ŷ

Jump to ratings and reviews
Rate this book

آرش کمانگیر: یک منظومه

Rate this book
متن پشت جلد:
در قمروِ شعر معاصر، هرگاه سخنی از حماسه به میان می‌آید� بی‌درن� به یاد «آرش کمانگیر» سروده‌� سیاوش کسرایی می‌افتی�. در این منظومه، رشته‌ها� هیجان و حسّ ملّی، ابعادی انسانی و اجتماعی می‌یاب�. کتاب حاضر علاوه بر متن کامل و صحیح «آرش کمانگیر»، نظرهای تحلیلی و انتقادی شاعران و نویسندگان معاصر را هم درباره‌� این شعر در بر دارد: مهدی اخوان ثالث، رضا براهنی، م.ا.به‌آذین� سیروس پرهام، علی‌اصغ� حاج‌سیدجوادی� محمد حقوقی، عبدالعلی دست‌غیب� یدالله رؤیایی، عبدالحسین زرین‌کوب� محمدرضا شفیعی کدکنی، کامیار عابدی، حیدر مهرگان، پرویز ناتل خانلری. کسرایی (۱۳۷۴-۱۳۰۵) یکی از برجسته‌تری� شاعران نیمایی معاصر ایران است.�

59 pages, Paperback

First published March 13, 1959

15 people are currently reading
493 people want to read

About the author

سیاوش کسرایی

26books78followers
سیاوش کَسرایی (۵ اسفند ۱۳۰۵ هشت بهشت اصفهان - ۱۹ بهمن ۱۳۷۴ وین) از شاعران و فعالان سیاسی معاصر ایران بود.

سیاوش کسرایی در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد. وی سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد.
شاهکار او منظومه آرش کمانگیر است. وی از شاگردان نیما بود که به او وفادار ماند. ضمن آنکه سالیان دراز در حزب توده فعال بود و در کنار شعر به مسایل سیاسی نیز می‌پرداخ�. به همین دلیل گروهی او را شاعری مردمی می‌نامیدن�.

بسیار زود به همراه خانواده‌‌ا� به پایتخت آمد. او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیت‌ها� ادبی و سرودن شعر، عمری را به تکاپوهای سیاسی (حزب توده ایران) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگی‌‌ا� را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بسر برد. وی سال‌ها� پایانی عمر خویش را دور از کشور خود و در تبعید در اتریش و شوروی گذراند؛ وی در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین، پایتخت اتریش در سن ۶۹ سالگی بر اثر بیماری ذات الریه زندگی را بدرود گفت و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد.

در میان اشعار وی منظومه آرش کمانگیر از لحاظ اجتماعی و به سبک حماسه سرایی و شعر غزل برای درخت از لحاظ سبک و محتوا درخشش خاصی دارند. بخشی از شعر آرش:

آری، آری، زندگی زیباست.
زندگی آتشگهی دیرنده پابرجاست.
گر بیفروزیش، رقص شعله‌‌ا� در، هر کران پیداست.
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
626 (47%)
4 stars
377 (28%)
3 stars
229 (17%)
2 stars
60 (4%)
1 star
22 (1%)
Displaying 1 - 30 of 70 reviews
Profile Image for M.rmt.
125 reviews272 followers
February 6, 2017
دیروز دنبال یه سری کتاب بودم ، طبق روال همیشگی یه نگاهیم به کتابای کودک و نوجوان انداختم،که چشمم خورد به کتابچه های اشعار عامیانه شاملو، که با قیمت ارزون و تصاویر زیبا برای کودکان تهیه شده بود ازین بابت خیلی خوشحال شدم چون پارسال همین موقع ها بود که با دانش آموزای دوم و چهارم ابتدایی قصه پریا شاملو به صورت شعر و نمایش وداستان کار کردم _ برخلاف تصور اطرافیان که از روی ترس یا ممنوع بودن اثر، نگران بودن_نتیجه عالی بود. ؛خلاصه اینکه یکم که بیشتر دقت کردم ؛چشمم به آرش کمانگیر افتاد با خودم گفتم' یعنی ازین اثرم میشه واسه بچه ها استفاده کرد به خصوص که تم این اثر کمی پسرونه تره و کارای شاملو بیشتر به مذاق دختربچه ها خوش میاد!'
اینکه بچه ها بتمن و لوسی و... بهتر از قهرمانای ملی ما می شناسن تقصیر خودمونه اگه سیاست های جامعه اشتباهه پس بهتره به عنوان فرد دست به کار بشیم و حداقل رو دور و اطرافیان خودمون فرهنگ سازی کنیم.

شعر آرش کمانگیر با صدای سیاوش کسرایی گوش دادم و به معنای واقعی کلمه بی نظیر بود.لحن حماسی شاعر زیباییشو صد چندان میکرد.

آری آری زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست
گر بیفروزیش رقص شعله اش
در جهان پیداست.

پ.ن:همیشه بخشی ازین شعر خارق العاده رو موقع صعود به قله میخونیم که خود شعر مارو بیشتر از ارتفاع چند هزار متری به اوج میبره.
Profile Image for Ahmad Sharabiani.
9,563 reviews711 followers
December 15, 2015
نخستین نشر شعر در تهران سال 1337 یا شاید هم سال 1338 با مقدمه «م.ا. به آذین» بوده است

نخستین بار در کتابهای درسی ادبیات دبیرستان شعر را خواندم

تهران، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1350، بدون شماره گذاری صفحات؛

تهران، حزب توده، 1360، در 56 ص؛

تهران، نیک پندار، 1379، در 32 ص، شابک: 964921924؛

تهران، نشر کتاب نادر، 1380، در 59 ص، شابک: 9647359004؛

تهران، خانه ادبیات، 1385، در 8 ص، شابک: 9646236928؛

ساری، شلفین، 1386، در 76 ص، شابک: 9789642731497؛

تهران، نشر کلاغ، 1393، در 86 ص، شابک: 9786004818886؛
Profile Image for Peiman E iran.
1,437 reviews982 followers
January 18, 2016
درود بر سرزمینِ مظلوم و از جان عزیزترم، که قدرِ خاکِ پاکِ این مادرِ مهربان را نمیدانیم... و به هر بی سر و پا و بی بته ای اجازۀ دست درازی و چشم چرانی به سمتِ مادرِ مهربان و عزیزمان « ایران» را داده ایم... افسوس


زندگى سرد و سيه چون سنگ
روز بدنامى
روزگار ننگ
غيرت اندر بندهاى بندگى پيچان
عشق در بيمارى دلمردگى بيجان
و ليکن چاره را امروز زور و پهلوانى نيست
رهايى با تن پولاد و نيروى جوانى نيست
در اين ميدان
بر اين پيکان هستى سوز سامان ساز
پرى از جان ببايد تا فرو ننشيند از پرواز
برف مى بارد به روى خار و خارا سنگ
کوه ها خاموش
دره ها دلتنگ
راهها چشم انتظارى کاروانى با صداى زنگ
مردمم دیریست در خوابند
در خوابست عمو نوروز
------------------------------------------------------------------------------

به امید روزی که حقیقت در ذهنِ این مردمِ خواب زده، بیدار شود، قبل از آنکه جهالت قبرشان را کنده باشد
پیروز باشید و ایرانی
Profile Image for Mahdi.
18 reviews41 followers
June 12, 2018

مهدی اخوان ثالث «آرش کمانگیر» را اثری مردم‌پسن� می‌دان� و می‌نویس�:

«من یک نسخه از آرش کمانگیر کسرایی دارم که اگر آن را ببینید، از مقدار حاشیه‌های� که بر آن زده‌ام� شگفت‌زد� می‌شوی�. این اثر آن چنان زبان حماسی ندارد و جز اول و ‌آخ� آن که خوب است و انصافا بسیار زیبا، در بقیه آن زبان حماسی به کار برده نشده است. زبان حماسی باید استحکام، درشتناکی و اعتلا داشته باشد و هر کلمه‌ا� با تمام معنا به جای خود بنشیند و ما قادر به تعویض و قرار دادن چیز دیگری به جای آن نباشیم، اما شعر کسرایی این‌طو� نیست. این شعر بازی‌های� با الفاظ دارد و زیبایی‌های� قدمایی خاصی را هم به کار برده است و در ضمن وزن آن حماسی نیست. به همین دلیل مردم آن را بیش‌ت� می‌پسندن�. نکته دیگر این‌ک� درباره این شعر تبلیغ بیش‌تر� شده است.
مضمون این شعر بکر است که در «شاهنامه» به صورت بسیار کوتاه و در اساطیر ما وجود دارد، اما کسرایی قصه را زیبا درست کرده است، به گونه‌ا� که گیرایی و جاذبه دارد. نادرستی زبان آن را تنها اهل فن می‌فهمن�. این مضمون اگر به دست کسی می‌افتا� که در زبان حماسی بیش‌ت� ورزیده بود، شاید یک شاهکار درمی‌آمد� اما این شعر، شاهکار لنگانی است که به دلیل مضمون زیبا، برداشت خوب و تأثیر ابتدا و انتهای یک شعر و نیز عدم درک مردم از ایراد آن، موفق و در میان مردم پذیرفته شده است. هرچند من در اشعار کسرایی نمونه‌ها� بهتری دیده‌ام� اما هیچ یک این تازگی مضمون را بدین شکل ندارند.» (به نقل از «کیان»، س 2، ش 8، مرداد-شهریور 1371)


رضا براهنی در کتاب «طلا در مس» درباره «آرش کمانگیر» و شیوه شاعری کسرایی در این شعر می‌نویس�:

«موقعی که کسرایی پس از رجزخوانی آرش –ک� بیشتر شباهت به شعارهای ایدئولوژیک دارد تا رجزهای اصیل � می‌خواه� قصه حماسی آرش را به اوج برسانَد، عملا از رو به رو شدن با اوج روگردان می‌شو� و فقط به گفتن حالتی رمانتیک اکتفا می‌کن�.

آرش کسرايي قهرماني است که به شکل رومانتيک و اجتماعي رجز مي‌خوانَد� به جاي آنکه ذاتا يک قهرمان رجزخوان باشد. اغلب قسمت‌ها� آرش شباهت به يک انشاي منظوم دارد. سمبول‌ه� فوق‌العاد� کلي است و اگر وزن را از شعر بگيريم، چيزي که از محتواي مطلب مي‌مانَد� يک سرمقاله بسيار ساده درباره قصه آرش با نتيجه‌ا� اجتماعي به دست می‌آی�.

یکی دیگر از عیب‌ها� بزرگ آرش کمانگیر، نبودن تداوم در آغاز سطرهای شعر از نظر وزنی است. گاهی، سطرهایی از شعر کسرایی با فاعلاتن شروع می‌شو� و گاهی با مفاعیلن. زبان و بیان کسرایی اشرافی است و بر ادبیات اشرافی گذشته شعر فارسی تکیه دارد. با وجود این، نمی‌توا� سطرهای درخشان شعر کسرایی را در شعرهای کوتاهش و نیز در منظومه آرش نادیده گرفت.

او در بعضی حالات وصفی تا حدی غنی است. اگرچه این حالات وصفی هم با زبانی اشرافی بیان شده است. مثلا:
آسمان الماس اخترهای خود را داده بود از دست
بی نفس می‌ش� سیاهی در دهان صبح؛
باد پر می‌ریخ� روی دشت باز دامن البرز»


البته در کنار نقد براهنی باید نگاه مثبت دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی را نیز بیان کرد که «آرش کمانگیر» را احیای موفق یک اسطوره می‌دان�:

«کوشش‌هاي� که در سال‌ها� اخير براي بازخواني و تحقيق در اساطير ايراني (از پورداود به بعد) آغاز شده، زمينه را براي توجه به اساطير ملي آماده کرده و جوانه‌هاي� از ادب حماسي در شعر معاصر به ظهور پيوسته که از نظر احياي يک اسطوره، آرش کمانگير اثر سياوش کسرايي را مي‌توا� نام برد که با همه ايرادهايي که به نحوه سرودن آن گرفته‌اند� نفس حادثه و نفس اسطوره زمينه کامل دارد، زيرا هم مايه قومي و ملي دارد و هم حادثه غيرطبيعي در آن ديده مي‌شو�.» (به نقل از «رشد ادب فارسی»، س 8، ش 32، تابستان 1372، ص 5)
از متن کتاب
Profile Image for Sepehr.
185 reviews211 followers
Read
December 26, 2021
روزگاری بود؛
روزگار تلخ و تاری بود.
بخت ما چون روی بد خواهان ما تیره.
دشمنان بر جان ما چیره.
شهر سیلی خورده هذیان داشت؛
بر زبان بس داستان های پریشان داشت.
زندگی سرد و سیه چون سنگ؛
روز بد نامی،
روزگار ننگ.
غیرت اندر بندهای بندگی پیچان؛
عشق در بیماری دل مردگی بیجان.
Profile Image for Tina ➹ lives in Fandoms.
471 reviews474 followers
August 10, 2022
خیلی حماسی و زیبا بود


منم آرش
سپاهی مردی آزاده
به تنها تیر ترکش، آزمون سختتان را
اینک آماده

کمان کهکشان در دست
کمانداری کمانگیرم
شهابی تیزرو تیرم
Profile Image for Ardavan Bayat.
338 reviews59 followers
May 11, 2020
دوباره‌خوان� یا بهتر بگویم، «شنیدن این سروده با صدای سراینده» پس از سال‌ه� همچنان لذت‌بخ� بود
با اینکه دیدگاهم پخته‌ت� از گذشته شده و نقاط ضعف اثر را بهتر از گذشته می‌بین� ولی همچنان برایم حماسی و شورانگیز است
سروده‌ها� سیاوش کسرایی را همیشه دوست‌خواه� داشت!
. . .

آری آری زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست
گر بیافروزیش، رقص شعله‌ا� در هر کران برپاست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست

پیرمرد آرام و با لبخند
کنده‌ا� در کوره‌� افسرده‌جا� افکند
چشم‌های� در سیاهی‌ها� کومه جستجو می‌کر�
زیر لب آهسته با خود گفتگو می‌کر�
زندگی را شعله باید برفروزنده
شعله‌ه� را هیمه سوزنده

جنگلی هستی تو ای انسان
جنگل، ای روییده� آزاده
بی‌دری� افکنده روی کوه‌ه� دامان
آشیان‌ه� بر سرانگشتان تو جاوید
چشمه‌ه� در سایبان‌ها� تو جوشنده
آفتاب و باد و باران بر سرت افشان
جان تو خدمتگر آتش
سر بلند و سبز باش ای جنگلِ انسان

«زندگانی شعله می‌خواهد� صدا سر داد عمو نوروز
شعله‌ه� را هیمه باید روشنی‌افرو�
کودکانم داستان ما ز آرش بود
او به جان خدمتگزار باغ آتش بود بود

** یک مساله‌� بی‌رب�! ::
همچنان بر این باورم که جغرافیای تاریخی ایران که در شاهنامه و یا تاریخ‌ها� دیگر ایران آمده، نه همین جای‌ها� امروزی ست! بلکه در غرب است! ... در تاریخ ایران نام‌ها� دوتایی و چندتایی به دلایل کوچ‌ها� گسترده‌� مذهبی در دوران ساسانیان بسیار دیده می‌شو�
البرز احتمالا زاگرس باشد، جیحون هم همچنین!
گیلان و گیلان‌غر�
هندیجان، اندیمشک و ... / هندوستان
چین و صین و ماه‌سی� در غرب و جنوب غرب ایران / چین امروزی
ارومیه، رومیه به پایتختی تیسپون / روم
کرمان / کرمانشاه
خوراسان / خوراسگان
سیستان زادگاه رستم هم احتمالا نزدیکی کرمانشاه/ایلام است نه بلوچستان امروزی!

حتا ری که در کربلا گندم معروفی داشته، شهرری امروزی نیست!! در تاریخ طبری، سیستان و خراسان و بصره همه در دست ابن زیاد بوده است!! من که باور نمی‌کن� چنین گستره‌ا� در دستان یک نفر بوده باشد! قطعا سیستان و خراسان نزدیک بصره بوده‌ان� و منظور از خراسان مشهد امروزی نبوده است!
Profile Image for Sajede.
60 reviews3 followers
November 8, 2024
خیلی زیباست.
آه کو بازوی پولادین و کو سرپنجه‌� ایمان؟
Profile Image for Sara Alaee.
184 reviews195 followers
April 6, 2015
:...شکوه شعر رو دریابید و بگذرید از حواشی
(یاد شاهنامه خوانی ها و ژست های حماسی ام به خیر! :دی)


زندگانی شعله مى خواهد صدا سر داد عمو نوروز"
شعله ها را هيمه بايد روشنى افروز
کودکانم داستان ما ز آرش بود
او به جان خدمتگزار باغ آتش بود
روزگارى بود
روزگار تلخ و تارى بود
بخت ما چون روى بدخواهان ما تيره
دشمنان بر جان ما چيره

مرز را پرواز تيرى مى دهد سامان

کم کمک در اوج آمد پچ پچ خفته
خلق چون بحرى بر آشفته
به جوش آمد
خروشان شد
به موج افتاد
برش بگرفت و مردى چون صدف
از سينه بيرون داد
منم آرش
چنين آغاز کرد آن مرد با دشمن
منم آرش سپاهى مردى آزاده
به تنها تير ترکش آزمون تلختان را
اينک آماده
مجوييدم نسب
فرزند رنج و کار
گريزان چون شهاب از شب
چو صبح آماده ديدار


دشمنانش در سکوتى ريشخند آميز
راه وا کردند
کودکان از بامها او را صدا کردند
مادران او را دعا کردند
پير مردان چشم گرداندند
دختران بفشرده گردن بندها در مشت
همره او قدرت عشق و وفا کردند
آرش اما همچنان خاموش
از شکاف دامن البرز بالا رفت
وز پى او
پرده هاى اشک پى در پى فرود آمد

شامگاان
راه جويانى که مى جستند آرش را به روى قله ها پى گير
باز گرديدند
بى نشان از پيکر آرش
با کمان و ترکشى بى تير
آرى آرى جان خود در تير کرد آرش
کار صد ها صد هزاران تيغه ی شمشير کرد آرش
تير آرش را سوارانى که مى راندند بر جيحون
به ديگر نيمروزى از پى آن روز
نشسته بر تناور ساق گردويى فرو ديدند
و آنجا را از آن پس
مرز ايرانشهر و توران بازناميدند

...
در برون کلبه مى بارد
برف مى بارد به روى خار و خارا سنگ
کوه ها خاموش
دره ها دلتنگ
راهها چشم انتظارى کاروانى با صداى زنگ
کودکان ديرى است در خوابند
"در خوابست عمو نوروز
Profile Image for Rana Heshmati.
607 reviews868 followers
November 8, 2013
شايد از رو، هيچوقت نخوانده باشمش!
فقط بارها و بارها، با صداى ستاره اى شنيدمش، كه داشت حفظش ميكرد براى شب شعر! و از آنِ خودش ميدانستش! :)
و هربار، تا آخر عمر، بشنومش، بخوانمش، ببينمش، نوستالژى ايست از سوم راهنمايى و سه :)
Profile Image for Maryam.
6 reviews21 followers
June 27, 2021
من عاشق این شعرم... 12 سالم بود که حفظش کردم و هنوز هم از تک تک خطوطش لذت میبرم


Profile Image for Pedram.
165 reviews47 followers
September 6, 2010
کتاب را با صدای خود سیاوش کسرایی شنیدم و چیزی فجیع عالی بود، و آرش کمانگیر را با همان قدرتی که داشت شنیدم
Profile Image for Baktash.
239 reviews46 followers
September 12, 2018
پیشنهاد میکنم کتاب صوتیش رو گوش بدین در "طاقچه"، رایگان هم هستش. فوقولعاده حرفه ای ساخته شده و لذت این منظومه زیبا رو دوچندان میکنه.
Profile Image for Tayebe Ej.
192 reviews38 followers
July 6, 2021
اولین کتاب شعریه که قراره براش فعالیت تعریف کنیم.. پرت میشم به شونزده هفده سال پیش.. دبیرستان.. زمزمه‌ها� میاد زیر زبونم..

*آری آری، زندگی زیباست
زندگی آتشگهی همواره پابرجاست
گر بیفروزیش، رقص شعله‌ا� از هر کران پیداست
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست*

چقدر این شکلی‌ایم�.. چقدر خودمون رو مسئول زنده نگه داشتن شعله‌� زندگی میدونیم؟..

*ترس بود و بال‌ها� مرگ
کس نمی‌جنبی� چون بر شاخه برگ از برگ
سنگر آزادگان خاموش*

سرما وجودم رو پر میکنه... سنگر آزادگان خاموش است و من؟.. من در چنین دورانی همچون "کودکان بر بام"؟ یا همچون "مادران غمگین کنار در"؟ یا نه.. همچون "مردها در راه"؟ ترکیب دختر و مادر که نشسته‌ان� کنار در، و مردهایی که در راهند اذیتم میکنه.. تکرار تصویر زنانی که میشینن تا مردها نجاتشون بدن..

*منم آرش
سپاهی مردی آزاده
به تنها تیر ترکش آزمون تلختان را
اینک آماده*

ناخودآگاه وقتی آرش اسمش رو فریاد میزنه قلبم گرم میشه.. انگار امید توی دل منم جوونه میزنه..

*هزاران چشم گویا و لب خاموش
مرا پیک امید خویش می‌دان�*

اما درونم در جدال اینکه چشم انتظار یک "قهرمان" بودن خوبه؟ همیشه باید یه قهرمان بیاد و مشکلات رو حل کنه؟
شعر مثل همیشه غمگینم میکنه، اما حالا انگار دستم پُر تر شده.. انگار این بار شعر رو جور دیگه‌ا� خوندم..

پ.ن: در نسخه‌� چاپ‌شد� توسط انتشارات کانون متاسفانه و کاملا بی‌دلیل� بخش‌های� از شعر حذف شده و حتی تغییر داده شده، و چقدر حیف.. بگذریم از سایز عجیب کتاب که حتی راحت نمیشه در دست گرفتش
Profile Image for Bahman Bahman.
Author3 books237 followers
December 8, 2020
آرش کمانگیر



برف می بارد؛

برف می بارد به روی خار و خارا سنگ.

کوه ها خاموش،

دره ها دلتنگ؛

راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ ...



بر نمی شد گر ز بام خانه ها دودی،

یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد،

رد پاها گر نمی افتاد روی جاده ها لغزان،

ما چه می کردیم در کولاک دل آشفته ی دم سرد؟

آنک، آنک کلبه ای روشن،

روی تپه، رو به روی من ...



در گشودندم.

مهربانی ها نمودندم.

زود دانستم، که دور از داستان خشم برف و سوز،

در کنار شعله ی آتش،

قصه می گوید برای بچه های خود عمو نوروز:
Profile Image for Shiva irani.
14 reviews10 followers
June 2, 2007
آری آری جان خود در تیر کرد آرش
کار صد ها صد هزاران تیغه شمشیر کرد آرش
تیر آرش را سوارانی که می راندند بر جیحون
به دیگر نیمروزی از پی آن روز
نشسته بر تناور ساق گردویی فرو دیدند
و آنجا را از آن پس
مرز ایرانشهر و توران بازنامیدند
Profile Image for mona aghazade.
142 reviews41 followers
October 2, 2018
عالی بود
وقتی کتاب وخوندم کتاب صوتی شم گوش دادم انقد لذت بخش بود که ۳ بار کتاب صوتی شو گوش دادم صدای راوی خیلی خوب بود
ممنون از استدیو ماه آوا
Profile Image for Reza Mardani.
172 reviews
October 18, 2013
آری آری زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پابرجاست
ور بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست
ور نه خاموش است و
خاموشی
گناه ماست
Profile Image for Mohammad.
90 reviews1 follower
January 4, 2025
کدام آهنگ آیا می تواند ساخت،

طنین گام های استواری را که سوی نیستی، مردانه می رفتند؟
Profile Image for Mohammad Roufarshbaf.
212 reviews27 followers
March 20, 2025
در شب 29 آذر 99 و در حالی که در راه بودم و برف می بارید فایل صوتی این شعر را شنیدم و همزمان متنش را از یک وبلاگ خواندم.
قطعه هایی از این شعر را پیش از این شنیده بودم، اما امشب تصمیم گرفتم آن را کامل بخوانم. علت هم این بود که پادکست "فردوسی خوانی" را دنبال می کنم. در یکی از اپیزودها، گوینده می گوید که داستان آرش کمانگیر در شاهنامه وجود ندارد، اما اگر قرار بود فردوسی این داستان را در بیاورد، در اینجا می آورد. اینجا که گوینده از آن می گوید مقطعی است که بین ایرانیان و تورانیان جنگی فرسایشی و چند ساله شکل گرفته و قحطی آمده و ایرانیان و تورانیان به این نتیجه می رسند که علت قحطی ناخشنودی خدا از جنگ ایران و توران است. در شاهنامه، در این مقطع، جنگ با توافق طرفین بر مرز رودخانه جیحون متوقف می شود، اما در داستان "آرش کمانگیر" مرز با تیراندازی آرش_ که با فدا کردن خودش همراه است_ و مشخص شدن مرز بر اساس محل فرود آمدن تیر تعیین می شود.
Profile Image for Mohammad Javad Dandesh.
54 reviews56 followers
August 10, 2016
پیش از این سه مجموعه شعر هوای آفتاب،خانگی و تراشه های تبر را از سیاوش کسرایی خواندم و چه خوب که آرش کمانگیر هم به این ها اضافه شد.
در مقایسه با مجموعه های ذکر شده، تنها آرش کمانگیر را یک نفس خواندم و سپس با صدای کسرایی شنیدم.بسیار گرم و بلا تشبیه حس خواندن شاهنامه را القا میکرد
خوب، گرم ، خواستنی
Profile Image for Bahman.
15 reviews6 followers
June 25, 2007
....زيباترين صحنه:" منم آرش سپاهي مرد آزاده"
27 reviews
February 6, 2014
برف میبارد،
برف میبارد به روی خار و خارا سنگ.
کوه‌ه� خاموش،
دره‌ه� دلتنگ،
راه‌ه� چشم‌انتظا� کاروانی با صدای زنگ.
Profile Image for Mohammad Mirzaali.
503 reviews108 followers
November 8, 2013
به قول رضا براهنی: «کسرائی توده‌ا� بود و اگر چه قرار است در جریان توده ملّیت‌ه� فرقی با هم نداشته باشند و تساوی برای پرولتاریا اتّفاق بیفتد، امّا آرش کمان‌گی� را نوشت که به نظر من شعر فوق‌العاد� بدی ست و زائیده‌� پان‌فارسیس� است. فکرش را بکنید که یک نفر تیری بیندازد و از بالای تمام رودخانه‌ه� و کوه‌ه� بگذرد و بعد برود بخورد به چشم یک ترک. در حالی که یک‌سوّ� جمعیّت ما را هم ترک‌ه� تشکیل می‌دهن�.» - مصاحبه با سروش دبّاغ/ شماره‌� چهارم نشریه‌� «اندیشه‌� پویا»/ صفحه‌� 143
Profile Image for Nasim Shademan.
14 reviews1 follower
January 21, 2014
تصویر سازی "آرش کمانگیر"به گونه ای است که خط به خط که پیش می رویم می توان صحنه ها را یه یک به یک در ذهن مجسم کرد.اما ایرادی بارز در این شعر هست و آن پان فارسیسم حاکم بر شعر علیرغم تاکید حزب توده-که کسرایی هم عضو آن بود-بر عدم تفاوت ملیت است.در قسمتس از شعر می گوید تیر از کوه ها دشت ها گذشت و به چشم یک ترک خورد حال آن که در ایران تعداد زیادی ترک داریم...
Profile Image for Shokufeh شکوفه  Kavani کاوانی.
353 reviews169 followers
April 24, 2010
منم آرش ؛ سپاهی مرد آزاده
به تنها تیر ترکش
آزمون تلختان را اینک آماده
کمانداری کمانگیرم
شهاب تیزرو
تیرم
مرا باد است فرمانبر..

آیا هیچ چیز میتواند با آن لذتی که این شعر سیاوش کسرایی که در کتاب
فارسی کلاس پنجم ما چاپ شده بود

و آرش را سمبل ما کرد ؛ برابرئ کند ؟
Displaying 1 - 30 of 70 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.