ŷ

مریم > مریم's Quotes

Showing 1-30 of 97
« previous 1 3 4
sort by

  • #1
    Sadegh Hedayat
    “.
    زبان آدمیزاد هم مثل خود او ناقص و ناتوان است
    .”
    صادق دایت

  • #2
    Sadegh Hedayat
    “اگر زندگانی سپری نمی شد چقدر تلخ و ترسناک بود.”
    صادق دایت

  • #3
    Sadegh Hedayat
    “اگر مرگ نبود همه ارزویش میکردند”
    صادق دایت

  • #4
    Sadegh Hedayat
    “زندگی من مثل یک شمع آب می شود، نه اشتباه می کنم-مثل یک کنده ی هیزم تر است که گوشه ی دیگدان افتاده و به آتش هیزم های دیگر برشته و زغال شده، ولی نه سوخته و نه تر و تازه مانده، فقط از دود و دم دیگران خفه شده”
    صادق دایت / Sadegh Hedayat, The Blind Owl

  • #5
    Sadegh Hedayat
    “کسانی هستند که از بیست سالگی شروع به جان کندن می کنند.”
    صادق دایت / Sadegh Hedayat

  • #6
    Sadegh Hedayat
    “آنچه زندگانی را زهرآلود می کند جنگ برای زندگی نیست، بلکه کشمکش سر چیزهای پوچ و بیهوده است.”
    صادق دایت / Sadegh Hedayat

  • #7
    Sadegh Hedayat
    “خاصیت هر نسلی اینست که آزمایش نسل گذشته را فراموش بکند”
    صادق دایت

  • #8
    Sadegh Hedayat
    “در زندگی زخمهایی است که روح را آهسته در انزوا می خورد ومیتراشد”
    صادق دایت / Sadegh Hedayat, The Blind Owl

  • #9
    Sadegh Hedayat
    “تقلید عیب نیست، دزدی و چاپیدن عیب است”
    صادق دایت

  • #10
    Sadegh Hedayat
    “I thought to myself: if it’s true that every person has a star in the sky, mine must be distant, dim, and absurd. Perhaps I never had a star.”
    Sadegh Hedayat, The Blind Owl

  • #11
    Sadegh Hedayat
    “همه از مرگ می ترسند، من از زندگی سمج خودم”
    صادق دایت, زنده به‌گو�

  • #12
    Sadegh Hedayat
    “There are sores which slowly erode the mind in solitude like a kind of canker.”
    Sadegh Hedayat, The Blind Owl

  • #13
    Sadegh Hedayat
    “از زمانیکه همه روابط خودم را با دیگران بریده ام، می خواهم خودم را بهتر بشناسم.”
    صادق دایت / Sadegh Hedayat

  • #14
    Sadegh Hedayat
    “برای من بزرگترین معجزه همین است که وجود دارم.”
    صادق دایت / Sadegh Hedayat

  • #15
    Sadegh Hedayat
    “چقدر تلخ و ترسناک است هنگامیکه آدم هستی خودش را حس می کند.”
    صادق دایت / Sadegh Hedayat

  • #16
    Sadegh Hedayat
    “گاهی خنده بیخ گلویم را میگیرد، آخرش هیچکس نفهمید درد من چیست، همه گول خوردند.”
    صادق دایت / Sadegh Hedayat

  • #17
    Sadegh Hedayat
    “خودکشی وقتی است که هیچ راهی برای اشتراک معنوی با همنوعان در کار نیست.”
    صادق دایت / Sadegh Hedayat

  • #18
    Sadegh Hedayat
    “بعضی ها خوش به دنیا می آیند و بعضی ها ناخوش.”
    صادق دایت / Sadegh Hedayat

  • #19
    Sadegh Hedayat
    “سایه ام هست که مرا وادار به حرف زدن می کند، فقط او می تواند مرا بشناسد.”
    صادق دایت / Sadegh Hedayat

  • #20
    Sadegh Hedayat
    “مردم معمولی خدا را نمی بینند.”
    صادق دایت / Sadegh Hedayat

  • #21
    Sadegh Hedayat
    “در زندگي زخمهايي هست كه مثل خوره در انزوا روح را اهسته مي خورد و مي تراشد.
    اين دردها را نمي شود به كسي اظهار كرد چون عموما عادت دارند كه اين دردهاي باورنكردني را جزو اتفاقات و پيش امدهاي نادر و عجيب بشمارند و اگر كسي بگويد يا بنويسد مردم بر سبيل عقايد جاري و عقايد خودشان سعي مي كنند ان را با لبخند شكاك و تمسخراميز تلقي كنند.
    زيرا بشر هنوز چاره و دوائي برايش پبدا نكرده و تنها داروي فراموشي توسط شراب و خواب مصنوعي به وسيله ي افيون و مواد مخدره است ولي افسوس كه تاثير اين گونه داروها موقت است و پس از مدتي به جاي تسكين بر شدت درد مي افزايند... ”
    صادق هدايت

  • #22
    Sadegh Hedayat
    “انسان به واسطه خودپسندی اش گمان می کند تمام موجودات برای وجود او پا به عرصه وجود گذاشته و آنها را برای کشتن و خوردن آفریده اند!”
    صادق دایت / Sadegh Hedayat

  • #23
    J.R.R. Tolkien
    “All that is gold does not glitter,
    Not all those who wander are lost;
    The old that is strong does not wither,
    Deep roots are not reached by the frost.

    From the ashes a fire shall be woken,
    A light from the shadows shall spring;
    Renewed shall be blade that was broken,
    The crownless again shall be king.”
    J.R.R. Tolkien, The Fellowship of the Ring

  • #24
    Pablo Neruda
    “I love you without knowing how, or when, or from where. I love you simply, without problems or pride: I love you in this way because I do not know any other way of loving but this, in which there is no I or you, so intimate that your hand upon my chest is my hand, so intimate that when I fall asleep your eyes close.”
    Pablo Neruda, 100 Love Sonnets

  • #25
    Victor Hugo
    “Music expresses that which cannot be put into words and that which cannot remain silent”
    Victor Hugo

  • #26
    Robert Frost
    “We love the things we love for what they are.”
    Robert Frost

  • #27
    Kahlil Gibran
    “You talk when you cease to be at peace with your thoughts.”
    Kahlil Gibran, The Prophet

  • #28
    Sadegh Hedayat
    “هرچه قضاوت آنها درباره من سخت بوده ‌باش� نمی‌دانن� که من پیشتر خودم را سخت‌ت� قضاوت کرده‌ا�”
    صادق دایت, زنده به‌گو�

  • #29
    “با چشم های پر از اشک سقف را نگاه میکند.چندبار محکم پلک میزند.عمیق نفس میکشد.فقط او بلد است اشکهایش را به چشمهایش برگرداند”
    نسیم مرعشی, پاییز فصل آخر سال است

  • #30
    “خوبی چت همین است. هر وقت بخواهی، چیزی می‌گوی� و هر وقت نمی‌خواهی� نمی‌گوی� و بی خداحافظی گم می‌شو�. می‌توان� با بغض بخندی و هیچ‌ک� نفهمد داری گریه می‌کن�. می‌توان� جواب حرفی را که دوست نداری ندهی، دست‌های� را زیر چانه بزنی، خیره شوی به مانیتور و بگویی سرم شلوغ است. می‌توان� پشت کامپیوتر بنشینی و خاموش شوی. در یک لحظه اسمت لای اسم آدم‌ه� گم شود و هیچ کس نگرانت نشود.”
    نسیم مرعشی, پاییز فصل آخر سال است
    tags: چت



Rss
« previous 1 3 4