ŷ

Mahya Moq > Mahya's Quotes

Showing 1-24 of 24
sort by

  • #1
    W.S. Merwin
    “Poetry is a way of looking at the world for the first time.”
    W.S. Merwin

  • #2
    Toni Morrison
    “If there's a book that you want to read, but it hasn't been written yet, then you must write it.”
    Toni Morrison

  • #3
    Frank Zappa
    “So many books, so little time.”
    Frank Zappa

  • #4
    Jonathan Safran Foer
    “It was not the feeling of completeness I so needed, but the feeling of not being empty.”
    Jonathan Safran Foer, Everything is Illuminated

  • #5
    Seamus Heaney
    “If you have the words, there's always a chance that you'll find the way.”
    Seamus Heaney, Stepping Stones: Interviews with Seamus Heaney

  • #6
    Albert Camus
    “همیشه روزهایی هست که انسان در آن کسانی را که دوست داشته است، بیگانه می یابد”
    Albert Camus, The Stranger

  • #7
    “Don't ever tell anybody anything. If you do, you start missing everybody.”
    J. D. Salinger

  • #8
    سیدمهدی شجاعی
    “و نه او که مردم هم نفهمیدند که کتاب بدون امام, کتاب نیست, کاغذ و نوشته ای است بی روح و جان و نفهمیدند که قبله بدون امام قبله نیست و کعبه بدون امام سنگ و خاک است و قرآن بدون امام, خانه بی صاحبخانه است.”
    سید مهدی شجاعی, کشتی پهلو گرفته

  • #9
    Forugh Farrokhzad
    “من خواب دیده ام که کسی می اید
    من خواب یک ستاره قرمز دیده ام
    وپلک چشمم هی می پرد و کفش هایم هی جفت می شوند
    و کور شوم اگر دروغ بگویم”
    فروغ فرخ‌زا�, ایمان بیاوریم به آغازِ فصلِ سرد

  • #10
    مهدی اخوان ثالث
    “هی فلانی! زندگی شاید همین باشد؟
    یک فریب ساده و کوچک
    آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را
    جز برای او و جز با او نمی خواهی.
    من گمانم زندگی باید همین باشد.”
    اخوان ثالث
    tags: poem

  • #11
    William Faulkner
    “Never be afraid to raise your voice for honesty and truth and compassion against injustice and lying and greed. If people all over the world...would do this, it would change the earth.”
    William Faulkner

  • #12
    Nader Ebrahimi
    “عشق به ديگري ضرورت نيست حادثه است
    عشق به وطن ضرورت است نه حادثه
    عشق به خدا تركيبي است از ضرورت و حادثه”
    نادر ابراهیمی, یک عاشقانه‌� آرام

  • #13
    “دل به نوشتن آرام گیرد”
    امام صادق علیه السلام

  • #14
    عطار نیشابوری
    “(از ابوالحسن بوشنجی راجع به حقیقت تصوّف پرسیدند، گفت:) امروز اسمی است و حقیقت پدید نه؛ و پیش از این حقیقت بود بی اسم.”
    فرید الدین عطار, تذکرة الاولیاء

  • #15
    J.D. Salinger
    “«مَتی، تو الآن دخترِ کوچیکی هستی. اما هیچ‌ک� دختربچه و پسربچه نمی‌مون� - مثلِ خودِ من. یه‌ه� دختربچه‌ه� ماتیک می‌زن� و پسربچه‌ه� ریش می‌تراش� و سیگار می‌کش�. پس خیلی گذراست؛ روزگارِ بچگی رو می‌گ�. امروز ده سالته، تو برف می‌دوی� می‌آ� منو ببینی، و حاضری با من تو خیابون اسپرینگ سُر بخوری؛ فردا بیست‌سال� می‌ش� و پسرا می‌آ� تو اتاق نشیمن منتظر می‌ش� تا حاضر شی و با هم برین بیرون. یه‌ه� می‌بین� باید به دربونا انعام بدی، فکرِ گرونی و ارزونیِ لباسات باشی و با دوستات واسه ناهار قرار بذاری و همه‌� فکر کنی چرا یه مردِ درست و حسابی واسه‌� پیدا نمی‌ش�. همیشه همین‌جو� بوده. ولی مَتی حرفِ من -اگه حرفی داشته باشم- اینه که سعی کن مطابقِ تواناییا و آرزوهات زندگی کنی. اگه به مردم قولی می‌د� کاری کن بفهمن از تهِ دل داری قول می‌د�. اگه تو کالج با یه دخترِ خنگ هم‌اتا� شدی، سعی کن کاری کنی بیشتر بفهمه. اگه بیرونِ سینما واسّادی و یه پیرزن میاد بهت آدامس بفروشه، اگه یه دلاری داری همه‌ش� بهش بده -ولی فقط یه طوری این‌کار� بکن که بهش برنخوره. درستش اینه، بچه‌جو�. خیلی چیزا می‌تون� بهت بگم بگم مَت، ولی نمی‌دون� حرفام درسته یا نه. تو خیلی کوچولویی، ولی حرفمو می‌فهم�. بزرگ که بشی دخترِ باهوشی می‌ش�. اگه دختر باهوش و باحالی نشی می‌خوا� اصلا بزرگ نشی. تو باید عالی باشی، مَت.”
    جی. دی. سلینجر

  • #16
    Nader Ebrahimi
    “آنچه هنوز تلخ ترین پوزخند مرا برمی انگیزد "چیزی شدن" از دیدگاه آنهاست. آنها میخواهند ما را در قالب های فلزی خود جای دهند. آنها با اعداد کوچک به ما حمله میکنند. آنها با صفر مطلقشان به جنگ عمیق ترین و جاذب ترین رویاها می آیند.”
    نادر ابراهیمی, بار دیگر شهری که دوست می‌داشت�

  • #17
    Nader Ebrahimi
    “دختر سياسى، بهتر از پسر سياسى است. مردان، انگار كه براى حضور در معركه ى سياست به دنيا مى آيند؛ اما زنان، بر اين ميدان منّت مى گذارند كه پا در آن مى نهند. هر جا زنى به خاطر عدالت مى جنگد، آن جا عطرى پيچيده است شيرين و شورانگيز و بهشتى.”
    نادر ابراهیمی, واقعیتهای پرخون

  • #18
    Nader Ebrahimi
    “مثل پيرمردهايى حرف مى زنى كه خيال مى كنند هر شكست، تجربه اى است براى يك پيروزى؛ و يك روز هم با انبانى از شكست ها مى روند زير خاك...”
    نادر ابراهیمی, درخت مقدس

  • #19
    “وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیش تر تنهاست ، چون نمی تواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید چه احساسی دارد و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق کند ، تنهایی تو کامل می شود”
    سمفونی مردگان - عباس معروفی

  • #20
    Christian Bobin
    “مشکل بزرگسالان این است که بزرگ نشده اند اما دیگر بچه هم نیستند!

    زن آینده”
    کریستیان بوبن

  • #21
    Heinrich Böll
    “یک وسیلۀ درمان موقتی وجود دارد، آن اَلکُل است، و یک وسیلۀ درمان قطعی و همیشگی می‌توان� وجود داشته باشد، و آن ماری است. ماری مرا ترک کرده است. دلقکی که به مِی‌خوارگ� بیُفتد زودتر از یک شیروانی‌سا� مست سقوط می‌کن�.”
    Heinrich Böll, The Clown

  • #22
    محمدعلی اسلامی ندوشن
    “گیسو را که می‌بافتند� نوکش از زیر چارقد بیرون می‌ز� و بر پشت می‌لغزی�. گیسو یکی از نهانی‌تری� سرمایهٔ زن بود که نامحرم نمی‌بایس� ببیند. مردی از «شارسان» به ده ما آمده بود، برای خریدن کتیرا� که من نسبت به او احساس تحسینی پیدا کردم. این، از آن‌ر� بود که به من گفتند که دختری از خویشان خود را دوست می‌داشت� و به خواستگاری‌� رفته بود، ولی او را به او نمی‌دادن�. سرانجام فکری به خاطرش می‌رس�. روزی که دختر به حمام رفته بوده، کمین می‌کن� و سر «بینهٔ حمام» در حالی‌ک� او خود را با حوله خشک می‌کرده� ناگهان می‌جه� و مشتی از گیسوانش را می‌بُر� و بیرون می‌رو�.
    همین کار، خانوادهٔ دختر را راضی می‌کن� که او را به او بدهند. ظاهراً بعد از این عمل، کس دیگری حاضر نمی‌شد� است او را بگیرد. گییو، نشانهٔ ناموس بود و با همین بریدن، بی‌آنک� دختر تقصیری داشته باشد، گویی در حکم آن قرار می‌گرفت� که ناموسش را خدشه‌دا� کرده‌ان�.
    دلیل دیگر آن است که در قدیم، زنان بدکاره گیسویشان را می‌بُریدن� و خطاب «ای گیسوبریده!» دشنام بوده است

    / روزها، جلد اول، نشر یزدان، چاپ ۸۷، ص ۲۷۷ و ۲۷۸”
    محمدعلی اسلامی ندوشن

  • #23
    Heinrich Böll
    “بی خداها حوصله ام را سر می برند، چون فقط درباره خدا حرف می زنند!”
    Heinrich Böll, The Clown

  • #24
    Victor Hugo
    “To put everything in balance is good, to put everything in harmony is better.”
    Victor Hugo



Rss