فؤاد's Reviews > توسعه و مبانی تمدن غرب
توسعه و مبانی تمدن غرب
by
by

من حداقل در مورد حكمت اسلامى (كه تحصيلش مى كنم) و داروينيسم (كه مفصلاً در موردش تحقيق كردم) مى تونم به قطع بگم كه نويسنده اطلاعات كم و گاه نادرستى از علومى كه بهشون ورود كرده داره.
تقريباً همه جا، نويسنده از مفهومى به نام "غرب" صحبت مى كنه، بدون توجه به اينكه يك كاسه كردن غرب، از يونان باستان تا قرون وسطا، از رنسانس و روشنگری تا رمانتیسیسم، و از فرانسه و آلمان تا انگلستان و آمریکا، اشتباهه. در بين غربى ها، هم در ادوار مختلف و هم در كشورهاى مختلف، اختلافات عميقى در فرهنگ و اخلاق و فلسفه و اقتصاد و نظام آموزش و پرورش و حتى مذهب وجود داشته و داره.
مخصوصاً که خیلی از اشکالاتی که نویسنده به "غرب" میگیره، اولین بار توسط خود غربی ها مطرح شده. این که استفادۀ بی رویه از منابع طبیعی، باعث نابودی اکوسیستم میشه، از غربی هاست (و هر از چندی عدۀ زیادی غربی برای گوشزد کردن این نکته، تظاهرات میکنن)، این که کارگری که فقط برای پول کار کنه و کارش تخصصی و بی معنا باشه، به "ازخودبیگانگی" می رسه، ترجمۀ لفظ به لفظ نظریات غربی هاست (مارکس اصطلاح ازخودبیگانگی رو از هگل گرفت و رواج داد و به عنوان حربه ای علیه سرمایه داری به کار بست)، این که اقتصاد غرب بر مبنای سودگرایی است، نه وظیفه گرایی و باید وظیفه گرایی مبنا قرار بگیره، حرف غربی هاست (مبنا قرار دادن "وظیفه" به جای "سود" در اخلاق، از اُسّ نظریات کانت ـه)، نفی نظریۀ تکامل داروینی اولین بار در غرب مطرح شد و هنوز هم مخالفانی پر و پا قرص (مخصوصاً در بین کاتولیک های معتقد) داره.
امروزه اين "نفى مطلق غرب" در ايران، به "نفى امريكا" تنزل پيدا كرده و اخيراً به "نفى دولت امريكا" اختصاص يافته و شايد در سال هاى آتى، صرفاً به "نفى يكى از تفكرات حاكمۀ امريكا" منحصر بشه، كه صد البته صحيح تره.
تقريباً همه جا، نويسنده از مفهومى به نام "غرب" صحبت مى كنه، بدون توجه به اينكه يك كاسه كردن غرب، از يونان باستان تا قرون وسطا، از رنسانس و روشنگری تا رمانتیسیسم، و از فرانسه و آلمان تا انگلستان و آمریکا، اشتباهه. در بين غربى ها، هم در ادوار مختلف و هم در كشورهاى مختلف، اختلافات عميقى در فرهنگ و اخلاق و فلسفه و اقتصاد و نظام آموزش و پرورش و حتى مذهب وجود داشته و داره.
مخصوصاً که خیلی از اشکالاتی که نویسنده به "غرب" میگیره، اولین بار توسط خود غربی ها مطرح شده. این که استفادۀ بی رویه از منابع طبیعی، باعث نابودی اکوسیستم میشه، از غربی هاست (و هر از چندی عدۀ زیادی غربی برای گوشزد کردن این نکته، تظاهرات میکنن)، این که کارگری که فقط برای پول کار کنه و کارش تخصصی و بی معنا باشه، به "ازخودبیگانگی" می رسه، ترجمۀ لفظ به لفظ نظریات غربی هاست (مارکس اصطلاح ازخودبیگانگی رو از هگل گرفت و رواج داد و به عنوان حربه ای علیه سرمایه داری به کار بست)، این که اقتصاد غرب بر مبنای سودگرایی است، نه وظیفه گرایی و باید وظیفه گرایی مبنا قرار بگیره، حرف غربی هاست (مبنا قرار دادن "وظیفه" به جای "سود" در اخلاق، از اُسّ نظریات کانت ـه)، نفی نظریۀ تکامل داروینی اولین بار در غرب مطرح شد و هنوز هم مخالفانی پر و پا قرص (مخصوصاً در بین کاتولیک های معتقد) داره.
امروزه اين "نفى مطلق غرب" در ايران، به "نفى امريكا" تنزل پيدا كرده و اخيراً به "نفى دولت امريكا" اختصاص يافته و شايد در سال هاى آتى، صرفاً به "نفى يكى از تفكرات حاكمۀ امريكا" منحصر بشه، كه صد البته صحيح تره.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
توسعه و مبانی تمدن غرب.
Sign In »
Reading Progress
September 7, 2015
– Shelved
September 7, 2015
–
31.01%
"این که از هر وسیله ای برای کوبیدن تمدن غرب استفاده میکنه، چندان دلنشین نیست، خاصه که بعضی از این وسایل، خودشون پیشفرض ماده گرایی دارن."
page
80
September 8, 2015
–
Started Reading
September 9, 2015
–
Finished Reading
July 2, 2016
– Shelved as:
علوم-انسانی
Comments Showing 1-3 of 3 (3 new)
date
newest »

message 1:
by
Ali
(new)
-
rated it 5 stars
Sep 10, 2015 04:17AM

reply
|
flag

توی فلسفه هم اولین مخالفت های جدی با باورهای به اصطلاح "غربی" اولین بار در خود غرب به وجود اومد، و بعدها در کشورهای شرقی از همون مخالفت ها استفاده شد.
در نتیجه، انتقاد به غرب یا باید به یکی از نحله های فکری غربی (یا حتی خاص تر: به یکی از گزاره های غربی) معطوف باشه، یا غیرمحققانه و ساده انگارانه است.