 reviews51 followers
May 22, 2018
چرا این یکی به دلم ننشت؟
Profile Image for Mohamadad ali Abtahi.
146 reviews143 followers
September 19, 2018
رمانِ خواندنی خاکستر ، اثر حسین سناپور را خواندم. متفاوت بود. یک تازه به دوران رسیده رانتی که سابقه سیاسی داشته، تجارت خانه راه انداخته و با استفاده از ارتباطاتش و با همکاری نفوذی های برادران بالا اوضاعش به خوبی پیش می رود که به یکی از دوره های گذری مبارزه با فساد بر می خورد و شرکتش زیر نظر قرار می گیرد.
همزمان با خودکشی خانم همکار رییس شرکت، پرونده رنگ اخلاقی هم به خودش می گیرد.
بعد از اینکه شرکت زیر ذره بین می رود، بی هویتی و سر در گمی و توطئه های داخلی و زیر آب زنی های غریبی برای این صاحب ثروت باد آورده به وجود می اید که این قسمت مهمترین بخش کتاب است.
سناپور در خاکستر ضربدری به حوزه های عاطفی،جنایی ، سیاسی سرک می کشد. چیزی در مایه نوشته های احمد محمود.
نمی توان برای آن ژانر مشخصی تعریف کرد اما حوزه های سیاسی اش محتاطانه ومحافظه کارانه است.
اشاره بیشتری به سوابق سیاسی قهرمان داستان و همکارانش می توانست به جذابیت داستان کمک کند. تک جمله های معرکه ای هم درمیان نوشته هایش وجود دارد.
سناپور رمان نویس مورد نیاز جامعه فرهنگی وادبی فعلی است که هم جسارت نوشتن را دارد و هم توانایی خوب نوشتن.
نشر چشمه کتاب خاکستر را منتشر کرده است.
تابستان ۹۷
54 reviews7 followers
July 8, 2018
روایت خودکشی لادن را از دیدگاه حسامِ سرخورده، درون‌گرا� مبارز سیاسی سابق، معشوق و همکار سابق لادن قبلا در کتاب دود اثر حسین سناپور چاپ سال 1393 خوانده بودیم. حسام نمونه یک "بی‌عرض�" به تمام معنی است. شجاعت انجام هیچ کاری را ندارد. نه در درگیری‌ها� دانشگاه به دوستش که زیر پا افتاده بوده کمک کرده و نه از ترس دردسر، برای لادن که خودکشی کرده، به اورژانس زنگ زده. درسش را نیمه رها کرده و خانه، همسر، بچه، کار و معشوقه‌ا� را از دست داده. به قول خودش" نتوانستم دیگر. درست نتوانستم. نمی‌توان� راه بروم دیگر. باید نگاه کنم کسی زیر پایم نباشد. بعد جاخالی دادم. جلو هر مشت بسته یا باز، راهم را کج کردم، هر جا جنگ و دعوا بود، کج کردم و نرفته چرخیدم. چرخیدم و برگشتم سرجام." شجاعتی هم که در نهایت در پایان داستان به نوعی پیدا می‌کند� بیشتر در اثر انتقام است.
در کتاب خاکستر نوشته حسین سناپور چاپ سال 1396، این‌با� داستان خودکشی لادن را ازدیدگاه معشوقش مظفر، زندانی سابق سیاسی که بعد از همکاری با رژیم از اعدام فرار کرده، تواب فعلی، "كاراكتر اقتصادي، مدير يك شركت سرمايه‌گذار� بزرگ، سرمايه‌دار� بيزينس‌من� قهرمانِ آرمانگراي دهه ٥٠، چريك دهه ٦٠، شخصيتي بيگانه با خود و منفعت‌طل� كه دوستان سياسي‌ا� در آلمان به خاطر همكاري‌ا� با حاكميت، قصد ترورش را داشته‌ان�" می‌خوانی�. مظفر برخلاف حسام، نمونه یک "برنده" تمام عیار است. عقیده دارد سازمان سیاسی و شرکت اقتصادی را به یک نوع باید رهبری کرد. "یادت هست در باره سازمان چه می‌گفتیم� سازمان از زندگی تک‌تک‌ما� که هیچ، از زندگی همه مان مهم‌ت� است؟ شرکت برای من همان سازمان ایده‌آ� است. هر کاری که با سازمان نمی‌ش� کرد من می‌خواه� با شرکت بکنم. پیش بردن دموکراسی و حفظ آدم‌های� که می‌توانن� این مملکت را پیش ببرند." در هر دو بدون احساس فقط باید به برنده شدن اندیشید. درهردو شما مهره‌ا� هستید در خدمت سازمان یا شرکت، تا وقتی مفید هستید که مهره اضافی نباشید وگرنه باید حذف شوید. مظفر می‌گوی� دارد به نحوی که دلش می‌خواس� روزی سازمان را اداره کند، شرکت را سرپرستی می‌کن�. در این راه دست شکنجه‌گران� را می‌بوسد� بازجویش را به کار می‌گیرد� آدم‌ه� را زیر پا له می‌کن� و فقط به بردن می‌اندیش�. "مظفر قدرت انجام هر كار كثيف اقتصادي را دارد"، رانت، پول‌شویی� لابی... او هم می‌توانست� لادن را نجات بدهد ولی مصلحت شرکت را در این ندیده. مظفر موجود خودشیفته‌ا� است که از المپ خودساخته‌ا� مردم را مثل مورچه می‌بین�. مظفر در عین حال کارهای فرهنگی می‌کند� نقاشی می‌کند� از طریق خرید آثار هنرمندان و جمع‌آور� کلکسیون آثار هنری به هنرمندان کمک می‌کند� در کار نشر کتاب دست دارد و کتاب انگلس را هم به اضافه چندین کتاب دیگر ترجمه و چاپ کرده. حواسش به کارمندانش هست. دلش برای بچه‌ه� می‌تپ� و تحمل اشک بچه‌ه� را ندارد.
“چیست� و رابطه‌� این دو اثر از اسم‌شا� پیداست. مصداق دود و خاکسترند؛ از یک آتش پدید آمده‌ان� و همان‌قد� که با هم عجین‌اند� به لحاظ ماهیت از هم سواند." دلم می‌خواه� فکر کنم کتاب بعدی حسین سناپور آتش خواهد بود . شرح ماجرا از دیدگاه لادن.
نویسنده در جایی از کتاب می‌گوی�: "تاریکی است که می‌گذار� ببینیم. خودمان را ببینیم و این شتاب مهمل را.... بعضی پیش می‌افتن� تا از تاریکی گریخته باشند. بعضی پس می‌افتن� چون می‌دانن� معنا ندارد شتاب برای رسیدن به هیچی. بعضی کج می‌رون� سمت خروجی. هرکدام به راهشان بسته‌اند� به تاریکی خودشان."
Profile Image for Tahmineh Baradaran.
555 reviews135 followers
June 23, 2018


کتابی است خوشخوان .من شخصا " باداستان آن ارتباط برقرارکردم وشخصیت اصلی داستان ونیزبسیاری از شخصیتها مابه ازای واقعی دراطرافم داشته اند. ارتباطات فاسد اقتصادی و..به درستی نمایش میدهد. عبارات و تکه های خوبی هم دارد مثلا ": " من هزارجااشتباه کردم .هرمسیر کوتاه ومستقیمی که رفتم آخرش ازصدرا ه پیچ درپیچ همان راه را برگشتم.آخرش هم به جاهای دیگری رسیدم که بدنبودند ، اما مقصدمن نبودند."
یا :" لابدخیال میکنی آن دلبستگی ها حالاهم که رفته اند بازبه ات انگیزه میدهندوقوی ات میکنند. نه .معشوق تا وقتی خوب است که کنارت باشد. وقتی رفت دیگر تنهاکاری که باهات میکند خراب کردنت است .می ترسی از خالی شدن . خیال میکنی دیگرپرنمیشوی .امامی شوی .قوی ترهم میشوی . باکاریاهرعشق دیگری ..چندسال شایدطول بکشدبرای آدم های ضعیف .تواما آدم ضعیفی نیستی .
Profile Image for پویان  مُکاری .
Author1 book28 followers
December 13, 2020
حسین سناپور در سه‌گانه‌� «دود، خاکستر، آتش» سراغ افرادی رفته که متأسفانه آشنایی خوبی با آن‌ه� ندارد. شاید به همین دلیل است که در میانه‌� روایت خاکستر به حاشیه می‌رو� و بسیاری از پرسش‌های� را که کتاب ایجاد کرده، بی‌پاس� می‌گذار�. البته در مصاحبه‌ا� که با ایشان داشتم خودشان اعتقاد داشتند که این ساخت پرسش‌ه� پاسخ داده شده و ساحت انتظارات است که کامل پاسخ داده نمی‌شون�.
Profile Image for SerA Mo.
55 reviews18 followers
January 17, 2019
معمولى معمولى، كاملن معمولى; حسين سناپور را چه شده كه انقدر معمولى شده...
Profile Image for Afshin Hakimiyan.
114 reviews
November 22, 2023

مگر تهران، همان تهران سابق است که آدم‌های‌ا� هم همان آدم‌ها� سابق باشند. تهران هر روز دارد قد می‌کش�.آسمان‌خراش‌ه� در رقابت باهم هی بیشتر قد می‌کشن� تا آن بُرج‌ها� دیگر را به چیزی توسری‌خورد� بدل‌ا� کنند.همه‌چی� با پاگذاشتن بر هرآن‌چ� در آن پایین است،هوس اوج‌گرفت� و پیش‌رفت� را در سر می‌پروران�.

قصه‌� آدم‌های‌ا� هم همین است.آن رزمنده‌ی‌ساب� جنگ،شده‌اس� نگهبان یک شرکت که حقوق‌ا� کفاف زندگی بخورنمیرش را نمی‌کن�. قاضی� فلان پرونده‌ی‌مشهو� فساد و پول‌شویی� از مُفسد و متهم پرونده التماس مساعدت مالی دارد.

و منصور هم دیگر آن چریک سابق نیست.همان که هم‌تیمی‌ا� را لو داد. شد جزو توابین دهه‌� شصت و از اعدام‌ه� جان سالم به در برد. و حالا هم شده است یک بیزنس‌م�. مدیرعامل شرکت سرمایه‌گذار� بزرگ،که هیچ چیز جز قدرت نمی‌شناس�. چیزی جز پیش‌رف� شرکت‌ا� برای‌ا� مهم نیست. سربازجوی سابق‌ا� را هم جایی توی شرکت نمک‌گیر� کرده تا بتواند از قِبَل نفوذی که در حکومت دارد، راه سرپانگه‌داشت� شرکت‌ا� را تضمین کند: آدم‌ها� توی پرونده‌ها� فساد شرکت‌ا� را آزاد کند. راهی برای پول‌شوی� بدون دردسر پیدا کند. مشاوره‌ها� مالی و مالیاتی پیدا کند از درون سیستم، تا سود شرکت‌ا� زمین‌گی� قانون و مقررات نشود.

حتی شده آدم‌ها� صادق با خودش را فدا می‌کن� تا شرکت‌ا� هم‌چنا� سرِ پا بماند. لادنی که منصور را دوست داشت.لادنی که توی شرکت اگرهم کار می‌کرد؛فک� و ذکرش همیشه این بود که منصور را از تله‌های� که اعضای هیئت مدیره برای‌ا� چیده‌ان� آگاه کند. او را از خطر کله‌پ� شدن‌ا� به‌وسیل� هیئت مدیره‌ا� که هرکدام پی� این بودند که به توطئه و هم‌دستی،منصو� را از ریاست پایین بکشند؛آگاهش کند.ولی با این همه منصور برای مصلحت شرکت‌اش،ب� لادن هم رحم نمی‌کن�.

چراکه دوران عوض شده‌بو� و منصور هم می‌دانس� که "با معرفت" نمی‌شو� سرِ پا ماند.همان‌طو� که رو به راننده‌ا� می‌گف�:
«فکر می‌کن� با معرفت می‌ش� این برج اسکان را ساخت؟یا برج‌های� که دارد مثل علف دوروبرش سبز می‌شود،فک� می‌کن� با معرفت ساخته می‌شدند؟ی� معرفت چه کار می‌توان� برای آدم بکند توی این‌هم� شلوغی و این همه روابطی که مثل تارِ عنکبوت دوروبر آدم‌هاس� و آدم‌ه� روش مثل بندبازها می‌رون� و می‌آیند؟�

رُمان خاکستر، داستان تکان‌دهنده‌� همین زیروزبر شدن‌هاس�.برامدنِ انگار که بابک زنجانی‌ه� و رفیق‌دوست‌ه� و برادران انصاری و هزار اسم ریز و درشتی است که در فضای پس از انقلاب،در حال و هوایی که ایجاد شده و ایجادش می‌کنند� می‌لولن� و می‌خورن� و می‌چاپن� و همه‌چی� را به لجن بکشند

لحن سناپور در این رُمان، لحن بسیار تحسین‌برانگی� و نادری است. لحنی قرین به لحن و زبان آدم‌ها� شهر. سناپور به خلق این لحن و زبان‌ه� و هم‌چنی� به هم‌سان� و هم‌سنخ� توصیفی که از شهر تهران می‌کند� برآمدن دوران جدیدی را توصیف می‌کن� که خودِ شهر و آدم‌های‌اش� گویایی این وضعیت تکان‌دهند� هستند.
Displaying 1 - 8 of 8 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.