ŷ

Nasim Dehghan > Nasim's Quotes

Showing 1-18 of 18
sort by

  • #1
    Bertolt Brecht
    “میان همه ی چیزهای قطعی،قطعی ترینشان تردید است”
    برتولت برشت

  • #2
    قیصر امین‌پور
    “دیشب باران قرار با پنجره داشت
    روبوسی آبدار با پنجره داشت
    یک ریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
    چک چک، چک چک... چکار با پنجره داشت؟”
    قیصر امین‌پو�, دستورِ زبانِ عشق

  • #3
    مهدی اخوان ثالث
    “نذر کرده ام
    یک روز که خوشحالتر بودم
    بیایم و بنویسم که
    زندگی را باید با لذت خورد
    که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید
    و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد

    یک روزی که خوشحال تر بودم
    می آیم و مینویسم که
    "این نیز بگذرد"
    مثل همیشه که همه چیز گذشته است و
    آب از آسیاب و طبل از نوا افتاده است
    ...”
    مهدی اخوان ثالث

  • #4
    حمید مصدق
    &ܴ;!پائĶĶیز
    آغاز ِ این سروده‌� حزن‌انگی�
    تسلیم ِ برگ در برابر ِ بادی که می‌وز�
    و باغ در سکوت ِ شبی وهم‌نا�”
    حمید مصدق

  • #5
    Samuel Beckett
    “You're on Earth. There's no cure for that.”
    Samuel Beckett

  • #6
    Haruki Murakami
    “جایی که بودن و نبودنت هیچ فرقی ندارد
    نبودنت را انتخاب کن.
    اینگونه، به بودنت احترام گذاشته ای”
    هاروکی موراکامی

  • #7
    George Carlin
    “Never underestimate the power of stupid people in large groups.”
    George Carlin

  • #8
    Sohrab Sepehri
    “باید کتاب را بست
    باید بلند شد
    .در امتداد وقت قدم زد
    .گل را نگاه کرد
    ابهام را شنید
    باید دوید تا ته بودن
    باید به بوی خاک فنا رفت
    باید به ملتقای درخت و خدا رسید
    باید نشست نزدیک انبساط
    جایی میان بیخودی و کشف
    ...”
    سهراب سپهری

  • #9
    Dante Alighieri
    “علم فلسفه بشرط آنکه تنها از یک جانب خاصش مورد نظر قرار نگیرد، بدان کس که اهل ادراک باشد، میآموزد که چسان طبیعت، از عقل الهی و از هنرش ناشی شده و اگر تو فیزیکِ خودت را بدقت بخوانی، بی آنکه صفحات بسیار از آن خوانده باشی درخواهی یافت که هنر و صنعت بشری، همچنانکه شاگرد بدنبال استاد خود میرود، تا آنجا که برایش امکان داشته باشد طبیعت را پیروی میکند، چنانکه هنر شما تقریبا حکم نواده ی خداوند را دارد.”
    Dante Alighieri, Inferno

  • #10
    یغما گلرویی
    “دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
    این همه رنگ ِ قشنگ از کف ِ دنیا برود
    هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد
    ...دل ِ تنها به چه شوقی پی ِ یلدا برود؟
    !گله ها را بگذار
    ..!ناله ها را بس کن
    فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود
    !تا بجنبیم تمام است تمام
    مهر دیدی که به برهم زدن چشم گذشت
    یا همین سال جدید
    ...باز کم مانده به عید”
    یغما گلرویی

  • #11
    “از برگ برگ دفتر من پرت میشوند
    معشوق های خسته ی پایان گرفته ام.
    یلدای چشمهای تو را گریه می کنند
    موهای رنگ و بوی زمستان گرفته ام”
    سیدمهدی موسوی

  • #12
    “I have always imagined that Paradise will be a kind of library.”
    Jorge Luis Borges

  • #13
    Søren Kierkegaard
    “عصر ما به موجب ذات خود، عصر تعمّق و فهم است، امّا از شور و شوق خالی است. همه کس همه چیز را می داند، همه کس می داند به چه راهی باید رفت و هر راه با راه دیگر چه تفاوت های جزئی ای دارد، امّا هیچ کس اراده ی حرکت ندارد.”
    Søren Kierkegaard, Two Ages: The Age of Revolution and the Present Age A Literary Review

  • #14
    Neil deGrasse Tyson
    “Down there between our legs, it's like an entertainment complex in the middle of a sewage system. Who designed that?”
    Neil deGrasse Tyson, Space Chronicles: Facing the Ultimate Frontier

  • #15
    Søren Kierkegaard
    “دردها، اگر فرد را نشکنند، به او غرور می آموزند.”
    Søren Kierkegaard, The Seducer's Diary

  • #16
    Abdulla Pashew
    &ܴ;!کودکان
    بر روی لولەهای نفت
    دیوارهای وضوخانه مساجد
    دە میلیون بار
    نوشتیم زندە باد مظلوم
    .زندە باد کارگر
    ولی همەی نوشتە ها
    حتی یک بار
    نتوانستند لقمە ای شوند
    .و شکم کارگری را سیر کنند”
    (Ebdulla peşêw)عه‌بدوڵ� په‌شێ�

  • #17
    Sherko Bekas
    “تمامِ این پاییز را
    صرف گردآوری کلمه خواهم کرد
    که وقتی زمستان رسید
    طولانی‌تری� قصیده‌� عاشقانه را
    برایت بنویسم”
    Sherko Bekas, شێرکۆ بێکەس

  • #18
    Albert Camus
    “من بیشتر با شکست یافتگان احساس همدردی می‌کن� تا با مقدسین. گمان می‌کن� که من قهرمانی و تقدس را زیاد نمی‌پسند�. آنچه برایم جالب است انسان بودن است.”
    Albert Camus, The Plague



Rss