فرصتی نمانده است بیا همدیگر را بغل کنیم فردا یا من تو را می کشم یا تو چاقو را در آب خواهی شست
همین چند سطر دنیا به همین چند سطر رسیده است به اینکه انسان کوچک بماند بهتر است به دنیا نیاید بهتر است
اصلا این فیلم را به عقب برگردان آنقدر که پالتوی پوست پشت ویترین پلنگی شود که می دود در دشت های دور آنقدر که عصاها پیاده به جنگل برگردند و پرندگان دوباره بر زمین... زمین... ن! به عقب تر برگرد بگذار خدا دوباره دست هایش را بشوید در آینه بنگرد شاید تصمیم دیگری گرفت
این دومین کتاب شعر گروس عبدالملکیان است که در آن گروس بیشتر ذائقه ی خواننده ی این روزهای شعر فارسی را فهمیده و به آن پاسخ می دهد
مورچ من مرده ام و این را فقط من می دانم و تو تو که چای را تنها در استکان خودت می ریزی
خسته تر از آنم که بنشینم به خیابان می روم با دوستانم دست می دهم انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است
گیرم کلید را در قفل در چرخاندی دلت باز نخواهد شد
می دانم من مرده ام و این را فقط من می دانم و تو که دیگر روزنامه را با صدای بلند نمی خوانی
نمی خوانی و این سکوت مرا دیوانه کرده است آن قدر که گاهی دلم می خواهد مورچ ای شوم تا در گلوی نی لبکی خانه بسازم و باد نت ها را به خانه ام بیاورد یا مرا از سیاهی سنگفرش خیابان بردارد بگذارد روی پیراهن سفید تو که می دانم باز هم مرا پرت می کنی لا به لای همین سطرها لا به لای همین روزها
این روزها در خواب هایم تصویری است که مرا می ترساند
تصویری از ریسمان آویخته از سقف مردی آویخته از ریسمان پشت به من و این را فقط من می دانم و من که می ترسم برش گردانم ----------------------------------
شعر خوبی است مخاطب انبوه را جذب می کند ، هم شعر تغزلی را با تخیلی مدرن درون اشیاء برده و هم طنز و تصویر دارد و هم دلتنگی رابطه انسان روزگار ما را با خود و معشوقه اش نشان می دهد و هم چیزهای لازم دیگر ولی برای من اینها کافی نیست و سیرابم نمی کند. اما همین که توانسته لذت شعر خواندن را میان توده مردم آورد، قابل احترام و تحسین است
به شانه ام زده ای، که تنهاییم را تکانده باشی .... به چه دل خوش کرده ای؟ !...تکاندن برف از شانه های آدم برفی The faded colours of the world, Garoos Abdolmalekian عنوان: رنگهای رفته ی دنیا - مجموعه شعر؛ مشخصات نشر: تهران، آهنگ دیگر؛ 1383، شابک: چاپ پنجم: 9789648433111؛ موضوع: شعر فارسی قرن 14 خورشیدی قرن 21 م
دوستداشتن� بود. ---------------------- یادگاری از کتاب: کدام پل در کجای جهان شکسته است که هیچکس به خانها� نمیرس� ... مسیر خانها� را از حافظهٔ کفشهای� پاک کردها�. ... در بسته میشو� و نامت را در پرانتزی مینویس� که آن را برای همیشه خواهم بست.
رنگ های رفته ی دنیا و گزیده ای از پرنده ی پنهان (مجموعه شعر)/ گروس عبدالملکیان/ نشر چشمه/ چاپ دوم/ 106 صفحه/ تاریخ اتمام کتاب: پنج شنبه 6 مهر 1396 سومین کتابی است که از گروس میخوانم. سبک شعرهایش مثل دو کتاب قبلی است. موضوع شعرها بیشتر احساسی و مربوط به روابط انسانی است. اکثر شعرها ها غم و جنونی دارند که در دو کتاب قبلی اش هم بود. ارزش وقت گذاشتن و خواندن را داشت. در کل از نظر من کتاب شعر متوسطی بود ولی چند شعر خوب داشت.
بازگشتان� دردهای قدیمی تصویرهای تاریک از من در آینه از من در خوابه� اینبا� میخواهم تک تک تک کنم خودم را تا دوباره دست کسی شاید... ن! این پازل را هزار بار هم که بچینی همان میشو�
**** در را که باز کنم دو فنجان کنار هم نشانده ای و عطر چای مرا میبرد به دستهای تو به ساعت چهار به آن فکر کوچک که برخیزی و دلتنگی ات را در قوری گل سرخ دم کنی
**** در را باز میکنم عطرها مرده اند بر میز کاغذی است که بر آن نوشته ای "چگونه با تو از چمدان سخن بگویم؟"
آقای گروس عبدالملکیان یک استعداد آتیه دار در سرایش شعر سپید ایران است. او که با زبان مختص به خود عالم خیال و واقعیت را در هم می آمیزد توانسته تاثیر گذار ترین اشعار را بصورت قصار به جامعه ی جهانی شعر و ادب ارائه کند
فرقی نمیکن� که در دستها� شما بوده یا در سینهها� ما در مشت ما باشد یا بر گردهها� شما خواب این خنجر مرا دیوانه کرده است
و برف که میبار� روی سطرهای شعر من و برف که پشت پنجر میبار� برف برف برف و تازه میفهم� که برف خستگی ِ خداست آن قدر که حس میکن� پاککن� را برداشته میکش� روی نام من روی تمام خیابانه� خاطر� خنجرا.
من هیچوق� آدم شعر نبودم. من آدم رمان بودم. شعر؟ هر وقت که دلم بگیرد و دنبال تصویر باشم. و خب الان از همان وقتهاس�. شعر خوب از نظر من شعری است که بتوانم تصویرش را در ذهنم بیاورم. و رنگها� رفته دنیا تا حد زیادی قابل تصویرسازی است.