خب ایگنیشس جی رایلی یه فرد سی و چند ساله س که هنوز با مادرش زندگی میکنه و اطرافیانش رو نمیتونه درک کنه و متقابلا دیگران هم قادسالاد هولدن و دون کیشوت
خب ایگنیشس جی رایلی یه فرد سی و چند ساله س که هنوز با مادرش زندگی میکنه و اطرافیانش رو نمیتونه درک کنه و متقابلا دیگران هم قادر به درکش نیستن... به نظرم تول (نویسنده) به خوبی تونسته شخصیت پردازی کنه و میتونید به کاراکتر های داستان مث آدمای واقعی حس پیدا کنید همچنین توصیفات و فضا سازی داستان خوبه و مث برخی کتاب ها آزار دهنده نیست... کتاب به شدت افت و خیز داره و اواسط یخوره از روند داستان ناامید میشید ولی نه در حدی که کتابو بندازین کنار و میتونه پیوستگی خودش رو حفظ کنه و داستان درسته خیلی سیر صعودی نداره ولی قابل پیشبینی هم جلو نمیره... به نظرم حجم کتاب مناسب بود و زیاد و کم نداشت البته یجاهایی که ایگنیشس داره یادداشت شخصی مینویسه بعضی از نوشته هاش به نظرم خسته کننده اومد چون تقریبا هرچی که از قبل نویسنده به صورت دانای کل بهمون گفته الان داره به صورت اول شخص از زبون ایگنیشس میگه (البته درسته که رنگ و لعاب میده و از دیدگاه ایگنیشس داره به قضایا نگاه میکنه ولی بازم به نظرم چنگی به دل نمیزنه) و اینم بگم به نظرم کتاب به اون صورت طنز نداشت و فقط دو سه جا تونست منو بخندونه که خب خیلی از کتابا که ژانرشونم کمدی نیست نویسنده از طنز تو اثر استفاده میکنه (حتی استیون هاوکینگ) و به مراتب بهتر ازین کتاب عمل میکنن البته اینم بگم که این موضوع میتونه ناشی از ترجمه هم باشه البته درکل ترجمه ی پیمان خاکسار خوب بود... خب ایگنیشس کسیه که یه سری اوقات ازش عصبی میشید بعضی وقتا به حماقتاش میخندید و برخی اوقات هم تصورات اشتباهش از رفتار آدما موجب میشه تاسف بخورید و حتی دلتون واسش بسوزه که این ویژگی ها آدمو یاد دون کیشوت (سر وانتس) میندازه... ایگنیشس فک میکنه واسه این جهان ساخته نشده و تافته ی جدا بافته ایه واسه همین سعی در تغییر محیط و دوروبریاش میکنه که خب صد البته اونا زورشون بیشتره... ایگنیشس خیلی اوقات به خاطر دید متفاوتش به جامعه و روابط آدما باعث تحیرتون میشه و کاری میکنه که عقایدش واستون مهم بشه به نظرم خیلیا به خاطر درک نشدن تو جامعه به گوشه گیری رو میارن (مثل ایگنیشس) که این گوشه گیری باعث رادیکالی شدن افکارشون و در نتیجه برجسته کردن ویژگی های منفیشون میشه (که یکی از مهمترین عواملش محیطه) در کل به نظرم کاراکتر اصلی داستان شخصیت بدی نداره و فقط نمیتونه افکارشو به درستی منتقل کنه که اونم به نظرم به دلیل نحوه ی رشدش بوده و تاثیری که از اطرافیانش گرفته... خب در کل نباید کسی رو قضاوت بیجا کرد چون ما تو موقعیت اون نبودیم و تجربیاتش رو نداشتیم و با کفشای اون راه نرفتیم پس نمیتونیم خیلی دقیق انگشت اتهام به سمتش دراز کنیم... اینم بگم که یه موقع هایی غر زدنای زیادش و ایراد گرفتناش از زمین و زمان منو یاد هولدن کالفیلد (ناطور دشت - دیوید سلینجر) مینداخت... در آخر هم میتونم بگم رمان سرگرم کننده ای بود و از خوندنش پشیمون نمیشید چون در نوع خودش رمان خاصیه......more
از همون اول هم صرفا به این دلیل خوندنا� رو شروع کردم که شنیده بودم قبل دیدن سریال واچمن باید کامیکها� رو خوند.
این اولین مجموعه کامیک بوکی هست که خوناز همون اول هم صرفا به این دلیل خوندنا� رو شروع کردم که شنیده بودم قبل دیدن سریال واچمن باید کامیکها� رو خوند.
این اولین مجموعه کامیک بوکی هست که خوندم و چندان تجربه جالبی برام نبود. از جلد 5 به بعد انقد برام خستهکنند� شد که بقیه رو صرفا به صورت صوتی از یوتیوب دنبال کردم.
تو کل داستان هیچ شخصیتی برام جذاب نشد و نتونستم با کاراکترها ارتباط برقرار کنم. البته ایده داستان رو میگیر� که میگ� خارج جریان اصلی کامیکها� ابرقهرمانیه و رویکرد متفاوتی داره. ولی این موضوع برای جذاب شدن داستان واسه شخص من کافی نبود.
شاید ماهیت کامیک که حجم زیادی نداره تو شخصیتپرداز� تاثیر گذاشته و مانع از این شده که بشه با شخصیته� ارتباط برقرار کرد. به نظر من اکثر شخصیته� منفعل بودن (غیر رورشاک که امثال اونو هم تو داستانا دیدیم و چیز جدیدی نبود) و چیزی نداشتن که دنبال کردن داستانشو� برام اهمیت پیدا کنه.
یه موضوع دیگه هم اینه که برای من تصاویر اهمیت زیادی پیدا نکردن. یعنی داستان بدون عکسه� هم میش� روایت بشه. حالا نمیدون� همه� کامیک بوکه� اینطورین یا این یکی اینجوری بود. چون اگه قرار نیست عکسه� کار خاصی انجام بدن خب وجودشون چه اهمیتی داره؟ البته من کتاب مصور دوست دارم. ولی خب پیشفر� من این بود که تو کامیک بوکه� باید تصاویر نقش محوری داشته باشن و باید حذفشو� به نوع روایت داستان آسیب جدی بزنه....more