Nariman's Reviews > مدار صفر درجه: دوره ۳ جلدی
مدار صفر درجه: دوره ۳ جلدی
by
by

مدار صفر درجه به بیان حال و روز مردم اهواز در گیر و دار انقلاب می پردازد. سبک نوشتاری این کتاب آن را از کارهای دیگر احمد محمود متمایز می کند. داستان به صورت گفتگو محور نوشته شده است و توصیفات و تشبیهات در این کتاب کمتر است. همین موضوع باعث شده تا حجم بسیار زیاد کتاب به چشم نیاید و خواننده به سرعت پیش برود و در میان مکالمات اشخاص از زیر و بم ماجراهای کتاب آگاهی یابد. هنر احمد محمود در روایت حال و روز و وضع اجتماعی مردمان زمان خودش، ستودنی است. او با وسواس بسیار، سعی می کند تا راوی احوالات تک تک افرادی باشد که در بحبوحه انقلاب زیسته اند و عقاید و افکار و فرهنگ عامیانه ساکنین جنوب در دهه پنجاه شمسی با ظرافت خاصی به سمع و نظر خواننده می رسد. عده ای از مردم از ظلم و بی عدالتی و فقر به تنگ آمده اند:
اومدن تو شهر ما، تو شرکت نفت، تو آب و برق، ادارات و شرکتها، بهترین حقوق،بهترین زندگی، دوری از مرکز، بدی آب و هوا و هزارتا دزدی و مداخل دیگه. ئووقت ما نان نداریم بخوریم. رو نفت هم هستیم. تنها نوکری و کلفتی و باغبانی و آبداری و شوفری ش سی ما مانده. سیل دستام کن - سیل کن ببین چطور پینه بسته - پدرم در اومد سی چندر قاز بس که نیشکر ببرم - مثل یک عمله تو آفتاب شصت درجه، با دوازده سال درس...
عده ای که نفع خود را می برند، اعتراضات مردم را از روی شکم سیری می دانند:
- میگم روز شانزده آذر، جندی شاپور چه خبر بود؟
- کی به تو گفت که دانشگاه...
- دنیا خبر داره... زده زیر دلشان
- زده زیر دل کی اوس یارولی؟
- نهار یک تِمِن - اونم چلوکباب - تختخواب و اتاق مجانی، درس مجانی! خو بشین سر جات بچه درس تِ بخوان آدم شو
- همین؟ درس و شکم؟
- په بفرما خانم هم براشان بیارن، با دوشک پر قو
و عده ای هنوز زخم کودتای سال سی و دو را با خود حمل می کنند:
- مو بودم یه شعار هم می نوشتم که مهندس دلاور را که اراضی پادادشهر را در قمار برده است و عکس اشرف را پانصد هزار تومان خریده است از اهواز بیرون کنید
- دل خوش داری سی خودت، عمو نوذر
- تو که نمیدون� شکست سال سی و دو چه دردی به نسل مو داده! تو نمی فهمی مو چقد خوشحالم که داره تکان میخوره
در این میان عده بسیار کمی هستند که بیم آینده را دارند و می ترسند که پس از انقلاب نیز وضع مردم نه تنها بهتر نشود، بلکه گرفتاری هایشان افزایش پیدا کند. کاراکتر مهراب در مدار صفر درجه جزو این اقلیت است و همواره از طرف دوستان انقلابی خود مورد طعن و تمسخر قرار می گیرد. به نظر می آید احمد محمود از طریق مهراب حرف ها و انتقادات خود را مطرح می کند:
مهراب گفت: وحشت دارم
مبارک گفت: از چی؟
مهراب گفت: از چماق، از حکومت
مبارک گفت: بدتر از شاه؟
عطار گفت: اسلام دین رحمت و ...
مهراب گفت: این سیاسته
مبارک گفت: خودت م نمیدونی چی میخوای
از طرفی خواندن طعنه های گاه و بیگاه احمد محمود در این کتاب، لذتی مضاعف دارد:
اشکبوس سر پیش آورد: حاج آقا روح الله گفته با آزادی زن مخالف نیست
نوذر گفت: هه هه! به مو میگی؟ تا ته گوش دادم - ئو رژیم شاه بود که به اسم آزادی، زنانِ بی عفت می کرد
و دستش را تکان داد: اسلام به زن شرافت میده
خود او در مصاحبه ای در پاسخ به این سوال که چرا نام مدار صفر درجه را برای رمانش انتخاب کرده چنین می گوید : "وقتی میگویی� مدار صفر درجه مراد قطب شمال باشد یا جنوب و نتیجتاً نقطه ای باشد که مدام دور خودش می گردد و سرد است و تار و یخ زده..." و شاید همین مدار صفر درجه بهترین توصیف باشد از ایران ما و تاریخش در مبارزه با ظلم و بی عدالتی، که از دوران مشروطه تا به امروز در طلب یک عدالت خانه، خون ها ریخته می شود و هر بار به خانه اول بر می گردیم .
اومدن تو شهر ما، تو شرکت نفت، تو آب و برق، ادارات و شرکتها، بهترین حقوق،بهترین زندگی، دوری از مرکز، بدی آب و هوا و هزارتا دزدی و مداخل دیگه. ئووقت ما نان نداریم بخوریم. رو نفت هم هستیم. تنها نوکری و کلفتی و باغبانی و آبداری و شوفری ش سی ما مانده. سیل دستام کن - سیل کن ببین چطور پینه بسته - پدرم در اومد سی چندر قاز بس که نیشکر ببرم - مثل یک عمله تو آفتاب شصت درجه، با دوازده سال درس...
عده ای که نفع خود را می برند، اعتراضات مردم را از روی شکم سیری می دانند:
- میگم روز شانزده آذر، جندی شاپور چه خبر بود؟
- کی به تو گفت که دانشگاه...
- دنیا خبر داره... زده زیر دلشان
- زده زیر دل کی اوس یارولی؟
- نهار یک تِمِن - اونم چلوکباب - تختخواب و اتاق مجانی، درس مجانی! خو بشین سر جات بچه درس تِ بخوان آدم شو
- همین؟ درس و شکم؟
- په بفرما خانم هم براشان بیارن، با دوشک پر قو
و عده ای هنوز زخم کودتای سال سی و دو را با خود حمل می کنند:
- مو بودم یه شعار هم می نوشتم که مهندس دلاور را که اراضی پادادشهر را در قمار برده است و عکس اشرف را پانصد هزار تومان خریده است از اهواز بیرون کنید
- دل خوش داری سی خودت، عمو نوذر
- تو که نمیدون� شکست سال سی و دو چه دردی به نسل مو داده! تو نمی فهمی مو چقد خوشحالم که داره تکان میخوره
در این میان عده بسیار کمی هستند که بیم آینده را دارند و می ترسند که پس از انقلاب نیز وضع مردم نه تنها بهتر نشود، بلکه گرفتاری هایشان افزایش پیدا کند. کاراکتر مهراب در مدار صفر درجه جزو این اقلیت است و همواره از طرف دوستان انقلابی خود مورد طعن و تمسخر قرار می گیرد. به نظر می آید احمد محمود از طریق مهراب حرف ها و انتقادات خود را مطرح می کند:
مهراب گفت: وحشت دارم
مبارک گفت: از چی؟
مهراب گفت: از چماق، از حکومت
مبارک گفت: بدتر از شاه؟
عطار گفت: اسلام دین رحمت و ...
مهراب گفت: این سیاسته
مبارک گفت: خودت م نمیدونی چی میخوای
از طرفی خواندن طعنه های گاه و بیگاه احمد محمود در این کتاب، لذتی مضاعف دارد:
اشکبوس سر پیش آورد: حاج آقا روح الله گفته با آزادی زن مخالف نیست
نوذر گفت: هه هه! به مو میگی؟ تا ته گوش دادم - ئو رژیم شاه بود که به اسم آزادی، زنانِ بی عفت می کرد
و دستش را تکان داد: اسلام به زن شرافت میده
خود او در مصاحبه ای در پاسخ به این سوال که چرا نام مدار صفر درجه را برای رمانش انتخاب کرده چنین می گوید : "وقتی میگویی� مدار صفر درجه مراد قطب شمال باشد یا جنوب و نتیجتاً نقطه ای باشد که مدام دور خودش می گردد و سرد است و تار و یخ زده..." و شاید همین مدار صفر درجه بهترین توصیف باشد از ایران ما و تاریخش در مبارزه با ظلم و بی عدالتی، که از دوران مشروطه تا به امروز در طلب یک عدالت خانه، خون ها ریخته می شود و هر بار به خانه اول بر می گردیم .
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
مدار صفر درجه.
Sign In »
Reading Progress
January 3, 2018
– Shelved
January 3, 2018
– Shelved as:
to-read
March 22, 2018
–
Started Reading
March 25, 2018
–
4.21%
"نوذر گفت: می فهمم، میخواد بانک بشه. و برگشت به مصالح فروشی نگاه کرد: بنازمت!غارت استثمار!
یارولی گفت: لابد انگلیس!
نوذر گردن کشید: مسخره میکنی؟ نفس بکشی انتلی جنسرویس خبردار میشه! مثل خود جن!
دست را گرداند : تازه بانک و انگلیس چه فرقی میکنه؟ هر دو غارت میکنن
یارولی گفت: دلت خوشه"
page
75
یارولی گفت: لابد انگلیس!
نوذر گردن کشید: مسخره میکنی؟ نفس بکشی انتلی جنسرویس خبردار میشه! مثل خود جن!
دست را گرداند : تازه بانک و انگلیس چه فرقی میکنه؟ هر دو غارت میکنن
یارولی گفت: دلت خوشه"
March 29, 2018
–
18.52%
"اومدن تو شهر ما، تو شرکت نفت، تو آب و برق، ادارات و شرکتها، بهترین حقوق،بهترین زندگی، دوری از مرکز، بدی آب و هوا و هزارتا دزدی و مداخل دیگه. ئووقت ما نان نداریم بخوریم. رو نفت هم هستیم. تنها نوکری و کلفتی و باغبانی و آبداری و شوفری ش سی ما مانده. سیل دستام کن - سیل کن ببین چطور پینه بسته - پدرم در اومد سی چندر قاز بس که نیشکر ببرم - مثل یک عمله تو آفتاب شصت درجه، با دوازده سال درس..."
page
330
April 1, 2018
–
35.35%
"به سن و سال کاری نداره مرد حسابی! بزرگ و کوچک سرشان نمیشه! ئی شهروز ده - پانزده ساله چکار کرده که زندانیش کرده ن، کتکش زدن، سیگاراش بردن، بلیتاش بردن، و بعدشم بعد چااار روز، از باباش تعهد گرفتن ولش کردن..."
page
630
April 4, 2018
–
47.14%
"دست مبارک رفت به سیگار: جزیره ثابت داره آشوب میشه، تکان میخوره
سیف لبخند زد: پس خیلی هم با این کارها مخالف نیستی
مبارک گفت: هان ؟ چرا! نه! خب این کارا تکان میده اما ساقط نمی کنه. کار باید توده ای باشه
سیف گفت: خب همین کارا موجب میشه مردم تکان بخورن. نارضایتی بیداد میکنه، گرانی روز به روز، تعقیب و کشتار! مردم میترسن، مرعوبن! و گرنه تا حالا تاج و تختشِ خورده بودن
مبارک گفت: این کارای پر سر و صدا سطحی و گذراس، مردم"
page
840
سیف لبخند زد: پس خیلی هم با این کارها مخالف نیستی
مبارک گفت: هان ؟ چرا! نه! خب این کارا تکان میده اما ساقط نمی کنه. کار باید توده ای باشه
سیف گفت: خب همین کارا موجب میشه مردم تکان بخورن. نارضایتی بیداد میکنه، گرانی روز به روز، تعقیب و کشتار! مردم میترسن، مرعوبن! و گرنه تا حالا تاج و تختشِ خورده بودن
مبارک گفت: این کارای پر سر و صدا سطحی و گذراس، مردم"
April 9, 2018
–
61.73%
"- میگم روز شانزده آذر، جندی شاپور چه خبر بود؟
- کی به تو گفت که دانشگاه...
- دنیا خبر داره... زده زیر دلشان
- زده زیر دل کی اوس یارولی؟
- نهار یک تِمِن - اونم چلوکباب - تختخواب و اتاق مجانی، درس مجانی! خو بشین سر جات بچه درس تِ بخوان آدم شو
- همین؟ درس و شکم؟
- په بفرما خانم هم براشان بیارن، با دوشک پر قو"
page
1100
- کی به تو گفت که دانشگاه...
- دنیا خبر داره... زده زیر دلشان
- زده زیر دل کی اوس یارولی؟
- نهار یک تِمِن - اونم چلوکباب - تختخواب و اتاق مجانی، درس مجانی! خو بشین سر جات بچه درس تِ بخوان آدم شو
- همین؟ درس و شکم؟
- په بفرما خانم هم براشان بیارن، با دوشک پر قو"
April 13, 2018
–
75.76%
"- مو بودم یه شعار هم می نوشتم که مهندس دلاور را که اراضی پادادشهر را در قمار برده است و عکس اشرف را پانصد هزار تومان خریده است از اهواز بیرون کنید
- دل خوش داری سی خودت، عمو نوذر
- تو که نمیدون� شکست سال سی و دو چه دردی به نسل مو داده! تو نمی فهمی مو چقد خوشحالم که داره تکان میخوره"
page
1350
- دل خوش داری سی خودت، عمو نوذر
- تو که نمیدون� شکست سال سی و دو چه دردی به نسل مو داده! تو نمی فهمی مو چقد خوشحالم که داره تکان میخوره"
April 20, 2018
–
Finished Reading
Comments Showing 1-1 of 1 (1 new)
date
newest »

message 1:
by
HAMiD
(new)
Sep 09, 2018 12:57AM

reply
|
flag