احمد دهقان در سال ۱۳۴۵ ه. ش در کرج متولد شد. در سال ۱۳۶۸ با ورود به دانشگاه مدرک خود را ابتدا در رشته مهندسی برق و پس از آن در رشته علوم ارتباطات اجتماعی گرفت. در مقطع فوق لیسانس رشته مورد علاقها� (مردم شناسی) را تحصیل کرد. وی ساله� به عنوان کارشناس ادبی در دفتر ادبیات و هنر مقاومت و مرکز آفرینشها� ادبی حوزه هنری فعالیت میکن�. اولین رمانش با عنوان «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» در سال ۱۳۷۵ منتشر شد. دو سال بعد همین رمان ابتدا به عنوان یکی از آثار برگزیده ۲۰ سال داستاننویس� گردید و مدتی بعد بهعنوا� برگزیده ۲۰ سال ادبیات پایداری معرفی شد. «پال اسپراکمن» نایب رئیس مرکز مطالعات دانشگاهی خاورمیانه در دانشگاه راتجرز نیوجرسی آمریکا این رمان را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است. در حال حاضر دانشگاه جرج واشنگتن دی سی، دانشگاه هاروارد (کتابخانه دانشکده هاروارد) MA، کتابخانه کنگره واشنگتن دی سی، کتابخانه UCLA لس آنجلس، دانشگاه برکلی کالیفرنیا، دانشگاه ماریلند (دانشکده پارک کالج) و دانشگاه ورمونت (کتابخانه بیلی هوو برلینگتن) از جمله مراکزی هستند که این کتاب را در دسترس علاقمندان قرار دادهان�. از آثار دیگر احمد دهقان میتوا� به «گردان چهار نفره»، «پرنده و تانک–»� «روزهای آخر»، «من قاتل پسرتان هستم»، «ستارهها� شلمچه»، «ناگفتهها� جنگ»، «نگین هامون» و «هجوم» اشاره کرد.
از این کتاب به عنوان اولین کتاب با موضوع دفاع مقدس که به زبان انگلیسی در آمریکا ترجمه شده انتظار بیشتری داشتم.. کتاب کشش لازم رو نداشت..یه جورایی آخرش مشخص بود که چی میشه..فضاسازی خیلی ضعیف بود. نویسنده سعی داشت جنگ رو از یه دید دیگه ای نشون بده..اما زیاد موفق نبود.
بگذارید اعتراف کنم که نمی دانستم اول این نامه را به نام چه کسی بنویسم . علی آقا ؟ ناصر آقا ؟ آقا میرزا ؟ حیدرخان ؟ رسول آقا ؟ بعد فکر کردم احمد دهقان مناسبترین گزینه است .پس این شکوائیه را برای احمد دهقان می نویسم .
احمد دهقان سلام .
نمی دانم چه حکایتی بود که این همه را از دل شهرها و خانه های امنشان بیرون ببری . بیندازی توی چاله هایی که با دست خودشان کندند و بعد همانجا پناهشان دهی . اصلا نمی دانم داستان از کجا شروع شد . شاید تلخ ترین صحنه لحظه ای بود که ناصر به طرف اهواز راه افتاد و وقتی رفت توی شهر دید که مردم به کار خودشان هستند در حالی که او از رودخانه خون برگشته بود . نمی دانم چرا این حکایت تو هیجوقت فیلم نخواهد شد اما همین که می بینم کتابش در کتابخانه دانشگاه جرج تاون واشنگتن ، کتابخانه دانشگاه هاروارد ماساچوست ، کتابخانه دانشگاه برکلی کالیفرنیا ، کتابخانه دانشگاه مریلند ، کتابخانه دانشگاه راتگرز و کتابخانه دانشگاه برنیستون نیوجرسی ، کتابخانه دانشگاه ورمونت برلینگتن ، کتابخانه UCLA لوس آنجلس و کتابخانه کنگره واشنگتن موجود است حس می کنم که نه حکایت تو که حکایت علی که تانک از روی او گذشت بی تفاوت چنان که پشه ای را له می کنند و به دونیمش کرد
نیمه کار ه نماند .
البته هنوز برای من سوالهای زیادی باقی مانده است . اینکه چرا در آن سالها گویندگان خبر این قدر از فتح و فتوح رزمندگان اسلام می گفتند اما همه را نمی گفتند . خب شاید امنیت ملی ایجاب میکرد که حکایت مردی که ترکشی خورد چنان که مغزش از درون سرش پیدا بود و حکایت آن دیگری که امدادگر با هراس روده هایش را توی دلش جاداد و حکایت جنازه هایی که کنار سنگر به صورت نشسته گذاشتند تا دشمن بیشتر بترسد گفته نشد . شاید برای اینکه وقتی ما شام می خوردیم و صدای افشار گوینده را میشنیدیم چندشمان نشود و تنها خاطره ما پایتخت نشنیان از جنگ بشود فرار زیر راه پله .................
خسته نیستم. می دانید . دلم می تپد مثل قلب گنجشک هایی که پشت سنگرها کز کرده اند .................از اینکه ..............در سفر امن و راحتی که چند روز قبل به حاشیه دریای خزر داشتم در آن لحظه های سرخوشی که د ختر بچه ها در آبهای امن سرزمینی ام جست و خیز می کردند .... کتابی خواندم با عنوان سفر به گرای 270 درجه که شاید هرگز فیلمش ساخته نشود .
دوست دارم اقلا این یک کار را انجام دهید و به رسول آقا و علی آقا و حید ر خان بگویید ..... حالا که من روبروی دریای خزر نشسته ام و به آبی ها می اندیشم .........حالا ........دیگر هیچ ملالی نیست جز دوری شما .
یکی از جذاب ترین رمان هایی که راجع به جنگمان خواندم. آخه راستش ما با این همه ادعا خیلی هم رمان قوی در این زمینه نداریم و بیشتر کتاب ها خاطره هستند. نثر کتاب خیلی جذاب است و تا آخر داستان خواننده را میکشد ولی نکته ای که کمی آزارم می دهد این است که با حذف چند صحنه کوتاه و نماز خواندن ها می شود این داستان را برای هر جنگ دیگه ای هم نوشت! شاید کمی عجولانه قضاوت کردم. به هر حال این کتاب جز بهترین داستان هایی بود که خواندم.
بیرحمانه ترین و از زیبا ترین پاراگراف ها: مردها و زن ها از تو پیاده رو به هر طرف می روند اما هیچ کس به ما توجه ای ندارد. ما که از زیر باران گلوله و توپ به این جا آمده ایم...ما برای مردم عادی شده ایم....
میتونید به جای خوندن این کتاب، یکی از کتاب هایی که مرکز اسناد انقلاب یا سازمان های مشابه منتشر میکنن رو بخرید و بخونید: شرح جزء به جزء یه عملیات جنگی. همین و بس. چرا، شخصیت داره، اما داستان؟ هیچ. نویسنده هیچ اصراری نداره که با شخصیت ها همذات پنداری کنید. آخر کتاب، خیلی معمولی عملیات تموم میشه، بدون اینکه بدونید چرا اصلاً شروع شد؟
چیزهایی در این کتاب هست که در کتابها� دیگر نخواندهای� این جا فقط جنازهها� عراقی زشت و ترسناک نیستند حتی رودهها� بیرون ریخته یا اندام قطع شده هم رزما� هم میتوان� تو را به عق زدن وا دارد اتوبوس حمل مجروحان بوی ادرار میده� جنازه شهدای ایرانی هم باد میکن� و بو میگیر� نوجوان رزمنده در شب عملیات پا به بلوغ میگذار� سوختن جنازه� شهید ایرانی بوی کباب بلند کرده خیلی چیزها شیر تو شیر است ایرانیه� هم میترسن� ایرانیه� هم فرار میکنن� رزمنده� لات ایرانی به عراقیه� فحش آب نکشیده میده� و شستش را حواله میکن� ... خلاصه که دم احمد دهقان گرم داستان جنگ بود ولی یک داستان واقعی
خیلی بهتر از انتظارات من بود. کتاب خوبی بود . واقعا خوب . حرکت از آغوش گرم خانواده تا کنار کانال زوجی و بعئ برگشت دوباره به خانه و بعد هم درسافت تلگراف و حرکتی که خواننده می تواند حدس بزند دوباره یا بهتر بگوییم سه باره شروع خواهد شد و ماییم که نمی دانیم ناصر داستان ما بالاخره می ماند یا در همان جنگ او هم می رود پیش علی . کتاب از مقدس سازی افراطی به شدت اجتناب کرده و به نظر من خیلی واقع گرایانه جنگ را توضیح داده . جنگ واقعی همین شکلی ست . همینقدر ، سرد ، بی رحم ، بریده بریده و بدبو . اما اغلب آدم هایی که روزهای پر از زندگی جنگ را تجربه کرده اند زندگی در دوران یا شرایط صلح را زنده نمی یابند. بشر واقعا هرقدر به مرگ نزدیک تر شود زندگی را بهتر احساس می کند . فکر کنم آقای دهقان خودش جنگ رفته ست ، نمی دانم اما اگر هم نرفته خیلی خوب مطالعه و تحقیق کرده و خیلی خوب توانسته احساسات انسان ها را در جنگ درک کند. کلا توصیه می کنم .
اولین بار بود که جنگ را اون طور که واقعا هست می دیدم. بدون شعارزدگی و قهرمان سازی. شخصیت های این کتاب در عین اینکه آدمهای معمولی ای هستند اما به جورهایی متفاوتند! در مجموع کتاب خوبی بود! خوندنش را توصیه میکنم.
بزرگتری� تفاوتی که با همه� کتابها� مربوط به دفاع مقدس خوندم، داشت این بود که به جای شخصیت پردازی، فضاسازی خیلی دقیق و خوبی از جنگ داشت یعنی طوری بود که تو واقعا میتونست� تصور کن اون لحظه رزمندهه� توی چه جهنمی گیر افتاده بودن و نویسنده تونسته بود تا آخرین لحظه این شوک روی توی وجود مخاطب نگهدار� از اتفاقها� پنجت� ستاره حقشه :)
سفر به گرای 270 درجه/ احمد دهقان/ انتشارات سوره مهر/ 224 صفحه/ چاپ پانزدهم 1390/ تاریخ اتمام کتاب: پنج شنبه 25 خرداد 1396 مدت ها بود که رمان با این تعداد صفحات نخوانده بودم و از حوصله ام خارج بود اما این رمان جنگی بسیار جذاب که هم با آن گریه کردم هم خندیدم این روند را تغییر داد. داستان پسری است که از جبهه ی جنگ ایران و عراق مرخصی تحصیلی گرفته ولی دوباره به زودی به جبهه برمی گردد و خاطرات این روزها از زبان او تعریف می شود. محیط جنگ با جزئیات خوبی توصیف شده و زبان متن گیرا و روان است. خاطرات خوب و بد تعریف شده و توجه به جزئیات و تفاوت جذاب لحن شخصیت ها برایم جذاب بود. چه حجم عظیمی از فداکاری ها را انجام دادند... حتی با خواندنش هم مغز انسان سوت می کشد... چه نسلی بودند نسل آن ها و چه نسل فاسد و به درد نخوری شد نسل ما. چه دغدغه هایی داشتند و چه دغدغه هایی داریم... واقعا مقایسه ای دردناک است. خانواده خود را رها کردند و رفتند جنگ... فداکاری بزرگتر از این؟ فکر نمی کنم چیزی وحشتناک تر از جنگ برای یک کشور ممکن باشد و این سختی ها در این کتاب با قدرت توصیف شده اند، حتی نحوه کشته شدن بعضی سربازان. داشتن روحیه ی شوخ طبعی و صمیمیت در آن شرایط سخت جنگ از ویژگی های جالبی بود که در این کتاب توصیف شده بود که شوخی های رزمنده ها با همدیگر برایم بسیار جالب بود.
من زیاد اهل خواندن رمان جنگی نیستم.اما این یکی را سر یک توفیق اجباری مجبور به خواندنش شدم.جزیی از کتابهای یک مسابقه ی کتابخوانی بود که باید سر دو روز می خواندمش و به چند سوال در موردش جواب می دادم. هر چند با میلی شروع کردم به خواندنش،اما رفته رفته نه برای خاطر مسابقه که فقط و فقط به خاطر کشش خود داستان ادامه اش دادم. و بسیار بسیار گریه کردم. برای تمام مردان و زنانی که جان خود را فدا کردند تا من در این خاک زندگی آسوده تری داشته باشم.نثر داستان هم جذاب و گیرا و گاه حتی نفس گیر بود.و در کل راضی بودم از خواندنش.
وقتی دروغ و ریاکاری نباشه همه چیز دلنشین و دلچسب تر میشه. واقعیت و حقیقت هرچند که تلخ و گاهی خشم آلود باشه ولی چون ظاهر سازی نداره بهتر با دیگران ارتباط برقرار می کنه. این ها خصیصه های این کتاب هم هست و باعث شده تا یک کتاب با ظاهر ایدئولوژیک و خشن اینقدر محبوب به. نویسنده برای نوشتن و زور نمی زنه. سعی نمی کنه خواننده رو تحمیق کنه کلیشه های رایج رو برای بار صدم به خورد خوانندگانش بده. به هر روی به نظرم یکی از کتاب هایی است که واقعا جایزه ای که دریافت کرد حق اش بود.
احمد دهقان در سفر به گرای ۲۷۰ درجه داستان پسری دبیرستانی به نام ناصر را روایت می کند که پس از تجربه� دورها� حضور در جبهه، در تلاش حضور مجدد با مخالفت پدرش روبرو میشود� پس از فراز و نشیبی نه چندان سخت اما از نظر تعداد سطور کتاب طولانی، موفق به حضور در جبههها� جنگ تحمیلی و پیوستن به گروهی از دوستانش که قبلا هم با آنها همراه بوده میشو� و راهی عملیات کربلای ۵ میشو�. روایت پس از آن روایت حضور ناصر در جبهه و عملیات ها و رفاقت ها و اشک و لبخندهاست. داستان از زبان ناصر روایت می شود، بخش اول کتاب، تا قبل از حضور ناصر در جبهه برای من کمی حوصله سربر و کشدار بود. اما پس از آن روایت ریتم منطقی و متناسب با شرایط پیدا میکن�. داستان بسیار واقعی و بدون روتوش است. تلخی ها را با همان شدتی نشان میده� که بودهان�. شاید این همان نکته متمایز کننده این کتاب است. زبان کتاب عموما روان است، اما گاهی شاعرانه میشو� و گاه کلماتی یا عباراتی خارج از عرف یک پسر نوجوان در آن دوران است که کمی در ذوق میزن�. در بخش اول کتاب سوالاتی پیرامون اهمیت حضور ناصر در جبهه شکل میگیر� که به نظر من، تا انتهای کتاب هم پاسخ منطقی به آن داده نشد. هرچند که عدها� از همراهان حلقه کتاب مبنا که این کتاب را با آن ها هم خوانی میکرد� نظراتی داشتند و برایشان منطقی بود، اما من را قانع نکرد و این را از بزرگترین ضعفها� منطقی پیرنگ کتاب میدان�. در بخش حضور ناصر در جبهه جزئیات فراوانی از زندگی قبل از عملیات و چگونگی عملیاته� محاصره ها و ... ذکر شده که برای نسل ناآشنا به جنگ بسیار قابل توجه است. کتاب در مجموع کتابی خواندنی و دور از کلیشهها� غالب آثار دفاع مقدس است و اگر اندکی در بخشها� ابتدای صبوری کنید به قسمتها� تلخ اما خواندنی کتاب هم خواهید رسید. این کتاب که به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده، نخستین بار در سال ۱۳۷۵ توسط نشر صریر و چاپها� اخیر آن توسط نشر نیستان انجام شده است.
دید تازه ای به دفاع..جنبه ی جنگیدن آن....سختی..نفس نفس زدن..... تجربه ی خوبی بود خواندنش.... مرا با این واقعیت رو به رو کرد که اثر محیط می تواند کارگر باشد اما فقط در حالتی که دید تو به دنیا حداقل کمی هم سو با محیط پیرامون باشد...آدم های این کتاب از آسمان نیامده بودند ... خسته می شدند...درد می کشیدند ... غر میزدند ... صبوری می کردند ... می ترسیدند ... به سختی کار می کردند ... تا پای جان ... اما یک ویژگی یا علت همه را به یک میدان آورده بود که کنار هم بجنگند ... این نکته برایم خیلی پررنگ شد که آدمهای جنگ ، آدمهای ویژه ای نبودند، که آن هایی که نگاه ویژه ای داشتند جنگ را زیبا می دیدند .... که همه چیز بر میگردد به ایمان و باور آدم ها ... که صحنه ی تکه تکه شدن یک آدم برای همه درد آور است، و چیزی که باعث می شود با لبخند از آن روز ها یاد کنند، نه زیبا دیدن آن صحنه ی دلخراش، که درمان یا تسکینی به نام ایمان است که قلب ها را آرام می کند...که اگر آن باور درونی نباشد، تو از چیزی جز خستگی و رنج طاقت فرسا نمی بینی... که جنگ آن فضای عارفانه و خلوت خاص برای عبادت که توی اکثر قصه ها آن طور نمایشش می دهند نیست ... که اگر تو آن آدم قصه باشی، هر جایی برای تو می تواند به همان سکوت و خلوت خاص تبدیل شود .. بر می گردد به درون آدم ها... کتاب به خوبی جنگیدن را نشان داده ... حتی گاهی صحنه های دلخراش را تصویر کرده....و تو را با تصویر واقعی قصه تنها می گذارد... نثر روان است و به سرعت پیش میرود...و جذابیت این را دارد که با صدای بلند بخوانی و غرقش شوی...اثرش روی حال این روز هایم بیشتر از اثر یک کتاب معمولی بود...
برای آدم نا آرام، حتی نسیم بهاری هم منبع شور و پریشانی ست...آدم آرام حتی در دل طوفان هم آرام است...
یک چیزِ کتابهای� که درباره جنگها� گوشه و کنار دنیا نوشته شدهاند� در مقایسه با ادبیات جنگ خودمان، همیشه افسوسم را بر میانگیز� و آن اینکه سهمگینی جنگ و واقعی بودن مقوله� تهدید مرز و امنیت در آنه� خیلی بهتر روایت میشون�. پیچیده شدن خودآگاه و ناخودآگاه روایت جنگ ۸ ساله در هاله� معنویت این سهمگینی را به طور محسوسی کم میکن� و به مرز عزاداری و سوگهای آئینی میکشان�. مشکل این اتفاق آن جا ایجاد میشو� که نسل به نسل همانطو� که با ارزش و معنویت فاصله میگیرند� گسست بیشتری با وطن پیدا میکنن�. برای همین ما نه در یک شرایط ایدهآ� (جامعه آرزشمدا�) بلکه در شرایط واقعی فعلی به روایتهای� سهمگین و واقعیت� از جنگ نیاز داریم. این کتاب اینطو� بود. مضافا، آن عجلها� که کتابها� این دسته موضوعی دارند نداشت و احمد دهقان خیلی خوب شخصیته� را پرداخته بود و خیلی به جا در داستان جایشان داده بود.
رمان شرحي واقعي و ملموس از عمليات كربلاي پنج است كه در سال 1365 به وقوع پيوست. رمان از جذابيت بالايي برخوردار است و خواننده را با خود ميكش� به فضاي عيني و ذهني و زندگي رزمندگان در روزهاي عمليات. در آن جا به وضوع شجاعت، ايثار و پايداري، مرگ و زندگي، ترس و دلهره، مقاومت و گريز، تيزهوشي و ناداني در جنگ به زيبايي به تصوير كشيده شده است. رمان 265 صفحه است و ده دوازده ساعت بيشتر وقت نميبرد� اما خواندني است و بسيار متفاوت با فيلمهاي� كه درباره� جنگ ساخته شده است
داستان قشنگيس�. نويسنده سعي كرده( و موفق هم بوده) كه داستاني درباره جنگ و وقايع آن بنويسد بدون اينك� خودش و داستانش را دچار كليشهها� مرسوم كند. اين داستان را دوست ارم به علاوه مجموعه داستان ديگر اين نويسنده به نام من قاتل پسرتان هستم
بنظر من این کتاب این کتاب میتونه خاطره یک رزمتده باسه نه رمان من خلاقیت داستانی تو کتاب ندیدم و اینکه خیلی جاهاا تشبیهات واقعا نابلندانه استفاده شده بود کتاب کشش داری هست اما به کسی معرفیش نمی کنم
باهاش ارتباط نگرفتم. خیلی خشک و بیاحسا� بود. مستند نیس که! داستانه! به این خیالتون پروبال بدین! چرا محدودش میکنین� #درحسرتخواندنیکرماندفاعمقدسسوررئال
ادبيات دفاع مقدس را شخصا دوست دارم اما شايد اگر اين كتاب را بدون انتظاري كه پيش از خواندنش بعلت جوايزي كه برده بود در من ايجاد شده بود ميخواندم لذت بيشتري مي بردم كتاب از نظر من يك رمان با عمق داستاني، غناي ادبي و يا پيچيدگي شخصيت ها نبود بلكه صرفا وقايع نگاري كوتاهي از يك عمليات از زبان يكي از حاضران بود؛ همين و بس
بالاخره تمومش کردم! خیییلی خسته کننده بود. فقط خوندمش که ببینم چیه که اینهمه تعریفشو میکنن! بیشتر از همه چیز صحنه های حال بهم زن داشت. روده ها و دست و پاهای کنده شده و بدن های سوخته و آدمهای آتیش گرفته. همین. هیچ محتوای جالب و قشنگ و هیییچ کششی توش ندیدم.
بسیجیها� بامزه و کول با جوابه� و تیکهها� درشتی که همیشه دم دست دارند و به وقتش قهرمانانه رفتار میکنن�. جوانها� تودار و محجوب و زیبایی که به وقت عملیات بُعد جدیدی از شجاعت را نشان میده�. حاجیهای� که مدام درخواست نخود و لوبیا میکنن� و پشت خاکریزها دستور میدهن� آرپیجیزنه� این تانک و آن تانک را بزنند... و ناگفته نماند: داش مشتیهای� با خالکوبی روی بدن و بازو که برای دفاع از میهن پا پیش میگذارن�.
اگر شما هم حالتان از این تیپه� به هم میخورد همین الان از خواندن کتاب پشیمان شوید.
اولین بار با احمد دهقان با مجموعه ای داستان با نام «من قاتل پسرتان هستم» آشنا شدم. به نظرم دید خوبی به جنگ داشت. مجموعه داستان نسبتا خوبیست.
و اما این کتاب
با بضاعتی که در نویسندگان جنگی داریم که همه خاطره نویس هستند تا رمان نویس، این کتاب باید هم مرواریدی درخشان در ادبیات جنگ باشد. البته که کتاب سفر به گرای 270 درجه داستان و روایت در خوری ندارد و تنها قدرتش در روایت صحنه ها و موقعیتهای جنگی است. و ناگفتنی است که شعارزدگی مهمان همیشگی ادبیات جنگمان است. شوخی ها و بامزهگ� های رزمندگی که بیشتر مخاطب را به تهوع وا میدارد تا لذت.
کمی هم حق را به نویسنده بدهیم: کتاب جایی بین سالهای 70 تا 75 نوشته شده است. در آن زمان نویسنده سعی کرده روایتی نو و صادق ارائه دهد. تلاش شده "شخصیت"هایی پرداخته شود، اما آنقدر این صحنه ها و شخصیتها را در سینما تکرار کرده ایم که دیگر تبدیل به تیپ هایی نخ نما و فرسوده شدهان�.
جایی از کتاب دلم خواست بیشتر بسط پیدا میکرد. آنجا که رزمندها� خسته از جنگ بر میگردد به خانه و رفتار تقریبا بی تفاوت مردم را میبین�. اما تا نگاه انداختم دیدم 2 صفحه به پایان کتاب باقی نمانده.
به نظرم دقیقا از همین جا میبایست یک کتاب دیگر نوشته شود، آنچه ماندگار تر از آثار عینی جنگ است. آن تزلزلی که در روح ها ایجاد میکند و آن گسستگی درونی که فرد را از جامعه اش جدا میکند.
اين کتاب را بلافاصله بعد از «در غرب خبري نيستم» خواندم. حکايتي از يکي از عمليات هاي ايراني در جنگ هشت ساله� ايران و عراق. داستان زيبا و پر کشش و آنقد� که من شنيدها� و دانستها� نزديک به واقعيت. داستان از به جبهه بازگشتن يک جوان پيش از آغاز عمليات شروع ميشو� و با شهادت عدها� از همزمان� و مجروح شدن خود او پايان ميياب�. واقعيت سياه و تلخ و نکبت جنگ در کنار آدمهاي� که با روحيات مختلف و به دلايل متعدد در جنگ حاضر شده بودند به خوبي در کتاب تصوير شده است.
اصلاً معلوم نیست هدف از نوشتن این کتاب چی بوده...؟!!! بیشتر شبیه دفترچه خاطرات یک رزمنده در دوران جنگ هست و خیلی بی سر و ته...در کل ارزش خواندن نداشت...