Sara Kamjou's Reviews > دشمن عزيز
دشمن عزيز
by
by

سالی مک� براید دوست جودی ابوت در کتاب بابا لنگ� دراز نقش اصلی این کتاب رو به عهده داره و نامهه� از زبون اون هستن.
صد صفحه اول و صد صفحه آخر کتاب دشمن عزیز رو خیلی زیاد دوست داشتم. با غر زدنها� بامزه سالی به خنده میفتادم و کنارش شاهد رشد کردنش بودم! تو دغدغهها� سالی خیلی وقته� خودم رو پیدا میکرد� و این آینها� که مجسم میکر� برام خیلی لذتبخ� بود.
کتابهای� مثل بابا لنگ دراز و دشمن عزیز که آدم رو به سمت ارتقا دادن خودش هدایت میکن� و ذرهبی� چشمامون رو از مشکلات زندگی دور میکن� خیلی دلچسبن و بیشتر با سلیقه� من جورن!
---------------------------
جملات ماندگار کتاب:
ترحمانگی� نیست که این جوانه� در روستا زندگی میکنن� ولی حیوان دستآموز� برای خودشان ندارن، آن هم در حالی که همگی شان این همه نیازمند چیزی برای محبت ورزیدن هستند؟
...
چه آرامش و صفایی دارد که بتوانی کاری را به کسی محول کنی و مطمئن باشی که آن کار به خوبی انجام میپذیر�.
...
آیا مردها خندهآو� نیستند؟ وقتی میخواهن� برای تعریف از تو آخرین زورشان را بزنند، با ناشیگری به تو میگوین� که یک مغز مردانه داری!
...
معلوم است که من نمیخواه� کمک� از تو دست بکشم. این رسم من نیست. اگر بخواهم از تو به کلی دست بکشم، با طور ناگهانی و با یک جهش سریع خواهد بود!
...
من که طاقت تجسم چیزهایی را که بعضی از بچههایما� در زندگی دیده و تجربه کردهان� ندارم. ساله� آفتاب و شادی و محبت لازم است تا خاطرات ملالانگیز� که در زوایای دوردست مغزهای کوچکشا� جا گرفته، ریشهک� شود.
...
من از یک تغییر و تحول شدید بیزارم و ازدواج یک دگرگونی بنیانی است که عمری وبال گردن است.
...
فکر میکن� میتوان� تا ابد عاشق مردی بمانم که همیشه لباس سفید میپوش�.
...
ننگآو� اینجاست که به نظر میرس� یک مرد نمیتوان� برای من کافی باشد. من احساسات متنوع را دوست دارم که آن هم فقط از انسانها� مختلف به دست میآی�.
...
متأسفم که جوانیا� بیش از حد به سبکسری گذشته، طوری که دیگر برایم آسان نیست یک جا بند شوم.
...
هر روز آنقد� چیزهای جدید یاد میگیر� که هر شنبه شب به سالی شنبه پیش نگاه میکن� و از نادانی او حیرت زده میشو�.
...
هرچه بیشتر از عمرم میگذرد� بیشتر مطمئن میشو� که شخصیت یک مرد تنها چیزی است که میتوا� روی آن حساب کرد. ولی تو را به خدا شخصیت مرد را چطور میشو� شناخت؟ همه آنه� در حرف خیلی خوبان�.
...
محبوبم! بیا قول بدهیم که اگر در زندگی ما ابر کوچکی از سوءتفاهم بر روابطما� سایه افکند ناراحتیما� را در دل خود پنهان نکنیم، بلکه آن را به زبان بیاوریم.
صد صفحه اول و صد صفحه آخر کتاب دشمن عزیز رو خیلی زیاد دوست داشتم. با غر زدنها� بامزه سالی به خنده میفتادم و کنارش شاهد رشد کردنش بودم! تو دغدغهها� سالی خیلی وقته� خودم رو پیدا میکرد� و این آینها� که مجسم میکر� برام خیلی لذتبخ� بود.
کتابهای� مثل بابا لنگ دراز و دشمن عزیز که آدم رو به سمت ارتقا دادن خودش هدایت میکن� و ذرهبی� چشمامون رو از مشکلات زندگی دور میکن� خیلی دلچسبن و بیشتر با سلیقه� من جورن!
---------------------------
جملات ماندگار کتاب:
ترحمانگی� نیست که این جوانه� در روستا زندگی میکنن� ولی حیوان دستآموز� برای خودشان ندارن، آن هم در حالی که همگی شان این همه نیازمند چیزی برای محبت ورزیدن هستند؟
...
چه آرامش و صفایی دارد که بتوانی کاری را به کسی محول کنی و مطمئن باشی که آن کار به خوبی انجام میپذیر�.
...
آیا مردها خندهآو� نیستند؟ وقتی میخواهن� برای تعریف از تو آخرین زورشان را بزنند، با ناشیگری به تو میگوین� که یک مغز مردانه داری!
...
معلوم است که من نمیخواه� کمک� از تو دست بکشم. این رسم من نیست. اگر بخواهم از تو به کلی دست بکشم، با طور ناگهانی و با یک جهش سریع خواهد بود!
...
من که طاقت تجسم چیزهایی را که بعضی از بچههایما� در زندگی دیده و تجربه کردهان� ندارم. ساله� آفتاب و شادی و محبت لازم است تا خاطرات ملالانگیز� که در زوایای دوردست مغزهای کوچکشا� جا گرفته، ریشهک� شود.
...
من از یک تغییر و تحول شدید بیزارم و ازدواج یک دگرگونی بنیانی است که عمری وبال گردن است.
...
فکر میکن� میتوان� تا ابد عاشق مردی بمانم که همیشه لباس سفید میپوش�.
...
ننگآو� اینجاست که به نظر میرس� یک مرد نمیتوان� برای من کافی باشد. من احساسات متنوع را دوست دارم که آن هم فقط از انسانها� مختلف به دست میآی�.
...
متأسفم که جوانیا� بیش از حد به سبکسری گذشته، طوری که دیگر برایم آسان نیست یک جا بند شوم.
...
هر روز آنقد� چیزهای جدید یاد میگیر� که هر شنبه شب به سالی شنبه پیش نگاه میکن� و از نادانی او حیرت زده میشو�.
...
هرچه بیشتر از عمرم میگذرد� بیشتر مطمئن میشو� که شخصیت یک مرد تنها چیزی است که میتوا� روی آن حساب کرد. ولی تو را به خدا شخصیت مرد را چطور میشو� شناخت؟ همه آنه� در حرف خیلی خوبان�.
...
محبوبم! بیا قول بدهیم که اگر در زندگی ما ابر کوچکی از سوءتفاهم بر روابطما� سایه افکند ناراحتیما� را در دل خود پنهان نکنیم، بلکه آن را به زبان بیاوریم.
Sign into ŷ to see if any of your friends have read
دشمن عزيز.
Sign In »