از کتاب قبلی (پیادهرو� مرگ) کمتر خوشم اومد ازش، نمیدونم کلا انگار کشش خاصی نداشت برام، اتفاقی هم که افتاده بود اونقدرام که میگفتن شدید و فلان و بی رحاز کتاب قبلی (پیادهرو� مرگ) کمتر خوشم اومد ازش، نمیدونم کلا انگار کشش خاصی نداشت برام، اتفاقی هم که افتاده بود اونقدرام که میگفتن شدید و فلان و بی رحمانه نبود... شایدم من یوبس شدم دیگه نسبت به این چیزا! خلاصه تنها چیزی که باهاش حال کردم خونسردی و آرامش خاصی بود که قاتل داشت...more
این کتاب توی لیستم نبود هدیه گرفتمش، با یه جلد دیگه از همین مجموعه و نمیدونستم درمورد داستانا و قاتلای واقعیه، کتاب جمع و جورو جالبیه اگر به قتل و جنااین کتاب توی لیستم نبود هدیه گرفتمش، با یه جلد دیگه از همین مجموعه و نمیدونستم درمورد داستانا و قاتلای واقعیه، کتاب جمع و جورو جالبیه اگر به قتل و جنایت علاقه دارید مثل من...more
قطعا کسی که هیچ اشنایی با کیپاپ و به طور کلی کره� جنوبی نداره نباید بره سمت این کتاب از نظر من چون با بیوگرافیها� دیگها� هم که هست به طور کلی متفاوقطعا کسی که هیچ اشنایی با کیپاپ و به طور کلی کره� جنوبی نداره نباید بره سمت این کتاب از نظر من چون با بیوگرافیها� دیگها� هم که هست به طور کلی متفاوته و حتی شاید اگر اکسوال نیستید هم نرید سمتش بهتر باشه نمیدونم... خود من به شخصه فقط و فقط به خاطر علاقها� که به ییشینگ داشتم این کتاب رو خریدم، خیلی توصیفها� قشنگ و جذابی داشت اول هرفصل، و خیلی کتاب مختصر و جمع� و جوریه درکل تنها چیزی که درموردش دوست نداشتم این بود که از دوران کارآموزیش کلی تعریف کرده بود و میگفت هیچکس اذیت نمیش� و همه با هم خوب رفتار میکرد� و فلان، داداش هممون میدونیم تو کمپانیا چه خبره کیو داری گول میزنی؟...more
توقع داستان خیلی خفنتر� داشتم ولی خب بد هم نبود. فقط امی به شدت رو مخم بود واقعا ازش بدم اومد، اصلا بعضی از نظراتش و رفتاراشو میدیدم دلم میخواست از توتوقع داستان خیلی خفنتر� داشتم ولی خب بد هم نبود. فقط امی به شدت رو مخم بود واقعا ازش بدم اومد، اصلا بعضی از نظراتش و رفتاراشو میدیدم دلم میخواست از توی کتاب بکشمش بیرون و دوتا تو دهنی محکم بهش بزنم بدبخت پیکم� رو اه اه...more
این کتاب توی لیستم نبود و قصدی برای خوندنش نداشتم تا اینکه رفتم دیدن "امشب به صرف بورش و خون" و نگم براتون چه دگرگونم کرد این تئاتراین کتاب توی لیستم نبود و قصدی برای خوندنش نداشتم تا اینکه رفتم دیدن "امشب به صرف بورش و خون" و نگم براتون چه دگرگونم کرد این تئاتر...more
اولین کتابی که از کالوینو خوندم ویکنت دو نیم شده بود و به شدت ایده� اون کتاب رو دوست داشتم(ریویوی کوتاهی نوشتم براش)، از مقدمه� اون کتاب متوجه شدم داولین کتابی که از کالوینو خوندم ویکنت دو نیم شده بود و به شدت ایده� اون کتاب رو دوست داشتم(ریویوی کوتاهی نوشتم براش)، از مقدمه� اون کتاب متوجه شدم دو جلد دیگه هم هست که خب رفت توی لیستم که بخونمشون ولی این وسط یه فاصلها� افتاد و اول "اگر شبی از شبها� زمستان مسافری" رو خوندم و واقعا یه خورده زده شدم از این مرد حقیقتا...more
خب من هیچ برنامها� برای خوندن این کتاب نداشتم، یه دوستی بهم قرض دادش که بخونم منم گفتم چرا که نه؟ داستان قشنگ و روونی داشت ولی خب اونجوری هم نبود که خب من هیچ برنامها� برای خوندن این کتاب نداشتم، یه دوستی بهم قرض دادش که بخونم منم گفتم چرا که نه؟ داستان قشنگ و روونی داشت ولی خب اونجوری هم نبود که خیلی روم تاثیر بذاره و خوشم بیاد ازش! زنگ تفریح خوبی بود بعد از مجموعه� کارلوس نازنینم...more
به نظرم خیلی ایده� قشنگی بود ترکیب شعر و عکس؛ لذت بردم از دیدن و خوندنشون...
°°°
دوستت ندارم، چرا که دوستت دارم. از عشق ورزیدن به تو دست میکش� و دیگر عبه نظرم خیلی ایده� قشنگی بود ترکیب شعر و عکس؛ لذت بردم از دیدن و خوندنشون...
°°°
دوستت ندارم، چرا که دوستت دارم. از عشق ورزیدن به تو دست میکش� و دیگر عاشقت نخواهم بود از چشم به راه تو بودن دست میکش� و دیگر منتظرت نخواهم ماند. قلب یخ بستهام� از سرما به اتش میرو� دوستت دارم، چون تنها کسی که دوس میدار� تویی. و چه عمیق از تو بیزارم. بر تو سر تعظیم فرود میآور� و بدان عظمت عشق من آن اندازه است که نمیبینما� اما با تمام ندیدنم دوستت دارم
°°°
آنم که امیدی در او نیست صدایی که پژواکی ندارد آنم که همهچی� را از کف داده است آنم که روزی همهچی� داشت از آن رو که تو را داشت...more
عشقت مرا به آغوش کشید و روی کتفم گریست. و آنگا� که باورش کردم، با تبسمی دلنشین خنجرش را در سینها� فرو کرد!
°°°
انکار میکن� دنیای کهنم را و از دنیای جدیدم عشقت مرا به آغوش کشید و روی کتفم گریست. و آنگا� که باورش کردم، با تبسمی دلنشین خنجرش را در سینها� فرو کرد!
°°°
انکار میکن� دنیای کهنم را و از دنیای جدیدم متنفرم اگر چشمانت سرنوشتم نبودند، کجا باید میگریختم�
°°°
آن لحظه� شادی را نفرین میکن� وقتی قایقم با جزیرها� برخورد کرد و خرد شد و او شاد از این خرد شدن فریفته ساحلت شد! آن لحظه شادی را نفرین میکن� و من که شتابان میرو� طبق عادت در مسیر شهرهایی که از آن من نیستند تا رویای مردی را ببینم که از آن من نیست.
°°°
و در دام عشق نمیافت� زیرا با قدمها� استوارم سویش رفتم با چشمانی باز تا دورترین چشمانداز� من در عشق ایستادها� نه ایستاده در عشق میخواهم� با همه هوشیاریم تصمیم گرفتم دوستت بدارم کاری ارادی نه کاری شکست خورده
°°°
عشق دروغ مطلوب من است زیرا مرا سرمست از پوچی و جزییات میکن�... و در من منفجر میشو�... عشق را انتخاب میکن� و گزینش مرد برایم مهم نیست و مهم نیست چه کسی را دوست بدارم مهم این است که خود خویشتن در (حالتی از عشق) باشم...
باورم نمیشه تموم شد! دلم میخواست تا ابد خوندنشو طول بدم حیف که نمیش�. چقدر قراره دلم برای این دنیا و آدماش تنگ بشه و بیشتر از همه خود کارلوس، چقدر قرباورم نمیشه تموم شد! دلم میخواست تا ابد خوندنشو طول بدم حیف که نمیش�. چقدر قراره دلم برای این دنیا و آدماش تنگ بشه و بیشتر از همه خود کارلوس، چقدر قراره دلم برای این ذهن قشنگت تنگ بشه مرد... چقدر این جلد آخر پر بود از اتفاقات پشم ریزون و خفن، مخصوصا آلیسیا...more
این کتابو از مارمولک سیاه بیشتر دوست داشتم (واقعا هنوز نمیفهمم چرا مارمولک سیاهو ترجمه کردن وقتی نصفش سانسور شده! البته همین کتابم کم سانسور نداشت امااین کتابو از مارمولک سیاه بیشتر دوست داشتم (واقعا هنوز نمیفهمم چرا مارمولک سیاهو ترجمه کردن وقتی نصفش سانسور شده! البته همین کتابم کم سانسور نداشت اما مارمولک سیاه قشنگ داغون شده داستان) خیلی کتاب جمع و جور و روونی بود، جالبیش اینه که ایندفعه راوی داستان خود رانپوست و این نکته که پایانش نسبت به داستانای قبلی متفاوت بود رو دوست داشتم، واقعا منم همراهش توی تردید و سوءظن باقی موندم :) خلاصه که رانپورو به شدت دوست دارم ولی هنوزم قلبم متعلق به اتاق قرمزه، اما خب ارزش یه بار خوندن رو داره بقیه� کتاباش مخصوصا اگه مثل من عاشق وجه دارک ژاپن و ژانر جنایی باشید...more
چقدر عجیب و در عین حال جالب بود داستان! قبل از گرفتن کتاب نمیدونستم جزو سهگان� "نیاکان" هست، حالا احساس میکنم باید بارون درخت نشین و شوالیه ناموجود همچقدر عجیب و در عین حال جالب بود داستان! قبل از گرفتن کتاب نمیدونستم جزو سهگان� "نیاکان" هست، حالا احساس میکنم باید بارون درخت نشین و شوالیه ناموجود هم بخونم تا یکم به درک و شناخت بهتر و درستتر� از قلم و مقصد ایتالو کالوینو برسم... و خیلی دوست داشتم این بخش از کتابو که خیر هم درست به اندازه شر میتونه غیر انسانی و مضر باشه! چون کلا کتاب حس و حال عجیب و متفاوتی داره نمیدونم پیشنهاد خوندنشو بدم یا نه چون احتمالش هست خیلیا خوششون نیاد...more
خب خب چیزی که قطعا و حتما باید بدونید اینه که بدون آشنایی با ویرجینیا وولف و آثارش مخصوصا خانم دَلُوی، نباید سراغ این کتاب برید. چون نه جذابیتی براتون خب خب چیزی که قطعا و حتما باید بدونید اینه که بدون آشنایی با ویرجینیا وولف و آثارش مخصوصا خانم دَلُوی، نباید سراغ این کتاب برید. چون نه جذابیتی براتون داره نه متوجه جملهه� و نکات گرفته شده از کتاب ویرجینیا میشید� تازه اسپویلم میشه خانم دَلُوی براتون! پس این از این، یادتون بمونه؛ بعدش اینکه دوست داشتم کتابو، واقعا خیلی خوب تونسته بود تکنیک سیلان ذهن رو مثل ویرجینیا بنویسه و رعایت کنه، اشاراتش به کتاب جالب و قشنگ بود، البته یه جاهایی دیگه یکم زیاده روی کرده بود و اینجوری بودم که دارم دوباره خانم دلوی رو میخونم؟!...more
کتاب جالبی بود، قصه� آدمایی که اصلا خیلی وقتا حتی یادمون میره که وجود دارن و به قول خود باگای دور ریخته شدن... عمیقا دلم میگیره از فکرکردن به اینکه بچکتاب جالبی بود، قصه� آدمایی که اصلا خیلی وقتا حتی یادمون میره که وجود دارن و به قول خود باگای دور ریخته شدن... عمیقا دلم میگیره از فکرکردن به اینکه بچههای� هستن که هیچی از یه زندگی قشنگ و آروم نمیدونن و احتمالا هیچوقت هم قرار نیست بزرگسالی خوبی داشته باشن، آدمایی که دیگه هیچ رستگاری� براشون وجود نداره :( و سخته دونستن این قضیه و اینکه کاری از دستت براشون بر نمیاد (چرا گریم نگیره وقتی دستم بستهاس� و بازه چشام) همینا دیگه، ممنونم از انتشارات دانش آفرین که انقدر سلیقه� خوب و جالبی توی انتخاب کتاب دارن...more