ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

مدار صفر درجه #1-3

مدار صفر درجه

Rate this book
نویسنده در این اثر به بازنگری و روایت رویدادهای سال‌ها� ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ در شهر اهواز می‌پرداز�. «بابان»، «نوروز»، «برزو»، «خاور»، «بی‌ب� سلطنت»، «بلقیس» و «نوذر» خانواده‌� فقیر و پرآشوب قهرمان داستان، باران، را تشکیل می‌دهن�. پدری که در راه مبارزه با حکومت کشته شده، برادری ناخلف، خواهری که در حسرت داشتن کودک است و برادر دیگری که طعمه‌� کوسه‌ه� شده، همه نشان از خانواده‌ا� روبه‌زوا� دارند که برای بهبود اوضاع دست‌و‌پ� می‌زن�. در این حین که همه نگران وضع و زندگی خود هستند، باران دغدغه‌� تمام اعضای خانواده و مردم کشورش را دارد. شخصیت باران به نسلی اشاره می‌کن� که با وجود ناملایمات زندگی، برای ساخت جامعه‌ا� بهتر می‌کوشن�.

1782 pages, Paperback

First published January 1, 1993

54 people are currently reading
1,503 people want to read

About the author

Ahmad Mahmoud

29books452followers
احمد اعطا با نام ادبی احمد محمود (۴ دی ۱۳۱۰، اهواز � ۱۲ مهر ۱۳۸۱، تهران) نویسندهٔ معاصر ایرانی بود. او را پیرو مکتب رئالیسم اجتماعی می‌دانن�. معروف‌تری� رمان او، همسایه‌ها� در زمرهٔ آثار برجستهٔ ادبیات معاصر ایران شمرده می‌شو�

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
256 (40%)
4 stars
226 (36%)
3 stars
108 (17%)
2 stars
27 (4%)
1 star
9 (1%)
Displaying 1 - 30 of 77 reviews
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews721 followers
July 3, 2020
Madar-e Sefr Darajeh = The Zero Degree Orbit, 1993, Ahmad Mahmoud

Ahmad E'ta, better known by his pen name Ahmad Mahmoud; (December 25, 1931 � October 4, 2002) was a prominent Iranian novelist. One of his works, The Neighbors stands out as one of the most notable novels in modern Persian Literature.

تاریخ نخستین خوانش: بیست و ششم ماه جولای سال 2005 میلادی

عنوان: مدار صفر درجه؛ نویسنده: احمد محمود (احمد اعطا)؛ تهران، معین، 1372، در 1782ص؛ چاپ دیگر تهران، ققنوس؛ 1374؛ در سه جلد، 1782ص؛ موضوع: داستانهای نویسندگان ایرانی - سده 20م

رمانی سه� جلدی ست، که روانشاد جناب استاد «احمد محمود» آن را به سال 1372هجری خورشیدی در 1782صفحه منتشر کردند؛ داستان درباره ی انقلاب اسلامی ایران است؛ رویدادهایی که در شهر اهواز رخ میدهند؛ شخصیت اصلی داستان «باران» نام دارد؛ نویسنده ی چیره دست، انگار گزارش‌گر� ست دقیق، که به زوایای زندگی مردمان سرک می‌کشد� و همه چیز را با وسواس و دقت، گزارش می‌دهد� و دوربین� قلمش همه چیز را به خوبی به تصویر می‌کش�

تاریخ نخستین خوانش 12/04/1399هجری خورشیدی؛ ا. شربیانی
Profile Image for Peiman.
599 reviews178 followers
July 7, 2024
احمد محمود در رمانی عظیم و ۱۸۰۰ صفحه‌ا� شرایط سیاسی-اجتماعی ایران در سال‌ها� پیش از انقلاب تا پیروزی انقلاب رو شرح میده. از نظر اهمیت و حجم کتاب قابل مقایسه با رمان‌های� مثل خانواده‌� تیبو است. شخصیت محوری و اصلی کتاب پسری به اسم بارانه که پدرش رو در مبارزات سیاسی و اخیرا برادر محبوبش رو در حادثه‌ا� از دست داده. شخصیت‌ها� کتاب افراد مرتبط با باران هستند. افراد خانواده‌ش� برادر بزرگتر ناخلفش برزو، مادرش خاور، مادر بزرگش بی‌ب� سلطنت، خواهر و شوهر خواهرش بلقیس و نوذر اسفندیاری، عمو فیروز و پسرهاش شهروز و شهباز، دختری که دوستش داره مائده و خانواده‌�. در کنار اینها فردی که باران پیشش میره سر کار، اوستا یارولی و همسایه‌ها� مغازه شخصیت‌ها� دیگه‌� کتاب هستند. به نسبت رمان‌ها� مشابه احمد محمود سعی کرده بی‌طر� باشه اما گاها این سعی به نتیجه منجر نشده، مخصوصاً هرچقدر به انتهای کتاب و انقلاب نزدیک میشیم مبالغه در شرح بعضی اتفاقات و رفتارها (مثل رفتار نظامی‌ه�) کم گویی از بعضی رفتارها و اتفاقات دیگه بیشتر به چشم میاد (البته مقداری از این احتمالأ برای فرار از سانسور بوده). کتاب روایت محور نیست و سنگ بنای داستان بر دیالوگ‌ها� بین شخصیت‌ها� کتاب بنا شده. کتاب کاملاً روان و شیرین نوشته شده و شما رو با خودش همراه می‌کن� مخصوصاً شخصیت نوذر اسفندیاری. به نظرم اتفاقات احساسی و عشقی کتاب خیلی کمه به نسبت اجتماعی بودن کتاب. در کتاب یک شخصیت فرعی به نام مهراب وجود داره که به نظر میاد اعتراضات احمد محمود به شرایط و اتفاقات از زبان اون بیان میشه، اگر این شخصیت نبود، وضع کتاب در جهت‌گیر� خراب بود.ه
حالا با این همه کمالات، چرا ۵ نه؟ه
این یک امتیاز کم شده به این دلیله که من الان دارم شرایط به وجود اومده در نتیجه‌� این جریانات رو می‌بینم� اینکه نهال انقلاب کاشته شده توسط اون عزیزان! الان درخت تنومندی شده و میوه‌ها� رو ما هر روز داریم میخوریم که مزه‌� زهرمار میده به کنار، تنه‌� اون درخت هم رفته تو کو...(چه‌ها� شهر پر ولگرده...)، من شخصاً نمیتونم با قهرمانان این کتاب و حرفاشون همدلی کنم. برای تنویر افکار عمومی! اجازه بدید چند بخش از کتاب رو با هم مرور کنیم.ه


مردم این کشور با فقر و فاقه و گرسنگی دست به گریبانند. هنوز مردم سیستان و بلوچستان با هسته‌� خرما و علف هرز تغذیه می‌کنن�. تعداد بیکاران کشور روزبه‌رو� افزون می‌شو�. هر روز مالیات‌ها� کمرشکن بر این ملت فقیر تحمیل می‌گرد�. تجارت دچار کسادی شده و بازار در بحران اقتصادی قرار گرفته..ه


این قسمتی که مشاهده کردید یکی از دلایل نارضایتی و انقلاب بوده! خب الان بفرمایید کدومش بدتر نشده؟ مخصوصا اون تجارت و مالیات! یا این قسمت رو ببینید


تو نصف حقوقت داری میدی بابت اجاره‌� دو تا اتاق کوفتی در حالی که کاخ تمیشان، کنار پارک جنگلی، در ده هکتار ساخته شده برای ایرج‌خا� جوجه خروس اشرف. مملکت را حراج کردن...ه


فکر نمیکنم در مورد متن بالا توضیحی لازم باشه که کی کجا زندگی می‌کن� ولی مطمئنم اینکه دو نفر کار کنن تا ۲تا اتاق اجاره کنند خیلی بدتر از اینه که نصف حقوق یه نفر بره برای اجاره!ه
یا مثلاً قسمت زیر رو با اتفاقات این سالها و مادران داغ‌دید� و ... مقایسه کنید و خودتون قضاوت کنید:ه


نوذر شنید - (تو خیال می‌کن� اینهمه خون، اینهمه ظلم، دامنش نمی‌گیره�) سر برگرداند، اول به عمو فیروز نگاه کرد. بعد به مرد... فیروز گفت:
- به کفر پایدار میمانه، به ظلم نه
مرد اشاره کرد به دوروبر، آه اینهمه مادر تختش سرنگون میکنه
مرد گفت خیلی‌� طول نمی‌کش�


این قسمت هم مربوط به آتش‌سوز� سینما رکس آبادانه


ه-اتفاقا بیکار نیست، کارش همینه. میخواد وحشت ایجاد کنه، میخواد بگه مخالفین من واپسگرا هستن، با سینما مخالفن...
علی‌با� گفت
-همه چیز روشن بود که دست پلیس و ساواک تو کاره


فکر نمی‌کن� الان کسی باشه که ندونه آتش‌سوز� کار کی بود، اما اون قسمت میخواد بگه مخالفین من فلان، دروغ بود؟ فکر نکنم. یا این قسمت


تند نرو اوس یارولی که اسید کار ساواکه. یارولی یکهو پس کشید
-شکم درد داره ساواک؟
علی‌با� گفت
-داره! میخواد ذهن مردم منحرف کنه
عطا گفت
میخواد تهمت بزنه به مذهبیا که با آزادی زن مخالفن


یک قسمت هم دو� صفحه اعلامیه میخونه راجع به حمله به دانشگاه جندی‌شاپو� که من واقعا نمیتونم ۲ صفحه رو اینجا تایپ کنم ولی شما با اتفاقات کوی دانشگاه یا سال پیش دانشگاه شریف و خیلی از دانشگاه‌ها� دیگه مقایسه کنید!
این قسمت هم کاملاً بدون شرح! آدم نمیدونه بخنده یا گریه کنه!


اشکبوس سر پیش آورد -حاج آقا روح‌�.. گفته با آزادی زن مخالف نیس -
نوذر گفت
- په هه! به مو میگی؟ تا ته گوش دادم. ئو رژیم شاه بود که به اسم آزادی، زنان بی عفت میکرد!ه


در انتها دوست دارم این دیالوگ جالب رو بنویسم


مهراب گفت
- وحشت دارم
مبارک گفت
- از چی؟
مهراب گفت
- از چماق، از حکومت
مبارک گفت
- بدتر از شاه؟
عطار گفت
-اسلام دین رحمت و ...
مهراب گفت
- این سیاسته
Profile Image for Maziyar Yf.
724 reviews504 followers
September 30, 2024
مدار صفر درجه یکی از شاهکارهای ادبیات معاصر ایران است که توسط نویسنده� توانا، استاد احمد محمود، نوشته شده است. این رمان عظیم سه جلدی، روایتی از زندگی و مبارزات یک خانواده‌� کارگر نسبتا فقیر در شهر اهواز است . این کتاب 1782 صفحه ای در سه جلد نوشته شده و با فاجعه دریده شدن بابو ، یکی از پسران خانواده توسط کوسه در کارون شروع می شود . مدار صفر درجه به صورت مستقیم دهه پنجاه ، سالهای 50 تا 57 را از دید یک خانواده ساکن اهواز و به صورت غیر مستقیم برخی حوادث مهم سالهای 32 تا 50 را به تصویر کشیده . از آن جا که سیاست در ایران هیچ گاه از زندگی روزمره ، جدا نیست ، نبوده و احتمالا هم نخواهد بود ، بخش زیادی از کتاب هم انبوه حوادث و مبارزات سیاسی هفت سال آخر سلطنت شاه را شامل شده ، اما کتاب محمود را نمی توان اثری صرفا سیاسی دانست . او فضای اجتماعی ، زبان و گویش مردمان جنوب ، جزئیات امور زندگی مردم و روابط آن ها در اجتماع و جریان های فکری حاکم بر جامعه را شرح داده است .
سبک کتاب

محمود با دقتی شگفت‌انگی� به کالبدشکافی آداب و رسوم جامعه پرداخته و با زبانی ساده و گویا، واقعیت‌ها� تلخ زندگی مردمی را به تصویر کشیده او با پرداختن به موضوعاتی چون فقر، نابرابری، اختناق ، ظلم و فساد، به نقد ساختارهای اجتماعی زمان خود می‌پرداز�. این رویکرد واقع‌گرایان� و توجه به جزئیات زندگی روزمره، نشان از تأثیرپذیری نویسنده از مکتب رئالیسم دارد . رئالیسم محمود بیشتر خود را در تمرکز بر طبقات اجتماعی، پرداختن به مسائل روزانه و گفت و گوهای روزمره نشان داده . محمود این گونه با استفاده از زبانی ساده و روان، توجه خواننده را به داستان جلب کرده و او را به تأمل درباره‌� جامعه وادارمی سازد.

مکان داستان

محمود زادگاه خود ، اهواز را به عنوان شهر داستان انتخاب کرده و با شناخت عمیق خود از اهواز و محله های آن ، نقش پررنگی به شهر داده و گویی به آن شخصیت بخشیده . اما حضور اهواز را نمی توان تنها به خیابان ها و محله های آن محدود کرد . تکه کلام و ادبیات مخصوص اهوازی ها و شاید خود شهر به عنوان مکانی که سنت و مدرنیته را به چالش کشیده نقش حیاتی به اهواز در کتاب مدار صفر درجه داده . اهواز احمد محمود با شهر خشک و بی آب و بی هوای قابل تنفس فعلی ، فرق های زیادی دارد . کارون همیشه پر آب که حتی کوسه هم دارد ، سرمای قابل توجه هوا در پاییز و زمستان و باران که نسبتا زیاد می بارد مهمترین فرق های زیست محیطی اهواز قدیم و اهواز کنونی هستند .
موضوع داستان

بر خلاف همسایه ها و داستان یک شهر که داستان سیاسی و مبارز شدن خالد از نوجوانی تا جوانی را روایت می کند ، مدار صفر درجه را شاید نتوان یک اثر کاملا سیاسی دانست . شاید بیشتر مردم تمایل دارند که روزگار بگذرانند و کمتر کاری به سیاست داشته باشند . اما این سیاست است که با آنان کار دارد . سیاست خشن و اختناق همیشگی ایست که به سراغ تک تک با بیشتر اهوازی ها رفته و آنان را درگیر خود می کند . این گونه گرایشهای مختلف که پیشتر شکل گرفته بود ، خود را کم کم آشکار و آشکارتر می سازد .
از آن جا که بیشتر داستان در روزگار قدر قدرتی شاه یا زمان طلایی او یا زمان نزدیک شدن به دروازه های تمدن بزرگ می گذرد و آثار پیشرفت البته ظاهری ، به لطف چند برابر شدن ناگهانی قدرت نفت ، به چشم می خورد ، این پیشرفت ناگهانی و تزریق دلارهای نفتی به جامعه ، عوارضی هم داشته . بیشتر شخصیت های داستان ، ترجیج داده اند که در این مسابقه کسب پول و ثروت شرکت کرده و اصول اخلاقی را فدا کنند . این گونه دروغ ، آدم فروشی ، چاپلوسی ، قاچاق بر جامعه حاکم شده و همه را به حرکت در یک جهت وا داشته . در این میان باران است که ساز خود را می نوازد و مسیری متفاوت و سربالایی انتخاب می کند .
محمود ، کاراکترهای زیادی آفریده . گرچه بیش��ر شخصیت های کتاب ، بود و نبود شان چندان خط اصلی داستان را تغییر نمی دهد ، اما محمود با خلق آنها تلاش کرده تا بخشی از جامعه اهواز و حالات و روحیه آنها را در این هفت سال شرح دهد . بنابراین در داستان او ، از جاسوس ساواک ، ارتشی و آژان و پلیس ، ساواکی ، مبارزین چپ ، مبارزین مسلمان ، مصدقی و روشنفکر ناکام حضور دارند .
شخصیت اصلی داستان او ، جوانی به نام باران است که بار تامین معاش ، خانواده نسبتا فقیر ، از دوران نوجوانی به دوش او افتاده . او گرچه سیاست را تعقیب می کند ، اما با خالد همسایه ها تفاوت های اساسی دارد . برخلاف خالد ، باران چندان جذب جریان چپ نمی شود ، گرچه دوستی و روابط احساسی عمیقی با آنها پیدا می کند . هم چنین باران در روابط عاشقی بر خلاف خالد ، چندان بخت یار نیست . گرچه او یار خود را زود پبدا کرده اما حتی در ستاندن بوسه ای از او هم ناکام می ماند ، روزگار ، روزگار شلوغی و تظاهرات است و پیدا کردن مکان خلوت سخت !
نوذر را باید یکی از عجیب ترین شخصیت های تاریخ ادبیات ایران دانست ، او شخصیت پر حرفی ایست که بیشتر حرف می زند و کمتر عمل می کند ، او به گونه ای عمل می کند که گویی از همه چیز خبر دارد اما در حقیقت میزان نادانی و بی خبری او حیرت آور است ، او مسئولیت هیچ کاری را به عهده نمی گیرد و همیشه حرف خود را با اعتماد به نفس فراوان ، انکار می کند . نوذر بر خلاف آن چیزی که ادعا می کند هیچ دانش و شناختی ندارد . او در حالی که مشتری همیشگی رادیو بی بی سی ایست ، اما در موارد کمی که در تظاهرات شرکت می کند ، شعار مرگ بر بی بی سی می دهد . شخصیت نوذر، ترکیبی از ویژگی‌ها� متضاد و متناقض است
در کنار باران و نوذر ، شخصیت های مهم دیگری هم حضور دارند . بیشتر آنها تلاش می کنند تا از رفاه ظاهری که ایجاد شده استفاده کنند و به هر صورت بار خود را ببندند . پسر عموهای باران ، شهباز و شهروز از این قماش اند .اوستا چسکی هم این گونه است ، او هم تریاک قاچاق می کند و هم آدم می فروشد .
زنان داستان

محمود هم زنان را به سه دسته مدرن ، دارای افکار مترقی و سنتی تقسیم کرده . مطابق جامعه ایران قبل از انقلاب ، بیشتر زنان مانند بلقیس و خاور سنتی بوده و چندان از تار و پود سنتی که جامعه بر قامت آنان تنیده دور نشده اند . دخترانی مانند آفاق ، مانده و منیجه را باید دارای افکار ترقی گرایانه ای دانست که البته افکار آنان ریشه در چپ دارد . اما کتایون ، تنها خانم مدرن داستان ، همان تعریف کلیشه ای از زنان اشرافی ایست ، زیبا ، هوسباز و کمی هم سبک ، بی قید و ولنگار

خاموش کنم با تفنگ میان، روشن کنم با سنگ میان. په مو چه خاکی بسر بکنم؟

زیستن در زمانه اختناق ویژگی های خود را دارد ، محمود با استادی نشان می دهد که هر فرد ، چگونه تلاش می کند خود را به گونه ای به این گونه زیستن وفق دهد . گرچه افرادی هم هستند که منفعت خود را در نظام پادشاهی می دیدند ، اما بیشتر افراد با آن مخالفند . اما کم هستند کسانی که می دانند چه می خواهند . حاج آقا عطار بزرگ از آنان است . او که یک فرد سرشناس بازاری ایست گرچه ظاهرا اعتقادات مذهبی محکمی دارد ، اما چندان کسب پول از قاچاق را زشت و یا مخالف شرع نمی داند ، برای او همین که الکل نباشد کافی ایست .
اما دیگر مبارزان مانند مبارک ، سیف پور و براتعلی گرچه با رژیم پادشاهی مخالف هستند اما تعریف یا شناختی از آینده و آنچه در آینده می خواهند ندارند و مائده ، منیجه و نامدار هم احتمالا آرمان شهری در ذهن دارند که با آنچه در جهان کمونیستی می گذرد سخت در تضاد است .
مانند آن چه وینسنت بوینز در کتاب روش های جاکارتایی شرح داده ، ساواک هم تلاش می کند که بیشتر مخالفان را ناپدید کند ، این گونه افراد به راحتی از خانه ، محیط کار و یا خیابان در روز یا شب ، بدون حکم قضایی ، توسط افرادی نا مشخص دستگیر شده و به زندان برده می شوند ، بدون اطلاع خانواده در حبس غیر قانونی نگه داشته شده و در مراحل اولیه ، شکنجه آنان احتمالا کتک و ضرب و شتم ، یا اعتراف گیری اجباری و یا تهدید فاش کردن اطلاعات شخصی افراد بوده است .
همانند آن چه که قبلا در سریال های مناسبتی دهه فجر پخش می شده ، شعار نویسی و پخش و توزیع اعلامیه از روشهای بسیار رایج مبارزه بوده . محمود با شرح پخش اعلامیه ها و یا دست به دست شدن آنها ، وجود شبکه ای قوی از مبارزان را در اهواز نشان می دهد . شبکه ای که در دیگر شهرهای مهم ایران هم احتمالا بسیار قوی بوده .
اما روشهای مبارزه تنها به اعلامیه ، محدود نبوده . هر از چند گاهی به پاسگاه یا کلانتری و یا ماموران و پرسنل آنها حمله شده و سبب قتل افرادی می شده که نقش چندانی در قتل و شکنجه افراد نداشته اند . محمود گرچه عاملان این ترور ها را معرفی نمی کند اما روشهای آنان بیشتر به چپ ها شباهت دارد . این گونه خشونت از هر دو طرف ؛ چه رژیم و چه مبارزان به جامعه تزریق شده و سرانجام هم به انقلاب انجامید .
محمود با بیان دیدگاه های مخالفان و موافقان رژیم ، گویی در جامعه همیشه انقلاب زده ایران ، نظر سنجی کرده . همانگونه که پیداست وزن مخالفان از موافقان رژیم بیشتر است ، موافقان حکومت بیشتر ساواک و خبر چینان آن ، مانند مرداد 32 اراذل و اوباش و تعدادی از ارتشی ها هستند اما مخالفان اقشار وسیعی از جامعه مانند بازاریان ، کاسب های خرده پا ، دانش آموزان و معلم ها ، کارگران را شامل می شوند . اما در میان شخصیت های پر تعداد کتاب ، جالب ترین و متفاوت ترین نظر را مهراب می دهد . او که مخالف انقلاب است ، دانش و سواد مردم برای آن چه که می خواهند کم و ناکافی می داند . او را که شاید بتوان روشنفکر متفاوت کتاب دانست ، در جامعه ای سخت دو قطبی ، از سوی مخالفان و موافقان هر دو طرد شده و چندان جدی گرفته نمی شود .
محمود این گونه جامعه اهواز پیش از انقلاب را ترسیم کرده ، شهری که خود در جدال میان سنت و مدرنیته است ، از لحاظ اخلاقی هم وضع چندان جالبی ندارد و گویی رو به افول است . شاید همین وضع را هم بتوان به کل ایران تعمیم داد .
نقدی که معمولا بر مدار صفر درجه وارد دانسته اند ، تعداد زیاد شخصیت و داستان های آنان است که شاید نبودشان اثر چندانی بر سیر اصلی داستان نداشته باشد ، اما آفریدن تعداد زیادی شخصیت و شرح داستان آنها ، کتاب محمود را به گونه ای مردم نگاری تبدیل کرده . داستان محمود که از شکست سال 32 تا مثلا پیروزی سال 57 را در بر گرفته را باید رمانی مهم و با اهمیت در باره شناخت مردم و افکار پیچیده آنان در آخرین سالهای رژیم شاه دانست . کتاب محمود ، نه تنها یک اثر ادبی ارزشمند، بلکه یک سند تاریخی است که به درک بهتر پیچیدگی‌ها� ایران معاصر کمک می‌کن� .
Profile Image for Mahshid mohsenpoor.
23 reviews47 followers
August 21, 2021
راستش واسه‌� خوندن این کتاب سه جلدی بازه زمانی سه هفته رو انتخاب کرده بودم، اما به حدی این کتاب نثر روان و داستان قشنگی داشت که خیلی زودتر از انتظارم تمومش کردم.(البته تعطیلات این چند روزم بی تاثیر نیست)
من احمد محمود و دوست دارم ، فکر نکنم هیچ وقت نویسنده دیگه‌ا� پیدا بشه که بتونه این قدر خوب و بی طرف وضعیت اجتماعی رو به تصویر بکشه.
وقتی مدار صفر درجه رو میخونید ،با باران همراه می‌شید� عزیز از دست میدید، عاشق می‌شید� بزرگ می‌شید� از دوست و آشنا رکب ‌می‌خورید�
جامعه چند دسته شده اون موقع رو می‌بینی�.
عقیده های مختلف راجب وضعیت خوزستان قبل از انقلاب رو می‌شنوی� و روی خوب و بد آدما رو می‌بینی�.
یکی دیگه از دلایلی که این کتاب و کتاب‌ها� دیگه احمد محمود و دوست دارم، گویش و لهجه‌یمحلی‌ا� هست که توی مکالمات استفاده کرده و به عنوان یه خوزستانی خوندن کتاب ها رو برام خیلی لذت بخش می‌کن�.
🌱
Profile Image for Dream.M.
886 reviews422 followers
August 10, 2023
داشتیم با پ چیزکیکی که خودش درست کرده بود و حس عجیبی هم روی زبان جا می‌گذاش� را می خوردیم و فیلمی را که س پیشنهاد داده بود می دیدیم. فیلمی که قرار بود درباره آدمخواری باشد و امیدوار بودیم شهوت مشترک شدید به تکه پاره کردن آدم ها و شنیدن جیغ های ناشی از وحشت و ناامیدی آنها موقع بیرون کشیدن دل و روده شان و بعد هم لذت خالص خام خام خوردن جگر سیاه شان را در ما ارضا کند، یعنی من با همین جمله ها پ را وسوسه کردم که چیزکیک درست کند و بیاید برای تماشای فیلم مذکور، اما ظاهراً س خودش هم فیلم را ندیده بود چون هیچ صحنه سلاخی ای در کار نبود و ما ندیدیم کسی کسی را بخورد. داشتیم بالکل ناامید می‌شدی� که فیلم وارد یک جریان عشقی فانتزی جذابی شد که چشمان پ را اشکی کرد و گفت: عاح! من عاشق رخداد عشق در موقعیت های دشوارم چون این جور عشق خیلی اصیل و جاودانه است. و بعد ماجرای عاشق شدن یکی از اقوام شان در جریان انقلاب سال پنجاه و هفت را تعریف کرد که بنظرش در موقعیتی همینقدر اصیل و دشوار رخ داده ولی استثناعا جاودانه نشده چون عاشق مذکور درپی بازسازی لحظه تولد عشق اصیلش مجبور بوده دست به کارهای سادیستی عجیبی بزند که در نهایت معشوق بی نوا را فراری می دهد.
منهم برای اینکه حرفی زده باشم و از قافله عقب نمانم گفتم اتفاقا یکی از این عشق های انقلابی اصیل را در کتابی که اخیرا تمام کرده ام و اسمش «مدار صفر درجه است» خواندم که اگرچه پرشور و پر التهاب مثل عشق فامیل پ نبود ولی حداقل به انقلاب پنجاه و هفت ربط داشت و درادامه از اینکه چقدر زیاد کتاب می‌خوان� و چقدر سرعتم بالاست و چقدر نویسنده های خفن میشناسم برایش لاف زدم. گفتم داستان این عشق بین باران و مائده است که هردو از طرفداران انقلاب و ضد شاه بودند و تصمیم داشتم فورا ابعاد مختلف رمان را هم بشکافم که پ حرفم را برید و گفت: مگر باران اسم دخترانه نیست؟ و من گفتم نه! باران اسم پسرانه است و از اول و همیشه هم اسم پسرانه بوده و حتی اسم بدون جنسیت هم نیست چون مگر نشنیده ای که میگویند «باران بارید و زمین را بارور کرد» . خب بارور کردن کاری مردانه است دیگر!
پ دیگر چیزی نگفت و در سکوت ادامه فیلم را تماشا کردیم.
......
آنقدر ریویوو های روی این کتاب خوب و کاملن که من چیزی نمیتونم بهشون اضافه کنم.
فقط میتونم پیشنهاد کنم از احمد محمود بخونید و کیف کنید. چه این کتاب و چه هر کتاب دیگه ایشون.
من صوتیش رو از نوار گوش دادم که مرتب از اپ می‌پری� بیرون و سرویسم کرد ولی آنقدر داستان و لحن راوی جذاب بود که بازم ادامه دادم.
Profile Image for Navid Taghavi.
173 reviews69 followers
October 4, 2019

مدار صفر درجه چهارمین رمان بلند احمد محمود است که از قضا حجیم ترین آن هاست. داستان از سال 1349 آغاز می شود و در صفحات پایانی به روزهای انقلاب می رسد. (در میانه داستان بارها با فلاش بک به زمانه ی کودتای 32 سفر می کنیم) محمود در مصاحبه ای درباره ایده اولیه رمان قطورش می گوید : ایده از شخصیت یارولی (آرایشگرِ رمان) شروع شد. محمود به ازای بیرونی یارولی را می شناخت و قصد داشت 20 داستان کوتاه پیوسته با محوریت یارولی بنویسد اما پس از مدتی متوجه می شود یارولی و شخصیت های پیرامونش پتانسیل بسیار بیشتری دارند و سرانجام محمود از خیرِ داستان کوتاه پیوسته می گذرد و آن ایده اولیه تبدیل به رمان 1800 صفحه ای می شود. حضورِ بارانِ نوروزی (شاگردِ یارولی) پر رنگ تر از دیگر شخصیت های زنده رمان است اما اگر قرار باشد شخصیت اول رمان را نام ببریم، باید از "اهواز" نام ببریم. احمد محمود روایتی صادقانه و خواندنی از زادگاه و همشهریانش در دهه پایانی حکومت پهلوی ارائه می دهد. وقتی قرار باشد رمان 1800 صفحه ای آینه‌� تمام قدی از جامعه‌ا� باشد، باید منتظر رمانی با تعداد شخصیت فراوان باشیم. محمود توانسته است با خلق شخصیت‌های� متنوع و متفاوت در شغل، طبقه اجتماعی، خلقیات، تحصیلات و گرایش های سیاسی، تعدد شخصیت را به نقطه قوت داستانش تبدیل کند. تعدد شخصیت همچون شمشیر دو لبه عمل می کند. همچنان که نویسنده با امکان سوئیچ بین کاراکترها می تواند بر جذابیت رمان بیفزاید، این امکان او را تهدید می کند که حضور تعدادی از کاراکترها ضرورتی نداشته باشد و این حضور بی موقع می تواند رمان را به حاشیه ببرد و با اضافه گویی خواننده را خسته کند.
با وجودِ تنوع شخصیت در رمان، اکثر شخصیت های رمان یک ویژگی مشترک دارند. شیرین زبانی و حاضر جوابی. حجم بالای کنایه و متلک پرانی در کنارِ لهجه شیرینِ جنوبی ها و اصطلاحات فرهنگی بومی شان جلوه خاصی به زبان رمان بخشیده است. (در یک نمونه ساده، جنوبی ها به زن حامله می گویند دو جان گرفتار) حال که صحبت از زبان و قلم احمد محمود شد، باید اشاره ای به دیالوگ های احمد محمود داشته باشیم. توصیفات و توضیحات صحنه ای و موقعیتی این رمان 1800 صفحه ای بسیار کم است و داستان بر روی دوش های دیالوگ پیش می رود. در نگاه اول محمود ریسک بزرگی می‌کن� و حجم بالای دیالوگ می‌توان� رمان را زمین بزند، اما دیالوگ های عموما مختصر و کوتاه چنان استادانه و روان نوشته شده‌ان� که خواننده را مسحور می‌کن�.
با نزدیک شدن به روزهای انقلاب، صراحتِ نویسنده کمتر می شود (به واسطه چاپ کتاب در سال‌ها� ابتدایی دهه هفتاد، مساله گریز از سانسور قابل فهم است) جنگ و جدل‌ها� کلامی و عقیدتی مابین شخصیت‌ها� رمان اتفاق می‌افت� و نویسنده با زیرکی نظریاتش را از زبان شخصیت کم‌رن� و در حاشیه‌ا� به نام مهراب جاری می کند. در حالیکه بسیاری از نویسنگان ترجیح می دهند شخصیتِ محوری داستان، نماینده شان باشد، محمود با انتخاب شخصیتی فرعی همزمان که حساسیت کمتری برای فرار از سانسور و یا توقیف کتاب فراهم می کند، رمان را از خطر شعارزدگی می رهاند و یا در مواردی اندک، به استعاره روی می‌آور�. محافظه کاری های هوشمندانه محمود از قدر و منزلت این رمانِ به واقع عظیم و درخشان کم نمی کند. فقط کافیست به نام رندانه ی رمان توجه کنید. "مدار صفر درجه"
( بخشی از رمان در کامنت)

Profile Image for Mahdi ■L■.
51 reviews8 followers
March 30, 2023
اشک نریز مهدی. این آخرش نیست...
این روزها زندگی برام بی‌معن� ترین کلمه ممکنه. حتی تلخ هم نیست. بی‌مز� و بی‌ح� نسبت به همه چیز با چاشنی گریه و فکر به خودکشی. بلد نیستم سنگین حرف بزنم. آخرین کتابی که می‌ش� از احمد محمود بخونم ( نوشته‌ها� خودش) تموم شد و باقی کتابهاش شرح حالش هست نه داستانهاش�. حالا میشه با خیال راحت به مرگ فکر کرد...


هشدار اسپویل جلد سوم مدار صفر درجه
عمو نوذر
خوشحالم که فردای آزادی رو ندیدی�.
خوشحالم که ندیدی از زیردست انگلیس به زیردست چین و روسیه و کمونیست‌ه� دراومدیم.
خوشحالم که ندیدی نفت هنوزم دستمون نیست و جوون هامون هنوز پر پر می‌ش�. عمو نوذر تو ما بودی. تمام ما
اشک میریزم برات
نتونستی بچه‌ا� که ۱۵ سال چشم انتظارش بودی رو ببینی
نتونستی ببینی دیگه خبری از انگلیس و استعمارش نیست
و نتونستی یک روز رو در کمال آرامش با کالباس و بچه‌� و خانواده مقدس ارتشی‌ا� بگذرونی.
عمو نوذر تو ما بودی
مایی که قرار نیست به هیچی برسیم و فقط در تلاشیم
میگذرونیم و ذره ذره آب میشیم
لحظه‌ای� که فکر می‌کنی� به نور رسیدیم
چشمامون رو میبندن و همه چیز برامون تاریک میشه
عمو نوذر تو من بودی
منی که می‌خواست� ولی نشد...
ببخشید که اولش دوستت نداشتم
و آقای احمد محمود
ناراحتم که نیستی که فقط یه کلمه باهات صحبت کنم و بگم دو سالِ تمام قلبم رو لمس کردی
و درنهایت من نه به اندازه� خالدِ همسایه‌ه� شجاع بودم که یاد بگیرم و برای خواسته‌ها� بجنگم...
نه به اندازه فرامرزخانِ درخت انجیر معابد میتونستم روی پای خودم بایستم و با تنهایی و غم‌ها� کنار بیام...
و نه به اندازه بارانِ مدار صفر درجه قوی و قلدر و سنگ بودم تا زندگیم رو بسازم...
ولی به اندازه عمو نوذر به خواسته‌ها� نرسیدم...

( این ریویو از کتاب نیست تنها دلنوشته‌ا� بر وصف این روز‌ها� من)
Profile Image for Mohamadreza Moshfeghi.
102 reviews32 followers
May 17, 2023
بلند ترين رمان احمد محمود كه قصه كتاب از اوايل دهه ٥٠شروع ميشه و به اتفاقات دهه٣٠و٤٠هم در اوايل كتاب رجوع ميشه و با سقوط پهلوى و پيروزى انقلاب به اتمام مى رسد
و مثل بيشتر كتاب هاى ديگر اين نويسنده بزرگ در جنوب كشور و آب و هواى شرجى اهواز و اطراف رود كارون جريان داره.
كتاب از شخصيت ها وافراد متعددى شكل گرفته كه نقش وتاثير آنان در داستان كمرنگ است ولى به بهترين شكل تصوير جهل وخرافه،فقر وتنگدستى،لاابالى گرى وسطحى نگرى اتفاقات ورويدادهاى جامعه وكشور را به خوبى نمايش ميده (خصوصياتى كه متاسفانه هنوز هم در جامعه واطراف مون ميبينيم) به مانند همسايه ها شاهكار بى نظير اين نويسنده.

بر خلاف تصور حجم بيشتر كتاب، شامل گفتگو ها و اتفاقات روزمره شخصيت هاى قصه است و خواندنش زياد زمان بر نيست وحتى ميشه گفت اضافه گويي هم بوده و ميشد كوتاه تر باشه
از نكات خوب اين رمان بلند شخصيت هاى خاكسترى قصه هستند كه نه خوب مطلق بودند وقهرمان و نه بد و سياهى مطلق و نكته ديگر وجالب اينكه بازهم احمد محمود به ساده ترين شكل ممكن وباكلمات عاميانه به بهترين و قشنگ ترين نحو احساسات واتفاقات به تصوير ميكشه
كتاب با مرگ انسانى شروع ميشودو باكورسوى اميد وعشق و علاقه دو نفر باهم براى زندگى در وسط بى فردايي و آينده نامشخص وگنگ پايان مى يابد.
كتابى كه براى عاشقان قلم اين نويسنده با همه بلندى و گفتگو محورى كتاب بى شك ارزش خوندن داره



•Ģ�
�-تو مائده را دوست دارى،ها؟
‏بارا� سرخ شد.صداش گرفت."ئيطور نگو نامدار"
‏نامدا� گفت:
‏مگ� چه عيبى داره؟
‏بارا� گفت
‏عي� داره!
‏نامدا� گفت
�-بچه نشو باران.اگر عشق دل آدم راتكان نده چطور بفهمه كه زنده س؟
صفح٣٥٢
•ĢĢ•�
من معتقدم وايمان دارم كه تاثر مردم،شادى يا خشم و عمل اجتماعى مردم،هنوز از منطقه عقل فرمان نميگيره.عمل مردم،عمل اجتماعى اكثريت قريب به اتفاق مردم فقط حسى است...ماهنوز رشد لازم پيدا نكرده ايم ،اصلا رشد نكرديم.

صفحه ١٢٥٠
Profile Image for سارا.
283 reviews233 followers
September 15, 2020
بی نهایت دوستش داشتم. سبک نگارش داستان گفتگو محوره و کمتر به توصیف اتفاقات می‌پرداز�. همین هم باعث شده ریتم کتاب خیلی سریع پیش بره و حجم بالای اون به چشم نیاد. در خلال همین گفتگو‌ه� با شخصیت‌ها� داستان که کم هم نیستن آشنا میشیم و میتونم بگم مدار صفر درجه شخصیت پردازیه بی نظیری داره.
نوع روایت میخکوب کننده و شفافه، طوری که تمامی حوادث کتاب به شکل واضحی پیش چشم خواننده شکل میگیره. احمد محمود در این کتاب به داستان زندگی خانواده‌ا� در اهوازِ سال‌ها� ۵۲ تا ۵۷ می پردازه و حوادث ما قبل پیروزی انقلاب رو از میان توده مردم و نفوذ به زندگیشون شرح میده.
چیزی که برام جالب بود اینه که با وجود دیالوگ‌ها� تکراری و پرداختن به زندگی روزمره‌ا� که در خیلی بخش‌ه� اتفاق خاصی درش نمیفته، اما هیچ جای داستان احساس خستگی نکردم، شاید میشد داستان در صفحات کمتری هم به پایان برسه اما قطعا این میزان نفوذ و وابستگی رو در خواننده ایجاد نمیکرد.
نکته آخر هم اینکه لهجه خوزستانیِ روایت، فوق العاده دوست داشتنی و شیرین بود.
به حدی این کتاب درگیرم کرد که دوست داشتم بدونم برای آدم‌ها� شهر اهوازِ مدار صفر درجه در سال‌ها� جنگ چه اتفاقی میفته ... دلم برای تک تکشون تنگ میشه.

پ.ن: این بخش رو در ریویوی یکی از دوستان گودریدز خوندم که بنظرم جالب اومد.

«احمد محمود در مصاحبه ای در پاسخ به این سوال که چرا نام مدار صفر درجه را برای رمانش انتخاب کرده چنین می گوید: "وقتی می‌گویی� مدار صفر درجه مراد قطب شمال باشد یا جنوب و نتیجتاً نقطه ای باشد که مدام دور خودش می گردد و سرد است و تار و یخ زده..." و شاید همین مدار صفر درجه بهترین توصیف باشد از ایران ما و تاریخش در مبارزه با ظلم و بی عدالتی، که از دوران مشروطه تا به امروز در طلب یک عدالت خانه، خون ها ریخته می شود و هر بار به خانه اول بر می گردیم.»
Profile Image for Iman Majdi zadeh.
97 reviews17 followers
February 9, 2021
با خوندن این کتاب انگار بر روی رودخانه آرامی حرکت میکنید که هیچ خطری شما را تهدید نمیکند،ولی هر لحظه میبینید ماهی هایی که به آنها دل بسته بودید بیرحمانه از کنار شما میروند.
Profile Image for Behnam M.
80 reviews33 followers
August 7, 2019
باید احمد محمود را استاد نوشتن دیالوگ های پویا دانست. بی شک در این زمنیه مدار صفر درجه جواهری ست که در ادبیات معاصر ایران می درخشد. اما کتاب اصلا خالی از اشکال نیست. حجم کتاب در قیاس با قصه ای که نویسنده در تلاش برای حکایت آن است، تا اندازه ای زیاد است. گاهی جزئیاتی از زندگی روزمره ی کاراکترها روایت می شود که در پیشبرد داستان هیچ تاثیری ندارند و حتی خواننده را خسته می کند. مثلا نفت ریختن داخل پریموس و یا افتادن بی بی سلطنت داخل حوض.

هرچند که از لحاظ ادبی، منکر خلق یک اثر بی بدیل به نام مدار صفر درجه نیستم اما وقتی داستانی می خواهد به بیان تاریخ بپردازد باری سنگین را متحمل میشود. اگرچه سیر اتفاقات در این رمان احتمالا منطبق بر واقعیت است اما پرداخت و تاویل آنها به گونه ای بوده که انگار ایران یک دوره جنگ داخلی را از سر گذرانده است. اهواز هم خط مقدم این آشوب بوده است و از رفتگر تا عطار و عکاس و صراف همه مبارزینی فعال در جبهه ی حق علیه باطل بوده اند. در واقع اگر شخصیتی مانند مهراب نبود فکر میکردم که نویسنده قصد فریب خواننده و تحریف تاریخ را داشته است.

پ ن: چقدر لهجه‌� جنوبی دیالوگ‌ه� خوب بود. اوایل یه ذره سخته خوندنش اما بعدا انقدر روان میشه که خودتون هم لهجه جنوبی میگیرید. من که تا مدتها درگیرش بودم
Profile Image for Fhasanzadeh.
2 reviews6 followers
April 26, 2008
مدار صفر درجه يكي از بهترين رمانهاي كلاسيك ايران است. با شخصيت پردازي فوق‌الغاد�. بخصوص شخصيت نوذر كه بي نظير و واقعي است و نماينده قشر خاصي از فرصت طلب هاي ايراني.
Profile Image for Nariman.
86 reviews119 followers
April 23, 2018
مدار صفر درجه به بیان حال و روز مردم اهواز در گیر و دار انقلاب می پردازد. سبک نوشتاری این کتاب آن را از کارهای دیگر احمد محمود متمایز می کند. داستان به صورت گفتگو محور نوشته شده است و توصیفات و تشبیهات در این کتاب کمتر است. همین موضوع باعث شده تا حجم بسیار زیاد کتاب به چشم نیاید و خواننده به سرعت پیش برود و در میان مکالمات اشخاص از زیر و بم ماجراهای کتاب آگاهی یابد. هنر احمد محمود در روایت حال و روز و وضع اجتماعی مردمان زمان خودش، ستودنی است. او با وسواس بسیار، سعی می کند تا راوی احوالات تک تک افرادی باشد که در بحبوحه انقلاب زیسته اند و عقاید و افکار و فرهنگ عامیانه ساکنین جنوب در دهه پنجاه شمسی با ظرافت خاصی به سمع و نظر خواننده می رسد. عده ای از مردم از ظلم و بی عدالتی و فقر به تنگ آمده اند:

اومدن تو شهر ما، تو شرکت نفت، تو آب و برق، ادارات و شرکتها، بهترین حقوق،بهترین زندگی، دوری از مرکز، بدی آب و هوا و هزارتا دزدی و مداخل دیگه. ئووقت ما نان نداریم بخوریم. رو نفت هم هستیم. تنها نوکری و کلفتی و باغبانی و آبداری و شوفری ش سی ما مانده. سیل دستام کن - سیل کن ببین چطور پینه بسته - پدرم در اومد سی چندر قاز بس که نیشکر ببرم - مثل یک عمله تو آفتاب شصت درجه، با دوازده سال درس...


عده ای که نفع خود را می برند، اعتراضات مردم را از روی شکم سیری می دانند:

- میگم روز شانزده آذر، جندی شاپور چه خبر بود؟
- کی به تو گفت که دانشگاه...
- دنیا خبر داره... زده زیر دلشان
- زده زیر دل کی اوس یارولی؟
- نهار یک تِمِن - اونم چلوکباب - تختخواب و اتاق مجانی، درس مجانی! خو بشین سر جات بچه درس تِ بخوان آدم شو
- همین؟ درس و شکم؟
- په بفرما خانم هم براشان بیارن، با دوشک پر قو


و عده ای هنوز زخم کودتای سال سی و دو را با خود حمل می کنند:

- مو بودم یه شعار هم می نوشتم که مهندس دلاور را که اراضی پادادشهر را در قمار برده است و عکس اشرف را پانصد هزار تومان خریده است از اهواز بیرون کنید
- دل خوش داری سی خودت، عمو نوذر
- تو که نمی‏دون� شکست سال سی و دو چه دردی به نسل مو داده! تو نمی فهمی مو چقد خوشحالم که داره تکان میخوره


در این میان عده بسیار کمی هستند که بیم آینده را دارند و می ترسند که پس از انقلاب نیز وضع مردم نه تنها بهتر نشود، بلکه گرفتاری هایشان افزایش پیدا کند. کاراکتر مهراب در مدار صفر درجه جزو این اقلیت است و همواره از طرف دوستان انقلابی خود مورد طعن و تمسخر قرار می گیرد. به نظر می آید احمد محمود از طریق مهراب حرف ها و انتقادات خود را مطرح می کند:

مهراب گفت: وحشت دارم
مبارک گفت: از چی؟
مهراب گفت: از چماق، از حکومت
مبارک گفت: بدتر از شاه؟
عطار گفت: اسلام دین رحمت و ...
مهراب گفت: این سیاسته
مبارک گفت: خودت م نمیدونی چی میخوای


از طرفی خواندن طعنه های گاه و بیگاه احمد محمود در این کتاب، لذتی مضاعف دارد:

اشکبوس سر پیش آورد: حاج آقا روح الله گفته با آزادی زن مخالف نیست
نوذر گفت: هه هه! به مو میگی؟ تا ته گوش دادم - ئو رژیم شاه بود که به اسم آزادی، زنانِ بی عفت می کرد
و دستش را تکان داد: اسلام به زن شرافت میده


خود او در مصاحبه ای در پاسخ به این سوال که چرا نام مدار صفر درجه را برای رمانش انتخاب کرده چنین می گوید : "وقتی می‌گویی� مدار صفر درجه مراد قطب شمال باشد یا جنوب و نتیجتاً نقطه ای باشد که مدام دور خودش می گردد و سرد است و تار و یخ زده..." و شاید همین مدار صفر درجه بهترین توصیف باشد از ایران ما و تاریخش در مبارزه با ظلم و بی عدالتی، که از دوران مشروطه تا به امروز در طلب یک عدالت خانه، خون ها ریخته می شود و هر بار به خانه اول بر می گردیم .
Profile Image for r.
128 reviews78 followers
September 7, 2015
نویسنده قلمی جادویی دارد ..وقتی کتاب را شروع کردم به نظرم رسید حتی نخواهم توانست ده صفحه اول انرا بخوانم ..ولی بعد از خواندن دو صفحه دیگر نتوانستم کتاب را زمین بگذارم ..
داستان با مرگ بابو توسط کوسه ماهی شروع میشود ..کوسه ماهی میچرخد ودر اب کارون زیر پل برادر باران را شکار میکند ..ودر پایان رمان بعد از سالها وفراز نشیب بسیار با چرخش بوش لمبو در اب حوض به دنبال ماهی های قرمز به پایان میرسید ..
رمان قصه ای از جنوب است ..از اهواز سالهای 50 تا اخر ین روزهای سال 57 ..نوجوان نقش اول داستان ((باران ))نام دارد ..خواننده باید در ذهنش به باران تجسم بدهد زیرا نویسنده هیچ تعریف ظاهری از باران به تو نمیدهد واین آزادی را به ذهن نویسنده میسپارد تا که هرجور که دلبخواهش است اورا تصور کند ولی رفتار باران را در طول سالها مو به موبرای ما تعریف میکند وخواننده کاملا به شناخت درونی از باران میرسد ..شخصیت های داستان هرکدام جالب ومستقل هستند ..مانند یارولی /خواهر باران /ننه پیر/عمو وپسر عموها //حتی دختر کور همسایه ...همه عالی پرداخته شده اند ..داستان بسیار به دلم نشست ..قصه ..اهواز وجوب وشرجی وکارون و..قصه روزهای پر التهاب ..قصه عبور از نوجوانی وبلوغ جسمی وروحی باران ..قصه انقلاب وروزهایی که ما نبودیم تا هیچ تصوری از ان روزها داشته باشیم ..
Profile Image for Hasti Khodakarami.
Author1 book64 followers
November 24, 2019
داستان مدار صفر درجه حول اتفاقات و تحولات انقلاب ۵۷ دور می‌زن� و می‌تون� بگم بهتر از هر کتاب تاریخی‌ا� اون برهه از زمان رو به تصویر می‌کش�. با پیش رفتن داستان می‌بینی� که شخصیت‌ها� رمان اندک اندک تغییر می‌کنن� و هرکدام از نظر سیاسی و اجتماعی جبهه‌� خاصی رو برای خودشون انتخاب می‌کنن�. راستش رمان برای من صد چندان جذاب شد چون وقتی مشغول خوندن این کتاب بودم همزمان تو خیابان‌ها� کشور وضعیت قابل مقایسه‌ا� در جریان بود. من با خوندن کتاب و نگاه کردن به اوضاع جامعه‌� حال حاضر کشور تو سال ۹۸ احساس آدمی رو داشتم که از آینده برگشته به گذشته و قدرت پیشگویی و تحلیل خداگونه‌ا� داره. و چقدر افسوس خوردم که ما ملت ایران بعد از گذشت نزدیک به نیم قرن هنوز هم همون گذشته رو داریم تکرار میکنیم و به قول شخصیت مهراب «هنوز درخواست اساسی‌ما� نان و آب و این چیزاس! هنوز از این مرحله جلوتر نرفته‌ای� و همیشه در همین مرحله تکرار و تکرار- تکرار در نیازهای ابتدایی و اسیر احساس- بی هیچ ادراکی!»
مدار صفر درجه تحلیل جامعی‌س� از مردم ایران از نظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و خوندنش بسیار روشنگره برای فهمیدن بهتر اشتباهات تاریخی� و نقصان فرهنگی‌ما�. این کتاب ششمین رمان احمد محمود بود که خوندم و با یقین می‌تون� بگم هر رمانش در نوع خودش شاهکار به حساب میاد، نه فقط از لحاظ ادبی، بلکه از نظر جامعه‌شناس� مردم ایران. خلاصه اینکه احمد محمود بخوانید و با دقت هم بخوانید.

گزیده‌های� از کتاب:
مهراب: «من معتقدم و اعتقاد دارم که تأثر مردم، شادی یا خشم مردم، هنوز از منطقه‌� مغز فرمان نمی‌گیر�! عمل مردم، عمل اجتماعی اکثریت‌� قریب به اتفاق مردم فقط حسّی است! دیدن، شنیدن و عمل کردن- این دیده� ها و این شنیده‌ه� مطلقا به سطح ادراک نمی‌رس�! یکهو گر میگیرن و یکهو وامیرن- درحالی که اگر به منطقه ادراک برسه، دیرپاست- با یک کیش نمیان تا با یک فیش برن و این خطرناکه! اگر چهارتا آدم پاچه� ورمالیده نبض احساسات مردم را بدست بیارن واویلاست.»
صفحه ۱۲۵۰

باز هم مهراب: «بین بصیرت و آرامش پیوند هست!» صفحه ۱۵۹۴

باز هم مهراب: «تا وقتیکه عقل همین مردم جانشین احساس نشده نباید دست به تغییر شکل جامعه زد!» صفحه ۱۵۹۶
Profile Image for Soormeh.
29 reviews7 followers
March 4, 2014
فوق العاده. واقعن از این کتاب لذت بردم و به همه توصیه می کنم حتی به نظر من از همسایه ها هم بهتره.بعد از خوندن مدار صفر درجه بیش از پیش حسرت خوردم که چرا احمد محمود اون طور که شایسته بود مورد توجه قرار نگرفت.
Profile Image for JJ Khodadadi.
451 reviews118 followers
June 11, 2021
داستان زیبا اما طولانی با شخصیت های بسیار، البته شخصیت هایی که مثل آثار دیگر احمد محمود خیلی خوب روشون کار شده، با داستانی روزمره از دوران نزدیک به انقلاب 57 که در اهواز روایت شده. شخصیت های خیلی زیاد هستند اما با جلو رفتن داستان خیلی راحت باهاشون آشنا شدم و تنها جایی که اذیتم کرد طولانی بودن کتاب بود که به نسبت آثار دیگری که از ایشون خونده بودم و اصلا حوصلم سرنرفته بود اینبار اینطور شد!!
تا اینجا هیچ اثر ضعیفی از احمدمحمود ندیدم
Profile Image for Behnoosh E.
118 reviews12 followers
September 25, 2009
فوق العاده! قلم بسیار بسیار گرم و گیرای احمد محمود اجازه پایین گذاشتن کتاب رو به من نداد. بعد از چند وقت خوندن اینم کتاب خیلی بهم چسبید
Profile Image for Mahya danesh.
107 reviews
April 12, 2021
مراد احمد محمود از مدار صفر درجه ، مکانیه سرد و یخ زده به مثابه قطب شمال یا جنوب که مدام دور خودش میچرخه ، وجه تسمیه کتابش هم بی ربط به این تعبیر نیست چرا که محمود ایران رو نقطه جغرافیایی میبینه که برای برقراری عدالت از دیرباز چه از زمان مشروطه چه از زمان ملی شدن صنعت نفت و یا حتی امروز در تکاپو و چرخشه .
.
مدار صفر درجه حول محور خانواده ای کاملا معمولی قبل از انقلاب تا پیروزی انقلاب در اهواز میچرخه ، راوی تمام افراد خانواده و جامعه ای که باهاشون در ارتباط هست رو به تصویر میکشه و این تصویرسازی بیشتر گفتمان محور هست تا توصیف محور و شاید سیر سریع مطالعه کتاب هم به همین علت باشه.
.
از جذابیت های این کتاب شاید پرداختن به نقش زنان مبارز در کنار زنان منفعل جامعه باشه و البته نکته مثبت دیگه شاید این باشه که خیلی قهرمان پروری نمیکنه و حتی شخصیت های کلیدی و مبارز و فعال داستان رو با همه زوایای تاریک و مثبت شون نشون میده .
.
تصور زندگی این افراد به کمک احمد محمود اصلا دشوار نیست و شما حس میکنید که تصاویر به صورت پویا در ذهن تون نقش میبنده .
.
البته به نظرم میشد که حجم مطلب کمتری رو به خودش اختصاص بده اما در کل داستان خسته کننده نیست و من بسیار نثرش دوست داشتم .
.
.
Profile Image for Mohsen.
182 reviews100 followers
August 13, 2018
کتاب عجیبی بود
به نظرم اوج نویسندگی احمد محمود رو میشه توی این کتاب دید. پر از شخصیت های جون‌دا� و فضاسازی و جملات کوتاه.
با خوندن این کتاب می‌تونی� چند ماه تو حال و هوای جنوب زندگی کنید و طعم گرمی و سردیش رو بچشید.
Profile Image for HaifaAhrari.
184 reviews22 followers
November 21, 2020
«یک روز و نیم، شرجی در رود کارون، دو کوسه باهم حرکت می‌کنن� و باله‌ها� گرده‌شا� موازی هم همچون تیغی برنده آب کارون را می‌شکاف�. «بابان» را که در گرما تن به آب سپرده شکار می‌کنن�.»
کتاب با پاراگراف بالا آغاز می‌شو� و خواننده در آغاز داستان با مرگ (بابان یا بابو) که خوراک کوسه‌ها� شده وارد قصه می‌شو�.
قصه درباره‌� خانواده‌ا� از طبقه‌� فرودست جامعه است که پدرخانواده «نوذر» در تظاهرات جنبش ملی کشته شده است و پسر بزرگ «برزو» ناخلف از آب در آمده و حالا مادر «خاور» باید زندگانی فرزندان را سرپرستی کند. با مرگ بابان «بابو»در ابتدای قصه، برادر کوچک‌ت� «باران» که کلاس دوم دبیرستان است، تحصیل را رها کرده و در سلمانی شاگردی می‌کن�. «باران» مدار صفردرجه همچون «خالد» همسایه‌ه� وارد فعالیت‌ها� سیاسی می‌شو� و سرانجام به زندانی ‌شدن� می‌انجام�. اما همان طور که خود احمد� محمود در متن کتاب اشاره می‌کن� داستان، گزارش درد آدم‌ه� نیست!
مدار صفر درجهرمانی سه ‌جلد� و قطور است اما محمود با زبان طنز خود در این کتاب جای هیچ نگرانی را برای خواننده باقی نمی‌گذار�. مثلا آن‌ج� که از زبان «نوذر» یکی از شخصیت‌ها� طناز این داستان درباره‌� خساست «یارولی» با زبان طنز می‌گوی�: «مو یه نامرد می‌شناسم� سر خاک باباش فاتحه مجانی نمی‌خون�!»
او این رمان را در سال ۱۳۷۲ چاپ کرد. درون‌مایه‌� کتاب وقایع انقلاب ایران است که حوادث آن در شهراهوازاتفاق می‌افت� و شخصیت اصلی آن «باران»نام دارد.
کتاب دارای سبک رئالیسم اجتماعی می باشد و روایتگر وقایع قبل از انقلاب اسلامی بین سال های 32 تا 57 در شهر اهواز است. در این کتاب با زندگی پر فراز و نشیب جنوبی ها آشنا می شویم. از ویژگی های این رمان نقش پررنگ زنان در روند داستان است و با کمی تعمق متوجه می شویم که افکار ترقی خواهانه زنانی مثل مائده و آفاق در نبرد با مرد سالاری در جامعه سنتی در حال پیروز شدن است. نویسنده به خوبی توانسته شخصیت ها را توصیف کند مواضع فکری شخصیت های داستان و عکس العملشان در مواقع خاص توسط نویسنده موشکافی شده. مدار صفر درجه از نظر دیالوگ در سطح بالایی از داستان نویسی است، دیالوگ محور بودن اثر به آن ریتم تندی می بخشد. شخصیت ها کاملا رئالیستی پرداخت شده اند طوری که انگار نویسنده همانند یک دوربین حوادث را ثبت کرده است. هر شخصیت نماینده گروهی از مردم است به عنوان مثال حاج آقا عطار نماینده طیف بازاریانی است که بر مبنای منافع خود جهت گیری سیاسی پیدا می کنند و یامش نوذر نموداری است از افرادی که اعتقادات محکم و پا بر جایی دارند ولی ظرفیت و توان مقاومت در عرصه های مبارزه ی اجتماعی را ندارندو ...
احمد محمود بدون هیچ پیش داوری یا سوگیری سیاسی این کتاب را نوشته و نتیجه گیری از جانب خودش صورت نگرفته و اتفاقا کاملا خواننده را در این مرحله آزاد و رها گذاشته ...
جالب است بدانید قرار بود ‌جایزه‌� ویژه‌� هیئت داورانجشنواره‌� «بیست سال ادبیات داستانی» در سال۱۳۷۶ را به کتاب احمد محمود بدهند؛ اما رمان«مدار صفر درجه» در اوج ناباوریضدجنگ خوانده شد و این جایزه هرگز به احمد محمود نرسید.
Profile Image for Mehran.
63 reviews3 followers
October 9, 2018
به نظر من اين كتاب خيلي بيشتر از يك رمان هست
از اين كتاب بايد به عنوان يك مرجع جامعه شناسي استفاده بشه
چنان بيطرافانه نوشته شده كه آدم فكر ميكنه توسط يه موجود ديگه اي كه هيچ منفعتي در اين دنيا نداره نوشته شده
الان ميتونم بفهمم كه مردم چرا و چگونه سال ٥٧ انقلاب كردن
و اينكه چرا مردم زمان من هيچ وقت نميتونن مثل اون مردم باشن
فقط بزرگترين سوالم اينه كه چطور نويسنده تونسته با چنين دقت نظري طيف وسيعي از افراد مختلف جامعه زمان خودش و به همراه نقاط قوت و ضعف حكومت و با بيطرفي تمام در قالب يك قصه يا رمان در بياره
و اگه تونسته چرا ما مجسمه اي خيابوني محله اي كوچه اي چيزي از اين نويسنده نداريم
Profile Image for Ali.
Author17 books672 followers
March 29, 2007
احمد محمود یک قصه گوی بومی ست، با روایت هایی خطی و مضامینی سخت اجتماعی. آثار محمود اگرچه در ادبیات معاصر ما قابل تامل اند، اما در مقایسه با ادبیات امروز جهان، مقام بلندی نصیبشان نمی شود. با این همه اگر حوصله ای باشد و حال و هوایی برای شنیدن خاطرات پدر بزرگ از جنگ و کودتا و طبقات محروم و... خواندن آثار احمد محمود در رده ی بالای اولویت هاست. او از نسلی ست که بیش از ادبیات، به جامعه گرایی و مردم گرایی گرایش داشتند (از جمله محمود دولت آبادی). زبان احمد محمود ساده، شیرین و خودمانی ست. این ویژگی در برخی از داستان های کوتاهش مانند "پسرک بومی" و هم چنین در اولین رمانش "همسایه ها"، چشمگیر است. همسایه ها بهترین اثر بلند احمد محمود و دلچسب ترین کار اوست. در "داستان یک شهر" و به ویژه در "زمین سوخته"، این "مردمی" بودن و "اجتماعی نویسی"، صمیمیت قلم او را خفه کرده است، و عبارات، گاه به شعار تبدیل می شوند. در "مدار صفر درجه" دوباره از اجتماعی نویسی فاصله می گیرد. با این همه "مدار صفر درجه" هم از هر لحاظ، پایین تر از "همسایه ها" ایستاده است.
5 reviews5 followers
April 27, 2017
باران
عمو نوذر، ننه خاور، بی‌ب� سلطنت، دده بلقیس، برزو، نوروز، بابو
مائده، منیژه، نامدار، بی‌بی� حکیمه، کل‌بشی�
عمو فیروز‌� آذربانو، آراسته بانو، شهروز،� شهباز
یارولی، عمو رستمعلی، اسد و اراذل کوچه؛
کتایون، مهندس دلاور و زینت خانم، دکتر داور
برهان، عطا، کندرو، براتعلی، مهراب،‌آفا�
سیف‌پور� مبارک، حاج آقا عطار،
حقگو، عضد

هزار و هشتصد صفحه بین سال‌ها� ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۷ با این آدم‌ه� در محله‌ا� در اهواز زندگی می‌کن� و حال و هوای یک محله‌� معمولی را در سال‌ها� قبل از انقلاب ۵۷، درک می‌کن�. ضرباهنگ اتفاق اوایل داستان کند و اواخر داستان، تندتر است... درست شبیه تندی رخدادهای پیش از یک انقلاب؛ جوری که می‌فهم� که این سرعت بالا، توان تأمل را از شخصیت‌ها� داستان هم گرفته و همه هیجانی عمل می‌کنن�.

چیزی که در این کتاب احمد محمود (مثل دو کتاب همسایه‌ه� و زمین‌سوخت� که پیش‌ت� از او خوانده بودم) خیلی دوست داشتم، روایت خاکستری، واقعی� و چند‌وجه� او از اغلب شخصیت‌ه� (بخصوص اغلب شخصیت‌ها� مبارز داستان) و ماجراها است. شخصیت سفید و پاک و کامل نمی‌ساز� و این کار، من را با آدم‌ها� داستان آشتی می‌ده� و دل‌زده‌ا� نمی‌کن�. مثلا تریاک، فقط مال ساواکی‌ها� قصه� نیست، مبارزانی مثل عطا و براتعلی هم این‌کاره‌اند� یا ترس و محافظه‌کار� و فرصت‌طلب� در هر دو دسته شخصیت� حضور دارد و یکی بزدل و دیگری شجاع و بی‌با� نیست.

از طرف دیگر، نشان دادن مبارزات مردمی پیش از انقلاب با تمام حواشی‌اش� درک همه‌جانبه‌تر� از آن‌ه� را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کن�: این‌ک� چطور در بستر شلوغی و هرج و مرج مبارزات، خرده‌حساب‌ها� شخصی افراد تسویه می‌شو� (مثلا اسد مغازه‌� یارولی را به آتش می‌کش�)؛ این‌ک� چطور در راهپیمایی‌ه� کم‌ک� همه‌جو� شخصیت با نیت‌ه� و خواسته‌ها� مختلف کنار هم قرار می‌گیرن� و در عین تفاوت نیت‌ها� هم‌صد� می‌شوند� این‌ک� چطور فرصت‌طلبی‌ه� در کنار این جریان و در انواع آدم‌ه� وجود دارد و خودش را نشان می‌دهد� و این‌ک� چطور کم‌ک� افراد یک محله دو دسته می‌شوند� مرز‌بند� بین آدم‌ه� پررنگ می‌شو� و به جدل و درگیری تبدیل می‌شو�. احمد محمود در این رمان نشانمان می‌ده� که آدم‌های� که انقلاب کرده‌اند� آدم‌ها� عجیب و غریبی نبوده‌ان� که همه با یک هدف واحد و با یک اعتقاد و ایدئولوژی و نیت پیشینی قوی قیام کرده� باشند� پای هر کس به نحوی به مبارزه باز شد و در واقع، کارد به نحوی به استخوانش رسید که به جریان مبارزه پیوست.

مثل دو کتاب دیگر، نثر «مدار صفر درجه» هم برایم روان و خواندنی بود و کتاب را در مدت زمان کم و با سرعت بالا خواندم؛ ولی بنظرم بیش از اندازه طولانی بود! داستان شاید می‌توانس� در حداکثر ۱۰۰۰ صفحه خلاصه شود. توصیف‌های� تکراری از تعامل بین بعضی شخصیت‌ه� (مثلا نوذر با بلقیس)، برای من خسته‌کنند� و بیش از اندازه بود؛ گویی مخاطب به اندازه کافی فهمیده باشد که فضای این شخصیت و یا رابطه‌� بین این دو شخصیت چگونه است و تکرار دیالوگ‌ها� خالی از جذابیت می‌شو�. به جای دیالوگ‌های� که حال و هوای تکراری شخصیت‌ه� را نشان می‌داد� دوست داشتم نویسنده به بعضی شخصیت‌ه� و افکار و نظرات‌شا� بیشتر پرداخته بود: مثلا دوست داشتم منیژه‌� مرموز را بیشتر می‌شناخت� یا گفتگوی بیشتری بین نامدار (بعنوان یکی از جدی‌تری� مبارزانی که در داستان می‌بینی�) و باران شکل می‌گرف� تا بیشتر او را بفهمم�. همین نکته تا حدودی درباره‌� شخصیت‌ها� دیگری مثل عطا، عضد، کندرو، سیف‌پو� و مهراب هم قابل بیان است.

نکته‌� پایانی اینکه لهجه‌� اهوازی غلیظ داستان برایم شیرین و خوشایند بود؛ این لهجه و اصطلاحات محلی طوری در ذهنم نفوذ کرده بود که در بازه‌� زمانی خواندن داستان، گاهی در گفتگوهای ذهنی‌ا� تکه‌کلام‌ها� اهوازی را از خودم می‌شنید� و خنده‌ا� می‌گرف�.

در کل، خوشحالم که احمد محمود این داستان‌ه� را از خودش باقی� گذاشته است. کاش آثار بیشتری شبیه به این داشتیم؛ این چنین واقعی و صمیمی.
Profile Image for Zahra Mohsenpour.
70 reviews2 followers
November 27, 2018
این یادداشت رو همون روزی که کتاب رو تمام کردم نوشتم:
«نمی‌ش� این کتاب رو خوند و به امروز فکر نکرد. نمی‌ش� همراه بی بی در تک تک سطرها منتظر نوروز نبود. از دل نگرانی‌ها� خاور نمیشه چشم پوشید و حتی از اشک‌ها� بلقیس...
به مهراب فکر میکنم ک این روزها رو می‌دی� و حالت "تهوع" بهش دست می‌دا�. به سهراب که نوشداروی "قبل" از مرگ پدر شد. به اون همه انتظار و انتظار و انتظار و این همه درد. به نگاه گنگ و مبهم احمد محمود - کتاب شما ضد جنگ است و به همین خاطر جایزه ادبیات داستانی ب آن تعلق نمیگیرد -
بزن "باران" بزن شاید تو خاموشم کنی...»
Profile Image for Mrym Tootian.
19 reviews1 follower
April 24, 2023
فیروز نگاه باران کرد
به سیگار پک زد و ته سیگار را انداخت -« مو اصلا نمی‌تون� بفهمم باران که چطور میشه یه دختر یا زنِ کشت!»
________
+ پذیرفتن هر قانون که الزاما وظیفه نیست -گاهی مخالفت با قانون وظیفه‌س�!
- کی حد و حدود این وظیفه رو مشخص می‌کنه�!
+ عقل و خرد
Profile Image for Sogand Taghvaei.
50 reviews10 followers
March 22, 2021
اگر عشق دل آدم را تکان نده، چطور بفهمه که زنده‌س�
ص ۳۵۲ کتاب

—ĔĔĔĔĔĔĔ�
جلد دوم:

اگر بخوای منتظر جا افتادن باشی،هیچ‌وق� ظفر پیدا نمیکنی،چونکه دنیا به کسی مهلت جا خوش کردن نمیده!
ص۱۱۵۷


آه،اگر آزادی سرود میخواند-همچون گلوگاه پرنده‌ای�-هیچ‌کج� دیوار فرو ریخته بر جا نمی‌مان�!
هر ویرانه نشانی از غیاب انسانی است
ص۱۲۰۹

—ĔĔĔĔĔĔĔĔ—ĔĔ—�-
جلد سوم:

فلسفه‌� قانون همینِ حاج‌آقا،ک� بوقت لزوم بی‌قانون� جاشِ بگیره!
ص۱۴۰۵
—Ĕ�


آزادی ارث پدر کسی نیست که بخواد به کس دیگه بده!
ص۱۴۸۱
—ĔĔĔĔĔĔĔĔ—ĔĔ—Ĕ�
گرفتن دست همدیگر بهتر از فریاد است.
فریاد تفاهم نمی‌آور�
اما گرمی دست‌ه�
احساس دوستی را به
گٌل می‌نشان�.

ص۱۵۹۱
—ĔĔĔĔĔĔĔĔ—Ĕ�-
Profile Image for Mehdi khani.
167 reviews38 followers
May 17, 2010
کتابی که در سال 77 خوندم ویادمه که از اون بسیار لذت بردم.باران و عمو نوذر را خیلی دوست داشتم.از اون رمانهایی است که همیشه تو ذهنم می مونه.کلا کارهای احمد محمود را عاشقانه دوست دارم
Profile Image for Kaveh Rostami.
11 reviews
August 8, 2015
وقتي گريبان عدم با دست خلقت مي دريد و من در اين انديشه بودم كه ما در كجاي اين مدار صفر درجه ي زندگي جاي داريم، اين كتاب قدري دردم را تسكين داد .
Profile Image for Behnam Rezaeian Moghadam.
49 reviews4 followers
July 30, 2022
اولین رمان بلند ایرانی که خوانده ام.
بسیار دوستش دارم. کتاب نوشتاری آسان ولی دلنشین دارد، داستان را به خوبی پیرمردهای قدیمی نقل میکند و آدمی را میبرد به دنیای آدم هایی که به راحتی باورشان میکند. آدم هایی که در این کتاب در یکی از عجیبترین و خواندنی ترین فصول تاریخ معاصر ایران زندگی میکنند.
Displaying 1 - 30 of 77 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.