Amir 's Reviews > عقرب روی پلهها� راه� آهن اندیمشک یا از این قطار خون میچک� قربان
عقرب روی پلهها� راه� آهن اندیمشک یا از این قطار خون میچک� قربان
by
by

فرض کنید این کتاب یه نوزاد چند ماههس� که تازه شیرش رو خورده و شما بغلش کردید و سرش رو گذاشتید روی شونهتو� و آروم هی تپ تپ میزنی� پشت این بچه که آروغش رو بزنه و راحت بشه. ناگهان این بچه همراه با آروغ رو شونهتو� قی میکن�. اگه بچه رو بذارید کنار و شونهتو� رو نگاه کنید میبینی� این بچه کلی «تکنیک» قی کرده روتون
.
فقط میتون� بگم حیف. این آدم (حسین مرتضائیان آبکنار) معلومه که بلده قصه بگه. معلومه که «بلده». اما بزرگتری� مشکلش اینه که خواسته «هر چی» بلده رو تو هشتاد صفحه جا بده. پنج شیش بخش ابتدایی رو با دو سه بخش انتهایی از دست ندید
...
.
فقط میتون� بگم حیف. این آدم (حسین مرتضائیان آبکنار) معلومه که بلده قصه بگه. معلومه که «بلده». اما بزرگتری� مشکلش اینه که خواسته «هر چی» بلده رو تو هشتاد صفحه جا بده. پنج شیش بخش ابتدایی رو با دو سه بخش انتهایی از دست ندید
...
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
عقرب روی پلهها� راه� آهن اندیمشک یا از این قطار خون میچک� قربان.
Sign In »
Reading Progress
November 5, 2014
– Shelved
November 5, 2014
– Shelved as:
novel
Started Reading
November 6, 2014
–
Finished Reading