ŷ

 

 (?)
Quotes are added by the ŷ community and are not verified by ŷ.

“می خواستم بگریزم، اما چرا تا آن روز به این فکر نیافتاده بودم؟ شاید جایی نداشتم یا انگیزه ای در کار نبود، و حالا آیا می توانستم؟ آیا کسی باور می کند؟ همهء درد این بود که یا می خواستند آدم را بپوشانند و پنهان کنند، و یا تلاش می کردند لباس را بر تن آدم جر بدهند، و ما یاد گرفتیم که بگریزیم. اما به کجا؟ مرز بین این دو کجا بود؟ کجا باید می ایستادیم که نه اسیر منادیان اخلاق باشیم و نه پرپرشدهء دست درندگان بی اخلاق؟”

عباس معروفی-پیکر فرهاد
Read more quotes from عباس معروفی-پیکر فرهاد


Share this quote:

Friends Who Liked This Quote

To see what your friends thought of this quote, please sign up!



Browse By Tag