داستان نمایشنامه همون داستان همیشگیه جنگ هاست. مردانی که برای غرور و افتخار به جنگ میرن و زن هایی که سهشمشون انتظار و جنونه "نمایشنامه منو یاد اون نقل داستان نمایشنامه همون داستان همیشگیه جنگ هاست. مردانی که برای غرور و افتخار به جنگ میرن و زن هایی که سهشمشون انتظار و جنونه "نمایشنامه منو یاد اون نقل قول مارکس انداخت که گفته "تاریخ خودش را تکرار میکن� نخست به صورت تراژدی و بار دوم به صورت کمدی حالا داستان جایی اتفاق میفته که از تراژدی و کمدی عبور کرده و تبدیل به گروتسک شده. مردها به دلیل احمقانه تری در جنگ ها میمیرن و دیگه حتی ازشون بدنی هم برای سوگواری باقی نمیمونه تنها چیزی که باقی میمونه روایتی چند جمله ای ازنحوه مرگِ فرد کشته شده است ...more
به نظرم ایده یک خطی داستان خیلی از شخصیت پردازی و محصول نهایی بالاتره. موضوع نمایشنامه در مورد اعضای یک خانواده است که انقدر از هم دور شدن که واقیعت بربه نظرم ایده یک خطی داستان خیلی از شخصیت پردازی و محصول نهایی بالاتره. موضوع نمایشنامه در مورد اعضای یک خانواده است که انقدر از هم دور شدن که واقیعت براشون از بین رفته و هرکدوم به یک رویا و خیال پناه بردن. حالا تنها راه نزدیک شدن دوباره شون به هم فقط شکل گیری یک بحران یک تراژدی یا یک از دست دادن بزرگه. همه اشتراکات خاطرات اختلافات همه چی نابود شه تا مجبور شن از اول شروع کنن ...more
عالی بود. یه نفس خوندمش و واقعا خوب بود اولش با روایت از دفترچه یادداشت یک پزشک شروع میشه که داره شرح حال بیمارش رو با تحلیل خودش میخونه، دوتا شخصیت زنعالی بود. یه نفس خوندمش و واقعا خوب بود اولش با روایت از دفترچه یادداشت یک پزشک شروع میشه که داره شرح حال بیمارش رو با تحلیل خودش میخونه، دوتا شخصیت زن، بیمار و .روانشناس. کیت (روانشناس) داره سعی میکنه دورا که بهش تجاوز شده رو به حرف بیاره تا بتونه مراحل ترومایی که تجربه کرده رو بگذرونه اما این فقط یه پیش زمینه برای شروع داستانه. این دو تا زن تبدیل میشن به بستری برای تعیین مفهوم کشور، وطن، دفاع از وطن و جنگ ویتیی� مدام این مفاهیم رو از معنا تهی میکنه و دوباره بهشون ارزش میده ، یه جور کشمکش عشق و نفرت که در آخر هم جوابی نداره تو این نمایشنامه ما جنگ و انتقام رو نه با گلوله و تفنگ و توصیف صحنه نبرد بلکه این بار با توصیف بدن یک زنی که بهش تجاوز شده میخونیم...more
عاشق فضاهای انتزاعی و روایاتی ام که ویسنیی� تو نمایشنامه هاش خلق میکنه. انگار میاد تمام تصوراتت رو از یک مفهوم پاک میکنه بعد قدم به قدم یه مفهوم مختصعاشق فضاهای انتزاعی و روایاتی ام که ویسنیی� تو نمایشنامه هاش خلق میکنه. انگار میاد تمام تصوراتت رو از یک مفهوم پاک میکنه بعد قدم به قدم یه مفهوم مختص به خودش رو میسازه. اول که نمایشنامه رو خوندم فکر میکردم در مورد راهنمای مرحله به مرحله پاک کردن اثر خود از دنیاس بعد که نقدهاشو خوندم دیدم نه داستان فراتر از این حرفاس، پس حتما بعدش برید نقدهاشو بخونید...more
نمایشنامه روایتی در مورد به ارث رسیدن احساسات و تجربه های زیسته در میان نسل هاست. با مرگ کسی رنج و عذاب و خشم او به پایان نمیرسد بلکه در وجود فرزندانشنمایشنامه روایتی در مورد به ارث رسیدن احساسات و تجربه های زیسته در میان نسل هاست. با مرگ کسی رنج و عذاب و خشم او به پایان نمیرسد بلکه در وجود فرزندانش دوباره زنده میشود. خیلی جاهای این کتاب شبیه کتاب آئورای فوئنتس بود، اونجا آرزوها و رویاهای سرکوب شده زنده میشدن و اینجا خشم و عذاب و جنون. شخصیت ها مدام به افراد هم نام خودشون در گذشته تبدیل میشن و هرچقدر میگذره زمان به جای این که به جلو حرکت کنه به عقب برمیگرده یه جایی از نمایشنامه مهتاب یه نامه ای پیدا میکنه که نوشته "باشد که ملک مرگ از خشت های این عمارت گذر نتواند کرد و ساکنان حقیقی اش را در بر نتواند گرفت"، اینجوری میشه که ساکنان این عمارت دچار مرگ نمیشوند بلکه مدام خود را تکرار میکندد....more
قدم به قدم شکل گیری یک آشوب در روابط اجتماعی. انسان مدرن و روشنفکر که همواره گفت و گو را راه حلی همیشگی در حل مشکلات میدان� در طول همین گفت و گو ها خقدم به قدم شکل گیری یک آشوب در روابط اجتماعی. انسان مدرن و روشنفکر که همواره گفت و گو را راه حلی همیشگی در حل مشکلات میدان� در طول همین گفت و گو ها خود واقعی خود را آشکار میکن�. اخلاقیات و روابط همیشه اولین قربانیان خدای کشتار هستند. به نظرم نقد اصلی یاسمینا رضا در این نمایشنامه ادعای روشنفکر� و تمدن انسان هاست در حالی که الفبا و اصول اولیه آن را هم نمیدانن�. میخواهن� تمام مشکلات را از این راه حل کنند اما چون آن را بلد نیستند دست به هرچیزی میزنن� از آن یک فاجعه میآفرینن�...more
نمایشنامه شخصیت هارو در بستر "فقدان" معرفی میکنه. هرکدومشون در طول این مدت چیزی رو از دست دادن و به بهونه یه فقدان مشترک که مرگ پدر هست دور هم جمع شدننمایشنامه شخصیت هارو در بستر "فقدان" معرفی میکنه. هرکدومشون در طول این مدت چیزی رو از دست دادن و به بهونه یه فقدان مشترک که مرگ پدر هست دور هم جمع شدن. وقتی چیزی رو از دست میدی شروع میکنی به جست و جو در گذشته، چیزی باید باشه که بودنش انقدر محکم باشه که فقدان امروز رو کمرنگ کنه. شخصیت ها بین گفت و گوهاشون مدام به گذشته چنگ میزنن. روابط و تصمیماتشون رو زیر سوال میبرن، این که چی میخواستن چی به دست اوردن و چی از دست دادن. اما در آخر به رفتن که نزدیک میشن همون آدمای قبل میشن. مثل این که این خاکسپاری یه دکمه پاز تو زندگی هرکدومشون بود، توقف کردن به اطراف نگاه کردن باهم حرف زدن دعوا کردن بعد تمام. این نمایشنامه رو خیلی دوست داشتم...more
نمایشنامه ای در باب تراژدی هویت دانستن چه ارزشی دارد؟ چیزی که اختیاری در وقوع یا عدم وقوع آن نداشتی تمام زندگی تو را دگرگون میکند، مهم نیست چه انسانی هنمایشنامه ای در باب تراژدی هویت دانستن چه ارزشی دارد؟ چیزی که اختیاری در وقوع یا عدم وقوع آن نداشتی تمام زندگی تو را دگرگون میکند، مهم نیست چه انسانی هستی چه شغلی داری چقدر مودب و مهربان هستی "آن حقیقت" تغییر ناپذیر است. تو فقط یک انتخاب داری، به جست و جویی برای دانستن بروی، رنجِ آگاهی خود را بی نیاز به واقعیتِ ندانسته نشان دهی، رنجِ ندانستن...more
سبک نمایشنامه های مک دونا اینجوریه که یه اتفاق بزرگی افتاده اما این اتفاق بین یه عالمه شوخی های بی ربط، دیالوگ های الکی و بی هدف و واکنش هایی که اصلا سبک نمایشنامه های مک دونا اینجوریه که یه اتفاق بزرگی افتاده اما این اتفاق بین یه عالمه شوخی های بی ربط، دیالوگ های الکی و بی هدف و واکنش هایی که اصلا متناسب با اون اتفاق نیست قایم شده. هیچ کدوم از شخصیت های نمایش نامه متوجه نیستن وسط چه اتفاق بزرگی هستن انگار هیچ چی براشون اهمیت نداره. تمام لذت خوندن نمایشنامه هاشم به همینه که این داستانو از بین این همه هرج و مرج بخونی. این نمایشنامه هم تو همون تم و محیط سبک مک دوناس حتی کثیف تر. موضوع کتابم حقیقت و عدالته. چطوری بدونیم حقیقت چیه کجاست، اگر هم نفهمیدیم مهم نیست عوضش به سبک خودمون عدالت رو اجرا میکنیم...more
"اول از همه توصیه میکنم حتما حتما حتما این نمایشنامه رو بخونید." نویسنده خودش یه مدت طولانی وکیل بوده، کل نمایش تو یک جلسه از دادگاه اتفاق میفته، دادگا"اول از همه توصیه میکنم حتما حتما حتما این نمایشنامه رو بخونید." نویسنده خودش یه مدت طولانی وکیل بوده، کل نمایش تو یک جلسه از دادگاه اتفاق میفته، دادگاه داره در مورد یک حادثه تروریستی تصمیم گیری میکنه و خواننده هم تو موقعیتیه که قدرت محکوم کردن یا بخشیدن مجرم رو داره. این نمایشنامه رو که میخوندم یاد نظریه نسبیت فیزیک افتادم این که همه قوانین در نسبت با یه منبع اصلی یا نسبت به هم تعریف میشن. اما برای مسائل انسانی هم این قانون قابل اجراست؟ یک کار خوب/بد چه زمانی و در مقایسه با چی یک کار خوب/بد تعریف میشه؟
چی مشخص میکنه که عمل ما خوبه یا بد؟ بهترین عمله یا بدترین؟ واقعا یک قانون اساسی با تفسیرهای ثابت پاسخ گوی جرم های مختلف با انگیزه های مختلف هست؟...more