Soon after the success of the 1979 Islamic Revolution, Avini joined the Construction Jihad founded by Imam Khomeini dedicated to poverty alleviation in rural Iran. Witnessing first hand the cruelty and injustice left in the villages by the recently overthrown Pahlavi monarchist dictatorship, he set out to produce documentaries sharing those neglected realities. After the US-backed invasion of Iran by Saddam Hussein, Avini developed a series of cinematographic productions throughout the 8 years of the Imposed War.
He died in 1993 after joining search parties identifying the bodies of the martyrs of the war while also producing the "Narration of Victory" documentary, when he was hit by the shrapnel of a landmine.
سید مرتضی آوینی در شهریور سال ۱۳۲۶ در شهر ری متولد شد. سیدمرتض� آوینی
وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه� خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکده� هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورتها� انقلاب به فیلمسازی پرداخت.
آوینی فیلمسازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره� غائله� گنبد(مجموعه� شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعه� مستندخا� گزیدهه�) آغاز کرد.
وی فعالیتها� مطبوعاتی خود را در اواخر سال ۱۳۶۲، همزمان با مشارکت در جبههه� و تهیه� فیلمها� مستند درباره جنگ، با نگارش مقالاتی در ماهنامه اعتصام ارگان انجمن اسلامی آغاز کرد.
آوینی در زمان جنگ در گروه جهاد فعالیتها� بسیاری داشت. او در این دوره به سینما،� هنر،� فرهنگ واحد جهانی و مواجهه آن با مسائل مختلف فکر میکر�. مجموعه تحقیقات و مباحثات و نوشتهها� آوینی در ماهنامه هنری سوره منتشر � بعدها در کتاب آینه جادو که جلد اول از مجموعه مقالات و نقدهای سینمایی اوست جمع آوری شد.
اواخر سال ۱۳۷۰ مؤسسه فرهنگی روایت فتح به فرمان آیتالل� خامنها� تأسیس شد تا به کار فیلمسازی مستند و سینمایی درباره دفاع مقدس بپردازد و تهیهمجموعهروای� فتح را که بعد از پذیرش قطعنامه رها شده بود، ادامه دهد.
آوینی و بقیه گروه، سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کمت� از یک سال، کار تهیهش� برنامه از مجموعه ده قسمتی «شهری در آسمان» را به پایان رساندند و مقدمات تهیه مجموعهها� دیگری درباره� آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه را تدارک دیدند. اگرچه مقارن با همین زمان، فعالیتها� مطبوعاتی او نیز ادامه داشت.
شهری در آسمان که به واقعه محاصره، سقوط و بازپسگیر� خرمشهر میپرداخت� در ماهها� آخر سال ۱۳۷۱ از تلویزیون پخش شد، اما برنامه وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعهها� دیگر با شهادتش در فکه ناتمام ماند.
سید مرتضی آوینی، بیستم فروردین ۱۳۷۲ در فکه و در حال ساخت مجموعه مستند و تلویزیونی روایت فتح، بر اثر برخورد با مینها� باقیمانده از زمان جنگ به شهادت رسید.
پیکر شهید سید مرتضی آوینی ۲۲ فروردین با حضور مقام معظم رهبری و هنرمندان و نویسندگان تشییع و در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
من حداقل در مورد حكمت اسلامى (كه تحصيلش مى كنم) و داروينيسم (كه مفصلاً در موردش تحقيق كردم) مى تونم به قطع بگم كه نويسنده اطلاعات كم و گاه نادرستى از علومى كه بهشون ورود كرده داره.
تقريباً همه جا، نويسنده از مفهومى به نام "غرب" صحبت مى كنه، بدون توجه به اينكه يك كاسه كردن غرب، از يونان باستان تا قرون وسطا، از رنسانس و روشنگری تا رمانتیسیسم، و از فرانسه و آلمان تا انگلستان و آمریکا، اشتباهه. در بين غربى ها، هم در ادوار مختلف و هم در كشورهاى مختلف، اختلافات عميقى در فرهنگ و اخلاق و فلسفه و اقتصاد و نظام آموزش و پرورش و حتى مذهب وجود داشته و داره. مخصوصاً که خیلی از اشکالاتی که نویسنده به "غرب" میگیره، اولین بار توسط خود غربی ها مطرح شده. این که استفادۀ بی رویه از منابع طبیعی، باعث نابودی اکوسیستم میشه، از غربی هاست (و هر از چندی عدۀ زیادی غربی برای گوشزد کردن این نکته، تظاهرات میکنن)، این که کارگری که فقط برای پول کار کنه و کارش تخصصی و بی معنا باشه، به "ازخودبیگانگی" می رسه، ترجمۀ لفظ به لفظ نظریات غربی هاست (مارکس اصطلاح ازخودبیگانگی رو از هگل گرفت و رواج داد و به عنوان حربه ای علیه سرمایه داری به کار بست)، این که اقتصاد غرب بر مبنای سودگرایی است، نه وظیفه گرایی و باید وظیفه گرایی مبنا قرار بگیره، حرف غربی هاست (مبنا قرار دادن "وظیفه" به جای "سود" در اخلاق، از اُسّ نظریات کانت ـه)، نفی نظریۀ تکامل داروینی اولین بار در غرب مطرح شد و هنوز هم مخالفانی پر و پا قرص (مخصوصاً در بین کاتولیک های معتقد) داره.
امروزه اين "نفى مطلق غرب" در ايران، به "نفى امريكا" تنزل پيدا كرده و اخيراً به "نفى دولت امريكا" اختصاص يافته و شايد در سال هاى آتى، صرفاً به "نفى يكى از تفكرات حاكمۀ امريكا" منحصر بشه، كه صد البته صحيح تره.
بعد از پانزده سال مجدداً سراغ این کتاب از شهید آوینی رفتها�. آنچه آن روزها برایم عجیب و جالب بود ادبیات نیمچهنظر� یکی از چهرههای� بود که معمولاً از او چنین انتظاری نمیرف�. بعدتر که با گذشتهٔ آوینی آشناتر شدم تا حدی از آن آشنازدایی کاسته شد.
به خاطر لقب شهادت بر اسم آوینی، چهرهٔ مؤخرتر نوعیا� که بیشتر یادآور قشر خاصی از جامعه است و صدالبته روایت فتح، بیشتر جامعه با این وجه از آوینی آشنایی ندارند. این حتی شامل جامعهٔ اصطلاحاً حزبالله� هم میشو�. احتمالاً خیلیه� در مورد گذشتهٔ دورتر آوینی مانند همپالک� بودن با امثال غزاله علیزاده نمیدانن� و حتی گذشتهٔ نزدیکتر� مانند همکاری روزانه با بهروز افخمی و مسعود فراستی را نمیدانن�. از آن طرف هم بعضی آوینی را تا سطح یک نظریهپردا� بالا بردهان�. انگار نفسِ شهید شدن کم چیزی است، خواستهان� با نظریهپردا� کردن آوینی به افتخاراتش بیفزایند. آوینی یک هنرمند فیلمسا� و روزنامهنگا� بود که به مسائل جهان دقیق و عمیق مینگریس� و میاندیشی�. اما این به معنای نظریهپردا� بودن او نیست.
کتاب حاضر در واقع مجموعه مقالات پیوستهٔ آوینی از اوایل تا اواسط دههٔ شصت است که ظاهراً بعد از شهادت او در اوایل دههٔ هفتاد منتشر شد و تا حدی تا اوایل دههٔ هشتاد هم زیاد نام و نشانی از آن کتاب در میان کتابخوانه� نبود. بنابراین منصفانه آن است که این کتاب را کنار کتابها� تند انقلابی آن دوره بسنجیم نه در دورها� که جامعهٔ مدنی و گفتمان و آزادی اندیش و این جور اصطلاحات باب روز بودهان�. ثانیاً چه بخواهیم چه نخواهیم تأثیر مستقیم رضا داوری اردکانی بر این کتاب مشهود است. کما این که ظاهراً داوری این کتاب را تا حدی ویراسته است (سندی بر این نقد ندارم و فقط اینطو� شنیدها�). بنابراین گرچه در این کتاب اثری عنوانی از مارتین هایدگر و حتی احمد فردید اگر نباشد، پرواضح است که نگاه آنه� بر نظرات این کتاب تأثیر داشته است. اگر کسی مایل باشد ادامه و انشعابات این نوع تفکر را از انواع مختلفش در ایران بخواند احتمالاً باید سراغ رضا داوری اردکانی، بیژن عبدالکریمی، مهدی نصیری، محمد رجبی، یوسفعلی میرشکاک، شهریار زرشناس، اصغر طاهرزاده و مهدی میرباقری برود. بنابراین طیف منتقدین غرب بماهو یک کلیت یکدس� نیست و از فلسفهدان� مثل داوری تا ضدفلسفها� مثل نصیری را در بر میگیر�. لازم است بدانیم که شروع و اصل این نقدهای ضدغرب از سمت خود غربیهاس�. از متفکرین عمیقش مانند هایدگر تا چهرهها� معمولی مانند بیل گیتز و آنجلینا جولی که رفتهان� در کار گرمایش زمین و راهها� نجات بشریت از این وضعی که خودش ایجاد کرده است.
حدس اجمالی من آن است که نظرات آوینی در اواخر زندگیا� تلطیف شده باشد. تجربهٔ اوایل دوران سازندگی و تعمیق بیشتر در مورد مفهوم هنر مدرن خصوصاً سینما قاعدتاً آوینی را از دوگانها� که در این کتاب ساخته است شاید دور کرده باشد. البته همانگون� که گفتم این صرفاً یک گمان است و بس. برخی از قضاوتها� آوینی نسبت به غرب بیش از حد تطبیق مصداق پیدا کرده است و به نظرم میرس� تا حدی دچار زیادهرو� شده باشد. ارجاع به کتابها� نهچندا� سطح اول شاید از ضعفها� این نوع استدلال باشد. فکر میکن� آن چه آوینی در مورد آرمان کم کار کردن غربیه� مراد کرده است، اشتباه است. اتفاقاً چیزی که غرب از آن رنج میبر� پرکاری بیوقف� است. همین که این همه کتاب و مقال در مورد فواید کار به اندازهٔ معقول منتشر میشو� نشان از آن دارد که مشکل از پرکاری است. فکر میکن� آن چیزی که منظور متفکران غرب از کار کمتر بوده، بیشتر رو به کار مفیدتر دارد. مثلاً آن که برای خوردن یک لیوان آب نیاز نباشد تا لب چشمه پیاده بروی! این مقالٔ تقریباً اخیر نیویورکر اتفاقاً اشاره دارد که مفهوم کار در دنیای امروز شوربختانه چشیدن طعم زندگی را از انسان امروزی ربوده است:
متأسفانه آوینی در نقد مفاهیم غربی خاصه در مورد تکامل داروینی بی سند و دلیل ادعا میکن�. بحث در مورد درست یا غلط بودن ادعاهای داروینیسته� نیست. خود من به شدت از ربط دادن هر گودرزی به شقیقهٔ داروین خسته شدها�. کتابها� ناداستان امروز پر است از اصطلاحاتی است مانند «تکامل ما را این گونه سیمبند� کرده است.» تا اینجای کار با آوینی همداستا� هستم اما آنجا که به صورت قطعی مسألهٔ تکامل را بیدلی� و سند رد میکند� سطح نوشتهها� او را در روزنامهنگارانهتری� شکلش یعنی روزنوشت پایین میآور�.
کتاب آوینی هشدارهایی داده است در مورد نگاه ناشی از تسلط اقتصاد که متأسفانه اکنون بر تمامیت ساختاری جامعهٔ ایران، به عنوان پیرامون غرب، حاکم است. متأسفانه فکر نمیکن� آن دوگانه� غرب و ایران که در این کتاب ذکر شده است، دیگر موضوعیتی داشته باشد. حتی بر بخشی از جامعهٔ دغدغهمن� ایران، غرب به سطحی از کنشها� سیاسی دموکرات-جمهوریخوا� تقلیل یافته است و متأسفانه فقر نگاه عمیق به دور از هیجانات اکنونی به وضوح دیده میشو�. همین که بفهمیم ما اکنون در موج عظیم تجدد به پیرامون غرب تبدیل شدهای� و غرب یک کلیت مستقل از جغرافیاست، بسیاری از اشتباهات را از بین میبر�. (دارم خودم را به قتل میرسان� که از مصادیق سیاسی اجتماعی چند سال اخیر ایران مثال نیاورم!)
به نظرم کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» شروع بسیار خوبی است برای افرادی که به اصطلاح خودم «متشرع بخشینگر� هستند. کسانی که ادعا دارند «اصول کافی» برایشان کفایت میکن� اما در زندگی مدرن با تمام وجوهش به انضمام سجادها� زیبا با طرح سنتی غرق هستند. کسانی که فکر میکنن� غرب و تفکر غرب را میشو� بهگزی� کرد. گزینش بسیار با تسلط و هضم فرق دارد. هر فرهنگی با حفظ شرایط و ضوابط میتوان� فرهنگ دیگر را در خود هضم کند و این اصلاً به معنای گزینش موردی نیست. متأسفانه کشورهای پیرامون غرب با فهم ناقص از غرب از بلایای زندگی غربی مانند آلودگی هوا، نظام دیوانسالاران� و امثالهم رنج میبرن� ولی کمتر میشو� که از خوبیهای� مانند رفاه نسبی بهرهمن� باشند.
پیشنهاد آخر آن که کتاب «دربارهٔ غرب» داوری اردکانی را بخوانید.
بار دوم بود که این کتاب را خواندم. نگاه تمدنی شهید آوینی، تحلیل خوبی نسبت به بسیاری از پدیدهها� تمدنی اطراف نصیبمان میکن�. آنچه به کتاب برتری میدهد� زبان قابل فهم و پرهیز از بیان مفاهیم پیچیده است. شخصا تا قبل از مطالعه این کتاب ارزشمند، به دلیل زندگی در زمانه� متأثر از غرب، بسیاری از پیشفرضها� نگاه غربی را مسلم میدانست�.
اوائلشو خیلی دوست داشتم ولی از جایی که وارد مباحث داروینیسم شد نتونستم تحمل کنم حرفای نویسنده رو. البته خب کتاب مربوط به سالها پیشه و طبیعی بود به نظرم.
کتاب خوبی بود. و لازمه که در مورد مطالبش به بحث نشست. البته با افراد ذی صلاح و عالم به مبانی این تفکر. چون قطعا سوالاتی ضمن خواندن متن کتاب در ذهن ایجاد میشه که اگر حل نشوند، به نتیجه ای که لازم است در انتها نخواهیم رسید.
روشنگری کوتاهی درباره بلایی که خودمان با نادانی به تبعیت از غرب داریم بر سر خودمان میآوری�... درباره معنی کلماتی مثل پیشرفت، توسعه، فقر فرهنگی، ترقی و تکامل و تفاوت آنچه هست با آنچه تصور میکنی�. در تغییر دیدگاه نسبت به آنچه امروز به عنوان تمدن تلقی میشو� میتوان� تاثیر گذار باشد.
«توسعه و مبانی تمدن غربی» ایام انتخابات نزدیک می شود و در بحبوبه� ی نظریه پردازی های مختلف و نسخه های رنگارنگی که برای این مردم پیچیده می شود و ذهن آن ها را از تاریخ معاصر خود و جهان پیرامونشان منحرف می کند به جا است اگر نگاهی دوباره به «اقتصاد» این کلاف سردرگم این دهه های اخیر بیاندازیم: بازخوانیم «توسعه»چیست و با«تکامل» چه فرقی دارد؟ هدف از آن و چگونگی تحقق آن به چه هزینه هایی میسر می گردد؟ نظریات اقتصاد دانان و جامعه شناسان گوناگونر� در مورد مبانی فکری اقتصادی جهان غرب مرور کنیم و جرعه ی بسیار کوچکی از نظریات علامه طباطبایی (ره) و شهید صدر(ره)� بنوشیم. سیدمرتضی آوینی در این کتاب (مجموعه مقالات) غوغا نکرده،ادعایی هم نداشته،فقط یه بچه ی مسلمان دغدغه مند بوده که برای اعتلای نظام و کشورش به انتقاد از شرایط فرهنگی اجتماعی عصر خود پرداخته و در این باره مشخصا سعی، کوشش و جستجو نموده است. حتی اگر عیار علمی کارش را کنتر بگذاریم نحوه ی ارجاع دهی او از سطح بسیاری از مقالاتی که امروزه در جراید ما چاپ می شود بالاتر است. چیزی که باعث تعجب من شد و سطح انتظار مرا بالا برد اطلاعات بالای او از مبانی دینی اصول اعتقادی مذهب ماست که قطعا این مهم جز با مطالعه بیوقف� و روح جستجوگر او بدست نمی آمد. نکته ی دیگر که موجب افسوس همگان است مطابق حال و امروزی بودن دغدغه ها و هشدارهای اوست که نشان از -اگر نگوییم عقبگرد-که توقف ما-خوشبینانه حرفم را به سرعت لاک پشتی وار تغییر می دهم!- در زمینه احیای علوم انسانی مطابق با هستی شناسی اسلامی است. ره گیری عقبه ی نظام اموزشی فرهنگی غربی در وجود رگه های تفکر اقتصادی و سودگرایی بیمارگونه از جالب ترین تحلیل های این اثر است. پ: مطالعه ی این اثر را به مقلدین بی چون و چرای علوم غربی توصیه نمی کنم!
حیف که آوینی و منظومه فکریش هنوز به ما معرفی نشده! کتاب خیلی برای من تاثیرگذار و بیدارکننده بود، خیلی از ما بدون اینکه از سیطره مدرنیته آگاه بشیم عمرمون رو تعارض ها و فرهنگ منحط اومانیستی غرب میگذرونیم و فرسوده و فرسوده تر میشیم. بعد از خوندن این کتاب شاید خیلی امکان تغییر شرایط رو نداشته باشیم اما تا حد امکان میتونیم خودمون رو از فرهنگ جاهلانه غرب نجات بدیم. همین که بفهمیم قرار نیست به قله خیالی غرب برسیم؛ بفهمیم که تفریح کردن فقط رفتن به جاهایی که تبلیغات مشخص میکنه نیست؛ بفهمیم گردش صرفا توریسم متظاهرانه هتل پرکن نیست! همین خودآگاهی لذت بخشه و البته مسئولیت آفرین!
بسم الله الرحمن الرحیم کتاب "توسعه و مبانی تمدن غرب" حاصل گردآوری سلسله مقالاتی است که در فاصله سالها� ۶۴ تا ۶۶ در ماهنامه "جهاد" به چاپ میرسی�. همانطور که از عنوان کتاب پیداست نویسنده به بیان مبانی تمدن غرب میپرداز� اما با دید نقادانه. ادبیات نویسنده ساده و با زبان ژورنالیستی است و حالتی مقدماتی برای آشنایی خواننده با مسائلی چون مدرنیسم،توسعه، غرب و... دارد. فلذا منبعی آکادمیک نیست و از بکار بردن عبارات سخت تا حد امکان خودداری شده است. مباحث غرب شناسی و مبانی فکری غرب به لحاظ بیان و توصیف دارای عبارتها� گُنگ و نا آشناست و اساتید این حوزه نیز با همین ادبیات با مخاطب سخن میگوین�. اما آوینی به دو طریق توانست این مشکل را مرتفع سازد؛ یک: قلم ساده و روان و ساده سازی دو: مصداقی کردن بحث. آوینی با دست گذاشتن برروی موارد عینی و مصداقی در کنار بیان مبانی تمدنی غرب فضای ملموسی را برای خواننده ترسیم میکن�. از موارد مصداقی میتوا� به داروینیسم، نظام آموزشی، بانک، اقتصاد آزاد، پول و... اشاره کرد. نگاه آوینی به غرب محدود به جغرافیا یا اندیش� یک گروه خاص نیست، بلکه که اون نگاهی تمدنی و فراگیر به غرب دارد و در مقابله با آن معتقد به تمدن اسلامی است. نگاه تمدنی محدود به اقتصاد، نظامیگر� ، جغرافیا و... نیست. از دیگر نکات مثبت آوینی ارجاعها� وی به آیات قرآن است.
این کتاب مجموعه مقالاتی است که طی سال های 1364-66 در ماهنامه ی "جهاد" چاپ شد. شهید آوینی ظاهراً قصد نداشته این مقال ها را به همین صورت در قالب کتاب گردآوری و منتشر کند. (یادداشت ناشر)
آنها می خواهند با اقتصاد بر اعتقاد ما غلبه کنند، و انصافاً در دنیای امروز، اگر هم راهی برای غلبه بر ایمان و اعتقاد وجود داشته باشد، همین است و لاغیر. (ص95)
به هر تقدیر شکی نیست که اکنون در نظام ما حزب الله رفته رفته به انزوای سیاسی کشیده می شود و کارها به دل باختگان تکنوکراسی واگذار می گردد. این نشانه ای است از همان سرنوشت محتومی که همه ی انقلاب های جهان را واداشته است تا فرزندان خویش را ببلعند. (پانویس ص114)
بشر امروز دردِ غربت دارد، غربت از وطنِ قدسی ایمان، و از همه تأسف بارتر این نکتۀ ظریف است که این غربت به فراموشی انجامیده و او این خراب آباد را وطن پنداشته است و دیگر دلش در هوای وطن حقیقی نمی تپد. (ص126)
+++ اشارات نویسنده به تعاریفِ رایج از مفاهیمی همچون ترقی (در مقابل تکامل) و اقتصاد، اشاره به علم زدگی و ارجاعات مناسب به آیات و روایات و آثار بزرگانی همچون: علامه طباطبایی و شهید مطهری و بررسی دقیق منابع غربی و ذکر نقل قول های مناسب از آن ها، از ویژگی های مهم کتاب است.
کتاب سید مرتضای آوینی، حول و حوش مفهوم غرب است، غربی که تجلی شیطان است و مظهر بروز نگاه شیطانی به جهان. کتابی در ستایش نگاه «اسلام» و مولود آن «انقلاب اسلامی» که قرار است تکامل شر را به نمایش بگذارد. غرب که نماد مصرفگرای� و استعمار است. نقدی که بر نویسنده کتاب وارد است، استفاده از آثار درجه دوم غربی است، همچنین در این کتاب، تاثیر دکتر داوری و فردید، بسیار بارز و هویدا است.
کتاب دو سوال محوری دارد چرا ما باید توسعه پیدا کنیم؟ آیا توسعه به روش های معمول، با تکامل روحی و معنوی مدنظر اسلام سازگاری دارد؟
آوینی در جایجا� کتاب، مشهورات زمان را مورد تردید قرار میده�.
کتاب با بحث در مورد معنای توسعه آغاز میشو�. و در مورد آرمان توسعه یافتگی، یعنی مصرف بیکرا� و فراغت و گریز از کار و لذت، صحبت میکن�.
سپس به اقتصاد در دوران مدرن میپرداز�. و در مورد اصالت یافتن اقتصاد و دیکتاتوری آن، شرکتها� چند ملیتی، پول و بانک سخن میگوی�. در آخر این بخش هم از سودپرستی به عنوان بنیان اقتصاد آزاد بحث میکن�.
در ادامه به بحث در مورد نظام آموزش مدرن میپرداز�. و اینکه چگونه این نظام در راستای پیشبرد توسعه اقتصادی شکل گرفته است. همچنین در این بخش به رد نظریه انسان از نسل میمون به عنوان نمونها� از گزارهها� خرافی علم جدید میپرداز�.
در آخر کتاب را با تحلیل تاریخ براساس آیه انا لله و انا الیه راجعون به پایان میبر�.
کتاب یه ایده واحد در مواجهه با نظریات غرب ارائه میکن� و میشه گفت دلیل دشمنیه� و تعارضها� همیشگی بین تمدن انقلاب اسلامی با تمدن غرب. مقالات، به سبک ژورنالیستی نگارش شدند و در هر مقال آقای آوینی سعی کرده با نقد به منابع ادلّه و مجلات و نشریات زمانه خودش، از ایده انقلاب اسلامی دفاع و دلایل خودش را ازین جهت که چرا دیدگاه و تمدن غرب نباید روی تصمیمات سیاسی و اقتصادی کشور ما تاثیر بگذاره رو شرح میده. و خب این فاصله که با نقد روی مقالات از نشریات دیگه اتفاق میفته، بین خواننده و نویسنده فاصله مینداز� که پس من خواننده اینجا چه کارهم� یا بپرسه: اوکی نظریات غربی غلط، انقلاب اسلامی چه در چنته داره برای ساخت یه جامعه ایدهآل�! نثر کتاب هم روان نیست و گاهی زیادهگوی� و ابهام داره.
این کتاب از نوزده فصل تشکیل شده است که نویسنده در آن سعی کرده است شالوده و بنیان تمدن غرب را تحلیل کند و بسیاری از تفکرات رایج در تمدن غرب را مورد نقد قرار دهد .شهید مرتضی آوینی در این اثر هر آنچه را که از توسعه مبتنی بر معرفت و تمدن غربی حاصل شده را مورد نقد قرار میده� و با رویکرد ژورنالیستی و با ا��جاع به منابع مختلف بسیاری از اعتقادات مورخان عصر جدید را تحلیل میکن�.
در طول خواندن کتاب، به خاطر داده هایی که از کتاب بهم میرسید جهان رو یه جور دیگه میدیدم. اغلب برام ترسناک بود. اقتصاد مصرف جهانی برام فاجعه بار بود و خیلی اذیت میشدم. در حالی که پایه های این جهان کنونی بر روی مصرف بیشتر و بیشتر نهاده شده تو دنیا رو جور دیگه ای میبینی. پیشرفت برات معنای دیگه ای داره. نمی دونم این هراس از این اقتصاد برام از بین میره یا تا آخر عمر باهام میمونه. به هر حال، آوینی جان، خیلی تلخ حرف میزنی:) دنیا رو خیلی سیاه کردی برامون...
این کتاب شامل مجموعها� از مقال های آقای آوینیس� که در مدت حیات خود به نوشتن آنه� اهتمام ورزیده است و بعده� بعد از شهادتا� توسط موسسه ها و انتشارات گوناگون جمع آوری و چاپ شد. این خبرنگار مذهبی که از لحاظ علمی جایگاه قابل توجهی دارد رویکردی که در نوشتن مقال های خود به کار گرفته است بر اساس مستندات موجود و منابع گوناگون استوار میباش�. زبان او فلسفی مابانه است به نحوی که باید در فهمیدن متون این کتاب در ابتدای مطالعه، حوصله بخرج داد. از تعابیر شاعرانه نیز در توضیحات خود کمک جسته تا دلنشینی خاصی را در طول توضیحات به ارمغان بیاورد. در مجموع این کتاب برای کسانی که نگاه آرمان گرایانه به جامعه و تمدن غرب دارند چندان خوشایند نخواهد بود.
این کتاب یه نقد تند و جدی به تمدن غربه. من خیلی وقت پیش خوندمش و چیزی که بیشتر از همه ازش یادم مونده و تو ذهنم حک شده اینه که چطور این تمدن جدید رسما زمینو نابود کرده و منابع زمینو یکی یکی داره به فنا مید�... شاید الان با تمام دیدگاهها� موافق نباشم ولی به نظرم اخطار خوب و لازمیه...
نگاه عمیق به اسلام و تعالیم اسلامی دارند ولو اینکه اسلام شناس نبودند، تحلیل های قابل دفاعی از غرب دارند، البته اطلاعات کتاب و داده های داده شده نیاز به تکمیل دارند
تصور اینکه مردم دنیا حتی برای لحظه ای به نیاز های حقیقی خویش و الگویی متناسب با حوائج انسان بازگردند، برای یک اقتصاددان وحشتناک ترین چیزی است که ممکن است اتفاق بیفتد.